حقوق بشر از آن همه / منیره برادران

در سحرگاه روز جمعه، ١٠ دسامبر ١٩۴٨مجمع عمومی سازمان ملل در پاریس بیانیه ٣٠ ماده ای حقوق بشر را، که پیش نویس آن توسط کمیسیون حقوق بشر تهیه شده بود، تصویب کرد و این روز را روز جهانی حقوق بشر اعلام کرد تا « از این طریق هر فردی و همه سازمانهای جامعه در هر زمانی این بیانیه را موضوع حال بدانند.»

این اعلامیه ضمن اینکه بر بیانیه های پیشین حقوق بشر و نیز بر ایده های عصر روشنگری تکیه دارد، اما تعبیر جدیدی از حقوق بشر ارائه می دهد که قبلا سابقه نداشته است. تعبیر جدید، حقوق بشر را امری جهانی و ورای مرزهای ملی و فرهنگی قلمداد می کنذ. سرلوحه اعلامیه جهانی حقوق بشر بر این اصل استوار است:
«تمام افراد بشر آزاد زاده می شوند و از لحاظ حیثیت و کرامت انسانی و حقوق با هم برابرند. همگی دارای عقل و وجدان هستند و باید با یکدیگر با روحیه ای برادرانه رفتار کنند.»
همچنین ممنوعیت هر نوع تبعیض (ماده ٢)، که در بیانیه های پیشین مسکوت مانده بود، بر ایده جهانی بودن حقوق بشر تکیه دارد.
اعلامیه جهانی متاثر از تجربه نکبت بار دو جنگ جهانی، نژادپرستی و فاشیسم است و راه جلوگیری از تکرار آنها را شناسائی و رعایت حقوق بشر در سطح جهان می داند. در دیباچه این اعلامیه آمده است:
«شناسائی حیثیت و کرامت ذاتی تمام اعضای خانواده بشری و حقوق برابر و سلب ناپذیر آنان اساس آزادی، عدالت و صلح در جهان است.»

حقوق بشر میراث سنت غربی؟

اختلاف نظر و جدل هائی که در روند شکل گیری سازمان ملل و نیز در نوشتن اعلامیه جهانی حقوق بشر بوجود آمد، نشان می دهد که استدلال هنوز رایج که حقوق بشر جهانی میراث سنت و فرهنگ غربی بوده و بنابراین غیرقابل ترجمه و گسترش به دیگر کشورهاست، چقدر بی پایه و اساس است. در تشکیل سازمان ملل نمی توان نقش کشورهای آمریکای لاتین و همچنین فشار سازمانهای غیردولتی را نادیده گرفت. مثلا در ایالات متحده فشار کنگره یهودیان و مجمع پیشرفت رنگین پوستان دولت آمریکا را واداشت که در کنفراس سان فرانسیسکو، که در آن منشور سازمان ملل تصویب شد، از موضع محافظه کارانه قبلی کناره گیری کند. تلاش سازمانهای غیردولتی و کشورهای پاناما، شیلی و کوبا در کنفرانس سان فرانسیسکو منجر به آن شد که موادی از حقوق بشر که باید مورد احترام و رعایت جهانی قرار گیرند، در منشور سازمان ملل گنجانده شوند. گرچه اصرار آنها برای گنجاندن یک میثاق حقوق بشر در آن منشور مورد موافقت همگانی قرار نگرفت.
پیش از اجلاس سان فرانسیسکو، در کنفراس دومبارتن اوکس در سال ١٩۴۴ چهار قدرت پیروز در جنگ جهانی دوم بنا را براین گذاشته بودند که «احترام به حقوق بشر و آزادیهای بنیادین» صرفا آرمانی فرعی برای سازمان ملل تلقی شود. هر چهار دولت هر کدام به دلیلی نگران منافع خود بودند. در ایالات متحده تبعیض علیه سیاهان هنوز رسمیت داشت؛ بریتانیا و فرانسه تمایلی به اعطای دموکراسی به مستعمراتشان را نداشتند و حکومت شوروی تاب تحمل دگراندیشان و مخالفان را نداشت.

منشور سازمان ملل جایگاه مهمی در توجه و حمایت بین المللی از حقوق بشر ایفا کرد و زمینه را برای پیشبرد ارزشهای حقوق بشر مهیا کرد. در سال ١٩۴٧ کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل شکل گرفت که وظیفه مقدم آن تهیه پیش نویس حقوق بشر بود. النوره روزولت، بیوه فرانکلین روزولت، ریاست این کمیسیون را بر عهده داشت. غیر از او ۶ نفر دیگر از کشورهای کانادا، فرانسه، چین، شیلی، شوروی، لبنان در این کمیسیون شرکت داشتند. بعد از قریب یک سال بحث و کارهای کارشناسی، در ١٠ دسامبر ١٩۴٨ پیش نویس مواد اعلامیه جهانی حقوق بشر در اجلاس عمومی سازمان ملل به تصویب رسید.

اعتبار جهانی اعلامیه

اعتبار جهانی اعلامیه حقوق بشر در این نکته نهفته است که نویسندگان آن از گنجاندن استدلالهای فلسفی و دینی برای برابری و آزادی انسانها خودداری ورزیدند. جدا از اینکه فلسفه و استدلال های هر کشوری از حقوق بشر متفاوت است، آوردن استدلال دینی، لائیک بودن حقوق بشر را زیر سوال می برد. به این ترتیب تلاش هلند و مکزیک که حقوق بشر امری خدادادی و روحانی وانمود شود، از طرف کشورهای سوسیالیستی و همچنین چین و شیلی رد شد. چانگ، نماینده چین در رد این پیشنهاد گفت:
«چین جمعیت بزرگی از ساکنان دنیا را نمایندگی می کند که ایده هایشان متفاوت است با تفکرات مسیحی. اما این کشور هرگز به این فکر نیفتاده که ایده هایش در اعلامیه گنجانده شود. من از همکارانم درخواست می کنم که به ماده ١ بیانیه چیزی اضافه نکنند و از آوردن مفاهیم و معانی متافیزیکی در آن خودداری کنند. چرا که در کشورهای اروپائی هم، زمان عدم بردباری دینی بسرآمده است.»

مواد این اعلامیه در عین اینکه به همدیگر وابستگی متقابل دارند و تحقق یکی غیرقابل تفکیک از دیگری است، اما در قالب یک مجموعه، آنها میراث سنتها و قوانین کشورهای مختلف هستند. بندهای ٣ تا ٢١ که به حق مشارکت سیاسی و اجتماعی و حقوق جامعه شهروندی تکیه دارد، از سنت بیانیه های استقلال آمریکا و حقوق بشر و شهروندی فرانسه، که از قرن ١٩ به بعد پایه قوانین اساسی کشورهای غربی شد، اخذ شده است.
همزمان اما، بندهای ٢٢ تا ٢٧ حاوی یک سلسله حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی است متاثر از انقلاب مکزیک در سال ١٩١٧، که قانون اساسی بعضی کشورهای آمریکای لاتین هم از دستاوردهای آن بهره جسته است. بعضی از مواد اعلامیه جهانی حقوق بشر بطور مستقیم از قانون اساسی پاناما، کوبا و شیلی گرفته شده است: مثل حق کار (ماده ٢٣)، حق استراحت وفراغت (ماده ٢۴) و حق مشارکت در زندگی فرهنگی جامعه.

چه کشورهائی به اعلامیه جهانی حقوق بشر رای ندادند؟

اعلامیه رای مخالف نداشت و با رای ۴٨ کشور به تصویب رسید. در آن سالهای اول تاسیس سازمان ملل، تعداد کشورهای عضو این سازمان بالغ بر۵۶ کشور بود. هنوز بسیاری از کشورها استقلال خود را باز نیافته بودند و نقشه جغرافیای جهانی در حال تغییر بود.
عربستان سعودی، که حق برگشت از دین (ماده ١٨) و نیز انتخاب آزاد همسر (ماده ١۶) را با قوانین اسلام در تناقض می دید و همچنین آفریقای جنوبی، که مخالف ممنوعیت تبعیض نژادی بود، از دادن رای به اعلامیه خوددرای ورزیدند.
بلوک سوسیالیستی هم از دادن رای به اعلامیه امتناع کرد با این استدلال که تضمین حقوق بشر در جامعه سوسیالیستی از طریق کارکرد دولت بر تقسیم ثروت عملی می شود. پاولوف نماینده شوروی استدلال می کرد که در یک جامعه بی طبقه، دولت و فرد یک واحد درهم تنیده را تشکیل می دهند و منافع شان از یکدیگر جدائی ناپذیر است.
نویسندگان اعلامیه این استدلال را رد کردند. با تکیه به دو اصل:
– حقوق فردی بر منافع دولت مقدم است و نمی توان جانشینی برای حقوق فردی انسانها قائل شد. به بیان دیگر حقوق بشر بر امور سیاسی اولویت دارد.
– حقوق بشرغیر قابل واگذاری است و نمی توان تحقق آن را به امر دیگری منوط ساخت.

با استدلالی مشابه بلوک شوروی سابق، چین در سال ١٩٩١کشور خود را از رعایت حقوق فردی مندرج در اعلامیه جهانی حقوق بشر مستثنا دانست. « چین یک کشور در حال توسعه با متابع محدود است و در آن حقوق اشتراکی برای توسعه و زیست بر حقوق فردی انسانها تقدم دارد. حقوق فردی می تواند به ناآرامی های احتماعی بیانجامد و باید به سود وظیفه ای که افراد در مقابل جمع دارند، محدود گردد.»

انسان، شهروند جهانی

مشخصه مهم اعلامیه جهانی حقوق بشر، جهانی کردن مسائل و حقوق انسانهاست و بر تفکری مستدل شده که بنا به آن، انسان در وهله اول انسان است و نه فقط شهروند کشوری معین. بنابراین از حقوقی برخوردار است که جامعه بین المللی موظف به تضمین آن است. در این ایده انسان در درجه اول شهروند جهانی به حساب می آید. بی خانمان شدن میلیونها نفر از مردم کشورهای مختلف به دنبال فاجعه جنگ جهانی دوم و بی وطن گشتن گروه هائی از جمعیت جهان بر اثر هولوکاست، معضلاتی بودند فراروی حقوق بشر و راه حل آن جز با همکاریهای بین المللی میسر نبود.
چنین دیدگاه و نیازی در ماده ١٣ اعلامیه، که از حق مهاجرت و رفت و آمد آزادنه دفاع می کند؛ در ماده ١۴ که حق پناهندگی را به رسمیت می شناسد و بالاخره در ماده ١۵ که برای انسانها حق شهروندی قائل است، نمایان می شود.

اغراق نخواهد بود اگر بگوئیم اعلامیه جهانی حقوق بشر مهمترین حادثه بعد از جنگ جهانی دوم بوده است. این اعلامیه محصول خرد و بشردوستی همگانی است و از آن فرد-فرد انسانهاست. از آن انسانهای دربند، مردم تحت ستم و حاشیه نشینان است و نیز از آن کسانی، که دنیا را عاری از این رنجها می خواهند.

——————————————————————————————-
منابع:

-Mattias Koenig, Menschenrechte; campus
– لیالوین، پرشس و پاسخ در باره حقوق بشر؛ ترجمه محمدجعفر پوینده
– ج. رابرتسون، داستان حقوق بشر؛ سایت امید- بنیاد برومند www.abfiran.org

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *