گروه تپش ۲۰۱۲ و شاهین نجفی، خواننده و ترانه سرای گروه، با ترانه رپ “ما مرد نیستیم” چند هفته ای ست بر سر زبانها افتاده اند. در عرض چند هفته دهها هزار نفر کلیپ این ترانه را از طریق یوتیوب دیده و شنیده اند. کمتر سایتی ست که به تبلیغ برای این گروه نپرداخته باشد و مصاحبه ای را با آنها منتشر نکرده باشد. به تازگی یک ترانه دیگر به نام “ما آخر خطیم” از این گروه ارائه داده شده که با استقبال دست اندرکاران سایتهای اینترنتی گوناگون مواجه شده است. اکثر منتقدین ترانه اول این گروه را به عنوان ترانه ای فمینیستی، و ترانه دوم را به عنوان صدای اعتراض جوانان ایرانی معرفی کرده اند.
ترانه “ما مرد نیستیم” بر خلاف آنچه در وهله اول به نظر میرسد با فرهنگ فمینیستی بسیار فاصله دارد. گفتن اینکه “ما مرد نیستیم” چون مبارزه نمیکنیم و غیرت نداریم، خود نشانگر این است که ترانه سرا به “مردانگی” اعتقاد دارد و تصویری مثبت از آن در ذهن دارد. این ترانه با اینکه به جنبش زنان ایران تقدیم شده، لحنی طلبکارانه نسبت به جنبش زنان دارد و با بیان اینکه “خانم ما مرد نیستیم رومون خط بکش/ پرچم رو بگیر، خودت بشو رییس جنبش”، اینگونه القا میکند که گویا زنان کنار گود نشسته اند و منتظرند تا مردان به میدان بیایند و حق و حقوق آنها را بگیرند. با اینکه تحولات اجتماعی عظیمی توسط جنبش زنان و به دلیل مقابله هر روزه زنان با نظام جمهوری اسلامی در جامعه ایران شکل گرفته است، این ترانه با خطاب قرار دادن زن ایرانی و گفتن اینکه “تو بوی زمین سوخته مون رو میدی خانم/ تو هم از عرش به فرش رسیدی که خانم”، نقش زنان را در تحولات اجتماعی سالهای اخیر نادیده میگیرد.
مسئله دیگری که هم در ترانه “ما مرد نیستیم” و هم در ترانه “ما آخر خطیم” به چشم میخورد و علی همتی در وبلاگش به آن اشاره کرده است، طرز تفکر ناسیونالیستی نهفته در آنهاست. در “ما مرد نیستیم” آمده است: “رستم اگه بود، میگفت جدم عرب بود/ خزر مال روسها، خلیج، خلیج عرب بود”. در “ما آخر خطیم” خطاب به حاجی گفته میشود: “واسه ت پیتزا سوسمار باید سرو بشه/ در اصل کله پاچه ملخ صبحونته”. لازم به گفتن نیست که این بیانات نه تنها حاکی از دید ناسیونالیستی ترانه سراست، بلکه نشانه ای ست از عرب ستیزی او. عرب ستیزی نه تنها پدیده ای غیر انسانی ست، بلکه در مملکتی که بخشی هر چند کوچک از آن را عربها تشکیل میدهند، چنین برخوردهایی بسیار غیرمسئولانه است.
ترانه “ما مرد نیستیم” با وجود ضعفهای برشمرده، از نظر محتوایی بسی بهتر از ترانه “ما آخر خطیم” است. ترانه “ما آخر خطیم” شدیدا تحت تاثیر فرهنگ لمپنیسم است و صدای مردان جوانی ست که “حیرون زیر کمر”ند و فقط به فکر حال کردن از طریق سکس و مواد مخدر هستند. به این بخشها توجه کنید:
“وقتی فراری چهارده ساله توک میزنی و
دم دستی هفت تا زیر خواب داری
تو هم که خودت حیرون زیر کمری
و میدونی خماری تو این زمینه بده،
پس فتوات دیگه چیه که خودتم اهلشی و
مسببی و آلوده ش شدی؟
حاجی من و تو فرق داریم، من تک پرم
اما تو جوجه کشی داری، صادر می کنی
. . .
آخه نوکرتم، تویی که حرم داری
با دافات نماز جماعت به جا میاری
به ما که می رسی چرا تقوا دست خره؟
ما چه مونه؟ چی مون تو حال کردن ازت کمتره؟
. . .
تو که فرق گوشت و انجیرو نمی دونی
میون فرق چند تا سوراخ حیرونی
. . .
ببین ما رو با کیا آوردن سیزده بدر
آخه تو چرا شورت پات نیست، بی پدر؟
نه شایدم تیزبازیه، بچه زرنگی
اینجور راحت درمیاری و هر جا فرو می کنی
(البته بعد سیاسی ش میکند)
همینجوری سی سال بهت دادیم …، فرصت
یه روز می شه که تو هم باید بدی …، عاقبت ”
در ایمیلهایی که با برخی از دوستان داشتم، اولین چیزی که در مقابل انتقادات من می گفتند این بود که تو با سبک رپ آشنایی نداری. دوستی نوشته: “چیزی که ما نباید آن را از نظر دور بداریم، سبک این موسیقی است. این سبک که در حقیقت از گتوهای سیاهپوستان آمریکا برخاسته، مملو از بغض و کینه و ناسزاست”. اینکه سبک این موسیقی اینگونه است، دلیلی برای توجیه محتوای آن نیست. اتفاقا بسیاری از فمینیستهای غربی نسبت به بسیاری از ترانه های رپ، بویژه رپ سیاهپوستان آمریکایی، به دلیل زن ستیزی نهفته و یا آشکار آن و افکار خشونت آمیز در آن شدیدا معترض هستند.
در ضمن من از اساس مخالف به کار بردن فحش و ناسزا در کار ادبی، هنری و یا حتی سیاسی نیستم، ولی اینکه آدم چگونه آن را به کار ببرد، بسیار مهم است. البته در این ترانه از نظر من فحش و ناسزایی به کار نرفته، بلکه از دید یک لمپن عمدتا به زندگی جنسی آخوندها پرداخته شده است. دوستی دیگر نوشته: “ایشان (یعنی ترانه سرا) به عمد حرفهایی را از دهان یک لمپن زده که باید از دهان فرهیختگان بیرون بیاید” برای اینکه بتواند حرفش را به میان مردم ببرد. به نظر من باید فرق گذاشت بین مردم “عادی” و لمپن. اینکه ما حرفی یا نظری را از زبان یک آدم “عادی” بزنیم، فرق دارد تا از زبان یک لمپن. متاسفانه لمپنیسم در جامعه ما بسیار رواج دارد. بیخود نیست که فیلم اخراجیهای مسعود ده نمکی رکورد پرفروش ترین فیلم را در ایران شکست. این فیلم که دفاعی ست سرسختانه از حزب اللهی ها، فقط به خاطر یکسری متلکهای لمپنی که یکسری لات به همدیگر میگفتند، در بین اقشار مختلف مردم طرفدارانی بسیار پیدا کرد. از یک گروه موسیقی که خود را معترض می داند، بعید است که تبدیل به بلندگوی لمپنها و مروج فرهنگ لمپنیسم شود. لمپنیسم تحت هیچ لوایی قابل دفاع نیست