دیروز رفتم میدون “هفتم تیر سابق” ، دل آرام بر آسفالت فعلی و میدون بیست دو خرداد آینده. این میدون زنانه ترین جای تهرانه. بورس مانتو و روسری و به عبارتی میدون حجابه. همزمان که چشم ام داشت حاشیه میدون رو رصد می کرد تا ببینم گشت ارشاد بساط اش رو پهن کرده یا نه، یهو متوجه آخرین تغییرات امنیت بخش نیروی انتظامی شدم و درد از سینه هام به همه تنم پیچید. همه مانکن هایی که قبلن سرشون رو از دست داده بودن حالا هیچ کدوم سینه نداشتن!
این صحنه عجیب چندتا چیز رو در لحظه برام روشن کرد. اینکه مردان ما با دیدن سینه های پلاستیکی مانتوپوش دچار بحران جنسی می شن و امنیت شلوارشون به خطر می افته. اینکه عضوی از بدن من و نیمی از کشورم قابل بریدن و مایه شر و نکبته. اینکه ما می تونیم به خاطر امنیت روانی این جامعه و کمک به نیروی انتظامی داوطلبانه بریم و دو عضو بی خاصیت را ببریم و بدیم سگ بخوره. اینکه نه تنها نصفه آدم محسوب می شیم و چون عقل مون نصفه، می تونیم برای هماهنگی با مغز بخش های اضافی تنمون رو هم از بین ببریم. تا به مقصد برسم کاملا قانع شدم که واقعن این آشغال زن جماعتی به هیچ درد و بلایی نمی خوره.
با همه این اقتاع درونی یه دفعه یه ترسی همه وجودم رو گرفت. شاید فردا به خاطر ارشاد سوار ون بشم. اگه خودشون بخوان این عضو مازاد رو ببرن چی کار کنم… نه آقای امنیت منو سلاخی نکن. باهات موافقم. من که نه بچه شیرخوره دارم نه شوهر و نه صیغه ای ام نه نماز جماعت برو. راست می گی اصلا این سینه به چه درد می خوره. خودم از وزارت کشور وام می گیرم، می برم اش.
دیگه تعجب نمی کنم اگه ماه بعد بگن: بعد از این خرید نواربهداشتی از داروخانه های مورد تائید نیروی انتظامی و توسط فروشنده زن مقدور است. همچنین زنان باید برای هماهنگی با روان جامعه تاریخ پریود خود را به نیروی انتظامی اطلاع داده و از تغییر این زمان بدون اطلاع نیروی انتظامی خودداری کنند.
مشکل چیه؟ بدن ما؟ مردای ما؟