به مناسبت یلدا
آئینهای “یلدا” و” نوروز” (آکیتو در زبان اکدی-بابلی-آشوری) و مهرگان در تاریخ بین النهرین ریشه و سنت دارد و بنابراین با اقوام و فرهنگهای سامی پیوند مستقیم مییابند. اکدیان، بابلیان و آشوریان که در کار نجوم و محاسبۀ تقویمی سرآمد و کارکشته بودند، روزها و ماههای سال را دقیق محاسبه و ثبت میکردند. تعیین کوتاهترین روز سال و درازترین روز سال، زمان کشت و برداشت محصول (پائیز/مهرگان)، منشأ و مناسبت جشنها و آئینهای بزرگ بهاری، تابستانی، پائیزی و زمستانی را در این منطقه روشن میکند.
یلدا هم که نامی سُریانی است و ریشه در زبانهای سامی دارد، مربوط میشود به آئینی بابلی که در کوتاهترین روز سال اجرا میشد. ایرانیان از بابلیان این جشن را گرفتند و با باورهای خود در طی تاریخ آمیختند. مسیحیان جهان هم به نوعی دیگر از طریق رومیان، یلدای بابلی-آشوری-آرامی را اقتباس کردند و با باورهای خود آمیختند و آن را به تولد مسیح پیوند دادند. و مصریان باستان هم در همین ماه است که “یلدا” یا “باززائی خورشید” را در چهار هزار سال پیش جشن میگرفتند.
نه تنها پارسیان و دیگر اقوام ایرانی، بلکه یونانیها، سلوکیها، رومیها و… زیر نفوذ دانش، فرهنگ، اساطیر و مذاهب این منطقه بودند که از مقطعی زیر چیرگی پدر-مردسالاری قرار گرفت. براستی باید گفت که این شرق (بین النهرین) بود که غربِ باستان را ساخت و شکل داد. و بیتردید اقوام سامیِ یهودی و آرامی و عرب هم پیشتر از ایرانیان با فرهنگهای بین النهرین پیوندهائی یافته بودند.
جشن سال نوی بابلی (آکیتو) در آغاز بهار، در ماه نیسانوم (Nisanum /March-April) در پیشگاه مردوک و با همراهی تندیس بزرگ وی برگزار میشد؛ روایت و شکل مسیحیاش همان عید پاک (Estern/ Ostern) است. یک هفته پیشتر از آغاز بهار آئین غبارروبی و شستشو بود. خود جشن دوازده روز به درازا میکشید، روز سیزدهم مردم از این مراسم فارغ میشدند. بعدتر شاهان هخامنشی این مراسم را پارسیگونه کردند. نام اهورا مزدا جایگزین مردوک بابلی شد و ویژگیهای آن را گرفت. از زمان کورش دوم تا زمان اسکندر مقدونی و حاکمان سلوکی، مراسم سال نو در معبد مردوک برگزار میشد.
یلدا را امروز آشوریان در روایت مسیحیاش (تولد مسیح) جشن میگیرند. جشن آغاز بهار (آکیتو) را به نام “خابنیسان” برگزار میکنند. آئین تموز (سومری-بابلی-آشوری) که در نیمۀ تابستان برگزار میشد در روایت ایرانی به اسطورۀ سیاووش برگردانده شد. مراسم تموز را عربها هم برگزار میکردند و هنوز هم در عراق به شکلی برگزار میشود. جشن روز اول ماه تموز، رؤیت ماه نو بود.
عربهای خوزستان نیز در آغاز بهار مراسمی همراه با سرودخوانی و پایکوبی داشتهاند که با سبز شدن میوۀ نخل “خرما” در پیوند بوده است و آن را زمان کشت و شکار میدانستند. عربها نیز به آغاز بهار (مارس- آوریل) ماه “نیسان” میگویند و یکی از بخشهای رود کرخه را در منطقه خفاجیه – سوسنگرد، “شط النیسان” میخوانند. “شهر النیسان” یا “ماه نیسان” برای مردم عرب، ماهِ خیر و برکت است زیرا که با فصل درو گندم همزمان است و دربارۀ آن شعرها ومثلهائی در ادبیات فولکلوریک عرب وجود دارد. در عراق این آئین را “عید الشجره” یا روز درختان نام نهادهاند.*
این آئینها که همه با گردش فصلها و تابش ماه و خورشید سر و کار دارند، از دیرباز، پیش از ورود ایرانیان به تاریخ این منطقه (خاورمیانۀ امروزی) در میان همۀ جوامع کشاورزی ریشه داشتند و پس از آن هم ، در روایتها و شکلهای گوناگون، در میان اقوام و ملتهای غیرایرانی برگزار میشده و میشود. در رویدادنگاریهای بابلی شرح و تاریخ دقیق همۀ این جشنهایِ فصلی ثبت شده است.
* شرح آئینهای بهاری عربهای خوزستان و عراق به نقل از یوسف عزیزی بنی طرف است.
چند منبع معتبر در این زمینه:
– Julye Bidmead : The Akitu Festival: Religious Continuity and Royal Legitimation in Mesopotamia
– A. Sachs: “Akkadian rituals”, in: J. B. Pritchard, ANET, 3rd. ed., Princeton
– Richard Foltz: Spirituality in the Land of the Nobel
– M. A. Dandamaev: A Political History of Achaemenid Empire
– Mary Boyce: A History of Zoroastrianism: Volume II: Under the Achaemenians, Band 2
هایده ترابی (دانش آموختۀ علوم تئاتر و ادبیات آلمانی) از سال ۲۰۰۸ به مطالعات شرقِ کهن روی آورده است. وی فراگیری خط میخی و زبانهای سومری و اکدی را از سال ۲۰۱۲ در انستیتوی شرقشناسی شیکاگو، دانشگاه گوتینگن و دانشگاه ماربورگ (آلمان) آغاز کرده است و هم اکنون در دانشگاه ماربورگ در رشتۀ شرقِ کهنشناسی (کارشناسی ارشد) مطالعات خود را دنبال میکند. زمینۀ کار وی تاریخِ سیاسی، مطالعات جنسیتی و ادبیات اسطورهای شرقِ کهن است.