فمینیسم و سیاستِِ بد / پویا

[وبلاگ پویا->http://www.pouyashome.com/weblog/]: در موسسه ی تحقیقاتی که کار می کنم سال هاست که کمیته ی کوچکی از همکاران رشته های مختلف تشکیل می شود که وظیفه اش ترتیب دادن سخنرانی های عمومی برای کارکنان موسسه در روزهای جمعه یعنی آخرین روز کاری است. موضوع سخنرانی های هفتگی بیشتر مسائل جالب علمی و اجتماعی است. سخنران ها هم از استادان دانشگاه، محققان خارج از محل کار ما، روزنامه نگارها و یا فعالین اجتماعی هستند، بستگی دارد که موضوع سخنرانی چه باشد. بعضی وقت ها علوم طبیعی است که رشته ی ما هم هست و بعضی وقت ها هم علوم اجتماعی و حتی روانشناسی.

دو هفته پیش نادیا یک فعال فمینیست عرب سخنران میهمان بود. نادیا در رسانه ها آدم شناخته شده ای است، بیشتر از همه بخاطر نظرات تند و رادیکال و انتقادش به دین و وضعیت زنان در جوامع خاورمیانه. با این که من زیاد اهل بحث و جدل نیستم اما مجبور شدم در قسمت پرسش و پاسخ ِ جلسه با نادیا یک بحثی داشته باشم که حالا می نویسم.

روی هم رفته موضوع سخنرانی نادیا جالب بود: زنان و اسلام گرایی در جوامع خاورمیانه. او گفتمان حاکم بر جنبش زنان را به دو دسته ی دینی و سکولار تقسیم کرد. منظورش از گفتمان دینی، روی آوردن زنان به جنبش هایی که رنگ و شعارهای دینی دارند بود. مسئله ای که امروزه بخصوص در کشورهای عربی یا مثلا پاکستان وجود دارد. و اینکه با وجود وارد شدن زنان به عرصه ی فعالیت های اجتماعی، اما از نظر خواسته های این جنبش و نقش زنان در آن، هنوز روابط پدرسالارانه حکمفرما است. با اینکه زنان به فعالیت اجتماعی وارد می شوند اما در همان حد نقش درجه ی دوم باقی می مانند و سیاست های حاکم و قوانین حاکم بر جنبش کماکان تبعیض آمیز بر جا می مانند. من با حرف های نادیا در کلیت اش، حالا نه لزوما جزء به جزء موافق بودم.

در مورد جنبش های سکولار زنان در خاورمیانه، متوجه شدم که نادیا با یک نگاه سطحی از آن گذشت و با یک نگاهی که به نظر من مغشوش آمد، وجود و کارایی این جنبش سکولار را موکول به دخالت فعال فمینیست های غربی کرد. بطور کلی نادیا تلاش می کرد که با لحن هشداردهنده ای ای بگوید که اسلام گرایان دارند زنان و جنبش اجتماعی آنها را در خاورمیانه قبضه می کنند. و فمینیست های غربی باید از سیاست مماشات با اسلام گرایان در خاورمیانه دست بردارند. نادیا می خواست بگوید، یعنی خیلی رک و راست گفت که امیدی به پاگیری گفتمان سکولار فمینیستی از درون خود جوامع خاورمیانه ندارد.

به نظر من نادیا، جوامع امروز خاورمیانه را عملا بصورت واحدهای ایستا و بدون تغییر می دید که هر چه هست باید از خارج به آنها وارد شود. در بحث کوتاهی که با او داشتم اشاره کردم که همین امروز هم در جوامع خاورمیانه، جنبش های سکولار زنان وجود دارد. مثال از جنبش زنان در کشور خودمان زدم و کمپین ۱ میلیون امضا، که اتفاقا بزرگترین و مهم ترین بخش های آن عملا در چارچوب گفتمان سکولار کار و فعالیت می کنند. حتی بسیاری از کسانی هم که فکر می کنند با چانه زنی با مقامات حکومتی ممکن است بتوان امتیازی گرفت، این را بیشتر یک تاکتیک سیاسی می بینند تا اینکه بخواهند در چارچوب گفتمان آقایان حکومتی بمانند. مثال دیگر را از جنبش زنان مصر زدم که قاعدتا نادیا باید لااقل آن را می شناخت.

