مدرسه فمینیستی : وارد کارگاه که میشوم چشمم میافتد به چهرهی مضطرب و پلکهای ورم کردهاش. و دستهایی که دیگر ظریف نیستند، از کار زیاد از ریخت افتادهاند. صورتی نحیف و رنگپریده که نگرانی در نگاهش موج میزند . سمت چپ صورتش کبود است و از چشمهای خسته و گودنشیتهاش میتوان حدس زد که چه قدر کار کرده و بدخوابی کشیده است؛ ولی هنوز دلیل کبودی صورتش را نمیدانم . از دیدن چهرهی معصوم و نگرانش ناراحت میشوم آن قدر که دلم میخواهد کمی با او درد دل کنم .
حالا یک جا کز کرده و گوشهی چادرش را با دهانش محکم گرفته و مدام سعی میکند تا کبودیهای صورتش را بپوشاند . با نزدیک شدن من بر میگردد و کارش را از سر میگیرد. آرام و با تبسم نزدیکش میروم و میگویم لازم نیست بترسی فقط آمده بودم به کسی سر بزنم . چادرش را شلتر میکند. میپرسم : چند ساعت کار میکنی؟ میگوید : «صبح تا بعد از ظهر ..» خیلی کوتاه جواب میدهد. در سراسر اتاق بزرگ که شبیه به سالن است صدای چرخهای خیاطی گوشم را میآزارد. زنانی را میبینم که در این کارگاه کوچک و خفه، بیوقفه مشغول کارند . برای این که بشنود، صدایم را کمی بلند میکنم و ازش میپرسم : “از کجا آمدهای” میگوید : «از دهات،… دهاتهای نزدیک مشهد.» . تمایل ندارد محل روستایشان را بگوید . فقط اضافه میکند : «راهم خیلی دور است.» ازش میپرسم : این رفت و آمد سختت نیست؟ بعد میگوید «حاجآقا لطف کردند و یک اتاق به من دادند و لازم نیست هر روز بروم و برگردم، فقط از حقوقم هرماه به جای اجاره خانه کم میکنند . ولی من راضیام دستشان درد نکند، خدا خیرشان بدهد…» به حرکات ورزیدهی دستش که تکههای از قبل بریدهشده و یکشکل پارچه را زیر چرخ میبرد نگاه میکنم و میپرسم: از کارت راضی هستی؟ آهی میکشد و میگوید : «راضی هستم همینکه از گرسنگی نمیرم باید برای بچههایم کار کنم،… شوهرم که معتاد است و همهی خرج خانه به دوش من هست . بچههایم را خیلی کم میبینم . فقط آخر هفتهها که میروم.» حدس میزنم که کبودیهای صورتش هم باید کار شوهرش باشد. یکی صدایش میکند سریع خودش را جمع میکند ؛ عذرخواهی میکند و میرود و من نگاه میکنم به چادری که مدام روی صورتش را میپوشاند به کبودیهایی که دیده نمیشود به کارفرمایی که اتاق انبار را به او داده تا ازحقوقش کم کند و به زنی که نه خانهاش امن است نه محل کارش .
*****
این قصهی دردآلود، تنها یک نمونه از هزاران داستان زنان کارگری است که در گوشه و کنار شهرهای مختلف و درسختترین شرایط مشغول به کار هستند . تجربههای تلخی که هرکدامشان میتواند روایت یک تراژدی غمگین باشد . بحران های اقتصادی و معیشتی حاکم بروضعیت ایران در طول چند سال گذشته سرنوشت مالی بسیاری از خانواده ها را با مشکل مواجه کرده است . از این رو دربسیاری از خانواده ها زنان پا به پای مردان مشغول به کار هستند. به همین دلیل وضعیت معیشتی کارگران و زنان این قشر از اجتماع به مراتب سختتر و بحرانیتر از سایر افراد جامعه است . چرا که بدتر شدن شرایط اقتصادی، تورم لجامگسیخته و حذف ناگهانی یارانهها، اولین تاثیرش را برقشر کم درآمد جامعه یعنی کارگران می گذارد . بسیارند زنان مزد و حقوقبگیر که نه تنها در کارهای خانه وظایف متعددی به دوش دارند، بلکه بسیاری از آنها برای تأمین معاش خانوادههایشان مجبورند که ساعت های طولانی را در کارگاه ها و قسمتهای صنعتی و کارگاهی مختلف جامعه به کار بپردازند ، به طوری که در حال حاضر زنان کارگر سهم زیادی درچرخه ی اقتصادی و تولیدی کشور دارند . گذشته از این، به دلیل فقر و در نتیجه عوامل ناشی از آن، از جمله : اعتیاد و بزهکاری که دامنگیر بسیاری از این خانواده شده است ، نیز بر سرنوشت زنان کارگر تاثیر ویرانگر و ای بسا جبرانناپذیر گذاشته است
معضل بیکاری نیز از دیگر عوامل مؤثر بر سرنوشت این دسته از زنان کارگر است . زنانی که با کار طاقتفرسا در بیرون از خانواده نه تنها از جانب نهادهای دولتی حمایت چندانی نمی شوند ، بلکه عموما دستمزد ناچیز آنها در کنار بحرانهایی همچون «تبعیض جنسیتی در محیط کار» و خشونتتهای ناشی از آن، گریبانگیر این قشر از زنان فرودست جامعهی ما است .
تصویب قانونهای نوشته و اجرای قوانین نانوشته و همینطور بسیاری از سنتهای موجود در مورد زنان کارگر، مدام سرنوشت آنها را تحت تأثیر قرار میدهد. وضع قوانینی چون «دور کاری» زنان که ــ به بهانه بازگرداندن زنان به خانه و صرف وقت بیشتری در امور خانهداری است ــ به نوعی خشونت علیه آن ها را تقویت می کند چرا که به گفته ی بسیاری از کارشناسان اکثر این زنان مزد و حقوقبگیر به دلیل بحران مالی زندگیشان و نیاز شدید اقتصادی، مشغول به کار هستند و با تصویب قوانینی چون قانون «دور کاری» آنها نه فقط مجبور به تحمل شرایط سختتر کار می شوند بلکه اغلبشان با نداشتن توانایی اقتصادی در معرض برخوردهای خشونتآمیز بیشتری از جانب همسران و یا دیگر افراد پُرتوقع خانوادهی خود قرار میگیرند .
از سوی دیگر بسیاری از زنان کارگر مجبور هستند برای پذیرفته شدن در یک محیط کاری و برای تأمین نیازهای اقتصادی خانواده شان با دستمزد کمتری کار کنند ، در نتیجه به نوعی بهرهکشی از آن ها افزایش می یابد و نیروهای بیشتری از این زنان در محیط کاری به استثمار و بیگاری، گرفتار میشوند. همینطور در بسیاری از موارد، زنان کارگر علاوه بر تحمل خشونتهای کلامی و انواع توهینهای رایج در محیط کار ــ که عموماَ از سوی کارفرمایان و سرپرست کارگاه تحمیل میشود ــ شاهد برخوردهای خشن و آزارهای جنسیتی هم میباشند، که میدانیم به خاطر حفظ شغل خود، به تحمل این شرایط خشن و خفتبار ، ناگزیر هستند. بسیاری از این زنان کارگر حق اعتراض به شرایط خود و کمبود دستمزد را ندارند ،چرا که کافرمایان می توانند به راحتی آنها را اخراج کرده و فرد دیگری را جایگزین کنند. وزارت کار و قوانین مربوط به حقوق کارگران هم متاسفانه از آنها حمایت نخواهد کرد ، چرا که بسیاری از کارگران زن، به صورت غیرقانونی و به صورت پیمانی، استخدام شدهاند.
این تنها بخشی از مشکلات این قشر از زنان جامعهی ما است . در بسیاری از موارد، زنان کارگر قربانی مردسالاری خانواده های خود نیز میشوند، بسیاری از آن ها وظیفهی نگهداری ازهمسر و فرزندان خود در کنار کار سخت برعهده میگیرند و از سوی دیگر بسیاری از زنان و دختران این قشر فرودست، از حق ادامه تحصیل به اجبار محروم می شوند تا بتوانند معیشت خانواده خود را تأمین کنند . بسیاری از آنان علاوه بر قرار داشتن در برابر خشونت های کلامی و جنسی در محیط کار، در خانه نیز از سوی همسر و یا دیگر اعضای مرد خانوادهی خود تحت فشار های متعدد و بسیار وحشتناک قرار دارند. در بسیاری از موارد مردان این خانوادهها زنانشان را به اجبار، راهی بازارهای کاری میکنند تا هزینهی اعتیاد و بزهکاریشان فراهم شود .
با این اوضاع اسفبار و با اینکه زنان کارگر نقش زیادی را در چرخهی اقتصادی کشور به خود اختصاص دادهاند، قوانین جدید، حضور آن ها را نادیده میگیرد و به نوعی به بدتر شدن شرایط زندگی برای آنها چه در خانه و چه در محیط کار دامن می زند . اعمال قوانینی چون «دور کاری» که با هدف تأمین وقت بیشتری برای امور خانه اعمال شده است، نه تنها به بهبود وضعیت زنان شاغل کمک نکرده است بلکه میزان خشونتهای اعمال شده علیه آن ها حتا افزایش داده و سهم بزرگ حضور این زنان را در چرخهی درآمد اقتصادی خانوار را نادیده میگیرد و از سوی دیگر به کارفرمایان اجازه می دهد تا این زنان را با دستمزد های پایین تر استخدام کرده و از آن ها بهره کشی بیشتری بکنند . از سوی دیگر بسیاری از زنان هستند که در سطح مشاغل دیگری همچون دستفروشی و یا کار درخانه های مردم مشغول هستند که متاسفانه شامل بهرهگیری از قانون کار و حمایت دولت نمی شوند، بسیاری از این زنان برای تامین وضعیت معشیتی خود به عنوان سرپرستان خانوادههایشان در خیابان ها به دستفروشی می پردازند که عموما با خطرات بسیاری برای آن ها همراه است و در صورت از دست دادن کار برای تأمین هزینهی زندگی خود با بحران های زیادی مواجه خواهد شد.
حضور زنان کارگر در چرخهی اقتصادی جامعهی ایرانی بنا به همان دلایل سنت و مذهب، حضوری نامحسوس است. چرا که برای سنتگرایان کار تنها در خانه و در کنار اعضای خانواده معنا دارد و اگر پتانسیلهای بالای زنان کارگر در چرخهی اقتصادی را می دیدند با وضع این قوانین به بدتر شدن شرایط آن ها کمک نمی کردند. از سوی دیگر به دلیل فشار زیادی که براین قشر وارد می شود، بسیاری از این زنان نمی توانند از آموز ش های لازم برای آشنایی با حقوق خود بهره مند شوند . بسیاری از آن ها به دلیل تعصبات سنتی و مذهبی از یک طرف مجبور به کار می شوند و از سوی دیگر از دانستن اصلی ترین حقوق خود محروم می شوند ودولت هم به جای توجه به این قشر با وضع قوانین جدید کاری که حضور این قشر از زنان را دز نظر نمی گیرد مدام به این وضعیت نابرابر و ناعدلانه دامن میزند .
از سوی دیگر به نوعی می توان گفت توجه به این قشر در جنبش های عمومی زنان ایران در سطح جامعه همیشه دچار کاستی هایی بوده است، چرا که هنوز تشکل منسجم و پیگیری در جنبش زنان ندارند و همین امر آموزش آن و آشنایی با حقوقشان را مشکل تر کرده است . تشکل های جنبش زنان در ایران عموما از اقشار مرفه جامعه و یا متوسط رو به بالا بوده اند و زنان کارگر در این جنبش به دلیل سختگیریهای خانواده از یک سو و تلاش برای تامین معیشت زندگی خود از سوی دیگر فاقد صدای لازم برای بیان مطالباتشا ن بودهاند . بسیاری از آن ها به دلیل دسترسی نداشتن به محیط های آموزشی و امکان استفاده از فن آوریهای مدرن همچون اینترنت از دانستن حقوق خود مانند دیگر زنان محروم میشوند .
از این رو به جاست که در روز جهانی کارگر به یاد همهی زحمتکشان، به خصوص زنان کارگری باشیم که بسیاری از آنان هم اکنون در زیرزمینهای نمور و غیربهداشتی و کارگاههای خصوصی و دولتی ــ که اغلب فاقد وسایل ایمنیِ کار هستند ــ شبانه روز مشغول کارند و بسیاری از آنان هنوز از حق مساوی برای تامین معیشبت خود نسبت به مردان جامعه، نه تنها برخودار نیستند بلکه با وضع قوانینی چون دور کاری، وضعیت شغلیشان نیز به مراتب وخیمتر و بحرانیتر میشود. زنان شاغل از سوی قوانین جامعه و هم از سوی خانواده خود اعمال خشونت علیه خود را تجربه میکنند. و همینطور باید خاطر نشان کرد که مسئلهی زنان کارگر و حضور آنان در جنبش زنان باید به یکی از دغدغههای جنبش زنان تبدیل شود تا با حمایت این دسته از زنان اولا از آنها در برابر قوانین تبعیضآمیز کاری حمایت شود و به این ترتیب نگذارند که تصویب این چنین قوانینی باعث فشار مضاعف بر زنان کارگر و اعمال خشونت بیشتر علیه آن ها شود و از سوی دیگر با دربرگرفتن حقوق این زنان میزان خشونت های خانگی و همینطور خشونتهای کاری را در این قشر، بیشتر از پیش کاهش دهند و راه را برای احقاق حقوق این قشر از زنان و بالا بردن آگاهیهای آنان در امور مختلف شغلی و اجتماعی بگشایند .