گزارش سمینار “بررسی موانع تحقق و رعایت حقوق بشر در ایران” / لوا زند

روز اول

سخنران اول: فریده پور عبدلله عضو جمعیت ایرانی حقوق بشر در شمال کالیفرنیا

این جمعیت در سال دو هزار و سه به وسیله جمعی از ایرانیان باورمند!‌به حقوق بشر تاسیس شده و به نقض حقوق بشر در ایران اعتراض کرده. این یک نهاد غیر دولتی است و از هیچ نهاد دولتی یا غیر دولتی یا هیچ حزب و جناحی طرفداری نمیکند و تامین مالی نمیشود.

هدف از این کنفرانس برسی موانعی است که مانع تحقق حقوق بشر در ایران است. در سالهای گذشته در کنفرانسهایی از این دست تنها به افشاگری در مورد پرونده‌های خاص پرداخت شده و هیچگاه به طور ریشه ای به در این مورد کار نشده. گسترش حقوق بشر تنها از طریف نهادهای قانونی و دولتی قابل اجرا نیست. بلکه باید هنجارها و باورهای این جریان رشد کند.

هدف یکسان سازی فرهنگ ها نیست اما اگر در فرهنگی سنگسار زنان و قتل ناموسی و فرودستی برخی اقلیتها را ترویج میدهد آن باید تغییر کند. بالابردن آگاهی به عنوان یک هدف باید در نظر گرفته شود. کافی نیست که حقوق بشر فقط در مواردی که نقض میشود افشا گر باشد بلکه باید فرهنگ آن گسترش یابد.

باید بکوشیم که دولت ها را مجبور کنیم که به این حقوق متعهد باشند. تجربه تاریخی ایران نشان میدهد که ما هرگاه برای تحقق دمکراسی به پا خواستیم میدانستیم که چه را نمیخواهیم اما نمیدانستیم که چرا میخواهیم. میدانستیم ستم را نمیخواهیم اما جایگزینش را نمیدانستیم چیست.

هدف ما تبادل نظر بین اندیشمندان ایرانی است. ما عقاید سخنرانان را جستجو نکردیم و آنها را نسنجیدیم. اما برای ما مهم بود که در رشته خودشان متخصص باشند و فعالیت داشته باشند. کارنامه کاریشان در زمینه رشته شان برسی شد. یکی دیگر اینکه آیا ایرانیان خارج از کشور امکان دارند سمیناری از این دست را بدون اینکه کمک مالی از سازمانی را بگیرند انجام دهند که دیدیم شد.

این سمینار به مناسبت شصتیم سالگرد انتشار اعلامیه جهانی حقوق بشر برگزار میشود. بنابراین مفاد این منشور نیز مد نظر ما بوده. انسانها آزاد بدنیا میایند و این دولتها نیستند که باید به آنها این حق را بدهند. دولتها باید از این آزادی محافظت کنند.

هدف دولتهای استبدادی از سرکوب و شکنجه و زندان و اعدام این است که گزینه مخالفت را غیر مطلوب و دردآور کنند. اما نتیجه سکوت و سرکوب و کوتاهی ما خسارت بیشتر به آنهاست. هدف حقوق بشر مهار کردن دیکتاتوری دولت‌هاست. حقوق بشر به ملتی نازل نمی‌شود اما باید برایش هزینه داد. برای بدست آوردن حداقل این حقوق باید مبارزه کرد. ما باید شروع کنیم.

این سمینار به مناسبت کشتار خونین زندانیان در دهه شصت هم هست که نمونه بارز نقض حقوق بشر در ایران است. این حق ماست که بدانیم حقیقت آن تابستان چه بود و چه گذشت بر آن افراد و خانواده‌های آنها.

پنل اول: حقوق بشر و رفاه اقتصادی: گامی فراتر از آزادیهای مدنی و اجتماعی
سخنرانان : مهدی کوهستانی نزاد و دکتر کاوه احسانی

حق تشکل کارگری حقی است که در بسیاری از جوامع مثل ایران و کانادا و امریکا به رسیمت شناخته شده نیست. هر چند ثابت شده که یکی از مهمترین ارکان پیشرفت در یک کشور است. در کشورهای غربی الان با یک جریان نیولیبرال مواجه ایم که به طور مدرن سعی در سرکوب گروه‌های کارگری میکند و بازار آزاد را ترویج میدهند که نتیجه اش فقر میلیون‌ّها است. در هر حال باید قبول کنیم که این اقتصاد و حقوق بشر به هم گره خورده اند و کشورهای غربی تا وقتی پای منافع مالی‌شان در بین است حقوق بشر را رعایت نمیکنند.

در ایران هم بیست و هفت سال است که اخرین تشکل کارگری برگزار شد. حالا این عوارض در کشور ماچیست. این فقر و فحشا و کار کودگان خیابانی هر روز بیشتر هم می‌شود. کشتار کارگران شهربابک که با هلیکوپتر از بالا انجام شد و هنوز هم در موردش افشاگری نشده است. تشکل کارگری در ایران زیر نظر دولت است و گزارش نمی‌دهند.

کوهستانی: من نه به رژیم ایران میگویم دولت نه به رژیم کانادا. چون اینها معنی دولت را ندارند و یک رزیم اند. الان تحصیلات زنان بالااست اما اشتغالشان بسیار پایین. الان در ایران ما جامعه‌آی داریم که نود درصد کارگرانش با قرارداد موقت مشغول کارند. سه دهه از عمر این رژیم میگذرد. یک دهه‌آش جنگ بود یک دهّ اش بازسازی ولی دهه سومش باید متعلق به کارگران باشد.

مسایل کارگری فقط متعلق به ایران نیست اما چیزی که در مورد ایران است این است که این رژیم دوچهره است .یعنی در ایران کتک می‌زنند و بیرون یک ژست دپلماتیک میگرند وباور اینکه اینها همان کسانی‌آند که کارگران را کتک می‌زنند برای جامعه جهانی سخت است. با کارگر معترض جوری برخورد می‌کند که از زندگی محرومش کنند. به همه ادارات و کارخانه‌ها نامه می‌زنند که این را استخدام نکنید. اما روحیه این کارگران مانند روحیه ما در دهه پنجاه و هفت است. کارگری می رود دوماه کار میکند یک ماهش را می‌فرستد برای کارگران هفت تپه. اما روحیشان عالی‌است. این که در ایران می‌گذرد محصول جهانی سازی نیست. محصول خصوصی سازی حضرات است که یک کارخانه را می‌خرند و بعد چون مدیریت اداره اش را ندارند کارخانه ورشکست میشود و کارگران بیکار میشوند.

کاوه احسانی: در اصل بیست و هشتم قانون اساسی جمهوری اسلامی داریم که دولت موظف است برای همه مردم امکان اشتغال را فراهم کند. در ماده بیست و نهم بیمه و درمان و خدمات شغلی را حق مردم میداند که دولت موظف به تامین انهاست. ماده سی و سوم راجع به حق مسکن صحبت میکند و اصل چهل و سوم از حقوق اساسی مثل خوراک و مسکن و پوشاک و تحصیلات برای همه است.

ما با یک قانون اساسی مواجه هستیم که مفاد منشور جهانی را عملا عوضی از خودش کرده است و این در قانون به نحو بسیار خوبی وجود دارد. در دهه شصت با وجود سختی های جنگ و تحریم اما دلت حداقلی از مایحتاج را برای مردم فراهم کرد. بعد از جنگ و در دهه دوم رژیم وضع مردم سخت تر شد اما دولت همچنان قول به بهبود وضع می‌داد. در دوره خاتمی این وضع ادامه پیدا کرد و دولت تاسیس صندوق ذخیره ارزی را در سرلوحه کارهای اقتصادی اش قرار داد. اما وضع مردم روز به روز بدتر شد.

شاخص فقر مهمترین شناسه برای تشخیص وضعیت اجتماعی یک جامعه است. قرار نیست اما برابر باشند اما میشود شرایطی فراهم کرد که در آن کسی هم فقیر نباشد. برای این فقر هم معیارهای مختلف وجود دارد. فقر شدید بر اساس سرانه کالری غذایی یا بر اساس سرانه درآمد.

چندی قبل سازمان دولتی در ایران گزارشی مهلک از وضعیت فقر در ایران گزارش کرد که در ان گفته شد که ده درصد جمعیت ایران زیر خط فقر به سر میبرند(‌سال دوهزار) و چهل درصد جامعه جزو قشر کم در آمد هستند. این قشر هر لحظه ممکن است به گروه فقرا بپونند.
نیمی از این افراد فقیر بیسوادند. دولت در آن هنگام امد و یک کمیته برای حل این مشکل تاسیس کرد. اما عملا این کاری را بعد از هشت سال نکرد.

طبق محاسبه برخی اقتصاد دانان. سرامد سرانه در ایران (‌با توجه به تورم) سی درصد کم شده است. اسیب پذیرترین گروهها که سیزده درصد شهرنشینها و سی درصد روستا نشینان را تشکیل میدهند که کارگران فصلی و بیکارانند.

یکی از پیامدهای مهم این وضیعت گسترش بدبینی و بی اعتمادی در ایران است. در ایران نظر سنجی های متعددی انجام شده که بسیار هم مهم اند. نظر سنجی همایش ملی نگرش های جامعه (‌یا یک چیز در این مایه ها- یادم رفت اسمش را) نشان داد که شاخص های بدبینی و بی اعتمادی افزایش بی اعتمادی به عدالت کاهش چشمگیر بی اعتمادی به احزاب سیاسی و تغییر اجتماعی و…..به طور چشمگیری زیاد شد.

شاخص رشد جرایم اجتماعی نشان میدهد که دامنه رشد جرایم به سوی جوانان و نوجوانان به طرز چشمگیری افزایش یافته. به طور مثال نگاه کنید به طول دیوارها و حفاظها در خانه های شهری.

به نظر من همبستگی اجتماعی به طور عام بسیار کم شده (‌بر خلاف نظر آقای کوهستانی) از راهکاری دولت یکی اش نظام تامین اجتماعی بود که واقعا کارش چشمگیر است در برابر کشورهای دیگر. خوب است اما کافی نیست. یکی دیگر توزیع یارانه است . همواره میزان یارانه ها در بودجه دولت بسیار بالاست. یارانه های سرانه هم سیر رشد داشتند. به قیمت ثابت در حدود پنج برابر یارانه بیشتر شده. دولت یعنی پول توزیع می‌کند. وگرنه تورم بسیار بالاتر از اینی که الان هست میشد.

در دوهه پیش از انقلاب در مقایسه با بیست سال بعد از انقلاب میبینیم که رشد نقدینگی از بیست و سه درصد تکان نخورد و همان ماند. تفاوت عمده در این دوره میانگین رشد تورم است. بیست سال قبل شش درصد بود و بیست سال قبل بیست و یک درصد بود. میانگین رشد تولید ده درصد بود اما بیست سال بعد دو درصد بود. یعنی ما یک اقتصاد رکودی داریم.

راه حل سومی که دولت پیشنهاد کرده راه حل خصوصی سازی و توزیع ثروتهای دولتی است. طی سه چهار سال اخیر آقای خامنه ای دستور دادند که اموال دولتی خصوصی شود که این بشود یک راه حل برای توزیع ثروت بین مردم و از بین بردن ثروت که در دولت فساد نیاورد. دولت ایران دو سوم تولید ناخالص ملی را در دست داد. قرار است به طور سیستماتیک هشتاد درصد اموال دولتی توزیع شود. آقای احمدی نژاد خواست که چهل درصد سهام این دارایی ها به صورت سهام عدالت بین فقرا توزیع شود. به گفته صالحی وزیر دارایی این بهترین وضع از بین بردن فقر است.

راه حل هایی که پیشنهاد شده را ببینیم میبیم که خیلی اقدامات انجام شده. اما معزل اصلی اقتصاد ایران سیاسی است . اقتصادی نیست. این است که همه فعالیتهای تولیدی و اقتصادی در رابطه ها تعریف میشود و از طریف کانالهای سیاسی است که معنی میابند. تا وقتی این عدم شفاف سازی وجود دارد راه حل های اقتصادی کاری نخواهد کرد.

تماس تلفنی با ایران:
آقای نوروزی از کارگران بیکار شده در سندیکای شرکت واحد به توضیح آنچه در دو سال گذشته بر خود و خانواده اش گذشت پرداخت که اشک به چشم همه حضار آورد.

آقای علی ثقفی دبیر امور تشکل های کارگری ضمن ابراز شک و تردید که کنفرانسی با این فاصله از ایران بتواند در ایران کاری بکند در مورد دو موضوع صحبت کردند. یکی مبارزات خود مردم برای اینکه به حقوق اساسی خود دست پیدا کنند و امکانات بهتری برای حقوق انسانی خودشان شوند. در این زمینه مردم ایران در چهار دهه اخیر انچه از دستشان برامده آنجام دادند.

اما مسله دیگر دولت‌هایند که دیگر الان برای همه بارز شده که دولت‌های خارجی کاری بر ضد دولت ایران نمی‌کنند و تحریم‌ها و جنگ فقط مردم را هدف قرار میدهند. همه این دولت‌ها فقط در پی منافع اقتصادی خود اند و کاری به حقوق بشر و وضیعت مردم ندارند. در واقع دولت‌ها چه دولت ایران وچه دولت های خارجی به تنها چیزی که توجه ندارند وضع مردم است. بنابراین باز هم مردم باید همبستگی پیدا کنند و کاری بکنند.

این اقتصاد آزاد جهانی بیش از هرچیزی ثروت را به ثروتمندان می‌دهد. این اقتصاد آزاد جهانی چیزی برای کارگران و نیروی کار ندارد و حتی حقوق اولیه آنان هم رعایت نمیشود. برای سرمایه داران بالارفتن سود و پایین آوردن دستمزدها مهم است که این بیکاری و فقر و فحشا و بیخانمانی و مرگ را برای نیروی کار بدنبال دارد. این اتفاق در همه جای دنیا اتفاق میافتد. وقتی مردی دختر دوازده ساله‌ش را به خاطر فقر می‌فروشد این دولت‌ها کجایند که حقوق بشر را رعایت کنند؟

بعد از ظهر: میزگرد حقوق اقلیت‌های قومی و جنسی با حضور آرشام پارسی و آراز فنی

آرشام پارسی پور با گلایه از گروه‌های مختلف ایرانی که در داخل و خارج از ایران فعالیت می‌کنند ولی دگرباشان را نادیده می‌گیرند به شرح مشکلاتی که دگرباشان ایرانی چه در داخل و چه در خارح از ایران با ان مواجه اند پرداخت.
وی گفت وقتی که فعالان ایرانی در خارح از ایران حرف بزنند در مورد این گروه آنوقت دیگر وکلا و روزنامه نگاران و مردم نمیترسند که در مورد حقوق دگرجنسباشان حرف بزنند. چه اشکالی دارد اگر شیرین عبادی و مهرانگیز کار و کریم لاهیچی و بقیه شرکت کنندگان در کنفرانس بیش از پیش در مورد حقوق دگرباشان حرف بزنند شاید که این تابوهای جامعه درمورد این گروه بشکند.

آزارم فنی از سیستم قدرت در جامعه بین الملی حرف زد و از اینکه از ساختار قدرت چطور به طور سیستماتیک به نقض حقوق بشر می‌پردازند.
بک گراند منشور حقوق بشر بر آنچه اسطوار است که فلاسفه حقوق طبیعی تعریفش کردند. جان لاک کسی بود که برای انگلیسی کار کرد. روسو زنان را قبول نداشت. منتسکیو در نامه های ایرانی از موجوداتی با نام ایرانی با تعجب حرف میزند. این ها افرادی هستند که با تعاریف خود به ساختار قدرت کمک کردند.

چند فرهنگ بودند که اروپا به آنها به عنوان فرهنگهایی که ویژگیهای خاصی دارند نگاه میکرد. مثل پرشیا و چینی ها و هندی ها..اما بعداز دوره ای دیگر برای آنها هم فرق داشت. اروپا فرهنگ امریکای لاتین را از بین برد. سرخپوستها را از بین برد. نظام فعلی که بر این ساختار قدرت استفوار است که ریالیسم سیاسی استوارند و در تقسیم بندی جهانی بعد از جنگها به فرهنگ و زبان و قومیتها اهمیت نمیدهند.

سه موسسه در جوامع مختلف موجود دارند. جامعه مدنی دولت و بازار. دولت امروز ان دولتهایی هستند که در در قرون شانزده تا نوزده دراروپا شکل گرفت و بعد جنگ جهانی را ساخت

وی خود را تابع مکتب پست کلنیالیزم نامید که بهتر از بقیه نظریات قادر به توضیح آنچه اکنون در دنیا میگذرد است. این دولتها اجازه نمیدهند که خلق فعالیت کنند. هرچند که هنوز در تعریف این خلق تعریف جامعی نداریم. مثلا آیا أذربایجانی میتوانند باشند یا مثلا فارس ها نمیتوانند باشند. یا چه ساختاری باعث شد که فرانسوی ها را یک ملت نامید اما این حق را برای ایرلندی ها قایل نشد. ایا اینطور نیست که این الیت های جامعه هستند که این را تعیین میکنند برای نفع خودشان؟

من برای حقوق بشر کار میکنم و هماهنگ کننده یک سازمان حقوق بشرم اما باور دارم که باید پشت اینها چیزی باشد. ما الان بیست سال است داریم امضا میکنیم و پتیشن میدهیم. اما چرا هیچوقت به جایی نمیرسند. باید کار کرد اما به عوامل پشت پرده هم توجه کرد.

در رابطه با حقوق بشر و این که یک ساختار اجتماعیی است و نه یک واقعیت طبیعی باید بگویم که حقوق مدنی یک قرار داست. من بیشتر به حقوق مدنی اعتقاد دارم تا طبیعی بودن این حقوق. اینکه مردم یک زندگی خوب داشته باشند. به نظر من هدف حقوق بشر باید تامین این زندگی خوب باشد. من با بازار موافقم اما نه با کپیتالیسم به عنوان یک نظام اجتماعی که توسط بازار استثمار میکند.

پرستو فروهر:یورش مرگبار جمهوری اسلامی به روشنفکران مبارز

سخنران بعدی کنفرانس خانم پرستو فروهر است که طی مقاله‌ای به شرح آنچه بر وی گذشت در سالهای بعد از قتل و پدر و مادرش بر خود و خانواده ا‌ش پرداخت. از اینکه چرا پیگر قتلها بود و چرا این دور تکرار را هی رفته و باز نگشته است. از راههای عقلانی که برای رهایی از بن بست های حسی اش یافته بود حرف زد.

بیاد آر: بیستمین سالگرد کشتار زندانیان سیاسی در تابستان ۱۳۶۷
پنلی با حضور: دکتر عبدالکریم لاهیجی- ایرج مصداقی- دکتر هادی قایمی- منیره برادران- بهاره منشی رودسری

دکتر لاهیجی: محازات حق انحصاری دولت است چرا که دولت این قدرت را دارد که اینکار را بکند. جرم باید در سرزمینی که اتفاق میافتد به آن رسیدگی شود. اما نزدیک به یک قرن است که جرم هایی هست به اسم حرمهای فرا ملی. یعنی اگر این جرم جایی اتفاق بیافتد این وظیفه همگانی است که به آن رسیدگی شود. کشتار دسته جمعی یا قتل عام یا کشتار بز ضد بشریت از جمله این جرایم بین المللی است. در سال هزار و نهصد و نود هشت بالاخره اساس نامه جزایی این به تصویب رسید. هر چند که هنوز از پنج عضو دایم شورای ملل متحدد هنوز امریکا و چین و روسیه با این دادگاه موافقت نکردند و با اساس نامه آن که بتوانند به کارشکنی های خود ادامه دهند.

وقتی راجع به کشتار سال شصت و هفت صحبت میکنیم باید ببینیم چه بار لغوی به این قتل عام میدهیم. آیا قتل عام بوده با تعریفی که از قتل عام داریم؟ ماده ششم اساسنامه میگوید که منظور از جنوساید چیست.

در بخش بعدی ایرج مصداقی ابتدا به شرح نقشه و بندهای زندان گوهردشت کرج پرداخت. وی با نشان دادن بندبند زندان روی نقشه به محل اعدام‌ها و حسینیه ها و بقیه بخش های پرداخت.

خانم بهاره منشی رودسری سخنران بعدی بودند که خودشان از بازماندگان خانواده‌های اعدامیان آن سال بودند. ایشان در خردسالگی همراه با پدر و مادرشان در زندان بودند و بعد در نوجوانی به امریکا امدند. ایشان سخنرانی را با شعری از پدرشان عباسعلی رودسری که در سال شصت و هفت اعدام شدند آغاز کردند. وی از خاطرات تلخ دوران کودکی خود و برادر خردسالش گفت که تا مدتها از مرگ پدرشان خبر نداشتند و بعد هم تنها به گورهای دسته جمعی خاوران میرفتند برای دیدن قبر پدرشان. ایشان شوهر خاله و شوهر عمه‌شان را نیز در این اعدام‌ها از دست دادند. وی سپس به دوستان همسن و سال خودش که پدرها و مادرشان اعدام شدند اشاره کرد. وی به اهمیت نقش خاوران در برقرار ماندن این خاطره‌ها اشاره کرد که طی این سال‌ها چه نقش سمبلیکی در خانواده‌های بازمانده ایفا میکند.

خانم منیره برادران که از زندانیان آن سال‌ها بودند در مورد بند زنان اوین صحبت کردند که چطور دسته دسته زنان مجاهد بند ایشان و بقیه بندها را می‌بردند و دیگر برنمی‌گرداندند.

ایشان از اهمیت نوشتن تاریخ توسط بازماندگان و قربانیان گفت که چطور آنها روی دیگر تاریخ را می‌بینند. خانوادهای اعدام شدگان سال شصت و هفت میخواهند بدانند که عزیزانشان چه شدند. وی به اهمیت و تاریخ تشکیل کمیته حقیقت یاب در کشورهایی مثل شیلی و آرژانتین اشاره کرد.

هادی قایمی که سخنران بعدی بود از دیدگاه یک کارشناس بین‌الملی در سازمانهای عفو بین‌آلملل به ارایه دیدگاه خویش در اینباره پرداخت. وی گفت که مستند ترین شهادتی که داریم از درون خود حکومت است مثلا آقای منتظری در خاطرات خودشان به این موضوع اشاره می کنند. و میگوید حدود سه هزار و هشتصد نفر. البته ما بر این باوریم که در آن سال بیش از چهار هزار نفر اعدام شدند. اما خانواده های این اعدام شدگان باید همت کنند و این اسامی را جمع کنند و تاریخ و چگونگی این جنایت را بگویند.

مسله این است که حکومت ایران هیچوقت بطور رسمی مسولیت این اعدام ها را به عهده نگرفت. اگر این لیست جمع شود ما اهرمی برای فشار خواهیم داشت. مسله حقیقت یابی است و پیش گیری از وقوع چنین جنایاتی در آینده است نه انتقام جویی.

ما فقط در تهران میدانیم که قبرهای جمعی در خاوران وجود دارد اما در شهرستانها اطلاعات بسیار کم است. این میتواند -اگر امکانش باشد- متخصصین استخوان شناسی و کالبد شناسی اینها را شناسایی کنند. این ها باید پیگری شود.

متاسفانه در سه سال گذشته احکام اعدام بشدت افزایش پیدا کرده. در مناطق قومی بیشتر شده است. فرزاد کمانگر و یعقوب ؟ و خیلی های دیگر منتظر حکم اعدامند. یک مسله دیگر بی اطلاعی جوان‌های ما از این جریان است که خیلی هایشان فکر میکنند در مورد این اعدام‌ها حتی غلو شده است. این خیلی جای کار دارد.

دکتر لاهیجی ادامه داد که دو دسته بودند این قربانیان اعدام. یک دسته مجاهدین بودند که بالاخره به اسم مسلمان شناخته میشدند و در قبرستان مسلمانان دفن شدند اما چپی ها را بردند در جایی که اول اسمش بود لعنت آباد و بعد شد خاوران. بنابراین این را باید به گزارشگر ویژه کمیسون تحقیق و کمیساریای حقوق بشر سازمان ملل گزارش کرد. این ناپدید شده ها را باید خبر داد.

در عهدنامه مجازات و شکنجه مسله صلاحیت جهانی بررسی شده است. این شکنجه گر در برابر جامعه جهانی هم مسول است. این شکنجه گر اگر عضو این کنوانسیون است اقامت داشته باشد دادگستری آن کشور متعهد است که این فرد را محاکمه کند. البته جمهوری اسلامی عضو این کنوانسیون نیست. اما اگر شکنجه گر برود در جای دیگر اقامت بکند یا حتی مسافرت کند به کشوری که عضو این کنفوانسیون است این سازمان قدرت پیگیری کند. درست است که زد و بندهای جهانی آخرش اینها را رد میکند اما همینکه این افراد مثل مرتضوی یا قاضی رهبر بروند خارج از ایران و مسولین آن کشور بدانند که این شکنجه گر است یک پیروزی برای ماست.

خانم برادران در ادامه گفتند که واقعا طرح این کمیته حقیقت یاب در زمان حیات جمهوری اسلامی منتفی است بنابراین ما الان واقعا نمیتوانیم طرح بدهیم که چطور این کمیته را تشکیل دهیم اما میتوانیم اندک اندک حودمان را اماده کنیم و مدارک را جمع کنیم.

موانع فرهنگی و رفتاری تحقق حقوق بشر در ایران / مهرانگیز کار

باید توجه شود که نباید این موانع اجتماعی و فرهنگی باعث شود که بیایم قوانین ضد بشری را توجیه کنیم. اما در هر حال موانع اجتماعی در کار است که مناسبات مردم با مردم را هم کاملا انطباق نمیدهد با موازین حقوق بشر.

خانم کار خاطره‌ای را تعریف کردند که مراجع کننده ای داشتند که مدت طولانی وقت ایشان را گرفتند و بعد هنگام پول دادند گفتند که من اگر پول داشتم میرفتم پیش یک وکیل حسابی نه پیش یک زن. این البته یک مانع اجتماعی است و این یک طرز تفکر از سوی این فرد جامعه است. این عمومیت ندارد اما غلبه دارد و دولت از این سو استفاده میکند.

یک سری موانع عمومی وجود دارد و یک سری خصوصی. مثلا رانندگی مردم در ایران همیشه باعث تحیر خارجیان است. البته در قبل از انقلاب هم همینطور بود. هنوز هم همینطور است. هر چند از مهمان نوازی ایرانی ها تعریف میکند. اینجا یک تضاد است. یا مثلا صف ها. در ایران کسی که مراعات صف را بکند میشود پخمه و نا زرنگ. کسی مراعات دیگری را نمیکند.

نگاه نسبت زنان از سوی اجتماع مشروعیت میبخشد به دولت در خشونت علیه زنان. نگاه به دختر یا زن خانواده با مرد یکسان نیست. کنترل معاشرت زنان و تاکید بر خانه نشینی زنان و تحقیر زنان مطلقه مثلا در اجاره کردن خانه. این یک نوع تحقیر است. یا اشتغال ایشان. همه اینها موانع اجتماعی است

شدید ترین نوع خشونت نسبت به زنان ضرب و شتم است و ازدواج احباری است. البته از آمارش به شدت کاسته شده اما هنوز وجود دارد. در مورد ازدواج شروط ضمن عقد ما به زنان میگفتیم که این شروط را بگیرند مواجه میشدیم با مشکلات بزرگ در خانواده ها. یعنی حتی خانواده دختر معتقد بودند که اگر حرف طلاق سر سفره عقد زده بشود دیگر این ازدواج فایده ندارد.

قتل های ناموسی بدترین نوع نگرش به زن است که متاسفانه در برخی نقاط هنوز اجرایش می کنند و متاسفانه این حتی برای خانواده قاتل دختر آبرو و حیثیت میاورد.

عقیده قالب بر این است که فرزند ملک پدر یا جد پدری است و متاسفانه این مانع اجتماعی تبدیل به قانونی شده است که اگر پدر یا پدربزرگ فرزندش را بکشد این شامل قصاص نمی‌شود. چون فرزند را ملک پدر میداند. کودک آزاری متاسفانه نرخش در ایران در حال افزایش است.

از انواع دیگر نوع رفتار با غیرمسلمانان است. خانم کار خاطره ای تعریف کردند از یک موکلشان که اولیای دم یک پیرزن بهایی بودند که این زن را کشته بودند به خاطر املاکشان. این زن قبل از مرگ به مستاجرش مشکوک بود و این را در تعداد زیادی نامه به دخترانش گفته بود. این خانم را کشتند و من به دادگاه رفتم. یکی از این نامه ها را تقدیم قاضی کردم که فرد جوانی بود و معمم نبود. این قاضی نامه را گرفت اما بلافاصله دستش را پس گرفت و رفت با یک دستمال نامه را گرفت که دستش نجس نشود. این فرد این را در دانشگده حقوق یاد نگرفته بود اما در تربیت اجتماعی اش یاد گرفته بود.

در ان دوران از افاغنه دعوت شده بود که بیایند ایران. رهبران ایران از مسلمانان افغان دعوت کردند که بیایند ایران. دولت ایران البته از آنها پذیرایی کرد و به آنها پناه داد. اما رفتار ما ایرانیان با انها رفتار انسانی نبود. ما تمام مشکلات را به گردن این مهماننان انداختیم.

ما همیشه در شیعه صیغه داشتیم. عقد موقت داشتیم. اما مردم ایران با توجه به اینکه همیشه قانونی بود هیچوقت این امر را قبول نکردند. مشروعیت داشت اما امر قبیحی بود. اگر زنی صیغه میشد همه اهل خانواده او را طرد میکردند. این رفتار مثبت بود. اما بعد از انقلاب این مانع اجتماعیی که مانع قانونگذاری بود هم مشروعیت پیدا کرد. چون خیلی ها فقط برای اینکه با هم معاشرت کنند مجبور بودند بگویند ما صیغه ایم یا زن و شوهریم. فقط برای اینکه امنیت پیدا کنند که کمیته جلویشان را نگیرد. زنان هم از سوی احتیاج به اجاره پیدا کردند و مجبور شدندبروند عقد موقت بخرند.

حق عاشقی هم از سوی جامعه به رسمیت شناخته نشده قبل از عقد و ازدواج. حتی برای دوجنس هم شناخته نشده چه برسد به دو همجنس. این مانع اجتماعی بسیار مهمی است. حتی ما اگر حد زنا یا سنگسار را نداشته باشیم اما افراد حامعه از نبود این حق احساس دلتنگی میکنند.

لایحه مجازات اسلامی آمده است خیلی احکام جدید استفاده کرده است و خیلی آنها را شدید تر کرده است.

موانع بین المللی امکان تحقق حقوق بشر را در ایران به حداقل رسانده است. برای اینکه دولتهایی که خودشان این منشور را درست کردند به بهانه های مختلف مثل تروریسم این حقوق بشر را نقض میکنند. البته در بسیاری از این کشورها حق آزادی بیان وجود دارد و نقد میشوند. اما در ایران آزادی بیان را محدود کرده اند.

یک مانع اجتماعیی که خوشبختانه ما در صد سال گذشته برداشته ایم وضعیت تحصیل دختران است و نگاه کنید پیشرفتی را که از زمان شیخ فضل الله که میگفت مدرسه رفتن دختران و مشروطه یعنی از بین رفتن ناموس ما به جایی رسیدیم که دختران بیشتر از پسران به دانشگاه میروند.

ما هم به جدا شدن دین از سیاست احتیاج داریم اما از آن بیشتر به اصلاح این نگرش در میان مردم احتیاج داریم و گرنه با این تصور رایج در بین عامه مردم هر حکومت سکولار هم بیاید باز هم همین حکایت میشود. درواقع سایه حکومت بشر روی ایران است و خودش با اموزش میاید. آموزش و آموزش.

روز دوم

میز گرد چهارم: آزادی مذهب عرفی گرایی و منزلت شهروندی
با شرکت دکتر ژاله پیرنظر -ندا شهید یزدانی و فریار نیکبخت

در این بخش در مورد وضیعت بغرنج بهاییان و یهودیان و زرتشتیان و اقلیت‌های دینی در ایران صحبت شد. اینکه خیلی ها یا ایران را ترک کردند یا اینکه در حال ترکند. اما یک استثنا بهاییان هستند که به مقاومت در ایران اعتقاد دارند.
با تمام این فشارها این رژیم اگر باقی بماند تا بیست سال آینده ایران تهی خالی خواهد شد از این اقلیت ها. آثارشان را از بین میبرند . تحریم فایده دارد.

دکتر ژاله پیرنظر به اهمیت همبستگی بین این گروههای اقلیت تاکید کرد و اینکه چطور این تفرقه ها باعث میشود که نیروی مبارز هم هدر رود. در صورتیکه اگر همه با هم به دولت و نیز جامعه های جهانی فشار بیاورند نتیجه خیلی بهتر خواهد بود.

ندا شهید یزدانی که به انگلیسی انجام شد

به طور خلاصه وی به وضیعت بهایینان در قانون و نیز وضیعت اعدامهای بهاییان و وضعیت شکنجه آنها اشاره کرد و به اینکه چطور با ربط دادن بهاییان به صهیونیزم بهانه شکنجه و اذیت آنها را پیدا میکنند.

وی از تخریب اماکن بهاییان حرف زد و اینکه چطور تمام مناطق خواص و مقدس برای بهاییان و نیز گورستنهای آنها تخریب شد. و همینطور اخراج گسترده آنها بعد از انقلاب از دستگاه‌ّهای اداری.

اینکه چطور بعد از آمدن احمدی نزاد موج تازه ای از حملات ابتدا از کیهان و بعد هم از گروههای دیگر شروع شد. بهاییان حق داشتن وکیل را هم ندارند. پنجاه و چهار نفر را پارسال در شیراز گرفتند. بعد امسال را هم هفت نفر گرفتند که نهایت ترس ما این است که آنها هم به سرنوشت هفت نفر اعدام شده در سال شصت و دو تبدیل شود. و الان دو هفته است که هر گونه تماس آنها با خارج قطع شده و نمیدانیم کجاست.

کشیش فروتن از سوی مسحییان فارسی زبان ایرانی حرف زد و از وضعیت آنان که اهل کتاب مثل آشوریان و ارمنیان را اهل کتاب می دانند. آنها آزادی هایی دارند اما خیلی از گروههای مسیحی هستند که گسترده اند. آنها حقوقشان نقض میشود.
روشنفکران ما باید در نظرا داشته باشند که پدیده جمهوری اسلامی و ضررهایی که ما متحمل شدم اما این باید توجه شود که اگر کسی بیاید مسیحی شود قرار است کشته شود. من خودم الان مسلمان بودم. مسیحی شدم. و در کنار دوستانم مبارزه می‌کنم.

ما باید ما بشویم و این اعتراض را همه با هم بلند کنیم. امار غیر رسمی نشان میدهد که در کلیساهای خانگی بیش ازیک میلیون نفر به طور زیر زمینی جمع میشوند و استقبال میکنند از تغییر.

پنجمین میزگرد: جهانشمولی حقوق بشر نسبیت گرایی فرهنگی در گفتمان پژوهشگران
با شرکت دکتر آنتونی چیس و دکتر رضا افشاری

این پنل به انگلیسی برگزار شد

Reza Afshari:
I state my disagreements with the views of some American human rights scholars who rightly reject the notation of cultural relativism with reference to human rights but in turn propose the concept of tempered universalism .

I express my difficulties in understanding what the new concept means in practice, or how useful it is to our main tasks of monitoring and documenting the current human rights violations in the non western world. I look at the factors that may have influenced tense scholars to adopt the notion of tempered universalism. these are four of them, some clearly interconnected:

1. Assumptions about Western ownership of human rights discourse

2. The post modernist paradigm and assumed failure of the liberal western model of human progress

3. Alternatives of the Failed western Model, the case of Asian Values and

4. the promises of re-readings of traditions (Islam)

Human rights is focus on individual and their dignity of them. almost all part of the declaration of human rights start with Everyone or Anyone. All verbs are present, not past or future. it talked about now.

When people got arrested, many of them are not deserve it. No matter what is their beliefs and political issues, they don’t reserve to be in jail for their thoughts.

The first day they start to write the declaration of human rights, they thought about cultural relativism, what are we going to do in India and their culture? and so on… so they came to this universality. These are for everyone, no matter where they are.

US is not the owner of this human rights and declaration. If there is such thing as Human Rights Movement, it comes with very other categories too. it comes with economy, with history, and with different religions.

And this post modernism phenomenon. it sounds we can not get rid of them, no where. But in human rights discourse we have to get rid of them. Modernization and west failed on human rights, how can we dictated it to others?

The west which drives by this individualism, can not get the whole community and family relationship from East. how can a liberalism which is a postmodernist hegemony, can get get along with this ?

Anthony Chase:
We are all here as transnational immigrants. This human rights is all of us issue. We have to focus on individual considering this transnational contacts.

Human rights is much debated in Muslim policy. it comes with the history that involved with human rights in Muslim world. look what Bush did in the name of Human rights.

The Muslim world is very isolated from this transnational community now. it never been like that and this should be resolve.

Discrimination against different minority group needs to be addressed. Women, homosexuals and religious minorities needs be talked about.

Human rights can be easily target by some extremest in any culture and Muslim culture is not spread from the whole.

Law, is the first thing need to be fixed. human rights is not about law, but law should not be against individuals rights. In many dictator regime, we see the law is against human rights. Real legal limit is another obligation.

Political foundation is extremely important. this is not necessary bad things, but structure is some way to favored some.

گزینه فراجناحی برای ترویج و دفاع از حقوق بشر
دکتر منصور فرهنگ

ایشان با تذکر در مورد اینکه مواردی که مطرح خواهد شد احتمالا تازگی ندارد اما چون بازگویی انها در جایی که به گفتن آنها نیاز است به ذکر آن‌ها می‌پردازد.

واژه فراجناحی ترجمه کلمه نان-پارتیزان در انگلیسی است که برای اولین بار در سال هزار و هشتصد و شصت برای گروهی که مدافع حقوق کارگران بودند استفاده شد. بعد از آن هم توسط گروههای مختلف مورد استفاده قرار گرفت. یعنی نیاز به این عقیده ابتدا باعث بوجود آمدنش شد و الان باید کوشید که این واژه را که معنایش سخت مورد نیاز است بین ایرانیان جا انداخت. فراجناحی بودن هیچ ارتباطی به غیر سیاسی نبودن ندارد بلکه از بیخ و بن مربوط به قدرت و حاکمیت است.

جالب است مثلا در آمریکا گروهی است که به شدت طرفدار نژاد پرستی است و مثلا کاترینا را به علت ترویج همجنسگرایی میدانند اما میایند میگویند ما در چین حقوق بشر نداریم . چرا. چون نمیتوانند مبلغ بفرستند در چین. این طرفداری های این مدلی هم وجود دارد. اینها اما طرفدار حقوق بشر نیستند. اینها طرفدار حقوق خودشانند.

مسله این است که دفاع از حقوق بشر بخواهد به طور صحیح انجام شود نباید فعالین ما بیایند از آن بر ای گروه خودشان استفاده کنند. بهاییان بیایند فقط طرفداری حقوق خودشان باشند. زنان یا کارگران هم فقط وقتی مسله نقض حقوق گروه خودشان میشود صدایشان در میاید ولی در مورد هیچ گروه دیگری حرف نمیزنند.

اگر سی سال قبل کسی میامد میگفت که افریقای جنوبی دمکرات میشود یا چین مایوزیم میشود یا شوروی میشود پانزده کشور و برگردیم به ادبیات سیاسی آن زمان می بینیم هیچ اشاره ای به اینها نبود. سیاست گاهی کاری میکند که خود سیاسیون را شگفت زده می‌کند. مساله این است که سیاست علم مطلق نیست. تغییر می‌کند. اما مسله الویت دادن است. گروههای سیاسی با الویت بخشیدن به یک بخش و کم رنگ کردن یک بخش دیگر قوانین را میسازند. در همین امریکا هم قانون توسط مرد سفید پولدار نوشته شده است. آیا این سخنگوی همه است؟

اگر بخواهیم در ایران یک تشکلیلات فراجناحی برای تشکیل شود. برای ایران و نه لزوما در داخل ایران ما کسانی داریم که بیایند به این کمیته اعتبار بدهند. حقوق بشر الان حرفه ای شده است. عفو بین الملل صد و هشتاد میلیون دلار بودجه دارد امسال که از سوی عضوهایش و سازمانهای مختلف. از هیچ دولتی پول نمیگیرد. اگر پول بگیرد برای سوپروایز کردن مدارس ابتدایی در آن کشورهاست. بخش آمریکایی عفو بین الملل سیصد و شصت هزار و اندی عضو دارد با بودجه زیاد. این یک نمونه سازمان موفق است که دارد کار میکند. اثر میگذارد. ما میتوانیم این را در مقیاس کوچکتر برای ایران داشته باشیم.

دیده بان حقوق بشر یک نمونه دیگر است که تحت هیچ عنوان از دولتها کمک نمیگرد. اما افرادی که در آن کار میکنند حق بازنشستگی دارند. بیمه دارند. حقوق دارند. اینها حرفه شده اند اما حرفه ای که با کمک های مردمی جلو میرود. اینها با دولت هایشان مشکل دارند چرا که فراجناحی اند و برای دفاع از حقوق بشر طرفدار هیچ گروه خاصی نمیشوند و تبیعض نمیگذراند. البته با دولت هایشان مشکل پیدا میکنند از بس که اعتراض میکنند.

بیست سال قبل یک دانشگاه در امریکا پیدا نمیشد که در دانشگاه حقوقشان حقوق بشر داشته باشد اما الان همه دانشگاههای مطرح این را دارند و بودجه آن از طریق مردم میاید. متاسفانه ما پانصد نفر ایرانی پیدا نکردیم که سالی صد دلار بدهند برای اینکار. ما اهمیت این قضیه را درک نکرده ایم.

آینده ملت و پیشرفت آن بسته به حرکت های امروز ماست. باید بدانیم که آرمانگرایی شمشیر دو لبه ای است که هم سرچشمه شور و شوق میتواند باشد هم منبع ایجاد توهم و دستیابی به هدف به هر وسیله. تاریخ جنبش آزادخواهی در میهن ما و تحولات جهانی و همینطورماهیت رژیم اسلامی در ایران دست به دست هم میدهند که زمینه این آزادی خواهی را فراهم کنند یا اینکه استبداد دیگری را شاهد باشیم.

ششمین میزگرد: نقش زنان در طرح و ترویج حقوق بشر در ایران
با شرکت مهرانگیز کار -فریبا داودی مهاجر و الهه امانی

الهه امانی:
مهم است که واقف باشیم که در چه دنیایی هستیم و این بحث حقوق بشر در چه بازه تاریخی مطرح میشود. الان ما در رشد بنیاد گرایی در حیطه مذهب یا افراط گرایی مذهبی هستیم که مختص اسلام نیست و به بقیه مذاهب هم هست. رشد بنیاد گرایی در حیطه هویت ملی را داریم که با فروپاشی بلوک شرق شروع شد و رشد بنیادگرایی در حیطه سیاست قدرت گرفتن راستها در سیاست امروز است

اقتصاد بررسی اش مهم است که چرا این فاصله بین ثروت و فقر در حال ازدیاد است

این تحولات تاثیرات مستقیم برروی وضعیت زنان دنیا داشته که منجر به انتشار خیلی از قطع نامه ها هم داشته است. البته خود این حقوق بشر هم نقد شده است و ما گفتمان حقوق بشر را داریم. ما شاهد این هستیم که استفاده ابزاری از حقوق بشر کم نیست و آنچه که به نظر من تفکیک کننده است این است که وقتی از واژه حقوق بشر استفاده میکنیم چه اندازه شفافیت وجود دارد در آن. حقوق بشر زنان را آیا استفاده میکنیم برای توجیح حمله نظامی یا مقاصد سیاسی. واژه بشر حقوق بشر زنان که من خودم میگویم اگر زنان بخشی از این بشریت هستند پس چرا حقوق بشر زنان جدا است. مفهوم آیا این است که زنان جزوی از جامعه بشری اند و حقوقشان محترم.

این واژه چطور شکل گرفت؟ بعد از آمدن این اعلامیه حقوق بشر میبینیم که این حقوق روابط ملت و دولت را در بخش عمومی شرح میدهد. اما زنان آنقدر در بخش عمومی نبودند.اینجا بود که فمینیستها به آن نقد داشتند چون کاربرد آن وقتی بود که زنان اگر سیاسی بودند و زندانی میشدند این حقوق از آن دفاع میکرد. اما اگر همین زن در زندان تجاوز میشد بهش این حقوق چیزی نداشت که از او دفاع کند. این مشکل زنان بود.

ما شاهد این هستیم که یک روند دیگر هم بعد از این جنبش های اجتماعی شکل گرفت. سازمان ملل کنفرانس بین الملی زنان در مکزیک و کپنهاگن و نایروبی برگزار شد. سازمانهای غیر دولتی به یک پدیده چشمگیری تبدیل نشده بودند در آن زمان. فمینیستها در حاشیه کنفرانس مکزیک بحث هایی را شروع کردند اما آنقدر چشمگیر نبود . در کپنهاگن و نایروبی اوضاع بهتر شد. در نایروبی بود که فعالین زنان از همه جای جهان در آن شرکت کردند و به افشاگری این موارد ضعف قوانین بشری در مورد زنان پرداختند.

قبل از کنفرانس پکن در وین یک اتفاق مهم افتاد و ان اینکه این شکاف بین خصوصی و عموی شکست و این خشونت نسبت به زنان و موارد دیگر که ضد زن بود آمد با حقوق بشر سنجیده شد. مثلا گفتند که کتک زدن زنان در خانه یک شکنجه است. یعنی ان را آمدند طوری تعبیر کردند که مسایل خانوادگی و خصوصی را هم تحت خود بگیرد.

در کنفرانس پکن که بزرگترین اجتماع سازمان ملل بوده تا به حال این جنبش جهانی زنان شکل گرفت و دوازده مورد بود که زنان جهان به طور مشترک در آن چالش دارند واین مورد توجه دولتها قرار گرفت. یکی از این دوازده مورد حقوق بشر با این جندر سنستیو لنز یعنی عینک حساسیت جنسیتی .

پتانسیل این بحث برای جنبش زنان در ایران این است که چهارچوب حقوق بشر ابزاری می‌دهد که بتوانیم وضع زنان ایران را در این حقوق بشر بگنجانیم و این جنبش اجتماعی زنان که یکی از بالنده ترین جنبش های زنان در سطح جهان است – با سایز جنبش های اجتماعی مثل کارگران و معلمان و دانشجویان یک فصل مشترک پیدا کند. فصل مشترکی که حکومت به غایت از آن میترسد.

بحث حقوق بشر که در این دو روزه بوده در واقع یک تعهدی هم برای ما بوجود میاورد که این حقوق بشر را برای خودمان نهادینه کنیم. این اخلاقیات را پیدا کنیم. اگر به رزیم ایران اعتراض میکنیم که دگر اندیشان را قبول ندارد آیا خود ما داریم. باید بتوانیم این مفاهیم را در زندگی خودمان درونی کنیم و در رفتار اجتماعی ما ن آن را بکار ببریم. این چالشی است که فایق آمدن بر آن میتواند راهکاری برای مردم ایران باشد.

مهرانگیز کار:
ببینید تا یک قرن گذشته وقتی سرشماری هم میکردند فقط مردان را میشمردند و زنان را جزو بشر حساب نمیکردند. اما الان کار به جایی رسیده است که دولتها مجبورند حقوق زنان را محترم بشمارند.

این انقلاب پنجاه و هفت امیدهای زیادی را در بین همه گروه ها برانگیخت. شعارها هرچند که اسلامی بود اما مردم درک عدالت از اسلام داشتند. اولین شک در بعد از بیست و دوم بهمن به زنان وارد شد. اولین هدف تندروهای انقلابی و دینی انتخاب کردند زنان بودند والبته زنان شاغل و بی حجاب. این شوک بسیار بزرگی بود بر زنان . متاسفانه این تنوع فرهنگی که در ایران وجود دارد باعث شد که واکنش ها انسجام نیابد. یک سری زنان بسیار معترض شدند و تظاهراتی راه افتاد. اما گروههای منسجم وجود داشت که با اینها مقابله کند. متاسفانه یک جریانی هم پیش آمد به اسم زنان علیه زنان.

ما این جریان زنان علیه زنان را هنوز هم داریم و خیلی کانسپت پیچیده ای است. حتی در مجلس هم داشتیم و داریم. به طور خلاصه آمدند زنان را خانه نشین کردند. در آن زمان بیش از دویست زن وکیل دادگستری داشتیم اما به آهستگی دادگستری خالی شد. هرچند جمهوری اسلامی به طور شرعی وکالت زنان را منع نکرد. اما نظریات فقهی دامن قضات را گرفت. قضات زن. البته چند سال قبل یکی از این قضات یعنی خانم عبادی جایزه صلح را دریافت کرد. جایزه اش را طور دیگر گرفت.

دومین قربانی که زنان داد قانون حمایت خانواده بود. قانونی که در زمان شاه تصویب شده بود و بسیار مترقی بود و حق طلاق مطلق را از مرد گرفته بود. دادگاههای خانواده تشکیل شده بود. بر حق ولایت مادران و حضانت فرزندان صحبت شده بود. این را آمدند با فتوا با آیت الله خمینی مطرح کردند چون آن زمان قانونی نداشتیم. آقای خمینی میگویند که قانون خانواده بر خلاف شرع است و روی قانون نباید اقدام شود تا لغو آن اعلام شود.

شورای نگهبان تشکیل شد توسط آقای خمینی از شش فقیه و شش حقوقدادن که این قوانین با شرع مخالف نباشد. این شورا هم رفت سراغ و زنان و اولین صدمه را شورای نگهبان به زنان زد. البته اینطور نبود که زنان هم همه چیز را قبول کنند. مخالفت میکردند. خانوادهها متشنج شده بود. زنان به طور مرتب تظاهرات میکردند. اما متاسفانه آنقدر فشار این قانون زیاد بود که حضرات هرکار خواستند کردند با قانون.

متاسفانه این جنگ هشت ساله تمام توانهای انسانی را از جامعه ما گرفت. این جنگ همه درها را به روی ما بست و تا ده سال همه در سکوت فرو رفتیم و کاری جز مویه برای عزیزانمان نکردیم. این جنگ بزرگترین ضربه را به گروههای مختلف ما زد.

متاسفانه وقت خانم کار تمام شد و نتوانستند به شرح بقیه جریان زنان بعد از جنگ بپردازند.

فریبا داوودی مهاجر:جنبش زنان ایران در سالهای گذشته برروی چه سابقه ای شکل گرفته؟
نقش زنان در صد سال گذشته بخصوص در انقلاب مشروعه غیر قابل انکار است و این سرچشمه تغییر وضعیت زنان ایران بوده. اما سه مانع اصلی داریم. مذهب و سنت و شرایط اجتماعی . در مورد مذهب در بسیاری از کشورها مثل ترکیه و تونس و غیره این مسله حل شد. در صد سال گذشته علمای مختلف آمدند و نظریات مختلف دادند. اولین تلاش زنان برای تشکیل مدرسه دخترانه بود که با مخالفت شدید روحانیون مواجهه شد اما در عرض شش سال شصت و سه مدرسه برای زنان تاسیس شد. مطبوعات زنان تاسیس میشود. انجمهای سیاسی زنان هم بودند.

رضا شاه کشف حجاب کرد اما هنوز زنان حق رای نداشتند. رفورمها از بالا و از الیت ها شروع میشود. و زنان مشغول کار میشوند و انجمن های زنان در کارهای مختلف بوجود میاید. مکارم شیرازی میگوید که شرکت زنان در انتخابات مسبب فحشا و اعتیاد و بهم خوردن نظم اجتماعی و جرایم میشود. اما در نهایت تشکلی از چهارده سازمان زنان تشکیل میشود که در زمینه های مختلف کار میکنند. در رفراندمی در سال هزار و سیصد و چهل و یک به زنان حق رای میدهند و زنان حق مالکیت زمین پیدا میکند. زنان به مجلس و سنا میروند. برنامه های تنظیم خانواده هم شروع میشود.

بعد انقلاب پنجاه و هفت میاید که جامعه را بیشتر پدرسالار میکند. خمینی از کسانی بود که با حق رای زنان به شدت مخالفت کرده بود در همان سال چهل و یک. اما حکومت به رای آنها احتیاج داشت و به تظاهرات آنها. البته باز هم این سو استفاده باعث شد که زنان یکذره از خانه بیرون بیایند و مشارکت کنند در خیابان. در گروههای سیاسی اما اکنون همیشه در حاشیه های حزب ها قرار دارند.

در اصل نوزده و بیست و بیست ویک قانون اساسی ضد زن هستند و تظاهرات اصلی و اولیه هم هسته اش این زنان بودند که گفتند ما با این حقوق اساسی مشکل داریم. بعد این روند زن ستیزی با تکیه بر این قانون اساسی بیشتر و بیشتر شد. صدا و سیما آمدو اصلا یک فرهنگ ضد زن سازی را شروع کرد.

آقای خمینی قبل از اینکه بیاید میگوید که زنان خودشان در مورد پوششان تصمیم بگیریند اما خوب بعد میایند و حجاب را اجباری میکنند. بعد جدا سازی شروع میشود . از دریا و اتوبوس و ورزشگاه و حالا پارک و لابد بعد هم خیابان. دختران آمدند به دانشگاه. آن را هم سهمیه بندی می کنند.

آمدن خاتمی یک سکوی پرش بود برای زنان اینطور که زنان ناامید شدند از خاتمی. به این صورت که فهمیدید هیچ کس برایشان کاری نمیکند. و خودشان باید کاری بکنند. این ترس و انفعال باعث شد که زنان شروع به حرکت کنند.

روز سوم

هشتمین میزگرد: پارادکس حقوق بشر در روابط بین‌الملل
دکتر منصور فرهنگ- دکتر عبدالکریم لاهیجی- محمدرضا معینی- دکتر هادی قایمی

محمدرضا معینی:وی صحبت‌هایش را با گرامیداشت بیست و هفتمین سالگرد سرکوب گسترده آزادیخواهان ایرانی و اعدام های دسته جمعی دهه شصت شروع کرد. ایشان از سوی سازمان گزارشگران بدون مرز به شرح کارهای این سازمان پرداخت.
ما در جهان بدی زندگی می‌کنیم. در گزارش سالیانه ما گفتیم که روزنامه نگاران باید نگران خود باشند چرا که فعالیت مدافعان آنها از همیشه کمتر شده است. حقوق بشر بعد از یازده سپتامبر به عنواین مختلف زیر پا گذاشته شده است. و شاید زیر اسم صلاح مملکت خویش خسروان دانند سعی کردند آن را توجیه کنند.

متاسفانه ما روز به روز بیشتر شاهد نقض حقوق بشر توسط دولتهایی هستیم که خودشان را ناجی دمکراسی و حقوق بشر می‌دانند. وضع جهان از جنگ دوم تغییرات زیادی کرده اما متاسفانه ما داریم میبینیم که چطور بعضی از کشورها دارند به عناوین مختلف برمیگردند به همان توجیهاتی که در دوره ای برعلیه یهودیان و سوسالیست ها و….میشد.

جبهه رنگارنگی در همه جای دنیا وجود دارد بر علیه آزادی بیان. جبهه ای از دولت ها از افراطیون مذهبی از صاحبان سرمایه. …سازمان گزارشگران بدون مرز از همان ابتدا مخالف برگزاری المپیک بود. اما ما بشدت تحت فشار قرار گرفتیم. دولت فرانسه ما را تحت فشار گذاشت که تظاهرات نکنیم برعلیه مشعل المپیک. ببینید سارکوزی که در فرانسه انتخاب میشود وقتی به چین میرود یک کلمه از روزنامه نگاران و اعدامیان حرف نمیزند. در مورد اقتصاد حرف میزند. دولت بوش دیگر مثال زدن ندارد.

دفاع ما دفاع از آزادی بیان است. فرقی ندارد در ایران باشد یا در گوانتانامو. در مورد سازمان ملل یک مثالی هست که وقتی گنجشک ها جیک جیک میکنند خوب سرشان داد میزند. اما در برابر عقاب ها ساکت است. چین الان مسلمان ها اعدام میکند. روسیه که چچن را قتل عام میکند. اما همین دو کشور میایند با یک سری کشورهای اسلامی دست در دست هم میدهند و بقیه کشورها را به اسم حقوق بشر محروم میکنند و تحریم. ما در مقابل این نهادها هم قرار گرفته ایم.

روزنامه نگاران در هیچ جای دنیا از امنیت ندارند. کسی حرف نمیزند که روزنامه نگاران عراقی چقدر تعداد کشته شدگان و ربایده شدنشان زیاد است. روزنامه نگاران امریکایی با حفظ امنیت کامل میروند آنجا. با کلاه خود و رزره. اما چه بر سر روزنامه نگاران عراقی میاید را کسی نمیداند.

وب نگاران فمینیست را در ایران را ببینید که چه تضیعقاتی (؟) وجود دارد برعلیه شان. این درست است اما یک سری تحریم ها را به اسم این میایند بر علیه ایران میکنند. یعنی هم تحریم گران و هم دولت دارند حق اینها را از بین میبرند. گوگل و یاهو اسم ایران را بر میبرند. شرکت های امریکایی به ایرانی ها امکانات نمیدهند. این وب نگار چطور باید حرف بزند آنوقت؟

گوگل در چین سانسور حکومتی را اجرا میکند. اگر بزنید آزادی همان چیزی را میبینید که در ایران میبینید. دسترسی به این سایت ممکن نیست.

هوشیارانه با تمام مشکلاتی که اینجا هم وجود دارد باید حواسمان باشد که از کدام طرف بام نیافتیم. بدون آزادی بیان آزادی وجود ندارد. این فرقی ندارد در کجا باشد. رسانه های افغان الان در خطرند. بسیار در خطرند. باید اینها را در همه جای دنیا بیابیم.

آقای قایمی: پنج رکن عمده

دولتها که امضا کننده اولیه لایحه بودند و از نظر حقوقی تعهد داده اند. هر چند که این تعهدات ضمانت اجرایی ندارد و هر کشور خودش میاید بر اساس منافع خودش قانون میذارد.
نهادهای مختلف مثل سازمان ملل و زیر مجموعه های آن مثل نشست عمومی و شورای امنیت و نهادهای کمیسرایای عالی حقوق بشر و گزارشگران مختلف هم روند حقوق بشر در کشورهای مختلف دنبال میکنند. شورای حقوق بشر که جدای کمیساریای عالی است خودش نهادی است از نهادهای دولتی که البته سازمانهای غیر دولتی هم در آن هستند.
رکن سوم سازمانهای غیر دولتی بین المللی و ملی اند که جامعه مدنی را تشکیل میدهند
رسانه ها رکن چهارم اند. آگاهی می دهند از آنچه در اطراف دنیا می‌گذرد. یکی از مهمترین ارکان است چرا که روزنه ای است برای فشار به ارکان دیگر. هرچند خیلی اوقات نمیتواند کار عملی بکند. مثل در رواندا و دارفور اخبار پوشش میدهند اما چون جایی نیست که در معاملات بین المللی جایی داشته باشد کسی به آن توجه نمیکند.
رکن پنجم که دارد روز به روز پررنگ تر میشود کمپانی ها و شرکت های اقتصادی اند که در همه جای دنیا اند و روز به روز نقش بیشتری را در سیاست دولتها ایفا می‌کنند. نایکی می آمد از یک طرف از کودکان پاکستان و کامبوج کار می کشید و از یک طرف دیگر با کمپینهای چند میلیارد دلاری تبلیغات میکرد تا اینکه بالاخره مردم بیکار ننشستند و اعتراض کردند. این شرکتها را باید زیر نظر داشت و یک امضا و اعلامیه در وب سایتشان دلیل نمیشود که اینها حقوق بشر را اجرا کنند.

متاسفانه ایران الان در ردیف کره و کوبا و برمه برخورد میشود در ضمینه حقوق بشر با آن در سطح سازمانهای بین المللی. یک کشور بسته است که هیچگونه سفر رسمی و تحقیقات رسمی از سوی کنشگران حقوق بشر و گزارشگران سازمان ملل بسته است. در سال دوهزار و دو دعوت نامه بازی به این افراد داده شد که هر وقت میخواهند بروند. اما در طی این سالها دیدیم که عملا جلوی سفر گزارشگران مهم گرفته شده است. مخصوصا در سه سال گذشته.

یک چیزی هم است که آیا واقعا در این شرایط که همه دنیا آماده اند که به ایران به بهانه های هسته ای حمله کنند آیا صحبت از حقوق بشر و وضعیت بد آن در ایران بیشتر به این جنگ جویان بهانه نمیدهد؟ مسله است که این جنگ دیگر مارکتینگ شده است. دیدیم که چطور مثلا به اسم دفاع از حقوق زنان افغان رفت به آنجا و کاری کرد که آزادی بیان الان این وضعیت را پیدا کرد. یا در عراق ببینید که چطور شد وضعیت آزادی؟

ما همیشه تاکید میکنیم که به هیچ وجه نباید از اسم حقوق بشر استفاده ابزاری شود و ما در همه جا این را ذکر میکنیم.

دکتر عبدالکریم لاهیجی:
وکلای دادگستری که همیشه همراه مردم بودیم شکایات مردم از خود نهادهای دادرسی. این همیشه وجود داشته. سازمان ملل را از یاد نبریم که ساخته فاتحان جنگ دوم است. و خوب در هر حال شده است سازمان اجرا کننده اوامر اینها. بزرگترین انتقادها هم به شورای امنیت است و کمیساریای حقوق بشر.

اما راههایی وجود دارد که بشود در چهارچوب همین منشور حقوق بشر مبارزه کرد با خود این دولتها. شوراهایی وجود دارند که مستقل از دولت‌ها دارند فعالیت می‌کنند.

روابط بین المللی به شدت فاسد است. اگر قبلا خاویار بود و فرش الان عملا پول هم هست. این را هم بدانیم. چین هم اینکار را میکند. همه کشورها از این لوپ هول ها استفاده می کنند. امسال چین آمده چون المپیک برگزار میشود آمده چهل درصد اعدام را کم کرد. ایران شصت درصد بیشتر کرد. الان به نسبت جمعیت، ایران بیشترین اعدام را دارد.

ما گفتیم حالا که گزارشگر نمیتواند برود ایران دبیرکل سازمان ملل خودش بیاید از اختیاراتی که دارد استفاده کند و برود ایران و گزارش بنویسد. شما اگر بدانید که این لابی ها چه کردند با ما در کنفرانس نیویورک سال قبل. نه فقط از سوی دیکتاتوری ها بلکه از سوی همین کشورهای به اصطلاح دمکرات. در هر حال امسال باید دبیرکل بیاید گزارش بدهد.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *