سکوت فعالان سوئدی حقوق زنان: تسامح و تسلیم یا ترس؟ / فرح شیلاندری

به بهانۀ گزارشی که در تاریخ ۱۶ May 2012 توسط Nadja Yllner در مورد فعالیت ها و آموزه های مساجد در سوئد صورت گرفت و در مطبوعات و نیز تلویزیون سوئد بازتاب گسترده ای داشت، از دو زاویۀ متفاوت به این مسئله می پردازم.

در لینک زیر، مشروح تحقیقی که در مورد چگونگی فعالیت ها و آموزه های مساجد مسلمانان در سوئد صورت گرفت (به زبان سوئدی) آمده است.

http://svt.se/ug/muslimska-ledare-uppmanar-kvinnor-till-underkastelse

نخست:

مساجد مسلمانان در سوئد، بودجۀ دولتی و گاه بودجۀ شهرداری ها را دریافت می کنند و براساس این گزارش، یکی از شروط دریافت بودجه پیروی از قوانین سوئد در زمینۀ خشونت علیه زنان، رعایت حقوق زنان و مسائلی مانند چندهمسری است. رهبران مذهبی با پذیرفتن این شروط از بودجه های دولتی و شهرداری ها برای احداث مساجد و سایر فعالیت های مذهبی خود استفاده می کنند.

به دنبال گزارش هایی از خشونت علیه زنان مسلمان در سوئد و نیز افزایش آمار قتل های ناموسی در میان مسلمانان ساکن سوئد، نگاه ها متوجه رهبران مسلمانان در سوئد شد. در گفتگوهایی که با این رهبران صورت گرفت، ایشان هرگونه ترویج خشونت علیه زنان، قتل های ناموسی و نیز چندهمسری از سوی مساجد و امامان مساجد را رد کرده و اظهار می داشتند که مسلمانان به حقوق بشر و نیز برابری حقوق زنان باور دارند و هیچگاه چندهمسری را ترویج نمی کنند.

اما این گفته ها باعث نشد تا مسئولان از پیگیری نقش مساجد در دامن زدن به مسائل فوق مایوس شوند. دوربین های مخفی در هفت مسجد کارگذاشته شد و از چند زن مسلمان خواستند تا در این تحقیق با آنان همکاری کنند. این زنان به امامان مساجد تلفن کرده و چند پرسش مشخص را مطرح می کردند. این گفتگوهای تلفنی ضبط شده و در تحقیق از آنها استفاده شده است. مثلا، در یکی از تلفن ها زنی در مورد مسئلۀ چندهمسری سئوال می کند و می گوید شوهرم می خواهد زن دوم اختیار کند. آیا این حق را دارد؟ امام مسجد آیاتی از قرآن خوانده و با استناد به آنها به زن می گوید مرد مسلمان می تواند چهار همسر اختیار کند به شرط آنکه میان آنان تساوی برقرار کند. در پرسش دیگری، زنی می پرسد: همسرم مرا به دلایل گوناگون کتک می زند، آیا در این مواقع باید با پلیس تماس بگیرم؟ و پاسخ می شنود که “هرگز هرگز هرگز” در این مواقع با پلیس تماس نگیر و سعی کن مسئله را در خانواده حل و فصل کنی. اگر با پلیس تماس بگیری، آنها فرزندانت را از تو خواهند گرفت و بی شوهر وبی فرزند می مانی!
پس از آن، با یکی از امامان مسجد که در این تحقیق قبلا از او پرسشی نشده بود مصاحبه می شود و از او می پرسند آیا شما چنین آموزه هایی را در مساجد تبلیغ می کنید؟ وی پاسخ می هد به هیچ وجه هیچکدام از امامان مساجد چنین خشونت هایی را ترویج نمی کنند. وقتی نوار گفتگوی تلفنی را برای او پخش می کنند، وی از ادامۀ مصاحبه سرباز می زند.

این خلاصه ای از گزارشی بود که در لینک فوق با جزئیات کامل توضیح داده شده است و در کانال چهار تلویزیون سوئد نیز به صورت تصویری پخش شده است.

نگاه دوم: وجود قتل های ناموسی رو به افزایش، خشونت و چندهمسری در میان مسلمانان ساکن سوئد این پرسش را برمی انگیزد که چرا سازمان های مدافع حقوق زنان، فمینیست ها و فعالان حقوق بشر سوئدی در برابر چنین جنایاتی سکوت اختیار می کنند؟

آیا اگر این زنان مسلمان، مهاجر نبودند یا سوئدی بودند باز هم مدافعان حقوق زنان در برابر خشونتی که به این زنان روا می شود سکوت می کردند؟ این سکوت زاییدۀ چیست؟ سهل انگاری، بی اهمیت شمردن، یا ترس از قربانی شدن خود و قرار گرفتن در معرض تهدیدها و آشوب هایی ست که گاه و بیگاه به بهانۀ نوشته ای یا کارتونی در کشورهای اروپایی بالا می گیرد؟

البته، سکوت تنها از سوی فمینیست های سوئد نیست. زنان مسلمان هم با سکوت خود و تن دادن به “قوانین خانه” که در تضاد مستقیم با “قوانین بیرون از خانه” است، به رواج آن دامن می زنند.

یکی از سیاست های اساکن مهاجران در سوئد که باید با نگاهی جدی به آن نگریست، وجود کلونی ها یا محله های کوچک و بزرگ مهاجران در شهرهای سوئد است. وقتی به چنین محله ای پا می گذاری گویی وارد یکی از محله های سنتی در قلب یک کشور مسلمان شده ای. این محله ها جنبه های مثبت و منفی توامان دارند. از جنبه های مثبت آن دسترسی راحت و سریع مهاجران به یکدیگر است. نوعی اجتماع تدافعی در برابر جامعه ای که با آنکه به مهاجران پناه داده است اما هرگز آنان را در خود نپذیرفته و ادغام نکرده است. در این محله ها، مهاجران نه تنها از جنبه های رفاهی جامعۀ سوئد بهره می برند، بلکه غربت و دوری از وطن را نیز فراموش می کنند.

اما این محله های مهاجرنشین جنبه های منفی هم دارند. یکی از بارزترین این جنبه های منفی، نشر و رشد قوانین مذهبی و سنت های پوسیدۀ ضدزن است. در واقع به نوعی حضور قوانین غیرسوئدی (اسلامی) در جامعه ای کوچک در دل جامعۀ بزرگ سوئد است. در این محله ها، زنان در موقعیت کاملا فرودست قرار دارند، باید از قوانین اسلامی حتی علیرغم خواست خود پیروی کنند، حجاب اسلامی داشته باشند، از معاشرت با مردان پرهیز کنند، و قربانی ازدواج های اجباری و ازدواج های زیر سن قانونی گردند. قتل های ناموسی نیز در این محله ها محترم شمرده می شود چراکه دفاع از شرف و ناموس و پاک کردن لکۀ ننگ تلقی می گردد.

یکی دیگر از سیاست های سوئد که منجر به عدم ادغام مهاجران در جامعه و فرهنگ سوئد و نیز به دور ماندن آنان از جامعه می شود، عدم بها دادن به بزرگسالان است. سوئد بیشتر به کودکان مهاجران علاقمند است و تلاش می کند کودکان و نوجوانان را در جامعه ادغام کند اما به بزرگسالان و نیاز به آموزش آنان چندان توجهی نمی کند. از نظر رفاه و مسائل مالی، تلاش می شود این خانواده ها در شرایط مناسبی زندگی کنند اما برای آموزش بزرگسالان در زمینه های حقوق بشر و احترام به عقاید و تفاوت های فرهنگی و قانونی چندان تلاشی صورت نمی گیرد. در مدرسه به کودکان آموزش داده می شود و به مسئلۀ برابری پسران و دختران پرداخته می شود اما همین کودکان هنگامی که به خانواده برمی گردند، با قوانینی مخالف آنچه در مدراس به آنان آموخته شده روبه رو می شوند. این تضاد دائمی میان خانواده و جامعۀ اروپایی تاثیر منفی عمیقی بر کودکان می گذارد. این تضاد در مورد دختران بیشتر نمود دارد. آنان در جامعه ای آزاد زندگی می کنند اما حق برخورداری از آزادی های اجتماعی را ندارند که گاه و بیگاه منجر به شورش دختران و درپی آن، خشونت ها و قتل های ناموسی می گردد.

باز هم در همۀ موارد بالا به سکوت جامعۀ سوئد برمی گردم و این سکوت را یکی از عوامل مستقیم وجود و بروز هرچه بیشتر نابرابری و خشونت علیه زنان و نیز پایمال شدن حقوق آنان می دانم.

فرح شیلاندری،

نوزدهم ماه مه ۲۰۱۲

سوئد

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *