۱
من الهه ای
امیدوارم
از آن الهه های امیدوار
نه آن ها
که در تاریخ خود خشکیده اند
در پیراهن های خونین.
/
الهه ای
که منم، هر بار
که خون شتک می زند
بر تمیزی امید
پیراهنی تازه—
شسته
آهار زده
مرتب—
بر پیراهن سابق
بر تن می کنم.
/
از این الهه ها که منم
امیدوار
نمی خشکم هرگز
سرشارم از خون
تاریخم تازه است
و تنم لایه لایه
پیراهن های تمیز.
۲
من از آن
الهه های امیدوارم
/
از آن ها
که به خدا هم
راه نمی دهم
/
که ناامید بخواهدم
که ناامید بخواندم.
۳
الهه ای
امیدوارم من
تنم لایه لایه
چون کتابی
می سوزد
/
دخترانم را آتش زده اند
/
اما الهه ای که منم
مچاله نمی شوم
دود نمی شوم
خاکستر نمی شوم
آه نمی شوم
/
می توانی بخوانی ام دخترم.
/
ونکوور
۱۹ دسامبر ۲۰۱۲