فرق بین زهراها / عفت ماهباز

– یکی از مدافعان حقوق زن در ایران می پرسد:«چون من در سایت و روزنامه مان از حقوق زنان می نویسیم ،مدافع حقوق بشر هستم اما زهرا نیست چرا؟
دکتر زهرا در روستایی دور افتاده به نام سیس در کردستان خدمت می کرد .جایی که حتی در نقشه نامش نیست .اگر طبابت برای روستاییان محروم دفاع از حقوق بشر نیست ،پس چیست؟ اگر حق آن روستایی ها برخورداری از بهداشت و درمان هست خب چرا زهرا که برای رسیدن به این حق آنها را یاری می کرده چرا مدافع حقوق بشر نیست؟»

زهرا جان حق با تو ست /
که بپرسی چه فرقی بین این زهرا و ان زهراست /
زهرا کاظمی، زهرا بنی یعقوب /
.هردو زنانی با زبانی آگاه /
در خدمت مردم /
کشتنشان .

یا گفتند مرده /
خودکشی کرده /
هر دو در زندانی در ایران /
با آثاری کبود بر تن و جان /
مظلومانه و تنها /
بی آنکه کسی بداند /
چه گذشته بر آنها /
برای زهرا کاظمی نوشتند و گفتند … /
امااین زهرا…؟!

می پرسی آما چه فرقی است بین این و…؟ /
تنها داشتن پاسپورتی خارجی یا…؟! /
که دنیا پیگیر ان شد که چرا؟. /
اطلاعیه ها صادر شدند /
از عفو بین الملل تا… !

آسیه جه خوب گفت:
تو هم ورق خورده ای در دیروز
در این میان /
کسی باور نمی کند که تو خواهرمان نیستی ! /
یا حتی دختر خاله عزیز و یا اینکه دختر همکلاسی قدیم. /
باور نمی کنند که تو هم جنس عاطفه ایی یا همان زهرا کاظمی ایی. /
اما چه زود ورق خورده ای در دیروز /
چه زود /
کسی گفت /
او ور ق خورده . پایان.نقطه. سر خط . /
دنبال جه می گزدی ؟ /
دنبال جه می گزدم ؟ /
ماهی که گذشت و نگذشت /
تو را ورق زدند. نقطه سر خط . /
دنبال چه می گردم ؟پی کدام حقوق بشرم؟! /
سه هفته ایی است برای زهرا /
اوراق را زیر رو می کنند ! /
پی چه می گردند؟ که تا شاید /
چه شود!!
خوشبخت زهرا کاظمی ؟! /
بعد از مرگ /
پاسی کانادایی داشت /
با سه وکیل مبرز

پاسپورت حارجی –
چه شانس بزرگی است! /
پاسپورتی از ان نوع که زهرا نداشت –
این بی دفاع دختر /
که مرد و هیچ نماند از او /
جز سکوت مانده بر دیوارهای سرد خانه /
در جنوبی ترین نقطه شهر خاوران /
مادر با لهجه شمالی اش /
موی می کند، مویه می کند، زیر لب /
گناه دخترم چه بود؟به چه جرمی آیا /
سکوت.

انها که سکوت کردند می گویند ؟ /
که نکند شاید /
که چی /
او نماز می خوانده و یا … /
در چه شک دارند /
در این خاموشی ؟

ای با شمام آی /
بهتر است /
آی پدرها مادر ها /
آی …/
.خوبتر است آی /
برای بچه ها /
هر جور شده /
پاسی خارچی دست و پا کنید تا …

یکی داد می زند که: /
عمو برای خوشایند تو که نمی شود … /
که چی؟! /
اعلامیه داد؟ /
دنیا پر از کاغذ است که /
رویشان سیاه شده از زوز و ظلم

دردم گرفته، درد /
حقوق بشر کجاست؟ /
در جلد پاسپورتی خارجی ؟ /
می شود دفاع کرد /
از…

سرم در دوران هست و نیست /
گیج می خورد /
فشار خون مادر زهرا بالا ست، /
بالا و پایین هم نمی اید /
دردم می اید که /
کسی ندیده ترا /
انگار گم شده ام /
در میان آنهمه های وهوی

دردم می آید که تو من می شوی /
۲۷ ساله ایی، در سلولی در اوین /
باور نمی کنند که تو همان دلارام علی۲ هستی /
دستت را شکستند و بر اسفالت کشاندت /
نه کسی باور نمی کند تو همان عاطفه ایی۳ /
بر بالای چرثقیل /
تاب می خوری هنوز /
در کابوس من

کسی باور نمی کند تو نوشینی، زینبی، ژیلا یی، /
پروینی و مریم آسیه و شادی وشیرینی /
کسی باور نمی کند تو را بردند که . /
دفاع از خون ریخته ات /
همان دفاع از زهره و ژیلا و شهلاست . /
کسی باور نمی کند /
که تو همان زن در دیار غربتی /
که دستشان دور شده از او /
کسی باور نمی کند تو خود منی /
که امروز نیستی ورق خوردی در دیروز /
ما ماندیم که با مادر، درماتم مرگ تو باشیم /

* * * * * * *

تقریبا یک ماه از مرگ دردناک و مظلومانه زهرا گذشته است و در رسانه های خبری ایران و خارج از کشور، این موضوع آنگونه که ایجاب می کرد، مورد توجه قرار نگرفته است . در زیر شرح کوتاهی می آید، از ماجرای دو زهرا که در فاصله چهار سال هر دو در زندان های ایران جان باختند.
دکتر زهرا بنی یعقوب ۲۷ ساله هفت سال در مدرسه‌ی تیزهوشان تحصیل کرده و با رتبه ۲۱ در رشته پزشکی وارد دانشگاه تهران شد. یک و نیم سال پیش از دانشگاه تهران دکتری اش را گرفت. سال گذشته نیز در آزمون تخصصی قبول شده بود.او می‌خواست اورولوژیست شود. بعد از اتمام درسش به درخواست خود، طرح پزشکی‌اش را در یکی از روستاهای محروم همدان، نزدیک دهگلان می‌گذراند. خانواده‌ی زهرا در خانه‌ای کوچک در محله خاوران در جنوب تهران زندگی می‌کنند.
دکتر«زهرا بنی یعقوب » روز ۲۰ مهرماه به همراه نامزدش در همدان توسط نیروهای ستاد امر به معروف و نهی از منکر دستگیر شد و پس از بازداشت ۴۸ ساعته وقتی پدر و مادرش برای اطلاع از وضع فرزندشان به همدان می‌روند، ماموران این ارگان از خودکشی دکتر زهرا خبر می‌دهد.
پزشکی قانونی علت مرگ دکتر زهرا بنی عامری را :”فشار بر عناصر حیاتی گردن توسط جسم رشته مانند و قابل انعطاف و عوارض ناشی از آن تعیین شده است. معاینه جسد ۹ صبح روز یکشنبه و زمان فوت حدود ساعت ۹ شب شنبه ۲۱/۷/۸۶ تعیین گردیده است”.

مهدی الماسی معاون ‏دادگستری استان همدان در مصاحبه باخبرگزاری ایسنا مقتول را دانشجوی پزشکی دانشگاه علوم پزشکی همدان خوانده و گفته است:‏‎ “بیستم مهر ماه سال جاری، این دانشجوی ۲۷ ساله به علت ارتکاب ‏جرم مشهود، که بعداً اعلام گردید همراهی مقتول با فرد نامحرم بوده است، در یکی از اماکن عمومی، توسط ضابطان امر به معروف به این مرکز انتقال داده شد و به علت تعطیلی روز ‏جمعه و عید فطر ۴۸ ساعت در بازداشت به سر برد.الماسی ادامه می دهد: “این دختر در راهروی طبقه دوم مرکز امر به معروف، از فرصت به دست آمده استفاده کرده اقدام به ‏کشتن خود با استفاده از پارچه پلاکارد تبلیغاتی موجود در راهرو کرد به طوری که ماموران هنگام حضور در صحنه با ‏جسد وی مواجه شدند.”

گروهی از نمایندگان پیشین مجلس شورای اسلامی که در تشکلی موسوم به مجمع نمایندگان ادوار گردآمده اند طی نامه سرگشاده ای به رئیس قوه قضائیه ایران، خواهان رسیدگی به پرونده زهرا بنی یعقوب (بنی عامری)، پزشک جوانی شدند که هنگام بازداشت در همدان به شکل سؤال برانگیزی جان خود را از دست داده است
.
ادعا می شود که زهرا با پارچه های تبلیغاتی موجود در بازداشتگاه طناب دار ساخته است. پدر و مادر زهرا می گویند:”زهرا ۱۷۰ سانتی متر قد و ۷۷ کیلو وزن داشت و پارچه های تبلیغاتی چگونه می توانند تحمل چنین وزنی را داشته باشند؟”
پدر دکتر زهرا که خودکشی فرزندش را باور ندارد، میگوید:: « «وقتی تلفن زنگ زد و من شماره ی زهرا را دیدم و شنیدم که مردی از آن سوی خط از من پرسید که آیا شما پدر زهرا هستید، فکر کردم تصادف کرده است، آنها اجازه ندادند من با دخترم حرف بزنم، وقتی گفتند او را بازداشت کرده اند با پول و سند به طرف همدان به راه افتادم.»
او ادامه داد: «آنجا به من گفتند باید به دادگاه و یا به پزشکی قانونی مراجعه کنم و در نهایت به من گفتند دخترم خودکشی کرده در حالی که برادرش دقایقی قبل از زمانی که به عنوان زمان مرگ در پروندهاش نوشته شده با او صحبت کرد و حال زهرا خوب بوده است.»: «برای رسیدگی به پروندهی دخترم به نهادهای مختلف از جمله ریاست جمهوری و قوهی قضاییه نامه نوشته ام اما تا این لحظه جوابی دریافت نکردهام.»

رحیم برادر زهرا می گوید: “سفر بودم. چند بار تماس گرفتم موبایل زهرا خط نمی داد.شماره ستاد را گرفتم ۱۲ بار. به من گفتند زهرا در اختیار ستاد عملیات است و ساعت ۹ شب می توانم تماس بگیرم.ساعت یک ربع به ۹ زهرا زنگ زد؛ خیلی ذوق کردم از ستاد تماس می گرفت، گفتم چی شده؟ ناراحت نباش ! بابا با پول و سند در راه است. غصه نخور. پرسیدم کتک ات که نزدند، گفت “،نه! یک آقایی بالای سرم ایستاده.” آن زمان روحیه اش خوب بود، من حال خواهرم را بعد از ۲۷ سال می دانم، اما آنها در گزارش خود نوشته اند ساعت نه و ربع خودش را حلق آویز کرده است.” رحیم معتقد است صحنه خود کشی با عقل جور در نمی آید: “صندلی را به من نشان دادند که یک جفت جای پا مثل مهر روی آن بود.مگر با بالا رفتن از صندلی و درست کردن حلقه دار با یک پارچه و دار زدن تنها یک جفت جای پا روی صندلی باقی می ماند؟” به یقین می گویم که خودکشی زهرا غیر ممکن است. چون خوم یک ربع پیش از مرگش صحبت کردم با روحیه خوبش و دلداری های من محال است او خودکشی کرده باشد.” او از حرف های ضد ونقیض مسئولان ستاد امر به معروف و نهی از منکر؛ اداره آگاهی و حتی گواهی پزشکی قانونی از مرگ خواهرش می گوید. این که مسئولان ستاد مرگ دکتر زهرا را ساعت هشت ونیم شب اعلام می کنند اما برادر ساعت یک ربع به ۹ شب با او صحبت کرده بود و پزشکی قانونی که ساعت مرگ را ساعت ۹ اعلام کرده است.» همچنین به گفتهی وی در گزارش پزشکی قانونی جراحاتی بر پا و گردن زهرا دیده شده است
مادر ضجه کنان می گوید:”روی پاهای زهرا چند کبودی که جای لگد بوده؛دیده شده است.حدس می زنم که همان موقع زهرا به ماموران گفته که بگذارید تا پدر و مادرم بیایند تا نشان تان بدهم. شاید همین حرفهای زهرا مامورا ن را عصبانی کرده و او را زیر کتک گرفته اند. مادر با خود می گوید:”در پرونده نوشته اند جرمی مشهود نبوده است.”

در حال حاضر شیرین عبادی نوشین نجفی ، عضو کانون مدافعان حقوق بشر، وکالت پرونده ی دکتر زهرا را به عهده گرفته است. شیرین عبادی می گوید: «یک پزشک را به جرم این که با همکار مردش در خیابان دیده اند به زندان میاندازند و سرانجام با رفتارهای تحقیرآمیز جسدش را تحویل خانوادهاش میدهند. این دختر نیم ساعت قبل از مرگ با خانوادهاش صحبت کرده بود. چگونه ممکن است در این مدت کوتاه دست به خودکشی زده باشد. چرا مقامات قضایی ما بر این مسایل چشم میبندند. تا کی میتوان این مسایل را نادیده گرفت.»

* * * * * * *

زهرا کاظمی ۵۷ ساله در شیراز متولد شد. وی در ۱۹۷۴ برای تحصیل در رشته ادبیات و سینما به دانشگاه پاریس رفت. در سال ۱۹۹۳ همراه پسرش، استفان هاشمی، به کبک کانادا مهاجرت کرد. زهرا کاظمی به عنوان یک خبرنگار کانادایی- ایرانی تبار، برای مجله کانادایی «رکتوروسو» گزارش تهیه میکرد. در سال ۲۰۰۳ میلادی زهرا کاضمی در جریان یک مسافرت به عنوان خبرنگار در ایران دستگیر و کشته شد.
در جریان ناآرامیهای خرداد ماه ۱۳۸۲ که منجر به دستگیری تعدادی زیادی در تهران شد، خانوادههای آنان در ۲ تیر ۱۳۸۲ تجمع اعتراض آمیزی را در مقابل زندان اوین تشکیل دادند. زهرا کاظمی در این روز برای تهیه گزارش و تصویر، در این تجمع حاضر شده و اقدام به تهیه گزارش از تجمع در اطراف زندان کرد و مقابل زندان بازداشت شد
او در حالی که مدت ۱۸ روز در بازداشت به سر میبرد، در ۲۰ تیر به دلایلی که مورد دعاوی زیادی بوده است، از دنیا میرود. از جمله این دعاوی دخالت مستقیم سعید مرتضوی در بازجویی از خانم کاظمی و ضربه زدن با باتوم بر سر نامبرده که منتجر به ضربه مغزی و نهایتاً مرگ می شود. مقامات ایران دلیل مرگ را غش و برخورد سر خانم کاظمی با زمین و نهایتاً ضربه مغزی ذکر کردند

زهرا کاظمی، خبرنگار کانادایی متولد ایران پزشکی که زهرا کاظمی، خبرنگار کانادایی متولد ایران را در بیمارستانی بیمارستان بقیهالله ر تهران معاینه کرده بود جراحات کاظمی تنها میتوانسته ناشی از ضرب و شتم، شکنجه و تجاوز بوده باشد
وزیر خارجه کانادا گفته است که هیچ شکی وجود ندارد که خانم کاظمی در دوران بازداشت به قتل رسیده است.
در نامهای که از سوی مقامهای زندان به پرستار تحویل داده شد، ذکر شده بود که خانم کاظمی از ناراحتی دستگاه گوارش رنج میبرد.
معاینات یک پرستار نشان داد که خانم کاظمی احتمالا با خشونت مورد تجاوز قرار گرفته بود و شکی ندارد که خانم کاظمی شکنجه شده بود.
شرایط حاکم بر نحوه مرگ خانم کاظمی باعث نزاعی دیپلماتیک میان ایران و کانادا شد؛ مقام های ایرانی از بازگرداندن جسد خانم کاظمی به کانادا خودداری کردهاند.
تشکیل کمیته حقیقتیاب به دستور ریاست جمهوری ایران و مصاحبههایی که با وی صورت گرفت، دریافته است که سه وزیر از پنج وزیر کابنیه محمد خاتمی از دستگیری زهرا کاظمی مطلع بودهاند و هیچگونه اقدامی در این زمینه انجام ندادهاند
١١ تیر ماه شعبهی ۱۵ تشخیص دیوان عالی کشوردر پی درخواست وکلای خانواده زهرا کاظمی تشکیل شد. محمدعلی دادخواه، شیرین عبادی و عبدالفتاح سلطانی به عنوان وکلای مادر زهرا کاظمی ، اعادهی دادرسی را بدلیل عدم تحقیقات کامل در باره قتل عمد خواستار شدند. اگر دیوان عالی کشور به اعتراضات وکلای خانواده این روزنامه نگار توجه کند باید به بازگشایی پرونده رای دهد.

آیا دکتر زهرا بنی یعقوب فرقی با زهرا کاظمی روزنامه نگار داشت .؟ از زمانی که مرگ دردناک زهرا کاظمی را اعلام کردند رسانه های خبری دنیا هر روز مطالبی در مورد او و مرگ مشکوکش نوشتند. رادیو و رسانه های ایرانی در خارج از کشور هر روز از زندگیش و چگونگی مرگ او سخن گفتند و حتی امروز بعد از گذشت ۴ سال از مرگ او خوشبختانه هنوز خون نا به حق ریخته او را پی گیری میکنند.از جمله از همان اولین روزها مجامع حقوق بشری از عفو بین المل و دیگر نهادهای حقول بشری اعلامیه دادند و مرگ او را مشکون اعلام و این حرکت را محکوم کردند.
همان زمان به دستور رئس جمهور وقت هیئت ویژه تشکیل شد تا به دولت کانادا پاسخ دهد که چرا و چگونه این مرگ بوقوع پیوسته است! از هر سو صدای دادخواهی برای خون ریخته او به درستی به گوش جهانیان رسید. اما زهرا بنی یعقوب، ماهی از مرگش گذشته و هنوز حتی امنستی عفو بین المل، هیومن واچ داگ و….د. زهرا کاظمی خبرنگار ایرانی و کانادایی حداقل این شانس را داشت در آنی دنیای خبری و سازمان های ریز و درشت حقوق بشری از او سخن بگویند و هزاران زن ایرانی در سرتاسر دنیا با مادر و پسرش همدلی و همدردی کنند، اما دکتر زهرا جوان با هزاران آمال و ارزو در آغاز بهار هستی خویش، پر پر کردند و… .چگونه می شود به سکوت پایان داد؟!.

عفت ماهباز

لندن

* * * * * *
زیرنویس
۱ – دکتر زهرا در لباس فارغ التحصیلی در دانشگاه تهران
۲ – دلارام علی ۲۲ خرداد سال ۸۵ در تجمعی اعتراضی زنان نسبت به قوانین تبعیض آمیز در میدان هفت تیر همراه با ضرب و شتم زیاد دستگیر شد.دست وی در اثر ضرب و شتم شکست. حکم اولیه دادگاه دو سال و ده ماه حبس و ۲۰ ضربه شلاق بود که دادگاه تجدیدنظر دو سال و شش ماه زندان و ده ضربه شلاق را تایید کرده است
۳ – عاطفه رجبی، ۱۶ یا ۲۲ ساله را، در شهرستان ۲۵ مردادماه ۱۳۸۳در سى مترى نارنج باغ شهرستان نکا به جرم آنچه “اعمال منافی عفت” خوانده شد، به دار آویخته اند.*۲ . گفته های مردم محل،حاکی از آن است که عاطفه از سلامت کامل روانی برخوردار نبوده است
منبع خبر: کانون زنان ایرانی در دیدار فعالان حقوق زنان با خانواده دکتر زهرا http://www.irwomen.net

http://efatmahbaz.blogfa.com

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *