اخبار روز » دختر ِ تنها و بی دفاع را گوشه دیوار گیر می آورد و با باتوم بر جانش می کوبد. فیلمش را همه دیده ایم. این پسر کیست که خشونت را تماما در دستان قوی خود متمرکز کرده و فرود می آورد؟ پسر ِ کدام مادر است؟ پسر ِ کدام خانواده است؟ کودکی اش را چگونه گذرانده که روحش این چنین سخت و ناهموار گشته است؟
در شرایطی به روز جهانی مبارزه علیه خشونت نزدیک می شویم که خشونت را با برجستگی کامل در جامعه مان شاهدیم. خشونتی عیان، رسمی و قانونی که با صدای بلند از رسانه های حکومت اعلام می شود و در خیابان ها به مرحله اجرا در می آید. خشونتی که بی پرده و رسوا ست، عکس ها و فیلم های آن در عرض چند لحظه به تمام دنیا مخابره می شود. پنهان نیست. برف ها آب شده اند و کوه خشونت با تمام ابهت و وسعتش در معرض دیدگان و قضاوت تاریخ گذاشته شده است.
راستی، کدام خشونت گسترده ترین است؟ خشونتی که در زندان ها انجام می گیرد؟ خشونتی که با چکمه های پولادین، تن مردم را در خیابان ها خرد می کند؟ یا خشونتی که با زور و اجبار مردم رابه فرمان بری محکوم می کند؟
مسلما سئوال بی جایی ست. خشونت چه فقط بر یک نفر اعمال شود و چه بر کل جامعه، خشونت است و باید پایه و اساسش برچیده شود.
اما باید اعتراف کرد که خشونت خانگی، گسترده ترین پوشش خشن در کل جوامع است. نه تنها گسترده ترین، بلکه کم اهمیت ترین نیز به حساب آمده است. تنها فمینیست ها از ده ها سال پیش با شعار آن چه خصوصی ست، سیاسی ست، کوشیدند تا خشونت خانگی را در معرض دید همه گان قرار دهند. اما هنوز هم از تنها خشونتی که کمتر صحبت می شود، خشونت فیزیکی و روحی- روانی در خانه هاست.
در خانه دیگر تنها زن و دختر نیستند که اساس بار رفتار خشونت آمیز را حمل می کنند. آن جا پسر نیز تا زمانی که هنوز قدرت را در دستان خود نگرفته است، تحت خشونت پدر و حتی مادر خود قرار گرفته و آن را یاد می گیرد و با امکانی که جامعه مردسالار به او می دهد، در آینده همان رفتار را بازتولید کرده و به کار می برد. او سعی می کند با قدرت نمایی منافع مادی و معنوی خود را تأمین نماید.
اما “دختر” یا گوش به فرمان و سر به زیر می شود و یا نافرمان و کتک خور! در هر دو حالت هم در خانه و هم در جامعه چیزی جز تبعیض و خشونت نصیبش نمی شود. به این ترتیب است که “دختر”- “زن” به مثابه یک پدیده اجتماعی مخالف خشونت بوده و تنها با مسالمت است که امکان رشد هویت و حضور اجتماعی اش تأمین می گردد. هر چه آگاهی جنسیتی در جامعه به طور عمودی و افقی گسترش یابد، به تعداد واقعی “زنان” طرفدار مسالمت افزوده خواهد شد.
آگاهی جنسیتی، شناخت رفتار خشن با همه ابعاد آن و بالا بردن توان مقابله با آن تنها راه زدودن خشونت در کل جامعه و به ویژه در خانه است.
زن ناآگاهی که فکر می کند اگر از شوهرش کتک نخورد، مورد توجه او نیست،
مخفی کردن اطلاعات و یا ارائه اطلاعات غلط به انسان ها و وادار کردن دیگران به عملی، فکری و یا احساسی دیگر، که درست به همان دلیل به طور آگاهانه و یا ناآگاهانه تغییر شخصیت، تغییر نظر و تغییر روش می دهند،
و یا هر رفتار غیردمکراتیکی که با تحمیل، اجبار، تحقیر، تحمیق و……. همراه باشد، از مظاهر خشونت به حساب می آید.
مهم این نیست که نسبت به آن آگاهی وجود داشته باشد یا به طور ناآگاهانه دنباله روی شود، مهم خصلت چنین رفتاری ست که تماما زیر تیتر خشونت می گنجند.
“زنان”، سمبل مسالمت!
چرا “زنان” به مثابه سمبل مسالمت نامیده می شوند؟ واضح است که وقتی از زنان صحبت می شود، تک تک زنان به طور مطلق مد نظر نیستند، بلکه به زنان به مثابه یک پدیده اجتماعی نگریسته می شود. هر زنی بنا به میزان آگاهی اش، بنا به جایگاه طبقاتی و اجتماعی اش و بنا به میزان قدرتی که در دست دارد، فاصله اش را با خشونت و به همان نسبت با مسالمت تعیین می کند.
اما “زنان” بطور کل در تاریخ بشریت به جز دوره های استثنائی، همواره در جایگاه فرودست قرار گرفته اند. مسلم است که ابتدا قدرت فیزیکی نقش مهم و تعیین کننده ای در جایگاه “زن” چه در خانه و چه در بیرون از خانه ایفا کرده است. اکنون نیز قدرت فیزیکی هم چنان عامل بزرگی در فرودست بودن “زن” به شمار می آید. اما جامعه طبقاتی در پروسه رشد خود، بسیاری عوامل دیگر را نیز با تئوری برتری حیوانی ِ قوی بر ضعیف تلفیق کرده و باعث تداوم و ابقای نقش “زن” در جامعه در مقام فرمان بر شده است.
دختر ِ معترض، سر به هوا و سلیطه نامیده شد، و دختر حرف گوش کن، سربه زیرو متین به شمار آمد. “زن” برای حفظ بقای خود مجبور به فرمان بری شد و هر جا که نافرمانی کرد، از آن جا طرد شد. چه در خانه و چه در جامعه.
“زنان” در طول تاریخ یا تحت خشونت فیزیکی قرار گرفتند ، یا تحقیر شده و به مسخره گرفته شده اند. کار مساوی زنان با مردان به طور نابرابر ارزش گذاری شده تا آن جا که تمام کار ِ خانه را بدون دست مزد انجام دادند. روح زنان را کشتند تا جسمش را به تاراج ببرند یا جسم او را سنگ باران کرده و زیر خاک چال کردند.
تبعیضی که زنان به طور مداوم و سلسله وار دیده اند، ضدیت با خشونت را در آن ها نهادی کرده است. به همین دلیل می توان ادعا کرد که “زنان” به طور عام از اعمال خشونت هیچ نفعی نمی برند و سمبل مسالمت جویی هستند.
خشونت انحصاری نیست
خشونت آن چنان در تار و پود جوامع اجین شده است که گاهی به نظر نیامده، دیده نشده وبه شمار نمی آید. رفتار خشن با معنی گسترده آن که تنها به خشونت فیزیکی منحصر نمی شود، متعلق به یک طبقه یا اقشاری از جامعه نیست. خشونت، طبقه و قشر، پول ، ثروت و فقر نمی شناسد و در هر رابطه ای خودنمایی می کند. در جامعه ای که سراسر تبعیض عمل می کند، خشونت نیز در رابطه انسان ها زاده می شود.
خشونت از تبعیض زاده می شود، در جامعه بازتولید شده و در خانه ها پرورش می یابد و این دور باطل را هم چنان طی می کند. خشونت، خشونت به بار می آورد، رفتار خشن، انسان خشن می پروراند. لازم نیست هر کس خود شخصا خشونت را تجربه کند، شاهدین رفتار خشن نیز خشونت دیده محسوب می شوند. کودکانی که تنها شاهد رفتار خشن پدر بر مادر هستند، نیز خود قربانی خشونت به حساب می آیند.
تنها با رواج آگاهی و شناخت کلیه مظاهر رفتار خشونت آمیز و هم چنین مقابله با خشونت در جامعه و در خانه، چه با تصویب قوانین پیش گیرانه و تشدید مجازات بعد از حادثه و چه با شکستن تابوها و فرهنگ و اخلاق مردسالارانه، می توان گام به گام با حاکمیت خشونت مقابله کرد.
تبعیض، خشونت است.
تحقیر، خشونت است.
اجبار، زور و تحمیل، خشونت است.
نافرمانی، ضد خشونت است، چون علیه اجبار است.
اعتراض ضد خشونت است، زیرا علیه تبعیض است.
دفاع، ضد خشونت است، زیرا علیه تهاجم و حمله است.