دنیای اینترنت دنیای خارق العاده ای است که جای خاصی را در دنیای مدرن باز کرده است.
امروزه این امکان برای تو وجود دارد که یک هفته ی تمام از خانه بیرون نیایی و تمام روزنامه های دنیا در اختیارت باشد و از دنیای موزیک و فیلم هم بیخبر نباشی. میتوانی با دوستان دیجیتالیت صحبت، خوش و بش، بحث و جدل کنی ـ نه از آن جدل هایی که بعضی ها به آن اعتقاد دارند و همدیگر را میدرند ـ. میتوانی رابطه ی عاشقانه ـ زمینی یا افلاطونی ـ داشته باشی. خلاصه دنیای دیجیتال، دنیایی است با همان خوبی ها و بدی های دنیای واقعی.
یکی از ویژگی های این دنیا، ایمیل است. پست الکترونیکی که تقریبا در تمام دنیا جای پست واقعی را گرفته است و داد تمام پست خانه ها را در آورده است. چرا که دیگر نامه ای نوشته نمیشود.
اگر شما در این لحظه دارید این نوشته را میخوانید، پس به این دنیای دیجیتال دسترسی دارید. احتمالا یک یا چند ایمیل باکس دارید که روزانه دارد از خبرها و نظرها و یا چیزهای بامزه و یا غیر بامزه پر و خالی میشود. احتمالا شما هم چیزهایی را که با مزه میبینید برای دیگران میفرستید و این دایره را عمق و وسعت میبخشید.
فایل زیر ضمیمه یکی از این ایمیل ها است که در روزهای اخیر به دست من رسید. در قسمت موضوع فایل نوشته شده بود خیلی خنده دار. و من هم گوش کردم، چون از مطالب خنده دار خوشم می آید.
به این فایل که تحت عنوان خیلی خنده دار درجه بندی شده است توجه کنید. آقا دارد شیوه های تربیتی هم تدریس میکند.
[در آغاز به این فایل صوتی خوب گوش کنید->http://www.zananeha.com/music/tel.wma]
به قسمت هایی از این گفتار دقیق شویم. ببینیم با چه لحن و شیوه ای با انسانها و در مورد انسانها صحبت میکند. ببینیم چگونه انسانها را ارزشگذاری میکند. ببینیم چه درک و فهمی از طبیعت بشر دارد.
این گونه شروع میکند:
… برادر دبیرستان، پدر سر کار، مادر آشپزخانه، دختره هم توی هال. و توی حال … ( طوفان ِ خنده ها ) تلفن زنگ میزند …
( به انتخاب جایگاه انسانها نسبت به جنسیت ایشان دقت کنید. پدر سر کار است و مادر در آشپزخانه ـ جایی که گوینده تمام مادران را میخواهد ـ برادر در دبیرستان است ـ یعنی وسط روز ـ و چرا دختر در حال است؟ این دختر چرا درس و مشق ندارد؟ این دختررویایی آقای سخنران چرا باید منتظر باشد که تلفنی زنگ بزند تا ایشان شیوه ی تربیتی خود را به نمایش بگذارد؟ چرا این دختر این چنین منفعل است وبه منفعل تر از این بودن هم تشویق میشود)
سخنران میگوید: این بهترین نوع تربیت. حتی اجازه نمیدهد که اون پسر احساس کند این دختر بود یا پسر.
یعنی خنثی باشی. یعنی نباشی. یعنی وجودت حس نشود. یعنی نه انگار که هستی. این بهترین نوع تربیت سفارش شده است.
آقای سخنران ادامه میدهد :
پسرها به اون ” حالی ” که شما روی این صدا دارید دقت می کنند.
صدای شما پدر صاحب پسرها را در میاره !!!
این ” حالی ” که روی صداتونه …
توی این دانشگاهها فاجعه ایجاد شده ( از صدای زنان ) !!!
… آقای رضایی خواهش میکنم این کتابتونو به من میدددددین ؟ دختر چرا اینقدر لوسی ( طوفان خنده ها، همراه با دست زدن جمع )
شما نمیدونید یک دختر چه امواجی را ناخوداگاه ساتع میکنه که ممکنه بنیان اخلاقی پسر جامعه ما را به هم بریزه !!!
( توجه داشته باشید به بنیان اخلاقی پسر جامعه ی ما که با امواج دختران به هم میریزد )
خانم با این تِله تِله گفتن شما تمام مردها ( تمام مردها ) توی سالن دارند که تِلو تِلو میخورند. محض رضای خدا کنترل کن این صداتو.
… بابا مگه دین چیه، مگه آیین چیه، مگه خدا چیه؟
( راستی چیه ؟ یعنی همه ی اینها با یک صدای زنانه بر باد میرود ؟)
…. شما نمیدونید این شلوارای آستین کوتاه چه پدری از پسرها در آورده.
… مغز پسر یه مغزیه که کافیه یه تکه برهنگی را ببینه و تا آخرش را میخونه. پسر اصلا خاصیتش اینه، اصلا موجودیتش اینه.
اینها قسمتهایی از سخنرانی شخصی است که نمیدانم کیست، ولی خودش را آقای دکتر مینامد، و اینطور که از صحبت هایش و اشاره هایش بر می آید مدرس دانشگاه است.
به نظر او، مردان از صدای زنی که در بلندگوی فرودگاه دیگری را پیج میکند تِلو تِلو میخورند. به نظر او اصلا خاصیت پسرها این است که بخش کوچکی از پوست را ببینند و حالی به حالی شوند. به نظر او دختران امواجی را ساتع میکنند که بنیان اخلاقی پسر جامعه را به هم میریزند. به نظر او صدای زنان در دانشگاه ها فاجعه می آفریند و به نظر او مردان یک مشت حیوان هستند که آلت تناسلی شان بسته به شنیدن یا نشنیدن صدای زن یا دیدن یا ندیدن پوست زن در تحرک است و کج و معوج میشود. به نظر او مرد، این انسانی که او در ابتدای سخنانش اجتماعی تر از زن مینامد ـ برادری که در دبیرستان به علم آموزی اشتغال دارد و پدری که سر کار است و معیشت خانواده را تامین میکند ـ آری این مردان، که تمام امور دنیوی را طبق شریعت در اختیارشان قرار داده اند، قدرت کنترل ارگان های پایین تر از کمربند خود را ندارد، و نه فقط این، که ارگانهای زیر شکم ایشان، تمام ارگانهای دیگر را نیز تحت کنترل مطلق میگیرند.
این آقا نمیدانم کیست. جماعتی که پای منبر او نشسته اند نمیدانم کیستند. در قسمت تیتر این میل همانطور که گفتم نوشته شده بود ” خیلی خنده دار ” و من هم اول گوش کردم و گفتم: چه خنده دار، عجب آدمهای احمقی در این کشور هستند. بعد هر بار که گوش کردم خنده ام تبدیل به خشم و وحشت شد.
هر بار که گوش کردم، بیشتر وحشت کردم از اینکه یک سری مردان نشسته اند و مردی آنها را حیواناتی خطاب میکند که قدرت کنترل پایین تنه ی خود را ندارند و از شنیدن صدای زنی که کسی را پیج میکند یا درخواست کتاب میکند یا … دیدن دو انگشت پوست تن سر از پا نمیشناسند و از خود بیخود میشوند. این آقا اینگونه ایشان را خطاب میکند و آن آقایان ـ و یا خانمها ـ با خنده و شوخی تمام این جهل را تایید میکنند .
این آقا دکتر است و آن آقایان ـ یا حتی خانمها ـ احتمالا دانشجو.
اینها تحصیل کرده های کشور ما را تشکیل میدهند ؟
در مورد مسئله ی قضاوت زنان اگر به یاد بیاوریم ، بحثی که از طرف اسلامیست ها در ممنوع کردن قضاوت زنان کرده اند این است که زنان احساساتی هستند وقدرت کنترل احساسات خود را ندارند و در قضاوت از احساس بیشتر از منطق کمک میگیرند. این مسئله در تمام مشاغل مهم، رئیس جمهوری و وزارت و غیره صادق است.
خوب اگر صحبت های این آقای سخنران دکتر را مورد توجه قرار دهیم. مردانی که کنترل اعضای بدن و مغز و تمام ارگانهایشان را با یک صدای زنانه از دست میدهند ( که به قول آقای دکتر تمام مردان از این گونه اند ) چگونه می توانند مناصب و پست های مهم دولتی را داشته باشند و چگونه اطمینانی وجود دارد که این کارها را به این آقایان که با قسمت پایینی بدنشان فکر میکنند میسپارند؟
زنان را که از دریافت پست های مهم دولتی محروم کرده اند. مردان هم که عقل و هوش و حواس شان را با دیدن قسمتی پوست زنانه و یک صدای زنانه یا یک شلوار کوتاه زنانه از دست میدهند. پس جای تعجب نیست که اوضاع مملکت ما چنین باشد که هست.
این نتیجه گیری ساده ای است از صحبت های این آقای دکتر و مدرس دانشگاه. اینطور نیست؟
صحبت های این آقا توهین عمومی به مردان است. ولی مردانی که پای منبر این مدرس دانشگاه نشسته اند این توهین را با گشاده رویی قبول میکنند و بر آن صحه میگذارند و آن را تایید میکنند .
چیزی که هیچوقت نتوانسته ام بفهمم این است که این مردان که از کوچکترین چیزی رگهای گردنشان باد میکند، چگونه اجازه میدهند اینطور مورد توهین و تحقیر قرار بگیرند، چطور اجازه میدهند که در حد یک حیوان که هیچ کنترلی بر اعمال جنسی اش ندارد نزول داده شوند و ککشان هم نمی گزد. و تازه کلی هم کف میزنند و خوششان می اید که کسی پیدا شده که این زنانی را که هی آنها را حالی به حالی میکنند ، سر جای خود بنشانند.
به نظر من این حرفها و این اعتقادات اگر از یک سو زنان را مورد کنترل قرار میدهد، از سوی دیگر مردان را در جایگاه حیوانات قرار میدهد و به موجودات بی اراده و مفعولی تبدیل میکند که عقلشان در شلوارهایشان میلولد و عضو تناسلی شان با حضور زنانه منقبض و منبسط میشود. موجودات مفلوکی که هیچ اراده ای از خود ندارند و تنها یک عضو در بدنشان برتمام اعمال و رفتارشان کنترل و نظارت دارد.
زنان در مقابل این اعمال کنترل سر به اعتراض بلند کرده اند.
چرا مردان در مقابل این تحقیر ها هیچ نمی گویند؟
حجاب و کنترل زنان در اصل تحقیر و مفعول کردن مردان هم هست.
چرا مردان در مقابل این تحقیر ساکت هستند؟