هنر کته کولویتس در زمانهای پرآشوب، در درازنای رنج و عذاب شکوفا شد و همپای اختناق رشد کرد. امروز او را یکی از برجستهترین هنرمندان قرن بیستم میشناسند. این هنرمند ۶۵ سال پیش در ۲۲ آوریل ۱۹۴۵ درگذشت.
کته کولویتس در ۸ ژوئیه ۱۸۶۷ در خانوادهای فرهیخته در کونیگزبرگ در قلمرو پروس پا به جهان گذاشت. از کودکی در نقاشی و طراحی استعدادی شگرف نشان داد و به آموزش فنون کندهکاری و پیکرسازی پرداخت. از ۱۸ سالگی در برلین با شرکت در کلاسهای “انجمن هنرمندان” هم هنر طراحی را به کمال آموخت، و هم با هنرمندان نامی دوران آشنا شد.
کته، که نام خانوادگی اصلی او اشمیت بود، پس از پایان تحصیلات هنری در ۲۴ سالگی در برلین با پزشک جوانی به نام کارل کولویتس ازدواج کرد و نام خانوادگی همسر را گرفت. در سال ۱۸۹۲ نخستین پسر او هانس و در سال ۱۸۹۶ دومین پسر او پتر به دنیا آمد. پتر در ۱۸ سالگی در جبهه جنگ جهانی اول کشته شد و فقدان او ضربهای سنگین بر مادر وارد آورد.
نمایشگاهی از آثار کته کولویتس در نیویورک
کته کولویتس در دورانی پرآشوب زندگی میکرد. اکثریت جامعه در فقر و محرومیت به سر میبردند و هر اعتراضی به ظلم و تبعیض با سرکوب خشن روبرو میشد. کولویتس به زودی دریافت که خاموشی یا بیطرفی در چنین شرایطی ناممکن است. متوجه شد که خاموشی در برابر بیعدالتیها، گناهی نابخشودنی است، هرچند که اعتراض با کیفری سنگین روبرو شود.
کته کولویتس از آغاز آفرینش هنری تصمیم گرفته بود در کنار محرومان و ستمدیدگان قرار گیرد و بهای آن را نیز با فشارهای روحی و جسمی و حرفه ای بپردازد. او تعهد اجتماعی و اعتراض به نابرابری ها و ناروایی ها را گوهر آفرینش هنری می دانست.
آغاز زندگی حرفهای
کته کولویتس از حدود سی سالگی، علاوه بر تدریس در آموزشگاههای هنری، طراحی و نقاشی و مجسمهسازی را به صورت حرفهای دنبال میکرد. نخستین مجموعه از سری طرحهای او زیر عنوان “قیام بافندگان” در سال ۱۸۹۸ به نمایش گذاشته شد و توجه فراوانی جلب کرد: زحمتکشان و محرومان جامعه، فریاد خشم و خروش خود را در آثار او منعکس دیدند. در برابر، حاکمان و قلدران نیز به نیروی شگرف تهییج و بسیجندگی در آثار او پی بردند.
در زمانهای که سراسر جامعه در کوران جنگ و نبرد طبقاتی میسوخت، هنر کولویتس الگوی روشنی بود که مبارزات زحمتکشان، طبقات محروم و ستمزده را همراهی میکرد. او در آثار بیشمار خود نشان داد که محرومان جامعه باید برای رسیدن به دو هدف بزرگ، یعنی صلح و عدالت متحد شوند، زیرا همان هیئت حاکمه که از زحمتکشان بیرحمانه بهرهکشی میکرد، در سودای نفع بیشتر فرزندان آنها را به جبهههای بیترحم میفرستاد تا به سان گوشت دم توپ به خاک و خون کشیده شوند.
مجسمه مادری با کودکانش از سری مجسمههای جنگ
کته کولویتس پشتیبانی از صلح و مردم بیدفاع را وظیفه اصلی هنر میدانست. او به جای پیروی از سرمشقهای هنر فرمایشی و رسمی، که در تابلوهای فاخر و رنگین، مفاخر تاریخی و ناسیونالیستی را تبلیغ میکرد، به هنری اصیل، ساده و بیپیرایه روی آورد که برای زحمتکشان پیام روشنی داشت و آنها را به مقاومت در برابر زور و ستم فرا میخواند.
در شرایطی که فرماندهان جاهطلب به تأسی از زمامداران آزمند، در شیپور جنگ میدمیدند، نیروهای چپگرا، به ویژه احزاب سوسیالیست و کمونیست با ورود امپراتوری پروس به جنگ جهانگیر مخالفت میکردند. کولویتس روز به روز خود را به این نیروها نزدیکتر میدید و از فعالیت آنها در برابر قدرت رو به رشد ارتشیان حمایت میکرد.
هنگامی که محافل راست افراطی در ژانویه سال ۱۹۱۹ روزا لوکزامبورگ و کارل لیبکنشت، دو رهبر نامدار جنبش کارگری را به قتل رساندند، کته کولویتس در رشتهای از طرحها و گراورهای نیرومند، این جنایت را محکوم کرد.
وحشت و نکبت نازیسم
پس از پایان جنگ جهانی اول، که به شکست امپراتوری پروس ختم شد، رکود اقتصادی در آلمان بالا گرفت. هر روز گروه بزرگتری از مردم به فقر و فلاکت فرو می رفتند و به صف کارگران بیکار، مادران بیوه، فرزندان یتیم و گرسنه میپیوستند، و در کنار آنها سوداگران و سرمایهداران بر ثروت بیحساب خود میافزودند.
گوشه ای از موزه کته کولویتس در مرکز شهر کلن
تأسیس جمهوری وایمار فرصتی بود تا آیندهی کشور بر پایههایی دموکراتیک استوار شود، اما در افق خطری تازه نزدیک میشد: چکمهپوشان جامهقهوهای زیر پرچم ناسیونال سوسیالیسم و رهبر آن آدولف هیتلر متحد میشدند. کته کولویتس این خطر را به موقع دید و در فراخوانی از احزاب سوسیالیست و کمونیست، که در رقابتی بیهوده درگیر شده بودند، درخواست کرد که با هم در برابر راستگرایان متحد شوند. در جبههی آشفته و چندپارهی چپ آلمان متأسفانه برای چنین فراخوانی گوش شنوا وجود نداشت.
پس از تسلط حزب نازی در سال ۱۹۳۳ پیگرد وسیع هنرمندان و روشنفکران مستقل و آزاداندیش شروع شد. هزاران هنرمند و نویسنده یا به اردوگاههای کار اجباری فرستاده شدند و یا در گریز از وحشت نازی کشور را ترک کردند. عده اندکی که در کشور مانده بودند، به سکوت و انزوا محکوم شدند. کته کولویتس یکی از آنها بود، که از فعالیت هنری یکسره محروم شد. او که برلین، پایتخت رایش سوم را ترک کرده بود، در سالهای پیری در اندوه و تنهایی رنج میبرد، در سکوت طراحی میکرد و به امید پایان یافتن جنگ روزها را میشمرد.
کته کولویتس ۲۲ آوریل ۱۹۴۵ تنها چند روز پیش از پایان جنگ جهانی دوم در موریتسبورگ (در نزدیکی شهر درسدن) زندگی را بدرود گفت.
امروزه در آلمان نام کته کولویتس بر تارک دهها گروه هنری، موزه، هنرکده و آموزشگاه قرار گرفته است.
علی امینی
تحریریه: بابک بهمنش