سکولاریسم نو » در هفته گذشته، و همزمان با باز شدن دانشگاه ها در ترکیه، بار دیگر مساله ی ورود دختران و زنانی که نمی توانند با «حجاب اسلامی» وارد مراکز آموزش عمومی ترکیه شوند مطرح شده است. آن گونه که خبرگزاری های ایران با آب و تاب گزارش داده اند، این دانشگاه ها از ثبت نام و پذیرش دانشجویانی که حجاب دارند جلوگیری می کنند. همزمان با این جریان، در یکی از شهرهای بلژیک نیز از تظاهرات دخترانی که می خواهند با «حجاب اسلامی» به دانشگاه ها بروند جلوگیری به عمل آمده است. برخی از مردمان، و از جمله گردانندگان حکومت اسلامی، معتقدند که منع «حجاب اسلامی» در اماکن آموزشی رفتاری است در تضاد با حقوق بشر. و عده ای، از جمله بیشتر دولت های اروپایی که اکنون همین روش جلوگیری از ورود حجاب اسلامی را به مراکز آموزشی خود دنبال می کنند، این رفتار را ـ با توجه به قوانین سکولار خودشان ـ در تضاد با حقوق بشر نمی بییند. مطلب حاضر بر اساس همین دیدگاه ها به مساله پدیده ای به نام «حجاب اسلامی» می پردازد.
ممنوعیت پوشش آزاد در ایران
حجاب اجباری، یا به سخن دیگر، «ممنوعیت پوشش آزاد»، از یک ماه پس از انقلاب اسلامی شروع شد، درست چند روز قبل از فرا رسیدن هشتم مارس. نشریه ی جمهوری اسلامی، زیر تیتر «زنان باید با حجاب به ادارات بروند»، از قول آیت الله خمینی نوشت که: «در وزارت خانه ی اسلامی نباید معصیت بشود. در وزارت خانه های اسلامی نباید زن های لخت بیایند. زن ها باید بروند. مانعی ندارد لیکن با حجاب شرعی باشند». این سخن، علاوه بر این که پوشش سر و بدن را اجباری اعلام می کرد، به مردمان عامی کوچه و بازار نیز می گفت که زنی که حجاب شرعی ندارد لخت به حساب می آید. و در پی سخنان آیت الله نیز، بلافاصله، به همه ی ادارات در داخل ایران و همین طور به سفارت خانه ها، دفاتر نمایندگی های ایران، و موسسات ریز و درشتی که زیر نظر دولت ایران در خارج کار می کردند (مثل بانک ملی) بخشنامه شد که لازم است کارمندان زن با پوشش شرعی به محل کارشان بروند. بدین ترتیب، ناگهان ظرف یک هفته، میلیون ها زن ایرانی که در ادارات دولتی و وابسته به دولت کار می کردند ـ چه در داخل و چه در خارج ـ زیر «حجاب»ی رفتند که ابتدا نام «حجاب شرعی» داشت و بعد تبدیل شد به حجاب اسلامی. باید توجه داشت که این فرمان در واقع و بیشتر نظر به میلیون ها زن ایرانی کارمند و کارگری داشت که نود و نه درصدشان حجاب نداشتند؛ به خصوص زن هایی که بیرون از ایران زندگی می کردند. اینگونه بود که ناگهان عابران خیابان های خارج از ایران چشم شان به زنانی افتاد که از گلو به پایین لباس های مد روز پوشیده اما کله هاشان را با پارچه ای سفت و سخت بسته اند. اما شکل حجاب این زن ها در این کشورها هم با زنان محجبه ی قبل از انقلاب ایران متفاوت بود و هم با شکل حجاب زن هایی که از کشور های، مثلاً، عربستان و پاکستان و دیگر کشورهای مسلمان نشین می آمدند. این زن ها در واقع پوشش مذهبی نداشتند بلکه پوسترهای تبلیغاتی حکومتی بودند که از همان ابتدا قصد جهانگیری داشت و زن ها بهترین وسیله بودند برای شناساندن پدیده ای نوظهور به نام «جمهوری اسلامی ».
حجاب اسلامی از کجا شروع شد؟
تا قبل از حکومت اسلامی و ممنوعیت غیر انسانی پوشش آزاد برای زنان در ایران، پوشاندن موی به وسیله زنانی مسلمان در اروپا و آمریکا عادی شناخته می شد و مردمان این کشورها در کوچه و خیابان می دیدند که زنان آفریقایی سربندی بزرگ و رنگی به سر می بندند، زنان هندی بخشی از شکمشان را باز می گذارند، ژاپنی ها دامن چسبان می پوشند و قدم هایی کوتاه تر از دیگران برمی دارند، عرب ها عبا و مقنعه دارند، و زنانی هم هستند که با روسری به خیابان می آیند. کسی هم کاری به کارشان نداشت. زیرا همه ی آنها را نوعی از پوشش سنتی می دیدند که در قوانین کشورهای پیشرفته مانعی برای آن ها وجود نداشت.
به علاوه، تا آنزمان، در این کشورها دختران مسلمانی که خود می خواستند و یا از سوی خانواده هاشان مجبور به داشتن حجاب می شدند از روسری ساده ای استفاده می کردند؛ از همان نوع روسری هایی که در وقت سرما زنان غربی نیز از آن استفاده می کنند (و البته اکنون، به دلیل تبلیغات و جنجال های پادوهای حکومت اسلامی در این کشورها، کمتر زنی حتی در سرما حاضر می شود آن را سر کند). داشتن اینگونه روسری ها برای دخترها، حتی در دانشگاه ها و مدارس، تبلیغات مذهبی به حساب نمی آمد. البته این هم بود که مسلمانان تند رویی که بیشتر در میان پاکستانی ها بودند، ترجیح می دادند که دختران شان را به مدارس خصوصی مسلمانان بفرستند که معمولاً دختر ها از پسرها جدا هستند و دخترها با حجابی سخت تر از روسری به آنجا می روند.
اما پس از انقلاب اسلامی مردمان کشورهای اروپایی به مرور متوجه شدند که این نوع جدید پوشش زن های ایرانی (و، به تبعیت از آن ها، زنان کشورهای مسلمان دیگری که زیر نفوذ حکومت اسلامی بودند و معمولاً از طریق موسسات اسلامی برپا شده به دست جمهوری اسلامی و بودجه های کلان آن ها تغذیه می شدند) دیگر نه لباسی سنتی است، و نه پوششی مذهبی. بلکه این پوشش یک عامل تبلیغاتی و سیاسی است برای توسعه ی «اسلام سیاسی» و به هم ریختن شیوه های زندگی و قوانین سکولار آن ها.
اولین کشور اروپایی که به طور مستقیم با این مساله روبرو شد فرانسه بود؛ کشوری که بزرگترین تعداد مسلمانان را در کل اروپا در خود دارد. حکومت این کشور، در ماه مارس ۲۰۰۴، تحت فشار مردمان سکولار و پیشروی خود، قانون جلوگیری از ورود دختران با حجاب به اماکن آموزشی را در مجلس به تصویب رساند. این قانون، که به قانون شماره ی ۲۲۸ مشهور است، با توجه به ممنوعیت استفاده از نشانه های مذهبی در محیط آموزشی، که در قوانین سکولار این کشور وجود دارد، استفاده از «حجاب اسلامی» را در مدارس دولتی فرانسه رسما ممنوع کرد.
در آن زمان برخی از سازمان های حقوق بشر نسبت به این عمل فرانسه انتقاد کردند اما فرانسه عقب نشینی نکرد. وقتی جمهوری اسلامی متوجه شد که دولت فرانسه با شدت به دنبال اجرای این قانون است، گروه های تحت فرمان آن در عراق، دو تن از روزنامه نگاران فرانسوی را که برای تلویزیون عربی زبان الجزیره کار می کردند گروگان گرفته و به دولت فرانسه هشدار دادند که در صورت عدم لغو قانون ممنوعیت استفاده از حجاب اسلامی ظرف ۴۸ ساعت این دو گروگان را خواهند کشت. همچنین گروگان ها را مجبور کردند تا از ملت فرانسه بخواهند برای نجات جان آن ها این قانون لغو شود. اما نه تنها دولت فرانسه حاضر به عقب نشینی نشد بلکه مردم فرانسه، و از جمله صدها مرد و زن مسلمان با حجاب، در کنار دیگران، نسبت به گرونگیری دو خبرنگار فرانسوی اعتراض کرده و از آن ها خواستند تا گروگان ها را رها کنند.
پس از این اقدام بود که کشورهای اروپایی، یکی پس از دیگری، آغاز به آن کردند تا شر این پدیده ی جدید را از سر خود و از سر محیط های آموزشی و آرام خود کم کنند که نه تنها با قوانین سکولار آن ها همخوانی نداشت بلکه به تدریج در اثر تبلیغات سیاسی _ مذهبی مبلغین تندروی اسلامی محیط آموزشی را مغشوش و ناهمگون می کرد.
چرا کشورهای سکولار با «حجاب اسلامی» مخالفند؟
اولین و ساده ترین تعریف از سکولار بودن ساختار سیاسی یک جامعه آن است که، اولاً، بر اساس قانون اساسی آن جامعه، «حکومت از مذهب جدا است»؛ یعنی هیچ مذهبی بر حکومت و دولت برخاسته از آن مسلط نیست. در چنین جامعه ای، قانون اساسی بوسیله مردم و با توجه به نیازهای اجتماعی روز نوشته شده و متعلق به همه ی مردم با هر نوع مذهب و مرام و حتی لامذهبی است. دومین نشان سکولار بودن کشورهای پیشرفته آن است که تبلیغات مذهبی (هر مذهبی) از آموزش و پرورش دولتی جداست. یعنی کسی نمی تواند در مدرسه و دانشگاه های عمومی به هیچ شکل و بهانه ای مذهب خود را ـ هر مذهبی که باشد ـ تبلیغ کند. مثلاً، در فرانسه یا انگلیس که اکثریت مردم آن مسیحی هستند در دانشگاه ها و مدارس کسی نمی آید برای مسیح یا مسحیت تبلیغ کند. و هر آن کسی که می خواهد فرزندش را به جای تعلیمات زمینی و علمی معمول با تعلیمات الهی، فردی مومن یا مسلمانی مومن بار بیاورد می تواند او را به مدارس مذهبی بفرستد.
در چنین جامعه ای کسی جلوی آن نوع روسری را که نقش پوششی سنتی دارد یا برای جلوگیری از سرماست (یا حتی کلاهی سنتی و یا کلاهی که برای جلوگیری از گرما و سرما است) نمی گیرد؛ ولی اگر این روسری تبدیل به نشانه ای شود از سیاست خاص مذهبی، یا آن کلاه مبدل به کلاه مذهبی گروهی خاص شود آنگاه استفاده از آن در نهادهای عمومی با قوانین سکولار منافات دارد.
اولین کشور سکولار خاورمیانه در رویارویی با حجاب اسلامی
در ترکیه ظهور و حضور خیل عظیم «حجاب پوشان اسلامی ـ سیاسی» اثرات سنگین تری داشت. چرا که سکولار بودن و سکولار زیستن هنوز در فرهنگ کل مردمان این کشور به اندازه ی کشورهای اروپایی رسوخ نکرده بود و، در عین حال، پس از انقلاب اسلامی ایران، این کشور در معرض تبلیغات مداوم و شدید حکومت اسلامی قرار داشت ـ به طوری که سالانه میلیون ها دلار پول برای تبلیغات اسلامی و به خصوص تبلیغات مربوط به «حجاب اسلامی» وارد آنجا می شد و می شود. و کار بجایی کشید که دلسوزان جامعه ی ترک، و به خصوص آن ها که هراس دارند ارزش های سکولار کشورشان لطمه ببیند، در سال ۱۹۸۰ لایحه ای به مجلس فرستادند که استفاده از «حجاب اسلامی» را در ادارات و دانشگاه ها ممنوع اعلام می کرد. در این سال ارتش ترکیه (که، مطابق قانون اساسی این کشور، یکی از وظایفش همواره حفظ ماهیت سکولار حکومت ترکیه است)، با توجه به گسترش تروریسم خیابانی و بن بست های انتخابات پارلمانی، کودتایی را سازمان داده و سبب بوجود آوردن تغییراتی در قانون اساسی ترکیه شد. در قانون منع حجاب گفته شده بود که روسری بزرگ سنتی (که زنان علاقمند به حجاب از زمان عثمانی ها تا آن زمان از آن استفاده می کنند) مانع قانونی ندارد ولی با حجاب سیاسی اسلامی (آن گونه که جمهوری اسلامی مبلغ آن بود) نمی شود به ادارات دولتی و موسسات آموزشی رفت.
اما در فوریه ی سال ۲۰۰۶ حزب حاکم «عدالت و توسعه»، که بیشتر رهبران آن مذهبی بوده و اکثر کرسی های پارلمان ترکیه را در اختیار داشت، قانونی را با حمایت چند حزب دیگر تصویب کرد که براساس آن به دانشجویان دختر اجازه داده می شد با حجاب اسلامی وارد دانشگاه ها شوند. این اصلاحیه اعتراض هواداران جدایی دین از سیاست، بویژه رؤسای برخی از دانشگاه ها، نظامیان و قضات را در پی داشت و، در واقع مبارزه ای جدی علیه حزب حاکم شروع شد.
مخالفان اصلاحیه ی حجاب، با شکایت بردن به دادگاه قانون اساسی ترکیه، برای لغو آزادسازی حجاب در دانشگاه ها تلاش کردند و سرانجام این دادگاه رأی داد که مجلس با رأی مثبت خود به این اصلاحیه، اصل جدایی دین از سیاست را، که رکن مهم قانون اساسی ترکیه بشمار می رود، نقض کرده است.
دادستان کل ترکیه نیز، با تسلیم کیفرخواست جداگانه ای علیه حزب عدالت و توسعه به دادگاه قانون اساسی، فعالیت این حزب را ناقض قانون اساسی دانسته و خواهان انحلال این حزب و ممنوعیت فعالیت اعضای اصلی آن، از جمله نخست وزیر و برخی اعضای هیئت دولت شد. در عین حال، رئیس جمهور ترکیه نیز، که تا پیش از ریاست جمهوری عضو این حزب بود، از جمله افرادی بود که در این کیفرخواست ممنوعیت فعالیت سیاسی اش درخواست شده بود.
اکنون حزب عدالت و توسعه، و نیز مدافعان رفع ممنوعیت حجاب اسلامی در دانشگاهها، به حق آزادی زنان در انتخاب حجاب خود تکیه میکنند و طیب اردوغان، نخست وزیر ترکیه، نیز این امر را در جهت تضمین همان آزادیهای فردی میداند که از شروط راهیابی ترکیه به اتحادیه اروپا است. اما به نظر نمی رسد که دولت های اروپایی، هیچ تمایلی به ورود زنانی با حجاب اسلامی ـ سیاسی به دانشگاه ها داشته باشند.
دادگاه عالی اروپا در امر حقوق بشر در سال ٢٠٠۴ شکایت لیلا شاهین، دانشجوی پزشکی را، که به دلیل امتناع از برداشتن روسری از تحصیل در دانشگاه محروم شده بود، رد کرده و آن را دلیلی بر نقض حقوق بشر ندانست.
با این حال خانم اردوغان، همسر نخست وزیر مذهبی ترکیه، درست از همان نوع «حجاب اسلامی» استفاده می کند. یعنی در حالی که هزارها دلار خرج سر و ریخت خود می کند و لباس های چسبان می پوشد و آرایش های غلیظ می کند، اما کله ی خود را سفت و سخت می پوشاند؛ که در واقع معلوم نیست اگر فلسفه ی حجاب ـ آن گونه که این اسلامی ها می گویند ـ برای جلوگیری از توجه دیگران به زن باشد چنین زنی با این سر و ریخت غیرعادی بیشتر توجه را برمی انگیزد تا زنی که به شکلی ساده و طبیعی لباس پوشیده و یا به خاطر اعتقاد مذهبی اش سرپوشی سنتی بر سر انداخته است.
حجاب در خاورمیانه
در خاورمیانه و در میان کشورهای مسلمان، آتاتورک، و پس از او رضاشاه، دو شخصیتی بودند که استفاده از حجاب را منع کردند. البته امان الله خان، پادشاه افعانستان، نیز به نوعی غیر مستقیم آزادی پوشش را در افغانستان اعلام کرده بود و همسرش، ملکه ثریا، در بیشتر مراسم، و به خصوص در کشورهای خارجی، بدون حجاب ظاهر می شد. او وقتی که در سال ۱۳۰۸ خورشیدی به همراه امان الله خان به ایران سفر کرد بدون حجاب بود. روحانیون در ایران در آن هنگام جنجالی راه انداختند و از رضا شاه خواستند که از ملکه افغانستان بخواهد که در ایران حجاب را رعایت کند اما رضا شاه چنین نکرد.
با این حال رضا شاه، پس از رفتن به ترکیه و دیدن وضعیت زنان آن جا، تصمیم گرفت که حجاب را در ایران غیرقانونی اعلام کند. در واقع، و قبل از اقدام این دو شخصیت، زنان در کل خاورمیانه وضعیتی داشتند شبیه آن چه زنان در دوران طالبان در افغانستان داشتند. یعنی پشت پرده یا حجاب زندگی می کردند و امکان کار و زندگی اجتماعی از آن سلب شده بود. اگر چه کشف حجاب، یا منع حجاب، از سوی این دو شخصیت با قدرت و رو به سوی دنیای مدرن، با زور و به شکل قانونی کردن منع حجاب انجام شد اما، با نگاهی به وضعیت آن روز زنان در این دو کشور، می توان دید که در ان زمان هیچ امکان دیگری برای به ثمر رسیدن سریع آزادی پوشش زنان وجود نداشت. یعنی، اگر این امر به صورت قانون در نمی آمد کسی، به خصوص اقلیت زنان ایرانی طرفدار رفع حجاب، «درآن زمانه» جرات نمی کرد که بدون حجاب سر از خانه بیرون کنند. و، در واقع، بعدها که دیگر بمرور پرده فرو افتاده بود، خود زن ها بودند که نوع پوشش خود را، بی حجاب یا با حجاب، به شکلی آزاد، تعیین می کردند. تا اینکه انقلاب اسلامی از راه رسید و، با زور قانون حجاب، دوباره زن ها را به زیر چادر برد؛ با این تفاوت که این بار زور در جهت تخریب وضعیت زنان کار می کرد و نه در جهت بهتر شدن و پیشرفت وضعیت شان.
از گفته های آتاتورک و رضا شاه چنین برمی آید که این هر دو قصدشان از بی حجاب کردن زن ها کشاندن زن ها به میدان های اجتماعی بوده است. رضا شاه پس از اجرای قانون کشف حجاب می گوید: «نزدیک دو سال است که این موضوع سخت فکر مرا به خود مشغول داشتهاست، خصوصاً از وقتی که به ترکیه رفتم و زنهای آنها را دیدم که “پیچه” و “حجاب” را دور انداخته و دوش به دوش مردهایشان در کارهای مملکت به آنها کمک میکنند، دیگر از هر چه زن چادری است بدم آمده است. اصلاً چادر و چاقچور دشمن ترقی و پیشرفت مردم است. درست حکم یک دمل را پیدا کرده که باید با احتیاط به آن نیشتر زد و از بینش برد».
حجاب از نظر اسلام چیست؟
اما آیا، واقعاً، حجاب موسوم به «اسلامی» کنونی همان چیزی است که در ۱۴۰۰ سال پیش مشخص و تعیین شده است؟ اصلا حجاب یعنی چه؟ اکنون دیگر چندین دهه است که در کشورهای اسلامی، به خصوص مصر و عراق و ترکیه، بر سر این که «حجاب در شرعیت اسلام چیست» بین علمای مذهبی بحث و گفتگو شده است. ابتدا باید گفت که مسئله حجاب در قران تنها در دو سوره مطرح شده است. در سوره ی احزاب آیه ۵۹، و در سورهء نور. و در آن ها نیز هیچ کجا به صراحت به مورد حجاب به معنایی که در کشورهای عربستان و افغانستان و پاکستان ایران و این نوع کشورها رایج است پرداخته نشده. به همین دلیل، تقریبا اکثر علمای اهل تسنن، و نیز شیعیانی همچون آیت الله مطهری، «حجاب» در قران را ـ که به معنای پرده به کار برده شده ـ ناظر بر کل زن ها نمی دانند. آن ها معتقدند که مخاطبین این آیه فقط زنان پیامبر بوده اند. یعنی، در قران به زنان پیامبر گفته شده که چون شما با زنان عادی فرق می کنید باید که در «پرده» (حجاب) باشید. یعنی در اجتماع ظاهر نشوید. ظاهراً این آیه هم آنگونه که ایت الله مطهری می گوید پس از ماجرای «عایشه» و بلند شدن سر و صدای دیده شدن او با غلام اش بر زبان پیامبر جاری شده است. آنچه در قرآن برای عموم زنان آمده پرهیزکاری و «عفت» است، که هیچ کدام نمی تواند در تضاد با بی حجابی باشد؛ همانگونه که برای مردها هم از اینگونه توصیه ها فراوان شده که معنایش حجاب مردها و پوشاندن سر و روی و موی نیست.
به این ترتیب، آنچه که به معنای حجاب در کشورهای مسلمان نشین، چه قبل از جمهوری اسلامی و چه بعد از آن، مطرح بوده برداشت هایی من درآوردی است که در احادیث و یا به وسیله ی حکومت های زن ستیز معمول و یا قانونی شده است. ولی آن حجابی که پس از جمهوری اسلامی، و با تاکید بر «اسلامی» بودن آن، متداول شده نوعی تبلیغات سیاسی است که از طریق، و یا با سو استفاده از، چهره و بدن زن در راستای گسترش نفوذ حکومت اسلامی در کشورهای اروپایی انجام می گیرد. یعنی همان بهره گیری از بدن و سر و ریخت زن را که به کشورهای سرمایه داری نسبت می دهند و می گویند که سرمایه داری از زن یک کالای تبلیغاتی ساخته خودشان از زن به عنوان کالایی برای تبلیغات سیاسی خود استفاده می کنند.
بهترین نشانه ی این مدعا را می شود در گفته های سیاستمداران جمهوری اسلامی دید که تقریباً همگی شان بارها تاکید کرده اند که «حجاب زن» مهمترین رکن جمهوری اسلامی است. هیچ کسی از نماز و روزه و توحید و نبوت و معاد نمی گوید. هیچ کسی نمی گوید که نزول خواری اگر اتفاق بیفتد حکومت ما رو به زوال است. هیچ کس نمی گوید که اگر فساد و فحشا و تباهی اتفاق بیفتد ما تمام می شویم. اما همگی می گویند که حجاب با ارکان حکومت ما بستگی دارد.
در این مورد به نمونه ای از سخنان آقای حداد عادل، مشاور عالی مقام معظم رهبری، که همین چندی پیش در دانشگاه الزهرا بیان شده توجه کنید: «در این ۲۰۰ سال اخیر که ما درگیر یک رویارویی سنگین به نام تجدد هستیم، یکی از مسئله های مطرح که در دستور کار قرار دارد مسئله ی زنان است که غربی ها از این منظر وارد منطقه ی اسلام شدند. از جمله مسائل به چالش کشیده شده در این دوران تجدد، مسئله ی حجاب است. در جهان امروز نماد مسلمانی حجاب زن است و در حقیقت حجاب، مُهر زندگی اسلامی است. مخالفت های شدید با حجاب در کشورهای غربی، از جمله فرانسه که مدعی آزادی و دموکراسی هستند، نشان از اهمیت مسئله حجاب دارد.»
آیا قانونی کردن حجاب اسلامی به معنای آزادی پوشش است؟
همانطور که در بالا گفته شد، برخی از حکومت ها، و از جمله حکومت اسلامی، و نیز برخی از مردمان، معتقدند که منع «حجاب اسلامی» در واقع خلاف حقوق بشر است و کسی را نباید به دلیل نوع مذهب، رنگ پوست و یا نوع پوشش از آموزش محروم کرد. اما آیا «حجاب اسلامی» نوعی پوشش است یا وسیله ای برای تبلیغ گسترده ی حکومتی خاص به نام «جمهوری اسلامی» و یا «حکومت اسلامی»؟ تردیدی نیست که این نوع لباس (که البته اکثریت زنانی که به دلخواه یا به اجبار، و یا معصومانه و ترس از خدا، از آن استفاده می کنند بر آن واقف نیستند) برانگیختن توجه مردمان به حکومتی است که قصد «اداره ی جهان» را دارد و آن ها هیچ وسیله ی تبلیغی را بیش از حضور زن ها، آن هم زنانی با لباس هایی متفاوت، و با تبلیغات مبتذلی چون: «زنان در پوشش بیشتر جاذبه دارند» و یا «راز و رمزی که در حجاب اسلامی است مردها را بیشتر متوجه زن ها می کند»، حداقل بین مردمان ناآگاه، سراغ ندارند.
اینجا است که باید توجه داشت که یکی از تبلیغاتی که در مورد حجاب اسلامی می شود، این است که به زن ها تلقین می کند که با حجاب بیشتر می توانید مورد توجه مردها قرار گیرید. در حالی که اگر منظور فقط پوششی مذهبی باشد نه نیاز به برانگیختن توجه مردم است و نه نیاز به این که کاری کنیم که مردان به خاطر کشف راز و رمزی سراغ مان بیایند.
و بالاخره آیا این پوشش را می شود همان پوششی دانست که در حقوق بشر استفاده از آن حق هر کسی است؟ جوابش ساده است؛ و اتفاقا در قانون اساسی جدید ترکیه، در بند مربوط به حجاب، به آن اشاره شده است. بله، هیچ کس را نباید به خاطر داشتن لباس از حق آموزش محروم کرد؛ و هیچ قید و بندی نباید بر نوع لباس باشد، ولی در کجای اعلامیه ی حقوق بشر نوشته شده که: «مردم می توانند نوعی پوشش را، به عنوان تبلیغات مذهبی خاص، قانونی کنند؟»
«حجاب اسلامی» پوششی مذهبی نیست بلکه پوشاننده و پنهان کننده ی یک ایدئولوژی خطرناک است که ورود و تبلیغ اش در اماکن آموزشی دقیقاً در تضاد با حقوق بشر و اعلامیه های مرتبط با آن است.