گزارش سومین روز سمینار سالانه ی زنان ایرانی در آلمان

زنان و دادخواهی

شهرزادنیوز: آخرین روز سمینار با یاد گرامی دو تن از مادران خاوران (مادر صلاحی و مادر اختر نیکوکار) آغاز شد.

اعضاء کمیته‌ برگزاری تعدادی سئوال را از مباحث مطروحه در سمینار طرح کرده و از شرکت‌کنندگان خواستند تا حول محور این سئوالات بحث و گفتگو کنند .


اولین سئوال چرایی انتخاب موضوع سمینار «دادخواهی» بود:

تا جایی که شرکت‌کنندگان نظراتشان را در رابطه با این سئوال مطرح کردند و یا هنگام استراحت، بحث و گفتگو می‌کردند، نه تنها موضوع «دادخواهی» را در این سمینار تأیید می‌کردند، بلکه استقبال بسیار خوبی نیز از آن شد.

آنها به دادخواهی مادران خاوران اشاره کردند که بخشی از زنان کشورمان هستند و برای عدالت و علیه خشونت مبارزه می‌کنند. یاد مادران خاوران، پارک لاله و … در این سمینار به عنوان بخشی از عدالت‌خواهی و آزادیخواهی مطرح شد و همه از آن استقبال کردند.

یکی از حاضرین بر این نظر بود که جنبش زنان باید خود را با مسائل حقوق بشری و دادخواهی و … بیشتر درگیر کند و حتا باید با تشکل‌های زنان آلمان ارتباط برقرار کرد و در ارتباط با مسائلی از این دست آشنایشان کرد (اشاره‌اش به نامه‌ای بود که پرستو فروهر برای تشکل‌ زنان آلمانی در ارتباط با دادخواهی‌اش نوشته و پاسخ گرفته بود که به موضوع زنان ربطی ندارد و بنابراین منتشر نشده بود).

سئوال دوم: پروسه‌ای که این جنبش باید طی کند تا به اهدافش برسد، چیست؟

در رابطه با سئوال دوم نظرات موافق و مخالف زیادی از سوی میهمانان و برگزارکنندگان سمینار انجام گرفت که می‌توان به مهمترین آنها اشاره کرد:

ـ دادخواهی فقط با سرنگونی نظام جمهوری اسلامی امکان‌پذیر است.

ـ دادخواهی وجوه گوناگونی دارد؛ وقتی صحبت از زندانی سیاسی می‌شود، از جمهوری اسلامی می‌خواهیم که آنها را آزاد کند، ولی وقتی صحبت دادخواهی باشد، از چارچوب نظام فراتر می‌رود و باید یک دادگاه مردمی علیه عاملین جنایات جهت محاکمه‌شان تشکیل شود.

ـ دادخواهی یک پروسه است و باید روند فعالیت‌های خود را داشته باشد. یکی از حاضرین دادخواهی را یک هدف نمی‌دانست و اعتقاد داشت، روندی‌ست که می‌تواند نگاه‌های مختلف را از جمله سرنگونی یا عدم سرنگونی نظام هنگام دادخواهی داشته باشد و برخی از فعالین ممکن است نگاهشان ابزاری باشد. مثلا اگر دادخواهی یا نقض حقوق زندانیان یا کشتارهای ۶۷ ابزارهایی برای سرنگونی باشند، نگاه‌هایی که به سرنگونی نمی‌اندیشند، حذف خواهند شد.

ـ دادخواهی مادران، اجتماعی کردن آرمان‌های سوژه‌ی سیاسی ـ اجتماعی آنهایی‌ست که برای آزادی مبارزه کردند، ولی قربانی نبودند و هدفشان نفی هرگونه تبعیض علیه خلق‌ها، زنان و … بود که هیچ یک از این اهداف در چارچوب جمهوری اسلامی عملی نخواهد بود.

ـ دادخواهی یک بستر اعتراض اجتماعی‌ست که می‌تواند خواسته‌هایش را به پیش ببرد و نیاز به کنشگری دارد که حق‌خواهی بکند و اکنون این بستر آنچنان قدرتمند نیست که بتوانیم حقوقمان را کاملا پس بگیریم.

ـ ابعاد عدالت‌خواهی کمتر از آزادی بیان و مشکل حجاب در ایران و … نیست و ما وقتی می‌گوییم شهروندی هستیم که از حقوق خود محروم شده‌ایم، باید از شکل انفعالی خارج شویم و نقش قربانی را نداشته باشیم.


ـ من سرنگونی‌طلب و در عین حال فعال جنبش دادخواهی هستم و اینها را در ارتباط با هم می‌بینم. چپ‌ها همواره سرنگون‌طلب‌ و فعال بوده‌اند، برای رسیدن به این استراتژی روی موضوعات مختلف کار کرده‌اند، از کار تئوریک تا آکسیون‌ها و … اگر کلی نگاه کنیم، دادخواهی با سرنگونی جمهوری اسلامی پیوند خورده است و اگر جزئی ببینیم، دادخواهی از نظر حقوقی فقط یک وجه حقوقی‌ست.

ـ کسانی که یک نگاه و شیوه‌ی خاصی را برای دادخواهی مطرح می‌کنند، جنبش دادخواهی را آگاهانه یا ناآگاهانه محدود می‌کنند. وقتی می‌گویید این جنبش دادخواهی طبقاتی‌ست، می پرسم: “بهکیش” از کدام طبقه بود؟ اگر یک بهائی بخواهد دادخواهی کند، با کدام نظر طبقاتی وارد شود؟ بنابراین باید از واژه‌هایی استفاده کنیم که دقیق باشند و جنبش دادخواهی را محدود نکنیم. می‌توان تفاوت‌ها را دید ولی از بیانی استفاده کرد که حذف نکند.

ـ جنبش بودن دادخواهی را در مرحله‌ی کنونی تایید نمی‌‌کنم، زیرا معتقدم اگر دادخواهی تبدیل به جنبش شود، پایه‌ی مردمی خواهد داشت و نظام جمهوری اسلامی را از بین خواهد برد.

سئوال سوم: مرز بین حقوق بشر و جنبش دادخواهی کجاست؟

برخی معتقد بودند بین این دو مفهوم تفاوت وجود دارد؛ اگر یکی از عاملین جنایت، در نقش زندانی باشد، باید از حق و حقوقش دفاع کرد که به حقوق بشر مربوط می‌شود، این در حالی‌ست که همزمان باید پاسخگوی تک تک اعمال خود در گذشته باشد و محاکمه شود که اینجا دادخواهی‌ست.

در این بخش تأکید زیادی روی حذف نکردن نوع نظرات متفاوت از هم بود؛ این که هر کسی با هر نگاهی بتواند با تکیه بر اشتراکات دادخواهی را پیش ببرد.

روی موقعیت خانواده‌ی قربانیان فاجعه کشتار صحبت شد، اگرچه از نظر عاطفی درد و داغ تحمل می‌کنند ولی از نظر قانون، به عنوان یک شاهد جدی مطرح هستند.

ـ حقوق بشر و دادخواهی معنای همسانی ندارند و خانواده‌ها پایه‌ی اصلی دادخواهی هستند، ولی به این مفهوم نیست که تنهایی گام بردارند، ضمن این که خانواده‌ها خود به سرنگونی معتقدند ولی هرگز حامیان خود را محدود نمی‌کنند. با این که در کشورهای دیگر خانواده‌ها پایه بودند، ولی پشتیبانی سندیکاها و گروه‌های مختلف سیاسی و … را به همراه داشتند.

در این بخش پرستو فروهر معتقد بود که نمی‌تواند از حقوق کسی که خود قتل‌ها و جنایاتی را مرتکب شده، فعالانه دفاع کند.

سئوال چهارم: چرا مادران خاوران و مادران پارک لاله جدا از هم کار می‌کنند و چرا پیوندی با آن برقرار نمی‌کنیم؟

نظر بیشتر حاضرین بر این بود که مادران پارک لاله ادامه‌ی مادران خاوران هستند. یکی از فعالین حامیان مادران پارک لاله فرانکفورت گفت مادران خاوران، مادرهای واقعی کشته‌شدگان بودند، ولی مادران پارک لاله از زنان فعالی تشکیل شده‌اند که اهدافشان جدا از مادران خاوران نیست.

شرکت‌کننده‌ی دیگری گفت: تعریف کلیشه‌ای از خانواده را قبول ندارم، بنابراین من نیز مدعی‌ام. ما نمی‌توانیم مادران خاوران را به خاطر تعریف خاصی که دارد، در یک گروه جدا قرار بدهیم. بهتر است ارزش‌گذاری نکنیم و جاهایی که می‌توانیم با هم همکاری کنیم.

بخش بعدی برنامه به انتقادات و پیشنهادات و جمع‌بندی نظرات تعلق داشت.


اکثر کسانی که اولین تجربه‌ی حضور در این سمینار را داشتند، از فضای گرم و صمیمانه‌ی آن و در عین حال از نظم همراه با تکنیک قوی و بحث‌های جدی پیرامون موضوع، رضایت کامل داشتند و اعلام آمادگی کردند که در سمینارهای آینده نیز شرکت خواهند کرد.

ـ شادی صدر معتقد بود مهمترین ویژگی گلرخ جهانگیری در کار هنری‌اش (بخش هنری روز شنبه)، خواندن شعرهای کسانی‌ست که اکنون در میان ما نیستند.

نقدهایی نیز به سمینار مطرح شد:

ـ چرا وقتی موضوع سمینار دادخواهی‌ست، فقط به دهه‌ی شصت پرداخته می‌شود؟ کشتارهای خیابانی جنبش سبز سال ۸۸ و ۱۸ تیر دانشجویان و … نیز می‌تواند در این دادخواهی بگنجد.

ـ چرا قبلا اعلام نشد که سخنرانی الهه امانی از طریق اسکایپ انجام خواهد شد؟

ـ تعداد سخنرانان زیاد بود و شرکت‌کنندگان فرصت کوتاهی برای تبادل‌نظر با سخنرانان داشتند.

ـ بهتر است سمینار برخی محدودیت‌ها را بردارد تا گسترش پیدا کند(حضور ترانس سکسوال‌ها و …).

ـ استقبال از میهمانان ضعیف بود و به برخی سئوالات پاسخ داده نشد.

ـ روش طرح سئوال و بحث حول آن موفق نبود. بهتر بود گروه‌های کاری گذاشته می‌شد.

ـ چرا لغت «مستقل» از نام سمینار حذف شده است؟

ـ چرا از زنان زندانیان سیاسی سابق به عنوان سخنران در این سمینار دعوت نشده بود؟

در بخش پاسخگویی از جانب کمیته‌ی محلی، با توجه به کمبود وقت، سعی شد به برخی سئوالات مهم پاسخ داده شود.

شادی امین اعلام کرد که می‌توان روی نام سمینار به عنوان موضوع جانبی در سمینار آینده بحث کرد، زیرا دقیق نیست و اشکال مفهومی دارد.

او گفت: از مژده ارسی ایمیلی دریافت کردیم که جای بچه‌های زندان خالی‌ست و من لینک تمام اطلاعات سمینار را فرستادم و نوشتم ما می‌توانیم پیشنهادات شما را برای شرکت در سخنرانی بپذیریم، ولی پاسخی دریافت نشد. تفاوت این سمینار با سمینارهای دیگر در این است که ما کسی را دعوت نمی‌کنیم، موضوع را اعلام می‌کنیم و سخنرانانی که تمایل به شرکت دارند، چکیده‌ای از مقاله‌شان را می‌فرستند و کمیته‌ی برگزاری در چارچوب کار و صلاحیت‌شان و هماهنگی‌اش با موضوع سمینار تعدادی را انتخاب می‌کنند.

منیره برادران: ما لزوما نمی‌توانیم پاسخگوی تمام سئوالات باشیم، بلکه سئوال ایجاد می‌کنیم تا تأملی روی موضوعات ایجاد کنیم و بحثی را باز کنیم.

آذر: در مورد مشکل اتاق‌ها و شرایط خانه‌ی جوانان (محل برگزاری سمینار و اقامت میهمانان) توضیح داد که کمی از بی نظمی به علت عدم سازماندهی این مرکز بود که سعی شد حل شود. نقدی هم به میهمانان داریم که طبق مهلت مقرر ثبت‌نام نکردند و ما اطلاع کافی از تعداد میهمانان نداشتیم تا بر طبق آن بتوانیم برنامه‌ریزی دقیق‌تری بکنیم.

در بخش پایانی سمینار، پس از مشورت حاضرین با همدیگر، اشتوتگارت میزبان سال آینده‌ی سمینار شد.

حضور قابل توجه جوانان در این سمینار و شرکت فعالشان در بحث‌ها فضای خوبی را ایجاد کرده بود و پیوند این دو نسل به خوبی قابل مشاهده بود.

طبق روال هر ساله، سمینار سه روزه‌ی ۲۰۱۴ با تشویق حاضرین «بچه‌ها متشکریم» به پایان رسید.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *