جنبش زنان ایران با ایجاد ائتلافی بر سر مبارزه با لایحه ” حمایت از خانواده” بار دیگر بلوغ خود را به نمایش گذاشت. این ائتلاف که قشرها و گروه های مختلف زنان را دربرمیگرفت توانست در سطحی وسیع درباره این لایحه و ثمرات مضر آن اطلاع رسانی کرده (حتی برای تعدادی از “نمایندگان” مجلس) و موفق شد زنان و مردانی با عقاید و دیدگاه های مختلف را به نقش آفرینی اجتماعی ترغیب گرداند و یکی از مطالبات فراگیر زنان (عدم ترویج چند همسری) را در حد ممکن به یک خواست عمومی تبدیل سازد.
پیروزی به ظاهر کوچک این ائتلاف، روحیه همیاری و همکاری را تقویت کرده و نشان داد که سرنوشت را نمیتوان و نباید به قضا و قدر و تصمیمات آسمانی سپرد.
این ائتلاف اما از ابعاد مختلفی برخوردار می باشد که یکی از آنها در کیهان چاپ تهران به نقل از خبرگزاری ایرنا چنین فرموله شده است: « تعدادی از چهره های مدعی اصلاحات طی اقدامی عجیب با عناصر شناخته شده فرقه ضاله بهائیت و ضدانقلاب همراهی نموده وضمن انتشار بیانیه ای مشترک علیه لایحه حمایت از خانواده ، آن را لایحه ضد خانواده نامیدند!» و در آخر میآورد: « این بیانیه در حالی از سوی برخی مدعیان اصلاحات و نیز کمیسیون زنان حزب مشارکت امضا شده است که علاوه بر چهره های شاخص ضدانقلاب ، برخی گروهکهای ضدانقلابی نظیر جبهه ملی، سازمان حقوق بشر کردستان، اتحاد جمهوری خواهان نیز نسبت به امضا و انتشار آن مبادرت نموده اند.» [١]
در این خبر ایرنا، از درج امضاهای اشخاص شناخته شده و متعلق به جریانهای مختلف سیاسی در داخل و خارج از کشور، اقلیتهای مذهبی، قومی و غیرو برپای بیانیه ائتلاف نام برده شده است.
ایرنا و کیهان این مورد را اقدامی عجیب مینامند چرا که در ایدئولوگی تنگ نظر و تک صدای آنان همنوائی چندین صدا جایی ندارد. و ضمنی به اصلاح طلبان یادآوری میکنند که آنها پا را فراتر گذاشته اند و نام خود را در پای بیانیه ای در کنار نام غیرخودی ها گذاشته اند. به معنای دیگر کیهان به اصلاح طلبان گوشزد میکند که فراموش کرده اید که همه سرنشینان یک قایق ایم؟
این ائتلاف که قبل از هر چیز در رنگارنگی حمایت کنندگان بیانیه آن خود را از دیگر حرکتهای تاکنونی شاخص میگرداند، توانایی جنبش زنان ایران را به نمایش میگذارد. توانایی که علیرغم همه انزوا و سرکوبی که رژیم به فعالان جنبش زنان تحمیل میکند، به آنچنان درجه ای رسیده است که دیگر نمیتوان آنرا کتمان کرد و یا ندیده گرفت ( چیزی که اصلاح طلبان تا چندی پیش سعی در انجام آن داشتند). این قدرت جنبش زنان است که اصلاح طلبان را واداشته برخلاف عملکردهای خود در زمان زمامداریشان در پای بیانیه ای امضا بگذارند که موضوع آن شاید برخلاف زندگی روزمره بسیاری از آنان و همفکرانشان باشد ( هستند مردان اصلاح طلبی که چند زنه هستند و یا زنان اصلاح طلبی که با مرد چند زنه زندگی میکنند).
در متن بیانیه ائتلاف آمده: «از این روست که ما امضاء کنندگان این فراخوان که سال هاست با تعهد و دلسوزی برای جلوگیری و کاهش فجایع انسانی ناشی از این قوانین تلاش کرده ایم، اکنون گرد هم آمده ایم تا در این مقطع سرنوشت ساز زندگی زن ایرانی، با شکل دهی به یک ائتلاف بزرگ بتوانیم با یاری گرفتن از هر روش ممکن و با اتکاء به هر آن چه در توان داریم و به پشتوانه همدلی و نیروی جمعی مان، از تصویب این لایحه ضدخانواده در مجلس جلوگیری به عمل آوریم».
آیا براستی افرادی که از شخصیتهای اصلاح طلب داخل و یا ساکن خارج از کشور که این بیانیه را امضا کرده اند زمانی که اکثر کرسی های مجلس و پستهای وزارت و غیرو را در اختیار داشتند اقداماتی در جهت کاهش فجایع انسانی ناشی از این قوانین انجام دادند؟ و یا برعکس حتی بعضی از آنان نه تنها در تداوم و اجرای این قوانین دست داشته اند، بلکه طراحان این نوع از قوانین بوده اند.
اما وجود بالنده جنبش زنان و توانائی آن است که اصلاح طلبان و یا به قولی نوع اندیشان دینی یعنی همانهایی که تا دیروز از فقه پویا و معجزات آن برای هر درد اجتماعی از جمله در حوزه زنان صحبت میراندند را به تکاپو انداخته که مبادا از قافله عقب بمانند. تا آنجا که سمینار “زن و نواندیشی دینی” برگزار میکنند و از “کورجنسی نواندیشی دینی” سخن میرانند [٢]، البته مثل همیشه با سخنانی آشفته، ملغطه آمیز و به روش نه سیخ بسوزد و نه کباب.
میخواهم بگویم در برسی این ائتلاف و پیروزی آن لازم نیست که به دنبال گفته های مثلاً زهرا شجاعی مسئول “مرکز مشارکت امور زنان” و یا فخری محتشمی “رئیس دفتر امور زنان وزارت کشور” در دولت خاتمی بود که آنان در زمان اقتدار اصلاح طلبان چه ها گفته اند و چه کارهایی را که میتوانستند در زمینه زنان بکنند، نکردند (البته که باید به این موارد هم در جای دیگری پرداخت). در این مجال اما موضوع قابل ذکر و توجه شرایطی است که آنان را به تغییر رویه ای کشانده است که حاضر به همکاری با گروههای دگراندیش و لائیک بر سر پروژه ایی مشخص ساخته است.
در این زمینه نباید فراموش کرد که این نوع از تغییرات دقیقاً خواست و اهداف فعالین اجتماعی است. مگر نه این است کنشگران فرهنگی، حقوقی و اجتماعی در پی تلاشند که در پوسته باورهای هزاران ساله شکاف ایجاد کنند و مگر نه اینکه از هر تغییری در شرایط زنان و جامعه، در هر بعد و از هر زاویه ای هر چند میلیمتری باید استقبال شود؟
ایجاد ترک در دیدگاهها و عملکردهای تاکنونی گروههای سنتی و تک بعدی و در اینجا اپوزیسون داخل رژیم رفته رفته میتواند تأثیر مثبت خود را در کل جامعه بگذارد به خصوص که آنها نسبت به کنشگران جنبش های اجتماعی از تریبون های متعددی برخوردارند. از یاد نباید برد که اصلاح طلبان حکومتی هنوز در میان قشرهای دانشجویی و جوانان وفادارانی دارند که این گردش در دیدگاه و عملکرد آنان میتواند تأثیری بر نیروهای بینابینی گذاشته تا سریع تر از “اصلاح طلبی” عبور کنند.
در این میان عکس العمل های زنان حکومتی نشان میدهد در جایی که باید وفاداری خود را به قدرت نشان دهند در دفاع از قوانین زن ستیز گوی سبقت را از همقطاران مرد نیز می ربایند.
فرحناز قندفروش مدیر کل امور بانوان و خانواده استانداری تهران میگوید: «کشور ما پس از پیروزی انقلاب اسلامی همواره با موضع گیری های کشورهای غربی و ایجاد تنش توسط آنها علیه ایران مواجه بوده و استکبار جهانی سعی کرده از چهار ظرفیت برای رسیدن به اهداف خود در ایران استفاده کند. این ظرفیت ها شامل نخبه گان ، جوانان، اقوام و زنان است که با توجه به اینکه معاندان نظام جمهوری اسلامی در سه موضوع دیگر نتوانستند به اهداف خود برسند همچنان موضوع حقوق زنان را برای ایجاد تنش علیه کشورمان دارای ظرفیت می دانند».
اگر از لاف زنی ها، ناسزاها و گفته های انشاء گونه خانم قندفروش که در این سی سال اخیر هزاران بار شنیده ایم بگذریم، این سخنان به زبان دیگری به ما میگوید که این جنبش زنان است که توان و پتانسیل تغییر در جامعه را دارا می باشد و میتواند خواب قدرتمندان حکومتی را آشفته سازد.
قندفروش ادامه میدهد: «طرح لایحه خانواده با هدف حمایت از حقوق خانواده بویژه زنان بعد از کار کارشناسی دقیق قوه قضاییه نقطه امیدی برای زنان بود که حقوق از دست رفته خود را در تصویب آن ببینند که در گذشته به آنها بهایی داده نمی شد. وجود برخی قوانین که به صورت شفاف در این لایحه مطرح نشده بود دستاویزی برای کسانی شد که نه بدنبال حقوق زنان و نه بهبود وضعیت آنان بلکه دنبال اهداف سیاسی بوده اند. کسانی که از لایحه خانواده انتقاد کردند، در گذشته این موضوع را مطرح می کردند که چرا زنان نمی توانند همانند مردان با چند مرد به طور همزمان در ارتباط باشند».[٣]
از ایشان باید پرسید آیا در جامعه ای که حاکمانش از فردای به قدرت رسیدن خود، پیکر زن و حجاب تحمیلی به او را مسئله ای سیاسی قلمداد کرده اند، حرف زدن ازحقوق زنان و منافع آنان خودبخود مسئله ای سیاسی نخواهد بود؟
در هر حال ما شاهد این هستیم که نقش موتور تغییر وضع موجود در ایران را جنبش زنان به عهده دارد و چه خوب است که اپوزیسیون خارج از کشور از آن درسهایی بیآموزد.
————————————
اشارات
[١]- http://www.kayhannews.ir/870606/14.HTM#other1403
[٢]- http://www.roozonline.com/archives/2008/09/post_9060.php
[٣]-http://www4.irna.ir/View/FullStory/?NewsId=152665