آی آدم ها , …یک نفر در آب دارد می سپارد جان / پروانه حاجیلو

روزی که تصمیم به ترک کشورم گرفتم برای یک مسافرت ساده ؛ قصد داشتم به
طور قطع برگردم .از آسمان کشور اتریش که باید ساعاتی را در آنجا توقف می
کردم سرزمینی با دشت های زرد و طلایی و سبز وزیبا را مشاهده کردم و آرامش
سالن فرودگاه برایم جالب بود و آدم به راحتی می توانست بدون مراقبت به
خیابان های اتریش وارد شود و این برای کسی !که همیشه باید جواب پس می
داد!و ساک هایش جستجو می شد !خیلی تجربه جالبی است .از آسمان سوئد فقط
بهشت را دیدم و بس ! کشور دریاچه ها و جنگل…به خیابان های آن که وارد
شدم ؛ حس کردم آدم محترمی هستم و همه جا به احترامم می ایستند و سلام
نظامی می دهند …خط کشی های عابر پیاده ؛ فاصله گرفتن مردم درراه رفتن
,ایستادن در اتوبوس و موقع پیاده شدن (بقیه اش به عهده خودتان که حدس
بزنید ),برای اینکه آدم راحت باشد و نگاه های مزاحم بسیار کم …و
بیشتر از طرف خودی ها…(چون آدم ها ی مهاجر می :گردند دنبال خودی ها )
انسان در اینجا آزادی های فردی زیادی دارد ولی همراه با یک غم بزرگ که با
خود با خود حمل می کند .غم.. گروه عظیمی از انسانها ی مانند خودش در دنیا
در چه منجلابی از جنگ و غارت و فحشا و اعتیاد و بیکاری زندگی می کنند.
داستان پناهنده از اینجا شروع می شود .

من به اینجا امدم به ینگه دنیا…برای تغییر سرنوشت خود و شاید دیگران
…ولی این را باید می دانستم که آسمان همه جا برای من همان رنگ است
…وقتی هنوز برای اولین گام های قانون مدارانه در کشوری که بیش از یک
قرن سابقه تدوین قانون اساسی را دارد , در جایی که هنوز مردم حق دفاع از
فضای خصوصی زندگی خود را ندارند!!! و در زمان دستگیری به آنان حمله می
شود !تهمت های ناروا زده می شود! و تفهیم اتهام معنا ندارد ! آدم های بی
گناه زیادی با جرم های مختلف عادی !!!و حقوق بشری در زندانند و نامی از
آنان برده نمی شود .در اینجا زنی بزرگ و آگاه به همه سختی های راه
…..به نام نسرین قد علم می کند و به اسطوره مقاومت تبدیل می شود ,زنی
که می داند در کجا ایستاده و با چه کسانی در گیر است …او مدافع حقوق
متهمین در مقابل قانون است او بسیار خوب می داند که چه می کند…. دردناک
است ولی واقعیت است ….او می داند که ریحانه ها برای چه در زندان عادی
به سر می برند و بی قانونی به سر آن ها چه می آورد …زنی که ایستاده
است , مانند بسیار کسان دیگر که ایستادند!!! تا گامی هر چند کوچک به جلو
برداشته شود و فرزندان آن مرز و بوم بتوانند نفسی بکشند …تا کودک از
بدو تولد در پوشش کنوانسیون حقوق کودکان , پذیرفته شده در سطح جهان قرار
گیرند , زنان به حقوق اولیه خود دست یابند و جوانان حق شادی و زندگی در
فضای عمومی را داشته باشند ,کارگران حق تشکل و احقاق حقوق اولیه را داشته
باشند …شادی واقعی چگونه می تواند بدون شادی همگانی وجود داشته باشد و
هنوز آدم هایی هستند که برای یافتن زندگی بهتر در نا کجاآبادها(در زیر
برف های کوهستان های یونان و ترکیه و دریاها و بیابانها … ) جان می
سپارند.

ولی زندگی در قرن حاضر نشان می دهد که چقدر همه به هم احتیاج داریم و
باید با هم باشیم ….

به امید زندگی بهتر

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *