مدتی است که شاهد فعالیت مردان جوان در میان صفوف جنبش زنان ایران هستیم. تعداد آنها بیشمار نیست اما این شاید نشانی است از یک تلنگر بر ساختار جامعه مردسالار ایران از درون. وقتی ما این نسل را تنها با یک نسل قبل مقایسه کنیم در خواهیم یافت که به قولی این قطار دیگر به راه افتاده است.
چندی پیش ویدئوکلیپی در ایمیل ها دست به دست میگشت که درآن صحنه ی از هجوم نیروهای “مبارزه با مفاسد اجتماعی” را به درون خانه ای که در آن عده ای مرد و زن جوان به دورهم جمع شده بودند را به تصویر کشیده بود. جوانان در محاصره نیروهای پلیس مورد تفتیش و بازخواست قرارگرفته بودند. مامور بازجو در مورد پوشش خواهر یکی از مردان جوان سوال کرد، و آن مرد در جواب به بازجو گفت خواهر من دوست دارد اینطوری بچرخد، شما نمیتوانید به من بگویید لباسش قرمز است ، سفید است. بازجو میگوید پس بگو آدم بی غیرتی هستی. آن مرد جوان در جواب به بازجومی گوید، شما میتوانید اینجور فکر کنید.
در شرایطی که همه رسانه های عمومی در اختیار ماشین فکرساز ایدئولوژیک حکومت است، زمانی که هیچگونه نشریه ای نمیتواند خارج از ساز حاکم نوای دیگری سر دهد و جواب هرگونه دگراندیشی و مخالفت زندان و شکنجه است. زمانی که حتی نمیتوان به بهانه میهمانی های خصوصی در خانه شخصی به دور هم جمع شد و تبادل نظر کرد، رفتار و برخوردهایی از این دست از سوی مردان نسل جوان گویای شروع فروپاشی سنتهای گذشته است، سنت هایی که هر روزه با بوق و کرنا به خورد شهری و روستایی، مرد و زن، پیرو جوان و … میدهند.
چرائی شروع این فروپاشی را باید از یک سو در خصوصیات عصر ارتباطات و سرعت چرخش اطلاعات جستجو کرد و از سوی دیگر در تأثیر مبارزات علنی آرام، اما موزون جنبش زنان داخل ایران دانست. این مبارزات بوده اند که در طی سالیان گذشته علیرغم سلطه گفتمان حاکم بر اجتماع، مفاهیم و اصطلاحاتی چون حقوق کودک، خشونت خانگی، تبعیض جنسیتی، حقوق بشر، حقوق زنان، فمینیسم، زن ستیزی، مردسالاری، پدرسالاری، برابری حقوقی و غیرو را متداول کرده و میرود که گفتمان و نگرشهای غالب را کمرنگ و یا حتی بی رنگ سازند.
آیا دو ترم محرومیت از تحصیل، ممانعت از ورود به محل دانشگاه، ٢٩ روز در بازداشت به سر بردن و در آخر حکم یکسال حبس تعزیزی برای امیر یعقوبعلی تنها به خاطر جمع آوری امضا (از سوی یک مرد) علیه قوانین زن ستیز، حکایت از وحشت ایجاد شده در دل حامیان مردسالاری با خود به همراه ندارد؟
به او اتهام “اقدام علیه امنیت ملی” از طریق فعالیت تبلیغی علیه نظام را نسبت داده اند. امنیت چه کسانی با رفتن به پارک به خاطر جمع آوری امضا برای برابری حقوق زنان و مردان و رفع تبعیض علیه زنان در معرض خطر قرار میگیرد؟ و این امر یعنی گفتگوی چهره به چهره و پراکندن آگاهی درباره قوانین حاکم که امری است مربوط به هر شهروند، علیه کدامین نظام است؟
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
* این نام یکی از ترانه های آلمانی زبان است که خوانندهء زن آن به نام ” اینا دِتِر” در دهه هشتاد آنرا بر سر زبانها انداخته بود. البته بگذریم که سرزمین آلمان آن مردهائی که درآن زمان در انتظارش بود بدست نیآورد، ولی شاید به امید فردایی دیگر برای جهان باید همچنان در این راستا سرودی دیگر بسرائیم و آنرا بر سر زبانها بیاندازیم.