را دیو زمانه » کوهنوردان و سنگنوردان ایران دهههاست که صعود به قلههای زیبا و استوار ایران از توچال گرفته تا الوند و دماوند و دیوارههایی چون علمکوه را آغاز کردهاند، اما نقطهی آغازین تاریخچهی کوهنوردی زنان ایرانی با صعود ملوک تیموری در سال ۱۳۱۵ به قلهی توچال پیوند خورده است.
نقطهی عطف بعدی را باید صعود روحانگیز حکیمی بر فراز قلهی ۶۵۰۰ متری پوکادله هیمالیا دانست.
سهیلا میرزایی، سنگنورد نیز یکی از این انگشتشمار کوهنوردان زن ایرانی است.
او شاعر نیز هست و همین باعث میشود از او بپرسم: چگونه می توان شعررا با سنگنوردی آمیخت؟
او منافاتی بین روحیهی شاعرانه و صعود قلهها نمیبیند و میگوید:
«ظاهراً این دو با هم تضاد دارند ولی به نظر من همدیگر را تکمیل میکنند؛ یکی غذای جسم و آن یکی غذای روح من است. زندگی من بر این دو پایه استوار است. در سنگنوردی و کوهنوردی، سرشار از انرژی میشوم و شور زندگی در من جریان پیدا میکند؛ درواقع عاشقانه سنگنوردی میکنم. در شعر اما دنبال خودم هستم و دنبال گمشدهی خودم میگردم. در شعر عریان میشوم و آنچه هستم بیرون میریزم. خیلیوقتها روحیهی ورزشی، به کمک روحیهی شاعرانهام میآید. جایی که احساس میکنم دارم فرو میروم و گم شدهام، شور زندگی با ورزش، به سراغم میآید.»
سهیلا میرزایی، خیلی جوان بوده که با دوست کوهنوردش لیدا، در کنار مردان کوهنورد، قلههای ایران را درمینوردد.
او سال ۱۳۶۵ با گروه کوهنوردی «آرش» آشنا میشود، اما این دوره مصادف با محدودیت کوهنوردی زنان در ایران از سوی حکومت و از سویی مقاومت برخی گروه های کوهنوردی در برابر حذف زنان از عرصهی این ورزش میشود.
سهیلا میرزایی دربارهی مشکلات آن دوران و همچنین فعالیت در گروه آرش توضیح میدهد: «بعد از انقلاب تمام گروههای کوهنوردی، طبق بخشنامهای باید گروههای زنانشان را منحل میکردند. ظاهراً میخواستند این ورزش را مردانه کنند. دلیل گرایش من به بانوان آرش آن بود که گروه کوهنوردی آرش تنها گروهی بود که به این دستور تن نداد و هزینههای آن را نیز با حملههای متعدد به دفتر گروه پرداخت.
سال ۱۳۶۵ گروه آرش، پس از مشکلات فراوان به علت کار مشترک با زنان، تصمیم گرفت که زنان کوهنورد تحت «کمیتهی بانوان آرش»، با تشکیلات مستقل کار کنند تا به لحاظ قانونی کمی از مشکلات فوق کاسته شود. آن دوران تعداد زنان سنگنورد محدود بود. در رشتهی سنگ نوردی ما سه زن بودیم که به طور حرفهای کار میکردیم.»
نخستین صعود
دیوارهی علم کوه به ارتفاع ۷۵۰ متر و در ارتفاع چهارهزار متری قرار دارد. ریزش مداوم سنگ و ناپایدار بودن هوا، شرایط ریسک صعود را در این منطقه افزایش میدهد. این دیواره به عنوان هشتمین دیوارهی فنی دنیا مطرح است.
مرداد سال ۱۳۶۷ سه زن برای اولینبار تصمیم گرفتند دست به صعود دیوارهی علم کوه بزنند. تا قبل از آن تلاشهایی روی دیواره توسط زنان شده بود که البته در آن دوران صعود مصنوعی مطرح بود.
این سه زن بهدلیل محدودیت عدم صدور مجوز فدراسیون کوهنوردی به زنان، به شکل غیر قانونی وارد منطقه شدند: فریده یزدآبادی، سهیلا میرزایی و سهیلا یزدآبادی موفق شدند دیوارهی علم کوه را صعود کنند.
سهیلا یزدآبادی با حسن نجاریان از مسیر لهستانیها و سهیلا میرزایی با حمید روحانی از مسیر فرانسویها صعود کردند و هر دو در کمتر از شش ساعت موفق به صعود دیواره شدند. فریده یزدآبادی نیز از مسیر فرانسویها با همطنابان خود حسن نجاریان و حمید روحانی صعود کرد.
سهیلا میرزایی میگوید: «وقتی ما بعد از این صعود موفق، به تهران برگشتیم با استقبال و تشویق همهی گروه های کوهنوردی روبهروشدیم. ولی از سوی فدراسیون کوهنوردی نامهای دریافت کردیم که باید به اصطلاح برای بازجویی میرفتیم. گویا جرمی مرتکب شده بودیم. زندهیاد قدیر یزدانی برای پاسخگویی به فدراسیون میرود و اعلام میکند با همسرش این صعود را انجام داده، چون همسرش در منطقه بوده، ولی فدراسیون میدانست که همسر قدیر سنگنورد نیست. درواقع میدانستند ما دروغ میگوییم و در عمل ما را وادار به دروغگویی کردند.
حدود ۱۱ یا ۱۲ سال بعد این دیواره توسط زنان سنگنورد دیگر صعود شد و فضا کمی برای فعالیتهای ورزشی زنان بازتر شد.»
گردهی آلمانها
رکورد دیگر سهیلا میرزایی روی مسیر «گردهی آلمانها» است که تاکنون شکسته نشده است. گردهی آلمانها همانطور که از نامش پیداست روی گردهی دیواره علم کوه واقع شده است
سهیلا، اولین زنی است که این گرده را انفرادی و بدون استفاده از هیچگونه وسیلهی فنی در مدت زمان بسیار کوتاه صعود کرده است.
این رکورد که دوسال پس از اولین رکورد اولیهی وی صورت گرفت، دارای سه ویژگی بود که هنوز شکسته نشده است: نخستین ویژگی زمان صعود او است که در مدت یک ساعت و نیم انجام شده است.
دومین ویژگی به مسیریابی او برمیگردد که توسط خود وی و به تنهایی در منطقه انجام یافته است؛ این نکته با توجه به این که در مسیریابی، بسیاری از سنگنوردان جان خود را از دست میدهند بسیار مهم است. روز صعود او نیز هیچ سنگنوردی در مسیر نبوده است.
سومین ویژگی نیز این بود که صعود وی، بدون استفاده از وسایل فنی انجام گرفته است.
سهیلا میرزایی میگوید:
«یکی از زیباترین سنتهای ما در منطقهی علم کوه، بدرقه و همینطور استقبال از صعودکنندگان بود. بردن آب و تنقلات برایشان و آوردن کولههایشان تا پناهگاه علمچال که با اشکهای شادی نیز همراه میشد خیلی جالب بود؛ ولی وقتی گردهی آلمان را یک ساعتونیم صعود کردم و برگشتم و به یخچالها رسیدم کسی به استقبال من نیامد که قدری شوکه شدم. وقتی به علمچال رسیدم به چادر بچهها سرک میکشیدم و اعلام ورود میکردم و یکباره همهی دوستان بیرون آمدند و تبریک گفتند. بعد متوجه شدم علت این که کسی به استقبالم نیامده بود سرعت صعودم بود که حتی مربیام نیز انتظار نداشت.
سهیلا اکنون در آلمان زندگی و در یکی از بزرگترین فروشگاههای ورزشی اروپا کار میکند. خبر رکورد گردهی آلمانهای او در مهمترین نشریات کوهنوردی و سنگنوردی آلمان به عنوان زن موفق ایرانی به چاپ رسیده است ولی علیرغم تاکید این شاعر و ورزشکار روی مسیر گردهی آلمانها، در نشریات یاد شده به آن اشاره نشده است و از این رکورد با تمام مشخصاتش با نام دیوارهی علم کوه نام بردهاند. این عدم دقت اگرچه باعث انتقاد او شده بود، اما دیگر دیر بود؛ زیرا در همهجا منعکس شده بود.
در سال ۱۳۷۶ ششمین دورهی مسابقات قهرمانی سنگنوردی آسیا در ایران برگزارشد و سهیلا میرزایی بهعنوان عضو تیم ملی سنگنوردی در این مسابقه شرکت کرد. طبیعی است ایران بهویژه زنان نمیتوانستند مقامی در این مسابقات به دست بیاورند زیرا سطح کار و امکانات کشورهایی چون کره، ژاپن و … قابل مقایسه با ایران نبود.
سهیلا میرزایی خاطرات ناخوشایند این دوران را اینگونه توصیف میکند: «من میتوانم از این اردوها به عنوان بدترین خاطرات ورزشیام یاد کنم.
در آن فضا کاملاً ایزوله بودم، انگار کنار گذاشته شدهای. این فضایی که انگار به آن تحمیل شده بودم به سابقهی روابط من با فدراسیون و هیئت بانوان برمیگشت و به عدم همکاریام در طی سالها با آنها و فعالیتهایی که خلاف نظرات آنها انجام داده و هرگز دست دوستی به آنها نداده بودم. اگر به خاطر تجربهاندوزی در مسابقات آسیایی نبود، هرگز در این اردوها و سپس مسابقات شرکت نمیکردم. مسابقاتی که جشن پایانی آن برای ما زنان بیشتر شبیه عزا بود.»
سهیلا میرزایی فارغالتحصیل رشتهی روانشناسی بالینی است، اما به عنوان روانشناس صنعتی نیز در ایران فعالیت میکرد.
از فعالیتهای دیگر این ورزشکار، شرکت در چند فیلم مستند و آموزشی تحت عنوان «بر فراز قلل ایران» به کارگردانی زندهیاد اکبر زارعین در سال ۱۳۷۶ است؛ به علاوهی «سنگنوردی» که با پریسا نوبری از سنگنوردان حرفهای قدیم کار کرده است.
فیلم «کوهنوردی» نیز فیلم دیگری است که با همکاری شهین سلیمانیان و کژال شیخی ساخته شده است. این فیلم دربارهی صعود به خطالراس دارآباد به توچال بود که به صورت سریال از شبکهی دو تلویزیون پخش شد.
سهیلا اکنون در آلمان مربی سنگنوردی است و فعالیتهای کوهنوردی خود را در حد امکان ادامه میدهد.
مرهم شعر
نخستین کتاب شعر سهیلا میرزایی به نام «یک سین جا ماندهام» در سال ۱۳۷۷ در ایران انتشاریافت که توجه آن بیشتر روی واژهها و فرمهای زبانی است.
دومین کتاب این شاعر و ورزشکار به اسم «میچکا غیر قانونی میخواند»، نوعی اعتراض به وضع موجود است که در سال ۱۳۸۴ در شهر کلن آلمان منتشر شد.
کتاب سوم وی که در دست انتشار است «میافتم از دستام» نام دارد که کاری چند رسانهای است. یعنی ترکیبی از انواع مختلف هنری با شعر است؛ ترکیبی ازشعر، نقاشی، عکس، رقص و موزیک است.
شعر برای سهیلا میرزایی شاعر چه مفهومی دارد؟
او میگوید: «شعر برای من یک هنر زبانی است. بافتی است که واژهها مواد آن را تشکیل میدهند. این واژهها باید کاربردهای تازه داشته باشند. معنازدایی از واژه هایی که ذهن به آنها عادت کرده، برایم خیلی مهم است؛ و این که با جسم این واژهها چه چیزی میتوان آفرید؛ این که از موسیقی این کلمات چه بهرهای در شعر میتوان برد. چقدر شعرمیتواند تفسیرپذیر باشد به قوی بودن شعر برمیگردد.
من در شعرهایم در واقع خودم را کشف میکنم و عریان میشوم و میتوانم به اجزای تن و روحم دست بکشم. روی زخمهایم دست بکشم، برای این که بدانم کی هستم. برای این که به خودم نزدیک شوم و به تمام ابعاد روح و جسمم سرک بکشم. این برهنگی و لختی مرا به خودم نزدیکتر میکند. همانطور که وقتی درقلب طبیعت هستم، در اوج قلهها به قدری خودم را سبک احساس میکنم که مشکلات شهری برایم کوچکتر و کوچکتر میشوند و با این تضادها زندگی میکنم؛ گاهی زیرآب گاهی روی آب. توی شعرم خیلی به خودم نزدیکتر هستم.»
از سهیلا میرزایی پرسیدم: با این حجم کار آیا جایی هم برای زندگی خصوصی میماند؟ او به سادگی و با صمیمیت پاسخ میدهد: «من در عشق یا دیر رسیدهام یا زود رسیدهام. فکر میکنم باید به موقع رسیدن را یاد بگیرم. بله فعلاً تنها هستم.»