گزارش دومین روز سمینار سالانه زنان ایرانی در آلمان

زنان و دادخواهی

شهرزادنیوز: سمینار دومین روز خود را با حضور بیش از ۱۶۰ نفر از زنان ساکن در آلمان و کشورهای اطراف آغاز کرد. اولین سخنران، پژاره حیدری، صحبت‌های خود را با عنوان «تجربه فاشیسم و دادخواهی» آغاز کرد.


او در صحبت‌هایش به جنگ جهانی دوم و هولوکاست پرداخت. کشتار سیستماتیکی که منجر به مرگ ۶ میلیون یهودی، ۶۰۰ هزار تا ۱ میلیون سنیتی و روما، بیش از ۳ میلیون مردم لهستان و شوروی به خصوص اسرای جنگی، بیش از ۱۰۰ هزار معلول، بیش از ۲۰ هزار کمونیست و سوسیال دموکرات، بیش از ۷۰۰۰ همجنسگرا و بیش از ۱۲۰۰ شاهدان یهودا شد. بیست نوامبر ۱۹۴۵ تا اول اکتبر ۱۹۴۶ دادگاهی در نورنبرگ توسط متفقین برگزار شد که به محاکمه‌ی سران رژیم فاشیستی انجامید که بعدها این حکم‌ها تقلیل پیدا کردند.

پژاره حیدری در ادامه سخنانش، پردازش به فاشیسم را در آلمان غربی و شرقی مقایسه کرد. در آلمان غربی همکاران هیتلر محاکمه شده بودند، مردم دیگر به مسئله‌ی فاشیسم نمی‌پرداختند و همه در نقش قربانی حاضر بودند. او دهه‌ی ۵۰ را دهه‌ی بخشش نامید، دهه‌ای که فاشیست‌ها تبرئه شدند و به سمت‌های خود برگشتند. مثلا ارتش آلمان به عنوان یک امر غیرسیاسی تبرئه شد، در واقع سیستم آلمان غربی در همان شکل فاشیستی ماند، فقط نام دموکراسی پارلمانی به خود گرفت. در آلمان شرقی نازی‌زدایی در سیستم آموزش و پرورش و ادارات انجام شد، دولت کمونیستی و اصولا ضدفاشیستی بود، به جنایات علیه بشریت برخورد درستی شد. در این هنگام خیلی از فاشیست‌ها به آلمان غربی فرار کرده بودند.

او در ادامه‌ی سخنانش به جنبش‌های دهه‌ی شصت و جنبش ۶۸ اشاره کرد که در این دوره آلمان غربی به پردازش فاشیسم پرداخت و حضور دادگاه‌هایی مانند دادگاه آشویتس در فرانکفورت، دادگاه آیشمن در اسرائیل به دلیل فشار نسل جوانی بود که به درستی فاشیسم را نقد می‌کرد.

پژاره حیدری به رابطه‌ی بین پردازش فاشیسم در آلمان و مسئله‌ی دادخواهی ایران پرداخت. او معتقد است در ایران دولت بیش از سی سال است که هنوز در رأس کار است و نسل جدید دیگر ارتباطی با گذشته و کشتارهای دهه‌ی شصت ندارد. بخشی از عاملین جنایت در اپوزیسیون دولتی هستند، موضع چپ اصلاح‌‌طلب در مورد شکاف در حاکمیت، انکار و لاپوشانی جنایات دهه‌ی شصت و … از جمله دلایلی هستند که به مسئله‌ی دادخواهی به طور جدی پرداخته نمی شود. با گفتمان حقوق بشر از دهه‌ی شصت سیاست‌زدایی می‌کنند و امر حقوق بشر تقلیل پیدا می‌کند. سپس به دولت‌ها اشاره کرد که همیشه موضع‌گیری‌هایشان بر پایه‌ی منافعشان بوده است. او در جمع‌بندی صحبت‌هایش بر این نظر بود که جنبش از پایین را باید ادامه بدهیم و دادخواهی کنیم؛ زیرا نه می بخشیم و نه فراموش می‌کنیم.


سخنران بعدی، پرستو فروهر، به موضوع «بازخوانی تلاش برای دادخواهی قتل‌های سیاسی آذر ۷۷ از منظر تبعیض‌ها و تجربه‌های زنانه» پرداخت. او گفت من از تجربه‌ی فردی خود حرکت می‌کنم، ولی این تجربه را در بستر سیاسی ـ اجتماعی می‌بینم و باید از این امر اعتراض بسازیم که جایگاهش در جنبش مردمی‌ست.

او گزارش‌گونه‌هایی از تنگناهای زنانه را ارائه داد که نشان از کنکاش وی در برخی از تجربه‌هایش بوده است که چالش فکری همراه خود داشته است. این گزارش را به ۵ بخش مجزا تقسیم کرد:

گزارش ۱: پنجم آذر ۷۷ هنگام خاکسپاری پدر و مادرم (داریوش فروهر و پروانه اسکندری) در تهران، از دیدن آن همه جمعیت و موج فراگیر اعتراض نیرو گرفتم، ولی رژیم وادار به عقب‌نشینی شد. تصویر مادرم با حجاب شایسته‌ی او نبود، زیرا آن عکس اداری بود که ربطی به پروانه واقعی نداشت. این تصویر در مراسم خاکسپاری او تحمیل را بازنمایی می‌کرد نه جسارت او را. عکس‌های پدرم هنگام خاکسپاری گرچه تلخ بودند، ولی از جنس او بودند؛ در حالی که از مادرم تصویری به جا نماند!

گزارش ۲: هفته اول تیر ۷۸ که پس از مرگ سعید امامی به ایران رفتم، همراه با شیرین عبادی در مراجعه‌های پیاپی که داشتیم، تنها می‌گفتند تحقیقات ادامه دارد و به خاطر حساسیت موضوع از بازگویی نتیجه‌ی تحقیقات سرباز می‌زدند. تعدادی از اعضاء و هواداران حزب ملت ایران دستگیر شدند یا از کشور خارج شدند و … مرتب توصیه می‌شد به خاطر جو رعب و وحشتی که پیش آمده بود، آن خانه را ترک کنم. همان روزها دادستانی پرونده‌ی قتل‌های سیاسی را «ملی» خواند که بر ضد سران نظام بوده‌اند و با جاسوسان خارجی در ارتباط بوده‌اند که در پی آن ممنوع‌الخروجم کردند. دلیلشان این بود که برای خارج شدن به اجازه‌ی همسر نیاز دارم و یا رونوشت رسمی طلاق و در عین حال توصیه کردند که نگذارم از پرونده‌ی پدر و مادرم سوءاستفاده‌ی سیاسی شود. یک ماه بعد موفق شدم به آلمان برگردم.

گزارش ۳: ۱۳ اردیبهشت ۷۹ به دلیل دریافت احضاریه‌ای به مرجع روحانیت مراجعه کردم. صاحب امتیاز نشریه‌ای وزین گفته بود مادرم همکار وزارت اطلاعات بوده است. شیرین عبادی شکایت کرد و چون شخص روحانی بود، به دادگاه روحانیت ارجاع داده شد. چادری را با تحکم به سرم پوشانده بودند، قاضی حکم را تحویل نداد که از سوءاستفاده جلوگیری شود. و به دلیل افشاگری‌های شیرین عبادی، گفت وکیلم زن است و باید وکیل دیگری بگیرم. البته چند روز بعد که اعتراض عبادی را به قاضی ارائه دادم، حکم قطعی در مورد رد شکایت ما صادر شد.

گزارش ۴: پس از بازگشت از نخستین سفرم به ایران یکی از دلایلم، اطلاع‌رسانی به نهادهای حقوق بشر و … بود. هر بار روند پی‌گیری پرونده را توضیح می‌دادم و به نهادهای سیاسی و حقوق بشری و … می‌فرستادم. نامه‌ای در تاریخ ۱۶ شهریور ۷۹ از یک تشکل فمینیستی دریافت کردم که متاسفانه سازمان مربوطه نمی‌تواند متن نامه را در نشریه چاپ کند، چون مستقیما پایمال شدن حقوق یک زن نیست! اینگونه محدود کردن حوزه‌ی گفتمان در حوزه‌ی زنان، تعیین ارتباط خویش با حرکات ضدسلطه می‌باشد که نباید چشم‌پوشی کرد.

گزارش ۵: این بخش تلخ‌ترین تجربه‌ام به عنوان یک زن است. ۹ مهر ۷۹ با شیرین عبادی به دادستانی نظامی تهران رفتم، رئیس دفتر با خوشرویی تمرین‌شده‌ای رفتار می‌کرد، تک‌گویی طولانی داشت و گفت این پرونده بیخود پیچیده شده و گفت با شدت از حضور مباحث سیاسی به حوزه‌ی وظیفه‌اش جلوگیری خواهد کرد، اینجا‌ فقط قتلی صورت گرفته است که می‌توانید قاتلان پدر و مادرتان را قصاص کنید و اگر قصاص مادرتان را کنید، می‌توانید نصف دیه را بگیرید! از دادخواهی من خون‌خواهی را می‌خوانند و جان مادرم را نیمی از جان یک انسان رقم می‌زنند.

پرستو فروهر در پایان سخنرانی‌اش گفت هر گونه تلاش برای تبیین حقیقت تاریخی، خود تلاشی‌ست برای یک روند تاریخی که گذشته و حال و آینده را به هم پیوند می زند و به مسئولیت شهروندی او بدل می‌شود.


پروین ثقفی، سخنران بعدی، بحث خود را با محور «دادخواهی و مقاومت» ارائه داد. او گفت مقولات دادخواهی و شهروندی به خودی خود مفهوم نیستند و نیاز به توضیح دارند. مثلا عدالت و حقیقت معنای یکسانی را در ذهن ما متبادر نمی‌کند و هر یک تحت تاثیر جنبش‌ها و احزاب و … تعاریف مختلفی پیدا می‌کند. مثلا در جمهوری اسلامی برقراری عدالت با توجه به تفاوت‌ها (زن و مرد)، حقوق فردی افراد در مقابل قانون متفاوت از حقوقی‌ست که در جایی دیگر تعریف می‌شود. نکته‌ی بعدی امر دادخواهی با طرح مطالبه و مطالبات سیاسی و حقوقی‌ست و به این اعتبار به مثابه نوعی مقاومت در مقابل خشونت و سرکوب امری سیاسی‌ست و در چارچوب‌های حقوقی و قضایی مطرح می‌شود و بعد سیاسی‌اش کنار زده می‌شود؛ علتش نیز فشاری‌ست که به فعالین این عرصه وارد می‌شود و این مخمصه‌‌ای ایجاد می‌کند.

او معتقد است که تلاش‌های دادخواهی با تکیه بر ارزش‌ها و عرف و قوانین بین‌المللی‌ست، ما شاهد تلاش‌هایی هستیم که سعی در ربط دادن قوانین حاکمیت ایران با قوانین بین‌المللی دارد، مناسبات نهادهای بین‌المللی هم بنا به موقعیت سیاسی خود موضع‌اش تغییر می‌کند. نکته‌ی دیگر این که در دادخواهی به موارد خشونت‌باری پرداخته می‌شود که در گذشته صورت گرفته و این تمایل عده‌ای را برای پرداختن به این امور سخت می‌کند.

ثقفی اعتقاد دارد نقش افراد در حق‌طلبی، در حق‌کشی، دادخواهی به عنوان جنسیت سیاسی، دادخواهی از دیدگاه حقوقی از موارد مهمی هستند که در امر دادخواهی و مقاومت تاثیرات خود را دارد. سرکوب و اعمال خشونت چه روانی باشد و چه ساختاری(مانند حجاب اجباری)، توسط عاملین و انسان‌هایی صورت می‌گیرد، برای مثال دولت قانون می‌گذارد، و عده‌ای به آن عمل می‌کنند. امر دادخواهی با تلاش تک تک فعالین این عرصه صورت می‌گیرد و بدون همبستگی و همکاری و پشتیبانی دیگران قابل بحث نیست.

او در ادامه‌ی سخنان خود به واکنش‌هایی مانند سکوت و تحمل، گریز، مقاومت و … در مقابل خشونت اشاره کرد. انسان ممکن است در شرایط خشونت رفتارهایی کند که بعد باور آن حتا برای خودش سخت باشد. ممکن است مقاومت کند، سکوت کند، تحمل یا فرار کند و یا در شرایط مختلف همه‌ی اینها را تجربه کرده باشد. تمایل به فراموشی به عنوان یک استراتژی برای تحمل آسیب‌های روحی و روانی بستگی به ویژگی‌های شخصیتی افراد دارد و به کمک حامیان و با توجه به امکاناتشان با این تجربه برخورد می‌کنند. فعالین سیاسی که همه جا حضور داشتند، جلسه می‌گذاشتند و … توسط برخی متهم شدند که جمهوری اسلامی توسط آنها تصویب شد و این در روحیه‌ی بخشی تاثیر منفی گذاشت و کنار کشیدند و این شکافی بود که ایجاد شد. نکته‌ی دیگری که ثقفی تاکید داشت، تاثیر مقاومت در سلامت فرد و جامعه بود. پنهان کردن و فراموشی و بی‌حقوقی و تحقیر و سرکوب به سلامت ما لطمه می زند. ما به مقاومت به عنوان یک ارزش در جامعه نیاز داریم؛ مانند مستند کردن خاطرات زندانیان سیاسی که اعتماد به نفس آنها را بالا می‌برد.

تعلقات خانوادگی و دادخواهی، زمینه‌های مادی و مالی دادخواهی، افق‌ها و استراتژی‌های متفاوت در عرصه‌ی دادخواهی، پرونده‌های متفاوت ـ مطالبات مشترک از موضوعاتی هستند که در روند دادخواهی و مقاومت هر یک نقش خود را دارند. او به نقش مادران اشاره کرد که نقش اجتماعی‌شان را به زمینه‌ی کار دادخواهی تبدیل می‌کنند. و در ادامه‌ نقش زنانی را توضیح داد که گرچه تحت فشار قوانین تحقیر می‌شوند، ولی در زمینه‌ی مستند کردن تجربه‌ها دستاوردهای زیادی داشته‌اند. او به پرنسیب‌های خود اشاره کرد که هر گونه آشتی با دولت مردود است؛ زیرا مبنای دادخواهی نمی‌تواند قوانین اسلامی باشد و پروژه‌ی اصلاح‌طلبان را شکست‌خورده می‌داند.


آخرین سخنران برنامه، شادی صدر، موضوع صحبتش «نقش ایرانیان تبعیدی در آینده» بود. او در مورد سئوال چرا جنبش دادخواهی؟ موارد واقعیت، قدرت، هویت : من یک دادخواه هستم! و تنوع و تفاوت را توضیح داد.

واقعیت اولین دلیل برای استفاده از جنبش دادخواهی‌ست. جنبش زنان از دید کسی که بخش کوچکی از آن بوده، یک واقعیت است. جنبش دادخواهی با تنوع فعالیت‌هایش و گفتمان‌های مختلف تا مرز تضادهایشان یک واقعیت است. برای قدرت گرفتن باید همه زیر چتر بزرگ جنبش دادخواهی جای بگیریم، صرف نظر از این که با چه گروهی کار می‌کنیم، یا کسی را از دست داده‌ایم و … این روند قدرت گرفتن باعث می‌شود صدای ما هم بلندتر شود. زنی که فعال جنبش زنان است و کار می‌کند، در چهارچوب آن هویت جا می‌گیرد. نکته‌ی آخر تنوع و تفاوت درون جنبش باعث می‌شود که بگوییم جنبش دادخواهی هست و این تفاوت‌ها را باید به رسمیت بشناسیم.


هنگام استراحت، آکسیونی از سوی مادران پارک لاله فرانکفورت به یاد مبارزان راه آزادی اجرا شد و با ترانه ـ سرودهایی یادشان را گرامی داشتند.

شادی صدر گفت، تمرکزش بر تبعید چند دلیل تحلیلی دارد. نکته‌ی اول تفاوت واقعیت زندگی و فعالان در تبعید با فعالان داخل ایران است؛ نمی‌توانیم برای فعالان داخل ایران راهکار ارائه دهیم، ولی اجازه داریم نقد کنیم. برای مثال نگاهمان به حجاب با فاصله است و درگیرش نیستیم، ولی فعالیت‌های دیگری خارج از ایران داریم. جنبش دادخواهی جنبشی‌ست که متفاوت از بقیه است و شاهدان این جنبش در تبعید هستند و به طور مستقل دادخواه هستند. دادخواهی وجودش وابسته به داخل ایران نیست ولی مثلا جنبش کارگری فعالیت‌هایش معطوف به داخل ایران است.

او پس از توضیح موقعیتِ نیروهای درگیر جنبش دادخواهی، چارچوب‌های نظری‌شان و گستره‌ی فراگیری‌شان و استراتژی‌هایشان، به نقش زنان در جنبش دادخواهی پرداخت. شادی صدر معتقد است زنان علیرغم نقش برجسته‌ای که در جنبش دارند، صدایشان کمتر از همه شنیده می‌شود و کمتر بازتاب داده می‌شود. با این حال حضورشان به عنوان دادخواه پررنگ بوده است. مادرها همیشه شجاع‌تر از پدرها هستند، فرزند از دست داده‌اند و دیگر چیزی برای از دست دادن ندارند. مانند مادر ستار، سهراب، ندا و … نکته‌ی دیگر حقانیتی که جامعه به مادر می‌دهد تا دادخواهی کند، ولی به این مفهوم نیست که سرکوب نشده‌اند.

او در ادامه‌ی صحبت‌هایش به چه نباید بکنیم؟ پرداخت:

ـ نباید طرد و حذف کنیم؛ تفاوت‌ها را بپذیریم و همدیگر را نقد سالم کنیم نه تخریب.

ـ دوباره‌کاری نکنیم؛ برای انجام کاری تحقیق کنیم که آیا آن کار قبلا توسط کسان دیگری انجام شده یا نشده است.

ـ نفی حرفه‌ای‌گری؛ حرفه‌ای کار کردن نفی کار دواطلبانه نیست و داوطلبانه کار کردن نیز نفی حرفه‌ای بودن نیست، یعنی داوطلب می‌تواند حرفه‌ای کار کند یا نکند.

شادی صدر در بخش چه بکنیم، تاکید کرد که باید به این قربانیان جنایات چهره بدهیم تا از شکل تصویر و اسم به حس تبدیل شوند. او گفتمان‌سازی و مداخله‌ی فعال، یادگیری و انتقال تجربه و اطلاع‌رسانی، اقدامات سیاسی و تبلیغی را موارد مهمی در مبارزات دادخواهی می‌دانست.

او در پایان سخنرانی‌اش گفت که جنبش دادخواهی نباید در هیچ کجای دنیا محدود به راهکارهای حقوقی شود.

سخنرانی‌های ارائه شده پرسش و پاسخ‌هایی را به همراه داشت.


سپس نوبت به برنامه‌ی هنری رسید. شکوه همامی با دکلمه‌ی شعری از ایرج جنتی عطایی این بخش را آغاز کرد. سپس گلرخ جهانگیری با حضور و صدای گرم خود تشویق فراوان حاضرین را برانگیخت. او فعال سیاسی در ایران بود که از زندان برای مداوا به بیمارستان منتقل شده بود که توانست به کمک یارانش از زندان بگریزد و سپس به طریق غیرقانونی از کشور خارج شود. او حدود دوازده سال است که می‌خواند و تاکنون ۲ سی دی منتشر کرده است.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *