از سه سال پیش که خواندن و نوشتن در مدرسه فمینیستی را آغاز کردیم، هر سال به مناسبت روز جهانی زن، با مروری بر تاریخ مراسم هشتم مارس در ایران، مطالبی به این بهانه مینوشتیم؛ امسال سال سوم است. تحصیل ناتمام است و آموختهها ماندگار و مدرسه؟….
بگذریم. کوتاه زمانی، درس و مشق را در فضایی دیگر همچون دانشآموز میهمان تجربه میکنیم و امید داریم که با دستی پر و سوغاتی در خور، سفر به پایان بریم و مشق برابری در مکتبخانه مجازی خویش از سر گیریم. این چند خط را از آن جهت نوشتم که صبغه و سابقه گفته باشم و بند ناف خویش را با زنان کشورم در سهشنبهای سبز به چنگ و دندان نگهدارم.
سالهای سال، قصه هشتم مارس را از راهپیمایی زنان پاریسی در انقلاب فرانسه در سال ۱۷۸۹ میلادی به سوی کاخ ورسای و برای به دست آوردن حق رای، تا نخستین فعالیت سازمانیافته زنان کارگر نساجی در نیویورک در سال ۱۸۷۵ میلادی و در اعتراض به دستمزد اندک، حکایت میکردیم. از سخنرانی کلارا زتکین در سال ۱۸۸۹ میلادی تا کنفرانس زنان علیه جنگ در هلند و سالگرد اعتصاب زنان کارگر نساجی در هشتم مارس سال ۱۹۰۸ میلادی و بسیاری وقایع دیگر به زبان و به قلم روایتهای گوناگونی نقل کردیم.(۱)
حالا دیگر به همت فمینستهای جوان دو دهه اخیر در ایران، تاریخ برگزاری روز جهانی زن را در کشور خود میشناسیم و قصهگوی حکایتهای بومی خویش نیز شدهایم. حالا دیگر با تکیه بر تاریخ فمینیسم جهانی، تاریخ زنان کشور خویش را نقل میکنیم. حالا دیگر بومی شدهایم و از “جمعیت پیک سعادت نسوان ” که در سال ۱۳۰۰ خورشیدی، قریب به نود سال پیش، در شهر رشت اولین مراسم هشتم مارس درایران را برگزار کرد، سخن میگوییم.(۲)
آری! بومی شدهایم و تاریخ زنان جهان را به قصه خویش غنی میکنیم؛ ازحکایت تظاهرات زنان در هشتم مارس سال ۱۳۵۷ خورشیدی در اعتراض به حجاب اجباری، یک ماه پس از پیروزی انقلاب اسلامی و از سکوت مردان روشنفکر و غیرروشنفکر در آن دوران و از اجتماعات محدود و گاه پنهان محافل خصوصی طی ده سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران میگوییم. از برگزاری اولین هشتم مارس علنی درشهر کتاب در سال ۱۳۷۸خورشیدی و پس از بیست سال دیده نشدن؛ از جشنواره زنانه مرکز فرهنگی زنان در خانه هنرمندان در روز زن سال ۱۳۷۹ خورشیدی. از سفر قاصدکهای پیام برابری به شهرستانهای دور در ماه مارس سال ۱۳۸۰خورشیدی؛ از تجمع به یادماندنی پارک لاله در همبستگی با زنان کشورهای در حال جنگ به مناسبت سالگرد روز جهانی زن؛ از نمایشگاه عکس و سمینار تاریخ زنان و آموزش در سال ۱۳۸۲خورشیدی؛ از اعلام تاسیس کتابخانه زنان در سال ۱۳۸۳خورشیدی؛ از گردن افراشته “سیمین بانوی” شعر ایران زیر ضربات باتوم نیروی انتظامی در تجمع سالگرد روز جهانی زن در پارک دانشجو در سال ۱۳۸۴ خورشیدی؛ از تجمع زنان معلم و زنان فعال اجتماعی مقابل خانه ملت و ضرب و شتم نمایندگان نیمی از ملت در سال ۱۳۸۵خورشیدی؛ از عمومی شدن فضاهای خصوصی برای برگزاری این روز و شکسته شدن حرمت خصوصی خانهها با ورود بیمجوز نیروهای خشونتطلب در سال ۱۳۸۶ خورشیدی؛ از “کمیپین یک میلیون امضا” و جایزه سیمون دوبوار در سال ۱۳۸۷خورشیدی. از شکلگیری نطفه “همگرایی زنان برای بیان مطالبات” در دوران انتخابات در سال ۱۳۸۸ خورشیدی و در بزرگداشت روز زن؛ از “همگرایی سبز زنان” در روز هشتم مارس سال ۱۳۸۹خورشیدی و اینک، در این سال بلوا و سرگردانی، سخن از رنگین کمان سبز و سرخ و سپید زنان بر آسمان شهرم میگویم.
سیاه جامه “مادران عزا” را به سپید روسری “مادران آرژانتینی” سنجاق کردهایم؛ خاطره “پروانههای دومینیکنی” را با یاد “پروانه” به طوفان خشونت به بادرفته خویش درآمیختهایم. خون سرخ “ندا” را به موی سپید “نوال السعداوی” از زمین عناد روفتهایم و حالیا خانه خاموش “زنان سبز” شهر خویش را به چراغ همدلی زنان شهرهای دیگر روشن ساختهایم و هنوز قصه میگوییم.
بومی شدهایم و کوچنده. دل در زمین خویش و پای در راههای دور، سخن از قبیلههای بومی دیگر نیز میگوییم. سیاه جامه “مادران عزا” را به سپید روسری “مادران آرژانتینی” سنجاق کردهایم؛ خاطره “پروانههای دومینیکنی” را با یاد “پروانه” به طوفان خشونت به بادرفته خویش درآمیختهایم. خون سرخ “ندا” را به موی سپید “نوال السعداوی” (۳) از زمین عناد روفتهایم و حالیا خانه خاموش “زنان سبز” شهر خویش را به چراغ همدلی زنان شهرهای دیگر روشن ساختهایم و هنوز قصه میگوییم.
پندارمان چه بوده جز عدالتجویی و برابری خواهی؟ کردارمان چه بوده جز خشونتپرهیزی و دیگر پذیری؟ یارانمان که بودند جز زنانی از هر قوم و دین و آیین و اندیشه؟
جنگیدیم؛ نه با سلاح و ابزار جنگی و نه به شیوه مردان جنگی که به سلاح آموزش و فرهنگ و به شیوه مادران صلح.
جنگیدیم؛ نه به عناد و خشونت و نه برسر تقسیم غنایم که به زبان فرهنگ و تمدن و به گستردن سفرهای مهربان و زنانه تا که نان خویش به نیاز “یک میلیون” (۴) زن دیگر قسمت کنیم.
جنگیدیم؛ نه به قهر و خشم که به مهر و امید تا که نهال سبز جنبش مردمی را به باغبانی مادر زمین به سروستان دموکراسی و برابری بدل کنیم.
میهمانان سفره ما، شاید همهشان حکایت زنان پاریسی و راهپیمایی به کاخ ورسای برای دستیابی به حق رأی را ندانند، اما در اعتراض به رأی پایمالشده خویش، پابهپای مردان شهر تلاش کردهاند. شاید کلارا زتکین را فقط از طریق طنز تصویری نوشین احمدی بر صفحه مدرسه فمینیستی(۵) شناخته باشند و شاید حتی هنوز نشناسندش، اما حالا دیگر با نشانهها و نمادهای مستقل خویش در کنار جنبش سبز قدم برمیدارند. شاید هیچگاه کارگر هیچ کارخانهای نبودند، اما کارگران بیمزد خانگی را خوب میشناسند.
میهمانان این سفره، شاید بحثهای کنگره انترناسیونال دوم را دنبال نکردهاند، اما گفتمان مستقل خویش را با تلاش رؤیتپذیرشان و با واداشتن مردان سیاست به سخن گفتن ازحقوق زنان و حمایت ازسهشنبهای زنانه در بطن جنبش مردمی جاری کردهاند.
میهمانان این سفره، شاید حکایت خواهران دومینکینی را ندانند، اما به یاد زنان بر دار بیعدالتی کشتهشده، زنان زندانی، زنان در تعلیق و تهدید، زنان دور از خانه و خانواده، زنان بیپناه و نگران کشور خویش، سینه سپر کرده و خیابانهای شهر را با حضور مهربان خویش آذین کردهاند.
میهمانان این سفره، شاید فمینیست باشند، شاید نباشند. شاید مسلمان باشند، شاید نباشند. شاید دیندار باشند، شاید نباشند. اما در یک چیز مشترکند و آن، حقیقت زمینی تلاشی هویتمدار، مطالبهمحور و برابریخواهانه است که اینک، همنوا با تلاشهای دموکراسیخواهانه مردم در سهشنبهای سبز و “از آن خود” نطفههای برابری را در این زمین بسی نامهربان، به مهربانی بارور ساخت.
۱. روزجهانی زن. فرخ قره داغی. جنس دوم (مجموعه مقالات) گردآورنده: نوشین احمدی خراسانی. ش. ۹. تهران نشر توسعه . ۱۳۷۹.
۲. حکایت ۸۷ سال برگزاری هشتم مارس در ایران. منصوره شجاعی. مدرسه فمینیستی . نشریه داخلی مدرسه زنان زنگ سوم. اسفند ۱۳۸۷.
۳. اشاره به تصویر ماندگار نوال السعداوی در میدان التحریر قاهره در ژانویه ۲۰۱۱.
۴. اشاره به ” کمپین یک میلیون امضا”
۵. کلیپ کوتاه “۸ مارس به سبک جنبش سبز”، کاری از نوشین احمدی خراسانی http://www.iranianfeministschool.eu/spip.php?article۴۳۳۷