سردبیر محترم نشریه شهروند
من نیز مانند بسیاری از هم میهنان مقیم تورنتو به علت توفان برف نتوانستم روز شنبه ٨ مارس در هیچ یک از جشن های روز جهانی زن شرکت کنم، اما گزارش این گردهمایی ها را در شماره ١٣ مارس شهروند خواندم و از گزارش یکی از گرد همایی های روز جهانی زن که توسط گروهی به نام اتحاد زنان آزادیخواه برگزار شده بود به قلم دنا عباسیان بسیار تعجب کردم.تعجب از این که چگونه در روز جهانی زن کسانی دور هم جمع شوند تا به فمینیسم و فعالان زن در ایران حمله کنند. به نظرم رسید این چند سطر را بنویسم به امید آنکه آن را چاپ فرمایید.
طبق این گزارش اتحاد زنان آزادیخواه «ظرفی است جهت اتحاد تمامی زنان انقلابی که … از نظرات رادیکال و واقعا انقلابی پیروی میکنند» و هدف آنها دعوت از زنان برای « . . بر افکندن ریشه اصلی تمامی دردها و محرومیتها و نابرابری های کنونی، یعنی نظام سرمایه داری وابسته به امپریالیسم حاکم در ایران» است.
با این بحث که چند نفر با تکرار شعارهائی که سی سال پیش در ایران تکرار می شد، قصد داشته باشند از راه دور، از تورنتو، در ایران انقلاب کنند و نظام سرمایه داری را براندازند، کاری ندارم. اما حیرت من از این است که این خانم ها روز هشتم مارس را موقع مناسبی برای حمله به فمینیسم و به فعالان حقوق زنان در ایران یافته اند.
طبق گزارش، یکی از سخنرانان این جریان به نام سهیلا میگوید «روز جهانی زن سمبل مبارزه زنان کارگر برای در هم شکستن زنجیرهای بردگی است که در جامعه طبقاتی وجود دارد … اما رفرمیست ها و دشمنان مردم و آنها که فریب سرمایه داری را می خورند … میخواهند هشت مارس را … به یک روز فمینیستی و رفرمیستی تبدیل کنند..» . سخنران ادامه میدهد که «زنان ما .. از همان روز اول مقاومت کردند و … امروز شاهدیم که جنبش زنان رشد کرده، میلیونی شده …». در این مورد اخیر من با این خانم کاملا موافقم، اما از تناقض این گفته که بگذریم، آیا همه ی این زنان میلیونی، زنان طبقه کارگرند؟ زنان روشنفکر، زنان حقوقدان، دانشگاهی، زنان معلم، زنان هنرمند، شاعر٬ نقاش، زنان کارگردان، زنان و دختران دانشجو و محصل، زنان خانه دار و بسیاری دیگر زنان که سی سال است در سخت ترین شرایط در مقابل رژیم اسلامی ایستاده اند، آیافقط خواستار سقوط نظام سرمایه داری اند؟ چگونه این سخنران و چند رفیق دیگرش می توانند قلب واقعیت کنند؟
تردیدی نیست که زنان بر اساس موقعیت اجتماعی و طبقاتی شان خواست های مختلفی دارند، اما برکنار از همه این تفاوت ها در بسیاری موارد مسائل مشترکی هم دارند و از این روست که جنبش زنان (یا جنبش فمینیستی) ذاتا یک جنبش فراطبقاتی است و تمام زنان از جمله زنان طبقه کارگر را در بر میگیرد و دستاوردهایش در سراسر جهان نیز معلول همین واقعیت است. اگر روز جهانی زن به ادعای ایشان فقط خاص زنان کارگر است، چرا این مراسم در همان روز جهانی کارگر در اول ماه می برگزار نمی شود.
به ادعای سخنران، رژیم اسلامی «دست زنان رفرمیست و زنانی که متعلق به بخشی از جناح های اصلاح طلب هستند را باز می گذارد… و برخی نیز به اصطلاح کمپین یک میلیون امضاء راه بیاندازند». کسی نیست از این خانم بپرسد اگر رژیم دست زنان کمپین یک میلیون را باز گذاشته، چرا فعالان این کمپین مرتب در زندانهای جمهوری اسلامی اند؟ این خانم به جای حمایت از این زنان با شهامت، روز زن را بهانه کرده و به خود اجازه میدهد که فعالان حقوق زنان ایران را که در سخت ترین شرایط سرکوب بیرحمانه، در حال مبارزه اند، «دشمنان مردم و آنها که فریب سرمایه داری را میخورند» قلمداد کند.
نویسنده گزارش که به نظر میرسد بعد از سخنرانی سهیلا، دانش اش درباره فمینیسم به طور ضربتی افزایش یافته، با هیجان اعلام می کند که «تمام گروه های زنان ایرانی تحت تاثیر یکی از شاخه های مختلف فمینیسم قرار دارند»، و پس از« گفتگوئی که با سهیلا» داشته «متوجه» میشود که هدف همه انواع فمینیسم «.. مبارزه با مردسالاری می باشد و نه نابودی مالکیت خصوصی (و نظام سرمایه داری) که به وجود آورنده و حافظ مردسالاری و ستم بر زن است». از اینکه گزارشگر تحت تاثیر سهیلا کشف کرده که هدف فمینیسم مبارزه با مردسالاری است بگذریم، اما متوجه میشویم که گویا مردسالاری بر اثر مالکیت خصوصی و در دوران سرمایه داری به وجود آمده، و حتما به زعم ایشان در دوران فئودالیسم و دیگر شیوه های قبل سرمایه داری وجود نداشته ــ و به تبع آن بعداً در کشورهایی که برای مدتی مالکیت خصوصی لغو شده بود، از جمله کامبوج پل پت یا چین دوران مائو، نیز از بین رفته بوده!
نادانی و بی اطلاعی به خودی خود گناهی نیست، اما وقتی کسی نظر خودش را راه حل مسائل زنان دانسته و دیگران را گمراه میداند و به خود اجازه موعظه به دیگران را میدهد در آن صورت گناهش بخشودنی نیست. گزارشگر تحت تاثیر معلم اش سهیلا نتیجه گیری میکند که «فمینیستها، حتی آنها که خود را مارکسیست فمینیست میدانند، دید طبقاتی نداشته و در نتیجه قادر نیستند که علل ستمدیدگی زنان و راه حلهای آن را توضیح دهند و فقط راه حلهای غیر واقعی و تخیلات خود را به عنوان راه حل ستم بر زنان ارائه میدهند». واقعا که سرگرم کننده است که ببینیم چه کسانی از «راه حل های غیر واقعی و تخیلات» صحبت می کنند.
ای کاش این زنان « واقعا انقلابی» که به همه از جمله به زنان استاد دانشگاه خرده میگیرند برای لحظه ای هم که شده در جوار هدایت انقلاب کارگری از راه دور، به مطالعه مباحث فمینیستی و تجربیات جنبش جهانی زنان بپردازند تا گفته ها و نوشته هایشان سبب مضحکه نشود و لااقل یاد بگیرند که زبان مردسالاران را به کار نبرند. جالب است که مثلا سهیلا در سخنان خود به زنان به عنوان «زن و دخترهای مردم» اشاره میکند: اصطلاح متداول عقب مانده ترین مردسالاران جمهوری اسلامی که از دید آنها زن نه شخصیتی مستقل،که تنها در رابطه با خانواده اش مطرح است، یا دختر کسی است، یا زن کسی، و یا مادر کسی!
قصد نداشتم که نامه ام به سردبیر به درازا کشد، اما گزارش های رسیده از ایران را که در وب سایت های مختلف تعقیب میکردم و می خواندم که از تهران تا سیستان و بلوچستان چگونه زنان هموطنم در زیرزمین خانه های خود «با تمام دلهره ها و هراس ها» روز جهانی زن را با هم جشن گرفتند، واقعا منقلب شدم که چگونه افرادی که خود را مترقی میدانند از مکان امن خود بتوانند زنان با شهامت میهنمان را که به مبارزه بی امان خود علیه جمهوری اسلامی ادامه میدهند، «دشمنان مردم» بخوانند.
روز جهانی زن را به زنان مبارز ایران تبریک میگویم.
با تشکر