قاهره – مصر
از حدود ۴۰ سال پیش که من برای اولین بار در یک کنفرانس مربوط به زنان در نیویورک شرکت کردم، در مبارزه ی فمینسیتی اتفاقات بسیار زیادی رخ داده است. این را در جریان سفرم به اسکاندیناوی برای شرکت در مراسم روز جهانی زن، دریافتم.
من در طول کنفرانس زنان در ۶ مارس امسال در گوتنبرگ و همچنین در کنفرانس ۸ مارس در کپنهاگ، با زنان زیادی از عربستان سعودی، عراق، سوریه، مراکش، ایران، افغانستان، پاکستان و کشورهای دیگر ملاقات کردم. نقطه ی مشترک همه ی آنها عزم شان به همکاری برای آزادی جهان از چنگ سیستم سرمایه داری بود. سیستمی که از هر دستاویز نظامی، استعماری، دینی و فرهنگی برای تقویت نفوذ خودش بر روی سیاست و رسانه ها استفاده می کند.
دیگر اینطور نیست که مطالبات رهایی زنان را بتوان از مطالبات فرودستان، کارورزان و مهاجرین، از ملیت های مختلف، جدا کرد بلکه ما به روشنی می بینیم که رابطه ی نزدیکی وجود دارد میان سرکوب جنسیتی و تبعیض طبقاتی، قومی و دینی.
من هنگام شرکت در کنفرانس زنان در نیویورک، دهه ی ۶۰ میلادی، برای جنبش زنان در جامعه ی آمریکا و جوامع اروپایی کار می کردم. در آن زمان به “کمونیست” بودن متهم شدم، چیزی که با واژه های “طبقه” یا “فقر” مرتبط دانسته می شد.
ولی در مصر کمونیست ها مرا متهم می کردند که روی مسائل “کمتر مهم” تمرکز می کنم: برای مثال مسائل زنان، جنسیت و ختنه ی زنان. آنها می گفتند که مسائل “بزرگ”، مسائل اقتصادی و سیاسی، از طرف من مطرح نمی شوند، با اینکه من در تمام نوشته هایم مسائل جنسیتی زنان را دقیقا با روابط اجتماعی، اقتصادی و سیاسی مربوط می کردم. ولی در آن هنگام بکار بردن واژه های سکس، جنسیت یا ختنه ی زنان کافی بود تا دیگران قضاوت بدی روی تو داشته باشند بویژه اگر زن بوده باشی.
“جهان سوم” ی در کار نیست
در طول این چهل سال تابوهای زیادی در شرق و غرب فرو ریخته اند. ولی برخی مفاهیم بر جای مانده اند: مانند این برداشت که میان یک “جهان اول” و یک “جهان سوم” جدایی کاملی وجود دارد. در هر کنفرانسی من تکرار می کنم که “ما در یک جهان زندگی می کنیم، جهانی که توسط یک سیستم اداره می شود، سیستمی پدرسالار که نژادپرست و استعماری است”.
گروههای راست افراطی یهودی-مسیحی در زمان ریاست جمهوری رونالد ریگان در آمریکا به قدرت شان افزودند. همزمان انور سادات رئیس جمهور مصر، زیر نام “باز بودن”، برای گشودن بازار مصر بر روی کالاهای آمریکایی تلاش می کرد که به خرابی تولید داخلی می انجامید. این گرایش ها امروز در قرن بیست و یکم با شدت بیشتری ادامه دارند.
آنگاه که جنبش های مذهبی در جهان شدت می گیرند، جنبش های زنان با سرکوب مواجه می شوند. احزاب راست در شرق و غرب همانند یکدیگرند. در تمام ادیان، مانند یهودیت، مسیحیت و اسلام، هندویسم و بودائیسم، زنان اولین قربانیان هستند. در بیشتر ادیان و جهان بینی های دینی، با زنان بدتر از مردان رفتار می شود. در تمام دنیا، مانند دوران استعماری انگلستان، از دین برای کسب اهداف و منافع اقتصادی استفاده می شود.
یک گرایش مثبت این است که جنبش های آزادیبخش زنان در سراسر جهان به نقش مبارزاتی خودشان برای جدایی دین از حکومت می افزایند و بدینوسیله برای سکولار کردن سیاستمداران می کوشند. زنان درسهای بزرگی را از سیستم سلطه گر اسرائیل، حکومت مسیحی در رژیم آپارتاید آفریقای جنوبی، کمربند انجیل در آمریکا و رژیم های اقتدارگرا در ایران، افغانستان و دیگر حکومتهای دینی آموخته اند.
عقب نشینی سازمان ملل
حقوق زنان از دلایل اصلی برخوردها در بیشتر کشورهای جهان در طول سی سال گذشته بوده است: نیروهای راست با کلیسای کاتولیک و با نیروهای سرمایه داری در اروپا و آمریکا همکاری داشته اند. با وجود تفاوت ها میان نیروهای مذهبی، آنها در عمل بر علیه حقوق زنان با گروه های راست گرای اسلامی در آسیا و آفریقا نیز همکاری می کنند.
در بسیاری از کشورها، هم در غرب و هم در شرق، نیروهای مذهبی راست موفق شده اند که حقوق قانونی زنان را تضعیف کنند: و همه ی اینها زیر نام “آزادی مذهب”، کثرت گرایی و احترام به “هویت اصلی” انجام پذیرفته است. این به اصطلاح نسبیت فرهنگی، به نام احترام به دیگران و عدم هتک حرمت ادیان و پیامبران، حتی سازمان ملل را نیز تحت تاثیر قرار داده است. در اینجا سازمان ملل از منشور خود عقب نشینی کرده است.
ولی البته تفاوت وجود دارد میان نقد علمی و سازنده از یکسو و توهین از سوی دیگر. بدون نقد کلیسا در اروپای قرون وسطی، نمی توانستیم شاهد دوران رنسانس یا دوران پیشرفت علمی به آنصورت که امروز می بینیم باشیم.
و این مرا به پایان روزهای بزرگداشت زنان در اسکاندیناوی می آورد، روزهایی که در آن نقد نهادهای مذهبی جای مهم و مرکزی داشت.
ما بر سر این شعار به توافق رسیدیم: “جدایی کلیسا از حکومت یکی از مسائل زنان است”.
چرا؟ بخاطر اینکه “هیچ شهروندی بدون حقوق کامل مدنی، به عدالت و برابری نخواهد رسید …”.
*- این مطلب در نشریه ی نروژی عصر جدید – ۲۷ مه ۲۰۱۰ چاپ شده است.