رادیو زمانه » ناهید کشاورز، رواندرمانگر که در یکی از مراکز رواندرمانی کلن برای یاریرسانی به قربانیان شکنجه در آلمان کار میکند دربارهی تجاوز میگوید:
تجاوز جنسی زورگویی به جسم و روح انسانهاست و بر خلاف میل فرد انجام میگیرد. در واقع بیشترین فشار جسمی و روحی را نیز به انسانها اعم از زن و مرد وارد میکند. اما به دلیل اینکه قربانیان تجاوز جنسی بیشتر زنان و دختران هستند، به طور معمول زنان و دختران در مرکز توجه قرار دارند.
در تعریف تجاوزهای جنسی و پیامدهای حقوقی آن اتفاق نظر وجود ندارد. حتی نمونههایی از تجاوز جنسی در برخی کشورها جرم به شمار نمیآید. برای مثال اجبار برای برقراری سکس در رابطهی زناشویی و یا حتی تجاوز جنسی در جنگ در تمام کشورها جرم محسوب نمیشود. ناهید کشاورز میگوید:
در واقع صحبتی که شما در مورد تجاوز خانگی میکنید، شاید در خیلی از کشورها اصلاً به معنای تجاوز شناخته نشود. اما در کشورهای غربی، تجاوز خانگی در چهارچوب زندگی زناشویی نیز معنا پیدا میکند. یعنی اگر زنی مایل نباشد با شوهرش رابطهی جنسی داشته باشد و با این حال شوهرش به زور با او همبستر شود، زن میتواند از همسرش شکایت کند و دادگاه همخوابی اجباری را تجاوز جنسی محسوب میکند.
از ناهید کشاورز میپرسم آیا تأثیرات تجاوز جنسی بر فردی که مورد تجاوز قرار گرفته در هر یک از انواع تجاوز متفاوت است؟
با وجود اینکه تأثیرات تجاوز جنسی به حسب نوع تجاوز بر فرد نقاط مشترکی دارند اما تفاوتهایی نیز با یکدیگر دارند. در انواع تجاوزهای جنسی فقط جسم زن مورد تجاوز قرار نمیگیرد، بلکه چون به روان زن نیز تجاوز میشود، اثرات روانی تجاوز بسیار طولانیتر و عمیقتر از پیامدهای جسمانیاش است. از این لحاظ میشود گفت که انواع تجاوزهای جنسی دستکم در این یک مورد عمومیت دارند و پیامدهای روانی آن بر فرد بسیار جدی و عمیق است. متأسفانه خیلی از اوقات این پیامدها را جدی تلقی نمیکنند.
بر اساس آمار موجود بیش از دو سوم تجاوزات جنسی دختران و زنان در کشورهای غربی، از سوی آشنایان یا بستگان و در محیط اطراف آنان اتفاق میافتد. ناهید کشاورز در مورد تأثیرات این نوع از تجاوزات جنسی میگوید:
با توجه به امکاناتی که در کشورهای غربی وجود دارد ، صدمهای که این دست از تجاوزات جنسی به فرد میزنند کمتر از دیگر انواع تجاوز است. اصلاٌ نمیخواهم بگویم که این نوع تجاوز جنسی به فرد صدمه نمیزند، بلکه میخواهم بگویم پیامدها و آسیبهای این نوع تجاوز در مقایسه با تجاوز در جنگ یا در زندانها شاید کمتر باشد و در مجموع قابل درمانتر است.
اما آیا برای کسانی که قربانی تجاوز در محیط خانواده هستند صحبت کردن دربارهی این موضوع راحتتر از کسانی است که مثلا در جنگ، زندان یا محیطهایی مثل مدرسه یا گشتهای شبانه مورد تجاوز قرار گرفتهاند؟ ناهید کشاورز عقیده دارد نوع تجاوز جنسی تأثیری در بیان آسانتر آن ندارد.
وقتی تجاوز اتفاق میافتد، به ندرت فرد تجاوزدیده حاضر است در این مورد صحبت کند. اگر به این امر عوامل فرهنگی را اضافه کنیم و نقش مذهب و مسائل قومی را هم در نظر داشته باشیم، بسته به هر کدام ازین عوامل بازدارنده یا تشویقکننده مسأله تفاوت پیدا میکند.