برایم جالب بود که نادیا با کمپین ۱ میلیون امضا آشنا بود و آن را بخوبی می شناخت و می دانست که این جنبش، خواست های اش و شکل فعالیت اش یک جنبش سکولار است. اما او به نظر می رسید که واقعیت ها را آنطور جلوه می داد که با شعارهای سیاسی اش جور در بیاید. وقتی که به این مثال های روشن اشاره کردم، اتفاقا در جمعی که گوش می کردند علاقه و انگیزه ای پیدا شد چون با مسائل تازه ای آشنا می شدند. مسائلی که توقع داشتند نادیا بعنوان یک فعال جدی جنبش زنان درباره ی آنها حرف بزند و نه اینکه به نفع موضع سیاسی خودش این جنبش ها را به اصطلاح پنهان کند. در بحثی که در گرفت تقریبا همه موافق بودند که تغییر در درون خود جوامع باید صورت بگیرد و با سیاست های صادراتی نمی شود جنبش زنان را سکولار و دموکراتیک کرد. نادیا تاکید کرد که او روی نیروهای مسلط و قدرتمند که گفتمان دینی دارند بیشتر تاکید دارد و خطر آنها را بزرگ می بیند. و من گفتم که همین نیروهای در حاشیه هستند که می توانند گفتمان اجتماعی را به نفع گفتمان سکولار عوض کنند. آنها با ایده های فمینیسم و شرایط اجتماعی و فرهنگی جامعه شان آشنا هستند و امکان عمل اجتماعی دارند. مقبولیت اجتماعی دارند، با اینکه هم از طرف حکومت ها و هم از طرف بنیادگراهای دینی زیر فشار هستند.

من و نادیا در آن جمع به یک نیمه توافقی در میان راه رسیدیم. اما من هم سعی می کنم لااقل تا حدی نگرانی نادیا را درک کنم. یک واقعیتی است که سیاست های تهاجمی آمریکا در منطقه، طرفداری یکطرفه از اسرائیل و ناکارآمدی حکومت های دیکتاتور و فاسد و نداشتن امیدی به تغییر در این وضع فجیع زندگی، باعث شده که گفتمان رادیکال دینی در منطقه و کشورهایی مثل پاکستان خیلی قوی بشود. زنان هم که اتفاقا بار و فشار بحران های اجتماعی بیشتر روی دوش آنهاست، خواه ناخواه به جنبش های اعتراضی کشیده می شوند. اما در این جنبش ها حقوق زنان جایی ندارد و همه چیز به عدالتی آرمانی و خیالی موکول می شود. ولی در همین جوامع، جنبش های زنان که تلاش می کنند بیرون از گفتمان دینی فعالیت کنند وجود دارند. نگرانی امروز ما نباید و نمی تواند جلوی دیدن این واقعیت را بگیرد. من به این می گویم سیاست فمینیستی بد. یعنی فمینیسمی که در چنگ سیاست بازی افتاده است.

خود نادیا سخنرانی اش را با شعر معروف مثنوی مولوی «پیل اندر خانه ی تاریک» شروع کرد (البته نه به فارسی یا عربی!). در بیرون جلسه هم از او پرسیدم که آیا خود او اسیر فقط بخشی از واقعیت نشده است؟
من و نادیا به نوعی از یک نسل هستیم. در یک سن مهاجرت کرده ایم، هر دو از جامعه هایی از نظر فرهنگی نزدیک به هم.

با من مخالفتی نداشت، اما شدیدا نگران آینده بود. یک جور عصیان، یک جور دست انداختن به هر تخته پاره ای.

———-

این هم قسمتی از شعر مولانا در مثنوی. این را بارها دیده ام که وقتی بحث پژوهش و شناخت به میان می آید خیلی از محققان اروپایی و آمریکایی حرف شان را با مضمون این شعر شروع می کنند. هر دفعه برایم جالب است:

پیل اندر خانه تاریک بود / عرضه را آورده بودندش هنود

از برای دیدنش مردم بسی / اندر آن ظلمت همی شد هر کسی

دیدنش با چشم چون ممکن نبود / اندر آن تاریکی اش کف می بسود

آن یکی را کف به خرطوم اوفتاد / گفت همچون ناودانست این نهاد

آن یکی را دست بر گوشش رسید / آن بر او چون بادبیزن شد پدید

از نظرگه گفتشان شد مختلف / آن یکی دالش لقب داد این الف

در کف هر کس اگر شمعی بدی / اختلاف از گفتشان بیرون شدی

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *