– [بخش اول->https://www.iran-women-solidarity.net/?p=2117]
– [بخش دوم->https://www.iran-women-solidarity.net/?p=2136]
– [بخش سوم->https://www.iran-women-solidarity.net/?p=2172]
در این بخش، از زاویه دیگری به سمینار نگاهی خواهیم انداخت. در آغاز به دو نکته از جانب خودم اشاره خواهم کرد و در ادامه گفتگویی را که با یکی از اعضای کمیته برگزارکننده سمینار امسال در آمرسفورت انجام داده ام را مرور خواهیم کرد.
یکی از خصوصیات عمده این سمینار وجود چهره های جوانی بود (چه به عنوان شرکت کننده و چه به عنوان سخنران) که تعدادی از آنها در طی دو سال اخیر کشور را ترک گفته اند. البته در دوره هایی جوانانی در بخش “نسل دوم” شرکت داشتند ولی بیشتر به عنوان بازگو کننده تجاربی از نسل خود و یا ارائه دهنده پژوهشی که در دوران تحصیلشان انجام داده بودند به صحبت میپرداختند و نه به مانند امسال در متن خود سمینار و به عنوان فعالی درگیر در میانه میدان.
این مورد را باید که به فال نیک گرفت چرا که میانگین تقریبی سن شرکت کننده گانی که به طور متناوب در این سمینارها شرکت میکنند بالای پنجاه سال میباشد. دیگر وقت آن رسیده که جوانان با ایده های مربوط به نسل خود هوای تازه ای را در کالبد این بنیاد بدمند. در اینجا یک نکته را هم باید مد نظر داشت و آن اینکه هفتاد درصد جمعیت ایرن را زیر سی سالگان تشکیل میدهند. البته که نباید به فعالیت، سخت کوشی و تجارب نسل گذشته کم بها داد. نباید فراموش کرد که تداوم این سمینارها بر دوش تک تک زنانی که در بیست و دوسال گذشته، چه به عنوان برگزار کننده و چه به عنوان شرکت کننده، فعال بوده اند حمل شده است. در دوران برگزاری این گردهمایی ها بوده که شبکه های دوستی، همیاری و همکاری بوجود آمده. که یاران قدیمی یکدیگر را یافته اند و همدلی ها و همدردی ها شکل گرفته. که یاد یاران زنده نگاه داشته شده و مشعل تلاش و امید برای ایران (دنیای) بهتر روشن نگه داشته شده است.
ولی من به آن جوانی که پس از بهمن ١٣۵٧ بدنیا آمده و به من خرده میگیرد که چرا باید برای او یک چنین سرنوشتی رقم زده شده باشد و مرا در آن مقصر میداند، حق میدهم. اگر چه شاید من به مانند خمینی، بازرگان، ….و فرخ نگه دار مقصر نباشم ولی من هم به عنوان کسی که در دوران انقلاب به سیل خروشانی که هیچ چشم اندازی نداشت پیوست، مقصرم. اگر من انتظار دارم که امثال فرح دیبا، محسن سازگارا، میرحسن موسوی و … باید به اشتباه خود معترف بوده و بابت آن پوزش بخواهند، من هم باید قبول کنم که ندانستم که چه میکردم و پوزش بخواهم، حال در مقیاسی دیگر.
نکته دیگر یکی از کارکردهای جانبی این نوع از گردهمایی هاست که من آنرا “تراپی گروهی” و یا در مواردی «تراما تراپی» مینامم. به این شکل که برخی از قربانیان خشونت در حکومت جمهوری اسلامی با شرکت در این سمینارها مرحمی بر زخم خود قرار میدهند و بدینوسیله خود را تسکین میدهند. البته که به نظر من این مورد به نوبه خود جنبه مثبت این سمینارها و عملکردی است انسانی و قابل درک. ولی نباید هدف در این میانه گم شود و آن یاری کردن قربانیان خشونت برای بیرون آمدن از نقش قربانی و به دست گرفتن سرنوشت از سوی زنان و توانمدسازی آنان است.
در اینجا در رابطه با برگزاری سمینار آمرسفورت خواسته ام تا از دید برگزارکنندگان، آن سه روز را با هم مرور کنیم. سوالهایی را با یکی از اعضای کمیته برگزارکننده در میان گذاشته بودم که آن دوست عزیز با نظر خواهی از اعضای دیگر به آنها پاسخ گفته است. با سپاس از آن دوست که وقت و نیروی خود را برای این امر به کار گرفت.
ارزیابی ات از بیست و دومین سمینار «بنیاد پژوهش های زنان ایران” که تو یکی از اعضای کمیته برگزارکننده آن بودی، چگونه است؟ از نظر محتوائی و سازماندهی.
محتوای کنفرانس حاصل مقالات و پژوهش های ارسالی بود که براساس موضوعات اعلام شده به دست مان رسیده بود. سعی گروه این بود که بهترین ها را که با موضوعات مطابقت داشته اند و ابعاد گوناگونی از موضوعات مختلف را به بحث و گفت و گو می گذاشت، انتخاب کند. واکنش ها و نظرخواهی هایی که در زمان کنفرانس انجام گرفت و همچنین مصاحبه ها و گزارش هائی که پس از آن در رسانه ها دیده شد، نشان از کیفیت بالای مقالات و پژوهش ها دارد. البته برخی سخنرانان به علت کمبود وقت نتوانستند در ارائه، حق مطلب را ادا کنند. یکی دیگر از اهداف ما از ابتدا جذب و شرکت بیشتر جوانان بود که همانطور که دیدید حضور چشمگیری داشتند. طبیعتا مثل همیشه چه موضوعات و چه پژوهشگران مخالفین و موافقین خود را دارند.
سازماندهی کلی کنفرانس کار سنگینی بود و مطمئنا بدون اشکال نبوده. همیشه پس از پایان کار وقتی که برمی گردی و بررسی می کنی، می بینی که بهتر از این می توانستی انجام دهی.
تدارک کنفرانس، اسکان مهمانان، انتخاب سخنرانان و … با توجه به کمی بودجه که ما از همان ابتدا با آن مواجه بودیم، کار ما را بسیار سنگین تر می کرد. وضعیت جغرافیائی هلند و پراکندگی شهرها طوریست که بسیار معمول است که افراد حتی محل کار و زندگی شان در یک شهر نیست. این در مورد اعضای کمیته هم صدق می کرد که تقریبا هیچ دو نفری در یک شهر نبودند. بهمین دلیل بخش عمده جلسات ما از طریق اینترنت بود که کارآئی کمتری نسبت به جلسات حضوری داشت.
یکی دیگر ازاشکالات تعدد پژوهش ها و سخنرانان بود که نتیجه آن فرصت کمتری برای بحث و گفت و گو بود. درهرحال امیدواریم که توانسته باشیم رضایت شرکت کنندگان را فراهم کرده باشیم. تا آنجائی که دیده شد واکنش های دوستان شرکت کننده در کنفرانس در کل مثبت بوده است.
ما از ابتدای کار کمیته با درنظر گرفتن تجربه کنفرانس های قبلی و بخصوص سال گذشته در پاریس، تصمیم گرفتیم سخنرانان کمتری را دعوت کنیم تا زمان بیشتری به شرکت کنندگان در سالن برای پرسش و اظهار نظر بدهیم. از طرف دیگر در نظر داشتیم تعداد بیشتری سخنران از ایران دعوت کنیم.
در روند گرفتن ویزا برای چهارسخنران دعوت شده از ایران مشکلاتی پیش آمد که ما تا آخرین روزهای قبل از کنفرانس از آمدن شان مطمئن نبودیم. درنتیجه مجبور به دعوت از سخنرانان رزرو شدیم. زمانی که بخشی از سخنرانان از ایران موفق به گرفتن ویزا شدند، ما با افزایش تعداد سخنرانان مواجه شدیم ولی کاری دیگر نمی توانستیم بکنیم. اما در برنامه ریزی تلاش کردیم این کمبود را جبران کنیم از جمله طرح کتبی سئوال ها و دادن وقت جداگانه به اظهارنظرها. این ابتکار به دلیل عدم همکاری گروهی از شرکت کنندگان به نتیجه نرسید. علاوه بر این ها شروع برنامه ها به دلیل دیرآمدن شرکت کنندگان به سالن به تاخیر می افتاد و زمان زیادی را از دست می دادیم. ضمنا به دلیل کمبود وقت متأسفانه دو برنامه دیگر هم پخش نشد. یکی گزارشی از کنفرانس ونزوئلا از طرف منیژه فروهش بود و دیگری فیلمی از فرح شیلاندری در ارتباط با خشونت علیه زنان لزبی در ایران که به این وسیله از این دوستان پوزش می خواهیم.
بنظر تو سمینارهای بنیاد چه نقشی را در تدوین و مستند کردن مسائل عدیده زنان ایرانی و همچنین مبارزات شان در رفع موانع می توانند ایفا کنند؟
کنفرانس های بنیاد هر ساله بخشی از مسائل زنان را که در آن سال مورد پژوهش قرار گرفته اند، ارائه می کند. قاعدتاً همه مسائل زنان را در یک کنفرانس چند روزه نمی توان مورد بررسی قرار داد. نکته مثبت این کنفرانس ها تداوم آن است که در دراز مدت به بخش بزرگی از مسائل زنان پرداخته و آن ها را طرح و تدوین کرده است. حاصل کنفرانس همه ساله به صورت یک کتاب که شامل تمام پژوهش های ارائه شده هست، انتشار می یابد.
معمولا در کنفرانس ها مسائل مطرح و عنوان می شوند، گاهی هم پژوهشگرانی راه حل هائی ارائه می دهند. اینکه این راه حل ها می توانند به رفع موانع در مبارزات کمک کنند پرسش بازی است که بستگی به عوامل مختلف دارد ازجمله واقعی و عملی بودن آن راه حل تا چگونگی شرایط اجتماعی، جنبش زنان، سازمانیابی آنان.اساساً وظیفه کنفرانس های بنیاد ارائه پژوهش ها و یافته ها به طور کلی است. انتخاب یا به کارگیری راه حل ها برای برداشتن موانع بعهده خیل عظیم زنان ایرانی است که در درون ایران روزانه با آن ها درگیر هستند.
آیا از نظر تو این سمینارها می تواند معبری باشد جهت یافتن راهکارهائی برای برون رفت از مشکلات زن ایرانی؟
این هم به همان پرسش پیشین ارتباط دارد. مسائل ابتدا بایستی مطرح شوند، شناخته شوند و تدوین شوند. خود طرح پژوهش ها و مشکلات و حضور فعالان زنان، چه پژوهشگران، چه کنشگران و ترویج این موضوعات بخودی خود بحث و دیالوگ را در شبکه وسیعی که در طی این بیست و دو سال بوجود آمده، دامن می زند که می تواند به راه یابی کمک کند.
پس از اولین پانل در روز اول کمی جو خشونت زده شد. توعلت آن را در چه می دانی؟ به نظرت با توجه به اینکه تجربه برگزاری یک سمینار را در پشت سر داری، چه باید کرد تا فضای بحث ها و برخورد نظرات مختلف سالم و به دور از خشونت باقی بماند؟
اختلاف نظر در کنفرانس ها همیشه وجود داشته که گاهی به خشونت کلامی یا حتی شدیدتر می انجامیده. اینکه چه باید کرد تا حد زیادی برمی گردد به شرکت کنندگان و میزان تحمل افکار دیگر. آنچه که ما دیدیم حضور چشمگیر شرکت کنندگان مسئول و متعهد بود که آمده بودند شاهد و شنوای کارهای تحقیقی سخنرانان باشند. در سخنرانی ها به دقت گوش می دادند، پرسش می کردند و نظر هم می دادند. با توجه به پیشینه این کنفرانس ها که برخی زمان جلسات را در نظر نمی گیرند و بخش بزرگی از وقت پرسش و پاسخ ها را با گرفتن میکروفون و رها نکردن آن بخود اختصاص می دهند و امکان گفت و گو را محدود می کنند. سال هاست که این انتقاد به کنفرانس ها می شد که مرز بین پرسش و پاسخ و اظهار نظر روشن نبوده و بهمین دلیل برخی شرکت کنندگان وقت زیادی را به اظهار نظر اختصاص می دادند و فرصت برای توضیح بیشتر پژوهشگر و پاسخ به پرسش ها نبوده. بدین خاطر امسال کمیته با مشورت با سخنرانان و برخی از اعضای کمیته های پیشین تصمیم به جدا کردن این دو بخش کرد. چرا که بسیاری از ابهامات با پرسش ها روشن می شود و در نهایت زمان می ماند برای کسانی که بخواهند نظرشان را راجع به پژوهش بدهند. ولی هنگامی که این روش عنوان شد گروهی که به قول خودشان از شرکت کنندگان دائمی کنفرانس ها هستند و به همین دلیل هم حق آب و گل برای خودشان قائل هستند، به شدت اعتراض کردند و معتقد بودند که روش سنتی کنفرانس نبایستی تغییر کند. درحالیکه کمیته در چارچوب مقررات بنیاد مجاز است که انتخاب ها و نوآوری هائی برای پیشبرد بهتر کار داشته باشد. توضیحات کمیته در این مورد که فقط بخش پرسش و پاسخ از نظردهی جدا شده ولی هیچکدام اینها حذف نشده اند، را این دوستان اصلا حاضر نبودند بشنوند. انتظار می رفت که به احترام اهداف کنفرانس و کمیته برگزارکننده که یک سال تمام تلاش کرده اند تا چنین امکانی را برای حضور و فعالیت علاقمندان آماده کنند، دست کم این فرصت را برای یک سخنرانی بدهند که این روش اجرا و تجربه شود و بعد ارزیابی کنند. اگر دیدند که خواسته آنها برآورده نشده، خواهان تغییر آن شوند. ولی متاسفانه دیدیم که بعضی ها همیشه می خواهند فقط حرف خودشان را بزنند، مهم نیست که دیگرانی هم وجود دارند، مهم نیست که دیگران هم حق دارند. حق همیشه با آنهاست. درنهایت کمیته به دلیل اینکه وقت بیشتری بابت این مباحثات بی نتیجه تلف نکند و به احترام آن ها که آمده بودند تا پژوهش ها و مقالات را بشنوند، تسلیم شد و همه دیدیم که باز هم تعدادی میکروفون را که می گرفتند دیگر حاضر به رها کردن آن نبودند و تذکرات مجری هم با خشونت و غیض پاسخ داده می شد.
البته اینجا نحوه اجرا می توانست به شکل دیگری باشد، تا شاید بیشتر مؤثر باشد. شاید مجری تحت تأثیر جو خشونت آمیز و پرتنش نتوانست تصمیم درست تری بگیرد. شاید اگر مجریان در پانل های بعدی با قاطعیت بیشتری بر ضوابط درنظرگرفته شده کمیته پافشاری می کردند و از آن گروه می خواستند که رعایت کنند و فرصت یک بار تجربه روش جدید را بدهند، می توانست نتیجه بیشتری داشته باشد. البته اینها همه شاید هستند و معلوم نیست که در عمل چگونه پیش می رفت.
گفته می شود که انتخاب مقالات و سخنرانان به عمد از طیف مشخصی بوده است، و یا اینکه سعی شده بود نظرات مختلف درمقابل هم قرار نگیرند. جواب تو به این نقل قول چیست؟
به نظرتان طرح این پرسش مشابه این نیست که دیگران ما را متهم به تفتیش عقاید سخنرانان می کنید؟ ببینید این یک کنفرانس پژوهشی است و نه یک پنل سیاسی که موضع گیری مخالف آن هم بایستی باشد. ضمنا بنیاد هم همیشه تاکید داشته و نظر کمیته برگزار کننده کنفرانس امسال هم همین بوده که به دیدگاه های سیاسی افراد کاری نداشته ایم و هیچ مقاله ای به دلیل نگاه سیاسی افراد نه قبول و یا نه رد نشده است. ما تفتیش عقاید نمی کنیم. آنچه که در طول سه روز کنفرانس ارائه شد، حاصل مقالات ارسالی بوده است. نگاه دیگر یعنی چه. هر کسی پژوهش خود را ارائه داده است. هر کسی از زاویه ای به مسئله پرداخته است.
اساسیترین معیار انتخاب سخنرانان کنفرانس امسال بر پایه ی ارائه ی نقطه نظرهای متفاوت پیرامون موضوعات اعلام شده ی کنفرانس پیش رو بود. فراهم آوردن امکانی برای مقالههای پژوهشگران ایرانی در محافل و کنفرانسهای ایرانی و پیگیری سنت بنیاد مبنی بر دعوت از سخنرانانی که تا به حال در کنفرانس های بنیاد سخنرانی نکرده اند، از مهم ترین معیارهای ما بود. اینجا عین جوابیه ای که برای سخنرانان در عدم انتخاب مقاله شان فرستادیم، می آوریم. فکر می کنیم این متن بخوبی بیانگر سیستم انتخاب سخنران و مقالات هست.
«کمیته ی انتخاب سخنرانان، پس از بررسی مقالات و تطابق آنها با پیش شرط های زیر، تعدادی از مقالات را برای ارائه در کنفرانس ۲۰۱۱ انتخاب نمود.
– عدم شرکت پژوهشگر در پنج سال گذشته به عنوان سخنران،در کنفرانس بنیاد پژوهش های زنان
– مقاله و پژوهش در زمان و مکان دیگری ارائه و یا انتشار نیافته باشد.
– پژوهش ارائه شده در ارتباط با موضوعات کنفرانس باشد.
– لزوم شرکت پژوهشگر در کنفرانس با نام اصلی.
– انتخاب مقالات بر مبنای ابعاد و زوایای نگرش مختلف نسبت به یک موضوع.
– استفاده ی همزمان از پژوهشگران تئوریک و حوزه ی عملی در کنار یکدیگر.
لازم به ذکر است که کمیته ی انتخاب سخنرانان، در ابتدا به بررسی مقالات بدون نام و فعالیت های اجتماعی نویسنده پرداخت. در این قسمت، مراحل زیر انجام گرفت:
طبقه بندی موضوع ها.
– بررسی اطلاعات کمی پژوهش (میدانی یا تئوریک، زمان و مکان پژوهش، جامعه ی آماری و نمونه، موضوع پژوهش زنان در داخل ایران یا زنان مقیم خارج از کشور ،بررسی ارتباط پژوهش با موضوع کنفرانس).
– بررسی خلاصه ی پژوهش از نظر محتوایی (بررسی موضوع، روش و نتایج تحقیق، اهمیت موضوع مقاله و مطالب بیان شده در چهارچوب مسائل و مشکلات زنان).
– جایگاه مقاله در ارتباط با سایر مقالات (ارتباط محتوایی با دیگر مقالات ارائه شده، تازگی موضوع و یا تحلیلی نو از مسئله).
در مرحله ی بعد با در نظر گرفتن شخص ارائه دهنده و رزومه ی کاری وی، اعضای کمیته ی انتخاب سخنرانان ٢٠١١ به جمع بندی نهایی رسیدند. در این مرحله کلیه ی فعالیت های مدنی، اجتماعی و فعالیت های ویژه ی حوزه ی زنان شخص ارائه دهنده، در نظر گرفته شد.
لازم به ذکر است که کمیته ی انتخاب سخنران تلاش نمود تا در حد امکان، از بیشتر حوزه های فعالیتی، سخنرانانی را دعوت نماید، همچنین این کمیته با در نظر گرفتن مسئله ی سنی در مرحله انتهایی کار، سعی نمود تا با انتخاب جوانان، آنان را به فعالیت بیشتر در این حوزه ترغیب نماید»
انتخاب خانم فرنگیس بیات که پس از تحصیل دوره لیسانس در دانشگاه آزاد واحد تهران، مدرک فوق لیسانس خود را از دانشکده روابط بین الملل وزارت امورخارجه جمهوری اسلامی بدست آورده است، برای خیلی جای سئوال و تعجب داشت. میتوانی در این مورد هم توضیحی بدهی؟
در ابتدا به نظر من طرح چنین سئوالاتی از زاویه ای حرکت می کند که هویت انسان ها را ایستا می پندارد و تغییرات در پروسه را نمی بیند. همانطور که قبلا هم گفتیم تأکید ما بر روی اصل پژوهش و فعالیت های اجتماعی آنان بوده است. صرف تحصیل افراد در مراکز آموزشی مختلف نمی تواند مبنای انتخاب پژوهشگر گردد. به نظر شما اگر همین مطلب از سوی شخص دیگری ارائه می شد که هوادار گروه موافق با اندیشه های شما بود، باید او را می پذیرفتیم یا خیر؟ من باز شما را به جواب سئوال بالا ارجاع می دهم … انگار بعضی از مخاطبان امسال سعی زیادی دارند که به ما بقبولانند که سخنرانان را بایستی بعد از تفتیش عقاید انتخاب می کردیم.
این سئوال را می شود در مورد سخنرانانی که از ایران داشتیم هم بپرسید. آیا کسی که از ایران می آید، به صرف آمدنش از ایران، موافق افکار دولتی و یا از طرف جناح دولتی سخن می گوید؟ آیا صرف درس خواندان در یک دانشگاه، عقاید شخصی فردی را مشخص می کند؟
آیا در مورد انتخاب مقالات رسیده و یا سخنرانان از مشاورین خارج از کمیته برگزاری کمک گرفته بودید؟ اگر بلی چرا و چه کسانی؟
بله، کمیته با گلناز امین، با افرادی از کمیته های کنفرانس های پیشین و تعدادی از خبرگان و صاحب نظران آکادمیک و یا فعالان جنبش زنان ساکن هلند در ارتباط بود و در زمینه های مختلف از مشاورت و راهنمائی های آنان بهره مند شد.
به طور تقریبی چه تعداد خلاصه مقاله و تحقیق به شما ارسال شد و چند درصد از خلاصه های رسیده مورد ملاحظه قرار نگرفت؟
مجموعا ٢٨ مقاله رسیده بود که همه به دقت مورد مطالعه قرار گرفتند. چند نفر به دلیل پیش شرط بنیاد که در عرض پنج سال گذشته در کنفرانس شرکت نداشته باشند، یک نفر که مایل نبود اسم واقعیش آورده شود. بعضی ها هم اصلا با موضوعات کنفرانس نمی خواندند. اینها کنار گذاشته شدند. هشتاد درصد مقالات رسیده هم راجع به خشونت بود. کمیته آنها را که ارزش پژوهشی گسترده تر و قوی تری داشتند، تعداد بیشتری را مورد مصاحبه قرار داده بودند و یا کار میدانی بیشتری داشته اند و در کل از جنبه علمی بالائی برخوردار بودند، انتخاب کرد.
قبل از برگزاری سمینار از کمیته برگزاری در مورد شرکت دادن جوانان و همچنین نگهداشتن بالانسی مابین مقالات اکادمیک و نظرات اکتیویست ها جویا شده بودم. دوست دارم بدانم که آیا به نتیجه ای که شما در نظر داشتید رسیدید؟
از ١۶ نفر شرکت کننده، ١٢ نفرشان از نسل جوان بودند. منظور از نسل جوان کسانی هستند که در زمان انقلاب یا به دنیا نیامده بودند و یا دوران کودکی و نوجوانی خود را می گذراندند. کلاً حضور جوانان چشمگیر بود.
یکی از ویژگی های برجسته این کنفرانس شرکت چشمگیر جوانان و چالش بین نسلها بود که زمینه ای برای دیالوگی سازنده بین این دو نسل را فراهم آورد. امیدواریم در کنفرانس های بعدی روی این موضوع توچه شود تا به جای اثبات سهم هر نسل در جنبش زنان، پلی بین آنها زده شود برای انتقال تجربیات و همکاری های بیشتر.
درمورد بالانس بین مقالات آکادمیک و مقالات اکتیویست ها باید بگویم که این تناسب رعایت شده بود. مثلا از شش مقاله ارائه شده سخنرانان مقوله خشونت سه تای شان پژوهش آکادمیک بوده که بعنوان تز دکترا و یا فوق الیسانس زیر نظر دانشگاهی انجام گرفته بود. در مورد پانل رابطه جنبش زنان ایران در داخل و خارج، دو پژوهش کار دکترای شان بوده که البته یکی شان بدلیل مشکل ویزا از انگلیس نتوانست در کنفرانس شرکت کند. در مورد پانل جوانان هم همین تناسب رعایت شده بود.
چه توصیه ای برای کمیته برگزاری سال ٢٠١٢ داری؟
کمیته برگزار کننده هنوز کارش تموم نشده. زمانی که ارزیابی ما از کل روند تا کنفرانس و نیز خود سه روزه کنفرانس انجام شود، تصمیم دارد تجارب خود را برای کمیته کنفرانس آینده بفرستد. کاری که تا به حال صورت نگرفته در حالیکه کاملا ضروریست برای آنهائی که برای اولین بار می خواهند کنفرانس را برگزار کنند.
در پایان می خواستم به مورد دیگری هم اشاره کنم که باعث سوء تفاهم شده بود و آن فیلم ارائه شده در بخش «زنان برجسته» بود. هدف این بود که توجه جلب شود به زنانی که هم اکنون فقط به دلیل دفاع از حق شان بعنوان یک انسان در زندان هستند و از آنها بخاطر اقدامات بشردوستانه شان تجلیل شود. بهمین خاطر نام فیلم «زنان در بند» بود. البته این بهیچوجه بمنزله این نبود که زنان زندانی سال های پیشین نادیده گرفته شوند بهمین خاطر هم گلناز امین از همه زنان حاضر در کنفرانس که در سال های گذشته در بند بوده اند دعوت کرد که به روی صحنه بیایند. دیدیم که صحنه پرشد از زنانی که در طول این سی و سه سال هر یک به نوعی سال های طولانی از زندگی شان را در زندان گذرانده بود. حضور این زنان در صحنه چنان تاثیری داشت که حضار بی اختیار برخاسته و در حالیکه اکثرا اشک می ریختند، به مدت طولانی دست می زدند. کاش می توانستم این حالت سالن را و احساساتی را که آن موقع جاری بود توصیف کنم.
ادامه دارد