یعنی فرض کنید احتمال اینکه یک زن اروپایی تجاوزدیده دربارهی تجاوز صحبت کند، طبعاً بیشتر از زنی است که در یک جامعهی سنتی پرورش پیدا کرده. چنین زنی ممکن است هرگز از تجاوز جنسی حرفی به میان نیاورد. در چنین جوامعی تصور میکنند زن هم در این واقعه نقاش فعال داشته. اصولاً زنان مایل نیستند دربارهی این واقعه زیاد صحبت کنند. بخصوص اگر مخاطب آنان نزدیکان و آشنایانشان باشد. این نکته را باید در نظر داشت که افرادی که مورد تجاوز قرار گرفتهاند با افرادی که مورد اعتمادشان هستند کمتر حرف میزنند.
احساس گناه یکی از مهمترین عواملی است که باعث میشود قربانیان تجاوز جنسی دربارهی تجاوز سخن نگویند. در بسیاری از کشورها از جمله در کشورهای اسلامی قانون را به شکلی نوشتهاند که قربانی تجاوز جنسی را متهم میکند که به دلیل زیرپاگذاشتن هنجارهای فرهنگی و اخلاقی مورد تجاوز قرار گرفته است. ناهید کشاورز در این رابطه میگوید:
احساس گناه نقش بسیار بزرگی ایفا میکند. با اینحال باید عوامل فرهنگی را به احساس گناه اضافه کنیم. مثال سادهای برای شما بیاورم:
اگر در آلمان زنی مورد تجاوز قرار بگیرد و به پلیس مراجعه کند، در بسیاری از موارد پلیس از او میپرسد چه لباسی پوشیده بودی؟ و آیا مشروب خورده بودی یا نه؟ در واقع با پیامی که در چنین پرسشهایی نهفته است، برای زن احساس گناه ایجاد میکنند. مثل این است که میخواهند به او القاء کنند تو جوری رفتار کردهای که مورد تجاوز قرار بگیری.
در خیلی از موارد در تجاوزهای خانگی یا در ارتباط با دوستان و آشنایان، عذاب وجدان خودش را اینگونه نشان میدهد که زنِ تجاوزدیده پیش خودش فکر میکند: اگر اینطور رفتار نکرده بودم، اگر خیلی مهربان نبودم یا لبخند نزده بودم شاید این اتفاق نمیافتاد. این احساس گناه خیلی جدیتر از تجاوزاتی است که در جنگ روی میدهد یا در زندان پیش میآید. از این لحاظ میشود گفت که احساس گناه در هر حال وجود دارد، ولی در اینگونه موارد بیشتر است.
بسیاری معتقدند یکی از بهترین راههای یاری رساندن به قربانیان تجاوز جنسی این است که قربانی خودش را در انظار عمومی بیان کند. ناهید کشاورز اما نظر دیگری دارد. او میگوید:
بستگی دارد به نوع تجاوز. طبعاً ضروری و مهم است که فرد دربارهی اتفاقی که برایش افتاده است صحبت کند. ولی برای مثال اگر بخواهد تجاوز خانگی را عمومی کند، با اینکار کمک چندانی به درمان خود نکرده است. در تجاوزهای اجتماعی و سیاسی، طبعاً اگر فرد آمادگی داشته باشد که این موضوع را در انظار عمومی مطرح کند با اعلام اینکه من مورد تجاوز قرار گرفتهام، نه تنها به خودش بلکه به دیگران هم میتواند کمک کند. طبعاً همهی اینها باید با این پیشفرض همراه باشد که آمادگی این کار در فرد وجود دارد.
تجاوز جنسی تنها شامل حال زنان نمیشود. اما آیا اثرات آن در زنان و مردان یکسان است؟ ناهید کشاورز میگوید:
من چون پزشک نیستم نمیتوانم بگویم پیامدهای جسمانی تجاوز در زنان و مردان چه تفاوتهایی با هم دارد. اما میتوان حدس زد که در مردان هم تجاوز جنسی پیامدهای جسمانی به همراه دارد. ولی اثرات روانی آن بر فرد شاید حتی در پارهای موارد حتی بیش از پیامدهای روانی تجاوز جنسی به زنان باشد. تصور میکنم پیامدهای روانی تجاوز جنسی در مردان بیش و کم مانند پیامدهای روانی تجاوز جنسی در زنان است. احساس ترس، دلهره، افسردگی و همهی این چیزها.
از ناهید دربارهی چگونگی کار مرکز رواندرمانی کلن سوال میکنم و از او میپرسم بیشترین آمار مراجعه کننده به این مرکز رواندرمانی از کدام کشورهاست؟
در واقع، مراجعه کنندگان به ما اصلاً آلمانی نیستند. اکثراً مهاجران یا پناهندگانی هستند که از کشورهای مختلف به آلمان آمدهاند. از همین جا میشود به ابعاد گستردهی تجاوز جنسی در کشورهای دیگر پی برد و به این نتیجه رسید که تجاوز جنسی در همهی اقشار اجتماع ممکن است اتفاق بیفتد.
کسانی که به ما مراجعه میکنند اکثراً در جنگ مورد تجاوز قرار گرفتهاند. در مجموع مرکز ما در رسیدن به اهدافش موفق بوده است. با مترجمان مختلف کار میکنیم و برای کسانی که زبان آلمانی را خوب نمیدانند این امکان وجود دارد که به این مرکز مراجعه کنند و مورد درمان قرار بگیرند.
مراجعه کنندگان به این مرکز رواندرمانی در وهلهی اول عموماً زنانی هستند که در جنگ مورد تجاوز قرار گرفتهاند و سپس زنانی که در زندانها قربانی تجاوز جنسی شدهاند. از ناهید میپرسم، اگر بخواهد به فردی که مورد تجاوز قرار گرفته پیشنهادی بدهد چیست؟ در واقع به نظر او بهترین راه برای آغاز یک پروسهی حقوقی و درمانی چیست؟
ما به قربانیان تجاوز جنسی پیش از هر چیز پیشنهاد میکنیم اول به پلیس و بعد به پزشک مراجعه کنند. پلیس از نظر قانونی اقداماتی انجام میدهد که ضروری است. پزشک میزان آسیبهای جسمی را مشخص میکند. علاوه بر این در مورد زنان مسئلهی حاملگی ناخواسته و بیماریهای مقاربتی واگیردار هم مطرح میشود. در قدم بعدی پیشنهاد میدهیم که فرد در یک دورهی روان درمانی شرکت کنند با این امید که آسیبهای روانی تا حدی تخفیف پیدا کند.
تجاوز جنسی ممکن است به افسردگی بینجامد. بسیاری از قربانیان از بیخوابی و از دردهای جسمانی که عمدتاً روانتنی هستند رنج میبرند. دردهای روانتنی فقط با رواندرمانی مداوا میشوند.
در تابستان سال ٢٠٠۶ در مکزیک جنبشی از زنانی که به هر شکل مورد تجاوز جنسی قرار گرفته بودند به وجود آمد. نرما خیمنز یکی از دختران جوانی که در این حرکت شرکت داشت در یک سخنرانی گفت: «من نرما خیمنز هستم و اسمم را میگویم، زیرا خجالت نمیکشم. آنهایی باید شرمنده باشند که ما را دستگیر کردند، کتکمان زدند، به ما تجاوز کردند، شکنجهمان کردند و ما را به زندان انداختند و به بند کشیدند.
آمران این جنایتها باید شرمنده باشند. آنها که از به اصطلاح دولت قانون حرف میزنند، در حالی که خودشان نیز به آن اعتقادی ندارند. من زنی هستم که سکوت نمیکند و حتی اگر این کار دردآور باشد قصد ندارد شکایتش را پس بگیرد و نمیگذارد ماجرا به دست فراموشی سپرده شود. باید مردم بدانند چه اتفاقی افتاده و بدانند که اگر اعتراض نکنیم این تجاوز تکرار خواهد شد. ما نه میتوانیم و نه باید اجازه دهیم که بیش از این تجاوزگران از مجازات معاف باشند.