پروین بختیارنژاد هفت ماه پیش نسخه کامل کتاب “قتلهای ناموسی؛ فاجعه خاموش” خود را برای دریافت مجوز چاپ و نشر به وزارت ارشاد تحویل داد. اما تا به حال هیچ جوابی از این وزارتخانه دریافت نکرده است.
او میگوید از آنجا که معتقد است تحقیقهای اجتماعی باید به موقع به دست مخاطب برسد تصمیم به نشر اینترنتی این کتاب گرفته است.
خانم بختیارنژاد میگوید: «ماندن بیشتر کتاب در وزارت ارشاد، اجحاف در حق زنان و دخترانی است که حساس شدن افکار عمومی نسبت به سرنوشت آنها، دغدغه من بود».
دویچهوله: خانم بختیارنژاد! کتاب شما شامل یک سری فاکتهای مستند است. منابع تحقیق شما چه بودهاند؟ آیا با خانوادههای این زنان صحبت کردهاید یا اینکه مثلاً به پروندههای قضایی و حقوقیشان دسترسی داشتهاید؟
پروین بختیارنژاد: من نتوانستهام به پروندههای آنان خیلی دسترسی پیدا کنم؛ علیرغم اینکه شاید در برخی از این دادگستریها توانسته باشم با برخی از مقامات قضایی صحبت خیلی مختصری کرده باشم. به دلیل اینکه متأسفانه این شرایط در کشور ما وجود ندارد که به این پروندهها یا به خانوادههایی که این اتفاقات در آنها میافتد، دسترسی داشته باشیم. در نتیجه من بیشتر سعی کردم با کسانی که در آن منطقه زندگی میکنند و مرتباً شاهد این قتلها هستند، بیشتر گفتوگو کنم.
ضمن اینکه ما منابع آماری مشخص و دقیق و قابل دسترسی برای تحقیق و پژوهش در این حوزهها نداریم. چرا که نوعی نگاه مخفی کردن به اینگونه پروندهها وجود دارد و این نگاه در بین مسئولین ما وجود دارد که اگر این مسائل شفاف باشد و دیگران بتوانند دسترسی داشته باشند و مطالعاتی در این زمینه کنند، زیاد به نفع جامعه نیست. به همین دلیل، دسترسی به این پروندهها امکانپذیر نیست.
من با کسانی صحبت کردهام که این اتفاق برای اطرافیانشان افتاده است. خود خانوادهها به هیچوجه حاضر نیستند در خصوص این اتفاقی که در خانوادهشان افتاده، با فردی صحبت کنند. چرا که احساس نوعی ننگین بودن، همچنان در آنها وجود دارد. ولی با اطرافیان و نزدیکان این خانوادهها توانستم صحبت کنم.
در صحبتهایی که شما با این خانوادهها داشتهاید، برخورد زنان خانواده نسبت به این قتلها چه بود؟ آیا آنها هم همچنان فکر میکردند که مثلاً کسی که کشته شده، ننگی برای خانواده بوده؟ یا اینکه برعکس، این قتل را ننگ میدانستند؟
در زنان جوان نوعی اعتراض و بغض را در گلویشان میشد احساس کرد. آنها به این قتلها معترض بودند و نوعی حیرت و گاهی نوعی سکوت در آنها دیده میشد. اگر هم صحبت میکردند، صحبتشان اعتراضی بود. ولی با زنان میانسال به بالا و مسن که صحبت میکردم، آنها از این قتلها دفاع میکردند و معتقد بودند که ناموس، غیرت و غرور خانواده لکهدار شده و این زنان حقشان بوده که به قتل برسند. ولی زنان جوان تحلیل واقعبینانهای از این قضایا داشتند، بهتر بررسی میکردند و معترض این قتلها بودند.
اشاره کردید که حتی زنان هم معتقد بودند مثلاً غیرت و ناموس خانواده لکهدار شده است. در بخشی از کتابتان هم به این مسئله پرداختهاید. اگر ممکن است در این مورد بیشتر توضیح بدهید. آیا شما در این تحقیق توانستید متوجه بشوید که نقش مفهوم مثبتی که واژههای غیرت و ناموس در فرهنگ ایران دارد، در وقوع قتلهای ناموسی چیست؟
در کتاب هم گفتهام که مفهوم واژههایی مانند غیرت و ناموس به شدت دستخوش سوءبرداشت شده و مثلاً اگر خانمی بیاید مطرح کند که من نمیتوانم با این مردی که شما مرا بهاجبار به ازدواج او درآوردهاید، زندگی کنم، پسر این خانواده و برادر این خانم، پدر این خانم و حتی اقوام دیگرشان مانند پسرعمو و… احساس نوعی بیناموسی میکنند. یعنی به نوعی احساس میکنند که اگر این زن طلاق بگیرد و بخواهد دوباره با خانوادهی خودش یا حتی جدا زندگی کند، غرور و غیرتشان مورد خدشه قرار میگیرد.
در نتیجه، این مفاهیم به شدت دچار تحولات منفی شدهاند و شاید اولین مسئلهای که باید در مورد آن کار فرهنگی بشود، این است که اگر زنی زیر بار یک ازدواج اجباری نمیرود، چرا باید خانواده احساس بیغیرتی بکند، چرا باید خانواده احساس کند که غرور و آبرویشان دچار خدشه و نابودی میشود. یعنی اینها مفاهیمی هستند که حداقل در این چند دهه هیچنوع کار فرهنگی روی آنها انجام نشده است.
بیشتر فاکتهایی که در این کتاب آوردهاید، مربوط به استانهای خوزستان، کردستان، بلوچستان و بیشتر استانهای مرزی است. آیا تحقیق شما مختص این استانها بوده یا اینکه در شهرهای بزرگ و حتی در شهرهایی مانند تهران، اصفهان، شیراز، تبریز نیز شما کار تحقیقیتان را انجام دادهاید و اگر انجام دادهاید، نتیجهی آن چه بوده است؟
من در بخش توزیع فراوانی قتلهای ناموسی در استانهای کشور، توضیح دادهام که استانهایی مانند آذربایجان شرقی، آذربایجان غربی، اردبیل، کردستان، ایلام، کرمانشاه، خوزستان، سیستان و بلوچستان، لرستان، حتی همدان، استان فارس و خراسان از جمله استانهایی هستند که قتلهای ناموسی در آنها وجود دارد و مردم مرتباً شاهد چنین قتلهایی هستند و این صرفاً مربوط به استانهای مرزی نبوده است. هرچند که در برخی از این استانهای مرزی، فراوانی این قتلها بیشتر مشاهده میشود.
این فراوانی، مثلاً در استان کردستان توسط فعالین حقوق زنان، مرتب دارد هشدار داده میشود، مرتب اعلام میشود و اخبار آن به افکار عمومی کشیده میشود. یا در مورد استان خوزستان، میبینیم که برخی از مقامات قضایی در این زمینه مصاحبههایی کردهاند. مثلاً سرهنگ رحیمی که معاون امور جنایی پلیس آگاهی تهران است، طی مصاحبهای گفته بود که قتلهای ناموسی عمدتاً در استان خوزستان و بعد از آن استان فارس یا آذربایجان شرقی اتفاق میافتد. یا آقای جعفری دولتآبادی، رییس دادگستری پیشین استان خوزستان، بارها مطرح کرده که وقوع قتلهای ناموسی در استان خوزستان، به یک مشکل جدی تبدیل شده است.
در شهرهای بزرگتر، مثلاً در کلانشهرهایی مانند تهران، اصفهان و… چطور؟
در کلانشهرها هم وجود دارد. ولی تا آنجایی که قابل دسترس و قابل مطالعه است، فراوانی آن به اندازهی استانهای مرزی ما نیست. بهصورت موردی وجود دارد، ولی فراوانی آن در حدی که مثلاً در استان خوزستان یا بلوچستان یا کردستان و یا لرستان صورت میگیرد، دیده نمیشود.
برخی از ناظران و تحلیلگران معتقدند، مسئلهی قتلهای ناموسی، آنطور که مثلاً در کشورهایی مانند ترکیه، پاکستان یا سوریه خیلی پررنگ است و به مرحلهی فاجعهآمیزی رسیده، در ایران در آن حد نیست. یعنی در حد یک فاجعه نیست. نظر شما در این مورد چیست؟
من فکر میکنم این افراد تا حدود زیادی اشتباه میکنند. به دلیل اینکه آنها زمانی میتوانند بگویند در آن حد نیست که مطالعهی دقیقی روی این پدیده در ایران انجام بدهند و بعد از انجام این مطالعات، در مقام مقایسه بربیایند. یعنی در صورتی که ما آمار دقیقی از قتلهایی که در ایران و ترکیه اتفاق میافتد داشته باشیم، بعد از مقایسهی آنها، میتوانیم بگوییم که مثلاً وضعیت ما به آن بدی و شدتی که در ترکیه، یمن، اردن، پاکستان و بنگلادش هست، نیست.
من فکر میکنم این دوستان، مطالعهی دقیقی روی این مسئله ندارند. به اضافهی اینکه ما منابع آمادهی قابل دسترسی هم نداریم. حتی در بعضی از استانها و شهرها، من شاهد این بودهام که بعضیها مطرح میکردند که ما آمارهای قتلهای ناموسی را ثبت و درج نمیکنیم. وقتی هم از آنها میپرسیدم که چرا ثبت نمیکنند، میگفتند که آمار قتلها خیلی بالا میرود.
در چنین شرایطی، ما چگونه میتوانیم بگوییم که وضعیت ما بهتر از وضعیت کشور ترکیه است. شاید اتفاقاً حتی برعکس باشد. یعنی در آنجا وضعیت بهتر باشد؛ به دلیل اینکه پژوهش، مطالعه و ثبت این جنایتها دقیق رخ میدهد، آمار آنها دقیق ثبت میشود و در دسترس افکار عمومی و پژوهشگران قرار میگیرد و بعد شاید بتوانند راحتتر از ما فکر کنند که چهکار میتوانند بکنند.
نقش قوانین ایران را در وقوع این قتلها چگونه میبینید؟ در ایران، عملاً قوانین بازدارندهای در مورد قتلهای ناموسی وجود ندارد و حتی مثلاً مرد مجاز است که اگر زنش را در حال خیانت دید، او را بکشد. شما هم در چند مورد اشاره کردهاید به اینکه زمانی که مردی زنش را مهدورالدم تشخیص میدهد، میتواند او را بکشد. چنین قوانینی چقدر باعث میشوند که این قتلها در ایران بیشتر اتفاق بیفتند؟
با خیلی از افرادی که در استانهای مختلف، خصوصاً در خوزستان صحبت میکردم، آنها میگفتند کسانی که اقدام به این قتلها میکنند، خیلی دقیق میدانند که قانون هیچگونه مجازات مشخص و قطعیای برای آنها تعیین نکرده است و از این فرصت استفاده میکنند برای اینکه به این قتلها و جنایتها دست بزنند.
ما هیچگونه قانون بازدارندهای در این رابطه نداریم. این را نه اینکه صرفاً من بگویم یا دیگر فعالین حقوق زنان مطرح کنند، این را حتی آقای جعفری دولتآبادی هم که رییس دادگستری خوزستان بوده، مطرح کرده که ما قوانینمان به گونهای است که یک قاضی بعد از اینکه با چنین قتلهای ناموسیای مواجه میشود، تازه اگر جرأت کند میتواند ۱۰ سال برای آنها محکومیت تعیین کند. در حالیکه خود این قضات هم از طرف مردم و جامعه، طوری تحت فشار قرار میگیرند که حتی این ۱۰ سال محکومیت هم برای این افراد تعیین نمیشود و چنین افرادی نهایتاً یکی دو سال در زندان میمانند و بعد هم مانند یک قهرمان میآیند وارد جامعه میشوند.
من همین چند وقت پیش متوجه شدم که در ماه شهریور چنین قتلی در یکی از مناطق متوسطنشین شهر اهواز اتفاق افتاده بوده و وقتی پلیس میآید، دو برادری را که خواهرشان را کشته بودند ببرد، همسایهها جلوگیری میکردند از اینکه بگذارند پلیس این دو پسر را ببرد و مطرح میکردند که حق این دختر بوده، بهخاطر اینکه بیآبرویی کرده و آبروی خانواده را در خطر انداخته است.
نکتهی دیگری که من در کتاب نگفتهام و میخواهم از این فرصت استفاده کنم و در این مصاحبه طرح کنم، نقش ناآگاهی در وقوع قتلهای ناموسی است. دختران جوانی هستند که به دلیل ناآگاهی مردم و ناآگاهی خانوادهها، در اولین شب ازدواجشان متهم به داشتن ارتباط جنسی قبل از ازدواج میشوند و در همان شب به قتل میرسند. تازه بعد از اینکه این دخترها به قتل رسیدند و به پزشکی قانونی ارجاع داده میشوند، پزشکی قانونی بعد از معاینه به خانواده میگوید که این خانم قبل از ازدواج هیچ ارتباط جنسیای نداشته است و فقط به دلیل یک رابطهی ناقص جنسی، این شبهه در ذهن شما ایجاد شده است.
ما حتی دختران جوان کم سنی را داریم که با این اتهام به قتل میرسند و بعد هم مشخص میشود که اشتباه شده است. حتی خانوادههایی بودهاند که یک دخترشان ازدواج کرده و با چنین اتهامی کشته شده و بعد دختر بعدی را خانواده به یک مامای محلی نشان میدهند و آن ماما متوجه میشود که نوع پردهی بکارت او از نوع حلقوی بوده و این آقا نتوانسته رابطهی جنسی کامل برقرار کند.
وضعیت قتلها در ایران تا این حد است. این دختران خیلی خاموش کشته میشوند، دفن میشوند و خبر، سرگذشت و داستانشان هم با خودشان دفن میشود و تمام میشود. همین!
تحریریه: فرید وحیدی