دویچه وله » میانگین سن ازدواج در ایران رو به افزایش است. بسیاری کارشناسان، علت اصلی را در رشد تحصیلات دختران میجویند. تغییر سبک زندگی یا بازنگری در نقشهای سنتی نیز از دیگر دلایل تاخیر در ازدواج جوانان ایرانی معرفی میشوند.
آمارهای رسمی، سن متوسط ازدواج برای پسران ایرانی را ۲۵ تا ۳۵ و برای دختران ۲۴ تا ۳۰ سال اعلام میکنند. این میانگین نشاندهنده ۵ سال افزایش در ۱۰ سال گذشته است. سازمان ملی جوانان از شمار ۱۵ میلیون جوان مجرد ایرانی در سنین ازدواج خبر میدهد و خواستار رفع موانعی میشود که در راه تشکیل خانواده آنان وجود دارد. این سازمان، موج فراگیر تقاضا برای آموزش عالی را یکی از جدیترین موانع ازدواج جوانان ایرانی مینامد. نهادهای رسمی دیگر نیز نسبت ۴۰ به ۶۰ ورود پسران به دانشگاه را نگران کننده و عامل عمده عدم توازن در عرضه و تقاضای مربوط به ازدواج میدانند.
ازدواج، اولویت پنجم زندگی!
پدیده تاخیر در ازدواج از پیامدهای ورود زنان به عرصه کار و اجتماع است. این پدیده منحصر به ایران نیست و در دوره گذار از سنت به مدرنیته در همه جوامع مشاهده میشود. پژوهشی در این زمینه از سوی “مرکز مشارکت زنان” در ایران نشان میدهد که ازدواج در طبقهبندی آرزوها و برنامههای جوانان در اولویت پنجم قرار دارد. نمودارهای رسمی نشان میدهند که گزینههای نخستین پسران و دختران به ترتیب اشتغال و تحصیل هستند. اما آیا در میان مجموعهای دلایل فرهنگی و اجتماعی، عامل نهایی تاخیر در ازدواج جوانان، بالا رفتن آمار دختران دانشگاه رفته است؟
نوشین یاوری، جامعه شناس
نوشین یاوری، جامعهشناس دکتر نوشین یاوری، جامعهشناس و همکار سازمان ملل در امور زنان، در توضیح میگوید: «تحصیلات فاکتور مهمی است، اما دلایل تعیینکننده دیگری نیز وجود دارند. روند تحصیلات در ایران به تحولات اجتماعی پس از آغاز مدرنیزاسیون بازمیگردد. تحصیلات در ایران راهی بود برای کسب موفقیت و ارتقای جایگاه اجتماعی نزد کسانی که پشتوانه قوی خانوادگی نداشتند. این روند از زمان رضا شاه شروع شد و با تقسیم اراضی و رشد طبقه متوسط به شکلی ولو محدود ادامه یافت. در این روند، همیشه تعداد دختران از پسران کمتر بود و تحصیلات بالا برای آنها در غالب موارد بهمنظور سرمایهگذاری برای ازدواجی بهتر صورت میگرفت. اما پس از انقلاب که درهای جامعه و دانشگاه به دلیل اسلامی شدن، خواسته یا ناخواسته، روی دختران خانوادههای سنتی و شهرستانی باز شد، گروه عظیمی تازه مزه در اجتماع بودن و تحصیل را چشیدند. این موجب بالا رفتن مطالبات و نقش دیگری برای آنها شد. آنها میخواستند مستقل باشند، کار، درآمد و مسئولیت داشته باشند. همهی اینها، نظم و تعریف جدیدی را بین زن و مرد و روابط اجتماعی آنها ایجاد کردهاند.»
کشاکش سنت و تجدد
با اینهمه، به نظر میرسد که مناسبات زن و مرد در جامعه ایران، هنوز سنتی است و مرد همچنان نقش اول را در سرپرستی و اقتصاد خانواده ایفا میکند. بسیاری دختران دانشگاه رفته، خواهان همسری درسخوانده، پردرآمد، مدرن و مسئول هستند و خود را در مدیریت خانواده، زیر سایه مرد قرار میدهند.
نوشین یاوری در باره این تناقض میگوید: «ما در دوران گذار و موقعیتی مملو از تضاد هستیم. هر دو طرز فکر و هر دو استاندارد سنتی و مدرن در خانوادههای جوان ما دیده میشوند. در یک خانواده، زن تحصیلکرده است با امکانات شغلی پایین و شوهر تحصیلات زیاد ندارد اما بسیار پردرآمد است. زنی را میبینیم که مستقل است، درآمد و موقعیت اجتماعی دارد، اما در بسیاری موارد انتظار دارد همسرش مسئولیت تام اقتصادی خانواده را بر دوش بکشد. از طرف دیگر مردانی هم هستند که زن تحصیلکرده، فهمیده، صاحب درآمد و مسئول دارند، اما انتظار دارند زن درمقابلشان سکوت کند و آنها تصمیمگیرنده باشند. این تضادها، هم موجب تحول هستند و هم موجب تشنج!»
دختران دانشگاهرفته، جویای استقلال، درآمد و شغلی درخورهستند، اما طبق آمار، بیشتر آنها مغلوب محیط کاری مردانه شده و به مشاغلی تن میدهند که تناسبی با رویاهای آغازینشان ندارد. بیشتر آنان از سطوح میانی کار و درآمد بالاتر نمیروند. نوشین یاوری، دلیل را در سنت قبول هزینه خانواده توسط مرد میداند و میگوید: «دستاورد تحصیل برای دختران در درجه اول احساس استقلال و میل به کار است. نقش سنتی مرد در جامعه ایران، کسب درآمد و گرداندن خانواده است. هرچند این نقش در ایران امروز دستخوش تغییر شده، اما از نظر ذهنی هنوز چنین تصوری مسلط است. وقتی کمبود کار باشد، دختران آسانتر از پسران شغلی را قبول میکنند که مطابق تخصصشان نیست. علت آن است که درآمد، موضوع اصلی نیست. برعکس، نیازهای فرهنگی و سنتی جامعه، روند جذب مردان به درآمد زیاد را تسریع میکند و بههمین دلیل خیلی از پسران در ایران در میانه راه ترک تحصیل میکنند یا اصلا به دانشگاه نمیروند، زیرا اساسا با دانشنامه لیسانس کار پردرآمدی در انتظارشان نیست.»
سنتگرایی نهادهای رسمی
در عین حال بهنظر میرسد که مدیریت کلان جامعه با نگرش خاص خود، میکوشد در کشاکش مربوط به مناسبات قدیمی یا نوین در خانواده، جانب سنت را بگیرد و با اعمال سیاستهایی چون سهمیهبندی جنسیتی رشتههای تحصیلی یا نیمهوقت کردن کار زنان، روند طبیعی حضور آنان در جامعه را دستکاری کند.
نوشین یاوری میگوید: «تناقض اصلی در شکافی است که بین نظرات و آرزوهای جامعه مدنی و دولت وجود دارد. نهادهای اجتماعی و سیاسی رسمی در ایران از واقعیتهای جامعه مدنی دورند و جامعه مدنی ما بسیار پیشرفتهتر از آنهاست. نهادهای رسمی ما در قبال اینگونه تحولات مقاومت میکنند و با نگاه ایدئولوژیک و سیاسی یا با ارادهگرایی در صدد کنترل این تغییرات برمیآیند. شما توجه کنید که قوانین ایران در مورد زنان به مراتب نسبت به رفتارهای اجتماعی موجود عقبترند. یعنی قدرت و تصمیمگیری و شخصیت زنان در اجتماع و زندگی واقعی به مراتب از قوانین بیشتر است. نهادهای رسمی اگر بخواهند بجای پذیرش این نوگراییها به سبک ایرانی، آنها را کنترل کنند، تنها تناقضها و ناهماهنگیها را تشدید میکنند. در حالیکه بهتر است از توان خود برای ایجاد تعادل و هارمونی در دوران گذار استفاده کنند.»
تحریریه: کیواندخت قهاری