در سالگرد ششم دی ماه، سومین سالگرد فاجعه کشتار شهروندان در خیابانها قرار داریم؛ اما با وجود گذشت سه سال تاکنون به شکایت خانواده قربانیان و جانباختگان رسیدگی نشده است. شهرام فرج زاده، شاهرخ رحمانی ، شبنم سهرابی، امیر ارشد تاجمیر، سید علی موسوی حبیبی، مهدی فرهادی راد ، مصطفی کریم بیگی، محمد علی راسخی نیا و جهانبخش پازوکی از کشته شدگان عاشورای خونین سال ۸۸ هستند.
شبنم سهرابی مادر ۳۴ ساله ای است که در جریان درگیری های روز عاشورا سال ۸۸ اتومبیل نیروی انتظامی چندین بار از روی وی رد شد.
مادر شبنم سهرابی با بیان اینکه امسال هم مراسمی برگزار نمی کنیم به سایت “ملی-مذهبی” می گوید: “متاسفانه امسال هم نمی توانیم مراسم برگزار کنیم زیرا اذیت می کنند و برای مردمی که شرکت می کنند مزاحمت ایجاد می شود و فقط شرمندگی اش برای ما می ماند. آخرین مراسمی که برای دخترم گرفتم مراسم چهلمش در بهمن ماه بود و دیگر نتواستیم سالگردش را در مسجدی برگزار کنیم.”
او با ابراز ناراحتی از بی پاسخ ماندن پیگیری هایش خاطرنشان می کند: “اصلا انگار نه انگار که اتفاقی افتاده است. دختر نازنینم را له کردند و بچه اش را تنها دارم بزرگ می کنم. یکی از همین آقایان سری به ما نزد که ببینند من چه مشکلاتی دارم و چطور روزگار می گذرانم؟ بالاخره ما در یک کشور اسلامی زندگی می کنیم و از مسئولین توقع داریم که صدای ما را بشنوند. همه چیز را حاشا می کنند و می گویند کی،کجا!؟ می گویم فیلمش هست و مردم دیدند و وقتی ماشین چند بار از روی دخترم رد شد مردم او را به بیمارستان رسانند. جواب می دهند مردم را ول کن…”
پیکر شبنم سهرابی هیجده روز بعد به خانواهاش تحویل داده شد و پس از مراسم خاکسپاری وی تحت تدابیر امنیتی شدید مادر وی از عاملان و آمران شکایت کرد. پس از گذشت سه سال نه تنها پرونده همچنان مسکوت مانده است بلکه خانواده شبنم سهرابی از برگزاری مراسم سالگرد شهادت او نیز محروم هستند.
خانم سهرابی می افزاید: “هیجده روز جسد دخترم در کهریزک بود. همان زمان وکیل هم گرفتیم اما وکیل گفت اینها نمی گذارند ما به پرونده دسترسی داشته باشیم. الان هم نمی دانم پرونده در چه مرحله ای است اصلا باز است یا بسته شده است؟”
او با تاکید براینکه خون دخترم را با پول معامله نمی کنم تصریح می کند: “الان نزدیک دو سال است که دیگر برای پیگیری مراجعه نمی کنم زیرا آخرین باری که رفتم به آقای دولت آبادی گفتم من شاکی هستم چرا بچه من بی گناه کشته شده است؟ نیروی انتظامی باید حافظ جان مردم باشد نه اینکه در خیابان اینطوری دختر من را بکشند. او هم گفت دیه می خواهی بنویس و بگذار روی میزم، بعد امضاء می کنم. من هم از آن روز دیگر مراجعه نکردم. من دیه نمی خواهم. حق مادری من، حق شهروندی من چی می شود؟ آقایان هنوز نمی دانند که من دیه نمی خواهم. من می خواهم آمران و عاملان محاکمه شوند. آن روزی که خون فرزندم را با دیه بخواهم عوض کنم انگشتانم را قطع می کنم.”
گفتنی است مقامات قضایی به برخی خانواده های جانباختگان جنبش سبز پیشنهاد داده اند که به شرط عدم پیگیری و سکوت نام کشته شدگان آنها در لیست شهدا به ثبت می رسد و ماهانه مبلغی را دریافت خواهند کرد. اما خانواده ها در پاسخ به این پیشنهاد گفته اند شما چه نام آنها را شهید بگذارید چه نه عزیزان ما شهید هستند و با این وعده ها نمی توانید صدای ما را خاموش کنید.
مادر شبنم با در این زمینه می گوید: “سنگ قبر مصطفی کریم بیگی را بخاطر اینکه رویش شهید مصطفی کریم بیگی نوشته بودند شکستند. اینها چه بچه های ما را شهید حساب کنند، چه نکنند آنها پیش خدا شهید هستند و ما سربلندیم. آنهایی هم که بچه های ما را کشتند مدالشان را از هر کس که می خواهند بگیرند. ما خون به ناحق ریخته شده جگرگوشه هایمان را با پول عوض نخواهیم کرد.”
وی در پایان به دلتنگی های نگین دختر بازمانده از شبنم اشاره می کند و بیان می کند: “نمی دانید با چه غصه و دردی بچه شبنم را در این سه سال بزرگ کردم. بعضی وقتها یک حرفهایی می زند که دلم آتش می گیرد و فقط نفرین می کنم. گاهی می رود یک گوشه ای و تنها عکس مادرش را به سینه اش می چسباند و گریه می کند. می گویم چرا گریه می کنی؟ جواب می دهد دلم گرفته و مادرم را می خواهم… بخدا اگر آه من هم نگیرد اشک این بچه دامنشان را می گیرد. هر چه بزرگتر هم می شود سوالاتش بیشتر می شود. می گوید مگر مادر من چکار کرده بود که با ماشین از رویش رد شدند و او را کشتند…”