یک سوزن و اینهمه درد! / ناهید حسینی

گرنیک بنگری

این رنج ما زنان، جز باعزم جزم ما وشما

درمان نمی شود!

نوشته زیر درادامه بحث هایی است که بعد از نوشتن مقاله خانم شادی صدر«سوزنی به آقایان» درسایتهای اینترنتی براه افتاد. جبهه ای که از سوی عده ای از آقایون منتقد در مقابل این مقاله گشوده شد بگونه ای بود که گویی آنان از کشور فلاکت زده ای چون ایران نبوده اند. تعجب من وقتی بیشتر شد که صحبتهای خودمانی شادی صدراز زاویه فلسفی، روانی و هنری نیزمورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. البته این نشاندهنده اینست که در واقع سوزن زده شد و بقیه اش خوردن قرص مسکن و کیسه آب گرم گذاشتن است.

در ایام جنگ ایران و عراق، برای رفتن به جایی سوار تاکسی شدم. بعد از چند دقیقه، راننده تاکسی شروع به گلایه از اوضاع کرده و ازجنگ به عنوان عاملی برای تداوم فقر و دزدی و فساد وعدم امنیت شکوه کرد. من هم همراهی کرده وشروع به گفتن از بدیهای جنگ کردم. تا زمانیکه راننده تاکسی صحبت میکرد، پسر ۱۵-۱۶ ساله ای که تازه خط سبیلی زده و بدنی تراکانیده بود در سکوت گوش میکرد، همینکه من شروع به صحبت کردم ، پسرک با خشم و نفرتی ملموس، روبمن کرد و گفت «تو اول روسری تو درست کن، بعد حرف بزن» من که از این توهین او جا خورده پودم، گفتم حرف زدن چه ربطی به درست بستن روسری داره و او پاسخ داد « این جنگ، جنگی مقدس بوده وحیثیت و آبروی ما مسلمانها در گرو آنست. در این مورد بی حجابها حق حرف زدن ندارند» درگیری لفظی ما باعث شد که راننده میانجیگری کند و من آن زمان، دیگر به مقصد رسیده بودم، کرایه تاکسی را داده ودر حالیکه در ماشین را باز میکردم، روسری قهوه ای رنگم را به سر پسر بسیجی انداخته وبه سرعت به طرف اولین کوچه ای که دردسترسم بود فرارکردم. در حین فرارهمه اش درفکریافتن تکه پارچه ای بودم که سرم را بپوشانم تا مبادا جای دیگری به دام بیفتم.

نکته اصلی بحث شادی صدر، به زیر سئوال کشیدن سیستم غالب فرهنگی مردانه در ایران است، به اعتقاد من پرداختن به نقش فرد فرد مردان، ما را از اصل قضیه دور میکند. مسئله اصلی ما زنان و مردان ایرانی، مبارزه برای تغییر ساختاری جامعه ای است که قانون تبعیض جنسیتی را در آن نهادینه کرده است، وبرداشتن گامهای کار ساز برای رفع آن بدون همکاری بی دریغ و گسترده مردان با زنان ایرانی امکانپذیر نیست. اگر شما مردان ایرانی براستی، نه در حرف بلکه در عمل به این نکته کلیدی رسیده اید که اساس یک جامعه دمکراتیک بر رفع تبعیض جنسیتی در همه عرصه های اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی استوار است، باید آستین ها را بالا زده و ساختارهای کهنسال فرهنگی وحقوقی، سیاسی واقتصادی ضد زن رادر تمام اشکال بروز آن به نقد بکشند وبا صدای بلند اعلام کنند که وضع موجود، کارکردی جز بازتولید نظام مرد سالاری نداشته وبه تبع آن جز به سود مردان کشورنبوده ونیست ونخواهد بود، وهدف مدافعین چنین نظمی در زور گویی وظلم وستم وسوء استفاده وتبعیض در حق زنان در اشکال مختلف آن، چیزی جز حفظ امتیازات وقدرت مردان درنهادهای مختلف جامعه از خانواده گرفته تا دولت وحکومت نیست.

نکته دیگری که در صحبت شادی صدر نادیده گرفته شده، مسئله صراحت در بیان افکار وایده هاست که در فرهنگ ما ایرانیان هنوز جای زیادی ندارد. در این نکته که بخش بزرگی از مردان ایرانی به شیوه های مختلف فکری، نگاهی، لفظی و یا فیزیکی، در مقطعی اززندگی خود مرتکب آزار جنسی نسبت به زنان شده اند، نباید تردیدی روا داشت. شاید واقعا بسیاری از مردان به این مسئله آگاهی ندارند که گاهی نگاههای آزار دهنده آنان بدتر از بیان احساس شان بوده و گاهی قضاوت هایشان نسبت به توانایی های زنان بدتر از توهین لفظی شان است. در اروپا اگر زن تمایل همبستری با شوهرش را نداشته باشد و شوهردر این امر اصرار داشته باشد، این امر را به لحاظ حقوقی «تجاوز» تعریف می کنند. ولی آیا شما میدانید چند در صد از زنان ایرانی به این امر تن میدهند و در قوانین اسلامی نیز آنرا وظیفه زن و در روابط فرهنگی آنرا رعایت زن می خوانند، و ممکن است اصولا شوهران این قضیه را نفهمند. شاید عده ای از مردان روشنفکر ما واقعا متوجه نیستند که حق ازدواج مجدد شوهر وحق صیغه و خیانت به زن چه توهین بزرگی به زنان است؟

آیا نباید به این مسئله فکری کرد که یکی از ریشه های قدرت و سخت جانی حکومت موجود، حمایت پنهان وآشکار مردان ایرانی چه مذهبی وچه غیر مذهبی ازفرهنگ وارزش های مردسالارانه در جامعه ماست. واقعا چند درصد از مردان در موقع تقسیم ارثیه حاضر می شوند به اندازه خواهرانشان ارث ببرند. چند در صد ازمردان در مقابل مأموران حکومتی از بی حجابی خواهران و دختران شان دفاع می کنند؟ درچه اندازه ومقیاسی به نصفه بودن ارزش شهادت زن درقیاس بامرد در دادگاه های اسلامی ، توسط مردان اعتراض می شود؟ و بسیار دوستانه بپرسم واقعا چند در صد از شما در دل به زنان راننده فحش نداده اید؟ واقعا چند در صد ازشما ابتدا به یک زن به عنوان یک انسان و یک موجود اجتماعی نگاه کرده و سپس به چشم و ابرویش نمره داده اید؟

اغلب زنان جوان ومیانسال ایرانی مقیم خارج وقتی به مسافرت به ایران میروند تازه می فهمند که آنها چقدر«زن» تشریف داشته اما خود خبر نداشته اند. بوق زدن های ممتد راننده ها، چشمک و نیشخند مردان از هر قشری، فشار خانواده برای لباس مجلسی پوشیدن و آرایش کردن. آیا اگراین زنان مردبودند چنین رفتاری با آنها میشد؟

در ایران، بسیاری ازخانواده ها فرزند پسر می خواهند، دختر را «لعنت» و پسر را «رحمت» می خوانند. اسامی پسران از علی، محمد، مهدی و روح الله بگیر تا رستم، کیخسرو و سهراب و در ادامه شیرزاد و خداداد و الهیار… اما دختران از عفت، سکینه وغمینه بگیر تا دختر بس، بسه، اضافه و غیره. اینها اگر تبعیض نیستند، پس چی هستند.

اگرمقاله ای در مورد زنان مینویسی، برادر میگوید«خواهر برای شوهرت بد نیست مقالاتی در باره زنان می نویسی؟»، اگر با دوستی در مورد حقوق زنان صحبت میکنی، شوهرش روابط خانوادگی را قطع میکند که مبادا زنش «از راه به درشود». الان هم برخورد چنین شتابزده و احساسی بعضی از دوستان مرد، نشانه های همان ارزشهای مردسالارانه به شدت تبعیض آلودی است که سالها در آن زیسته اند واغلب مادران هم اولین آموزنده آنها بوده اند. در مقابل منتقدینی که فمنیسم را یک ایدئولوژی معرفی کرده اند باید گفت فراموش نکنید که از دیدگاه زنان مبارز ایرانی، فمنیسم یعنی مبارزه برای حقوق برابر بین زن و مرد، از بین بردن تبعیضات جنسی در تحصیل، کار و روابط اجتماعی و البته مسلم است که قاطبه زنان ایرانی هنوز راهی پیچیده ودشوار برای نیل به این خواسته های خود دارند.

مسئله تبعیض جنسیتی، یک مقوله بغرنج جهانی است. لازمه اش وارد شدن و مطالعه کردن آن است، نه رد کردن آن، نه داشتن ترس از بکار بردن اصطلاحات فمنیستی و دیگران را متهم کردن به فمنیست افراطی. نظریات خوب و خوش دادن، شرکت در بحثهای روشنفکرانه، خرید دسته گلی برای تولدهمسرتان ودادن کادویی، درد و رنجی که زنان ایرانی از قوانین اجتماعی شان کشیده اند را دوا نمیکند. حتی شما مردان روشنفکر و سیاسی که در رده های بالای احزاب سیاسی تکیه زده اید، مبرا از انجام اشتباهات دراین زمینه نیستید.

آیا خود زنان کشور هیچ نقشی در باز تولید ودوام روابط نابرابر موجود ندارند؟ با شهامت باید گفت در بعضی موارد نقش زنان منفی تر از مردان بوده است. اما میدانیم که حکمرانی و قانون گذاری وتاریخ نویسی و…همیشه در اختیار جنس مذکر بوده است. کلید زنده ماندن وزیستن واداره امورگوناگون جامعه در انحصار مردان بوده است. زنان همیشه تابع ومطیع نگهداشته شده واگر مخالفتی کرده اند، به قتل رسیده، سوزانده شده، سنگسار گشته و… و تنبیه ویا طرد گردیده ویا «خود سوزی» شده اند. حتی برای محروم کردنشان از لذت جنسی وبستن راه حلول« شیطان» درجسم او وتبدیلش به یک وسیله صرف تولید مثل وارضای امیال جسمی شوهر، ختنه شان کرده وهنوز هم میکنند.

مادران، خود در یک محیط غیر عادلانه وتبعیض آمیز تربیت شده و همان الگوها را در زندگی ییاده کرده وبه فرزندان دختر وپسر منتقل میکنند. سر چشمه دانش و آگاهی، محیطهای آموزشی و اجتماعی است که زنها از امکان بهره مندی کمتری نسبت به مردها از آنها برخوردارند، و برای همین هم هست که انتظار ما از مردان برای همراهی در ایجاد تغییربسی بیشتر است. واقعا مسئله ما زنان فقط تغییرصرف یک سیستم حکم رانی نیست. ما خواستار تغییر فرهنگ و سنن عقب مانده ای هستیم که جامعه ما را از رقابت در عرصه های دانش و روابط مدرن دنیای امروز بازداشته است. درحالیکه ایران و ایرانیان پتانسیل حل مشکلات جامعه خود را بخوبی دارا هستند. تبعیض جنسیتی یک مانع اصلی درراه رشد واعتلای کشور بوده، که رفع آن بدون پیشگامی و همکاری ومشارکت پیگیرانه و مسئولانه تمام زنان و مردان آگاه کشوربه هیچ ترتیبی متصور نیست.

برگرفته از : Iranglobal

http://www.iranglobal.info/I-G.php?mid=2-58830

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *