زنان ایران، امر مقدس را زیر سوال برده‌اند / محمد تاج دولتی

رادیو زمانه: آخرین روز کنفرانس «عقب‌نشینی سکولار؟ چالش‌های بنیادگرایی مذهبی» که از روز جمعه اول ماه می در دانشگاه یورک در تورنتو با شرکت حدود ۴۰ تن از استادان، پژوهشگران، متخصصان ایرانی و غیر ایرانی دانشگاه‌ها و مراکز تحقیقاتی ایران و کشورهای خاورمیانه اروپا و آمریکای شمالی آغاز شده بود، بعد از ظهر روز یک‌شنبه، سوم ماه می پس از انجام ۱۰ جلسه‌ی سخنرانی و پرسش و پاسخ به زبان‌های انگلیسی و فارسی پایان یافت.

در این کنفرانس سخنرانانی از طیف‌های گوناگون و گاه متضادِ فکری و عقیدتی دیدگاه‌های خود را درباره‌ی رشد یا پس‌رفت اندیشه‌ی سکولار و چالش‌های بنیادگرایی مذهبی در کشورهای مسلمان مانند ایران، فلسطین، ترکیه، سودان، پاکستان، بنگلادش و نقاط دیگری که پدیده‌ی بنیادگرایی اسلامی در آنجا به درجات مختلف وجود دارد، بیان کردند. «زنان در صف مقدم مبارزه با بنیادگرایی مذهبی هستند»


الهه امانی، فعال مسایل زنان افغانی و ایرانی که در کالیفرنیا در شبکه‌ی بین‌المللی مسایل زنان کار و تحقیق می‌کند در یکی از این جلسات نتیجه‌ی مطالعات و شمه‌ای از خواست‌های برابری طلبانه‌ی زنان ایرانی را بیان کرد:

«در کشورهایی که رشد بنیادگرایی و افراط ‌گرایی مذهبی به طور وضوح دیده می‌شود مثل ایران و افغانستان، زنان در صف مقدم مبارزه با افراط گرایی و بنیادگرایی مذهبی هستند. چون این نیروهای اجتماعی یعنی بنیادگرایی مذهبی نقش و مقام زن را در خانه و در جامعه تعریف و بازتعریف می‌کنند و زنان آمال حملات آن‌ها برای حقوق و آزادی‌های فردی و اجتماعی هستند.»

با این‌که سوژه‌ی اصلی کنفرانس، مسأله‌ی سکولاریسم و بنیادگرایی مذهبی بود اما برخی از پژوهشگران حتا از نقطه نظر اقتصادی به این موضوع پرداختند. دکتر سهراب بهداد و دکتر فرهاد نعمانی که در دانشگاه‌های دنیسون آمریکا و دانشگاه آمریکایی پاریس تدریس می‌کنند مشترکاً فشرده‌ای از کتاب تحقیقاتی خود در زمینه‌ی سابقه‌ی ۳۰ ساله‌ی طبقات اجتماعی در ایران ارایه کردند.

دکتر پیمان وهاب‌زاده از دانشگاه ویکتوریا در کانادا سکولاریسم و فعالان چپ ایران را مورد بررسی قرار داد و دکتر فریبرز رییس‌دانا، استاد سابق دانشگاه ملی ایران و عضو کانون نویسندگان که تنها شرکت‌کننده‌ای بود که از ایران برای شرکت در کنفرانس به تورنتو آمده بود، بیلان اقتصادی ۳۰ ساله‌ی جامعه‌ی ایران پس از انقلاب را همراه با آمارهای رسمی و منتشر شده در ایران مورد بررسی قرار داد.

«عقب‌نشینی دولت‌های سکولار در برابر بنیادگرایی مذهبی» در یکی از جلسات رضا علامه‌زاده، فیلمساز و نویسنده‌ی ایرانی مقیم هلند با نمایش سه فیلم کوتاه از آثار‌ی که ساخته، به مسأله‌ی سانسور تحمیل شده از سوی جمهوری اسلامی به کشورهای سکولار اروپایی در مورد پخش نکردن فیلم‌ها و گزارش‌هایی در انتقاد از جمهوری اسلامی پرداخت.

رضا علامه‌زاده درباره‌ی نوع نگرش خود به مسأله‌ی سکولاریسم در این کنفرانس به رادیو زمانه گفت:

این سه فیلم کوتاه در در واقع سه کلیپ از فیلم‌هایم بود. صحنه‌های این سه فیلم به موضوع این کنفرانس ربط داشت که از عقب‌نشینی سکولاریسم در مقابل پیشرفت اسلام بنیادگرا بود. این فیلم‌ها در‌باره سانسوری بود که (آیت‌الله) خمینی به هلند تحمیل کرد. موقعی که یکی از مجریان معروف تلویزیونی در آلمان در یکی از قسمت‌های فیلمی کوتاه با (آیت‌الله) خمینی شوخی کرده بود، هنگام پخش به آن اجازه‌ی پخش ندادند و وزیر خارجه‌ زنگ زد و گفت برنامه‌ی زنده پخش نشود.

دومین فیلم به کشتارهایی بر‌می‌گردد که جمهوری اسلامی در خارج از کشور مرتکب شده و آن قسمتی که به این مسأله که فرانسه «انیس نقاش» (قاتل شاپور بختیار) را آزاد کرد، مربوط می‌شد. در این فیلم باز هم صحبت از این بود که چگونه یک دولت سکولار غیر مذهبی (فرانسه) در مقابل یک دولت مذهبی عقب‌نشینی کرد.

دردناک‌تر و شاید بشود گفت استفاده مضحک‌تر از مذهب توسط دو دولت غیر مذهبی مثل آمریکا و انگلستان است که متحد شدند و حکومت مصدق را سرنگون کردند و اسلام را وسیله قرار دادند و در دادگاه با این اتهام که مصدق مسلمان معتقدی نیست، به این شیوه او را محکوم کردند. قسمت دادگاه نمایشنامه من هم بر اساس اسناد منتشر شده بوده است.

در آخرین جلسه‌ی کنفرانس، داریوش آشوری، زبان‌شناس، نویسنده و مترجم سرشناس به بررسی مسأله‌ی سکولاریسم در برخی از گفتمان‌ها پرداخت و به نوشته‌های آیت‌الله خمینی در دوران پیش و پس از انقلاب اشاره کرد.

«بنیادگرایی و دموکراسی همخوانی ندارند»

آخرین سخنران کنفرانس دانشگاه یورک دکتر سعید رهنما، استاد علوم سیاسی این دانشگاه بود که موضوع سخنرانی‌اش را سکولاریسم و بنیادگرایی در ایران انتخاب کرده بود. دکتر رهنما که همراه با دکتر هایده مغیثی، بانی و برگزار کننده‌ی کنفرانس بودند درباره‌ی هدف از برگزاری این کنفرانس به رادیو زمانه گفت:

مهم‌ترین مسأله‌ای که ما با آن مواجهه هستیم مسأله‌ی سکولاریسم و یا مسأله‌ی لائیسیته، جدایی سیاست از دولت، و رشد بنیادگرایی نه تنها در منطقه بلکه در جهان است. بنیادگرایی و دموکراسی با هم همخوانی ندارند.

هدف کنفرانس این بود که با توجه به تحولاتی که در مورد نظریه‌های سکولاریسم اتفاق افتاده ببینیم چه برخورد و چه تغییراتی می‌تواند مطرح باشد که بتوانیم با مسأله‌ی دولت مذهبی مطرح بکنیم. هدف البته آکادمیک و تحقیقاتی و آموزشی است که امیدواریم نتیجه این کنفرانس به صورت کتاب یا سلسله مقاله‌هایی منتشر شود یا از طریق سایت در اختیار عموم قرارگیرد.

شما استادان و پژوهشگرانی را از طیف‌های مختلف فکری دعوت کرده بودید، چه ایرانی و چه غیر ایرانی، که نظراتشان را در این سه روز بیان کردند. هدف خاصی از دعوت افراد با این همه اختلاف نظر داشتید؟

واقعیت این است که در جامعه ما و هر جامعه دیگری طیف وسیعی از نظرها وجود دارد و اگر قرار بود که فقط دیدگاه خاصی به کنفرانس دعوت شوند تبدیل به یک جریان و حزب و سازمان سیاسی می‌شد که اصلاً هدف ما چنین چیزی نبود.

مجموعه‌ی آدم‌هایی که به دموکراسی و به جدایی دین از سیاست معتقدند در این طیف هستند. به همین دلیل افرادی از طیف لیبرال، چپ، مذهبی سکولار، مذهبی که دولت اسلامی را نخواهد و خیلی از نظریه‌پردازهای مهم دنیا در اینجا حضور داشتند مثل عبدالله النعیم، نظریه‌پرداز مسلمانی که معتقد است دولت اسلامی هیچ‌وقت وجود نداشته و چیزی است که خلق شده است.

هدف کنار هم گذاشتن این طیف وسیع بود. نظریه‌های جدید سکولاریسم هم بر این پایه مبتنی است. پیش از این سکولاریسم یک نظریه بسیار تند و حاد وجود داشت که برای برخی معنی آن نفی مذهب بود.

اما امروز مسأله اینجاست که مذهب واقعیتی است که در جامعه‌ و در جوامع ما وجود دارد و باید این را تشخیص بدهیم که یک عده مذهبی و عده‌ای غیر مذهبی هستند. اما اگر فردی مذهبی می‌خواهد بیاید نظر خودش را در دولت به کار بگیرد، این دیگر مغایر دموکراسی است.

اما اگر کسی در جامعه‌ی مدنی یا آن حوزه‌ی عمومی که مطرح است و می‌خواهد نظرش را مطرح کند باید کاملاً آزاد باشد و معیار تمام این‌ها حقوق بشر است.

«در دوران انقلاب مهره‌های ذهنی ما درست کار نکرد»

دکتر هایده مغیثی نیز در جلسه‌ی بحث و گفت و گو درباره‌ی هدف برگزاری کنفرانس و دلیل خوش‌بینی‌اش نسبت به آینده جامعه‌ی ایران چنین گفت:

در تمام کنفرانس‌های آکادمیک و تمام مراکز بحث و گفت و گو‌، مسأله‌ی خطر بنیادگرایی به خاطر وجود سیاست‌های آمریکا و غرب کم کم رنگ می‌بازد. به رسانه‌ها توجه نکنید که به طور مداوم بر طبل جنگ می‌کوبند.

کار به جایی رسیده که برخی از محققین و متأسفانه در میان آن‌ها برخی از فمنیست‌ها، که به هر دلیل ممکن باید مخالف بنیادگرایی باشند، کم کم دارند می‌گویند به خاطر این‌که آمریکا این سیاست‌ها را دارد و در این کشورها این جنایات را کرده و ادامه می‌دهد، بنیادگرایان تنها نیروی مقاومت هستند.

اشتباهی که خود ما در دوران انقلاب کردیم و به همین جهت که ما سوخته‌ی آن سیاست‌های غلط مان هستیم، می‌دانیم که این برخورد غلط است. ما به عنوان انسان این توانایی را داریم که به مسایل متعدد در یک زمان توجه کنیم و ضرورتی نیست که مسایل و اشکالات اجتماعی را اولویت بندی کنیم.

حداقل من بیشتر به این نتیجه رسیدم که انسان می‌تواند اعتقاد مذهبی هم داشته باشد. اما لزوماً معتقد به حکومت دین بر زندگی اجتماعی و فردی افراد نباشد. می‌خواهم از گرامشی نقل قول کنم که می‌گوید «بدبینی قلب یا ذهن و خوش‌بینی اراده.»

دقیقاً روی مسأله‌ی خوش‌بینی اراده و امکان تحول است که من در مورد آینده‌ی ایران خوش‌بین هستم. چون به خصوص مبارزه‌ی زنان را خیلی خیلی جدی می‌بینم بدون این‌که توهمی داشته باشم. اگر برخی از قوانین در ایران تغییر بکند مبارزه برای کنار گذاشتن مردمحوری در ذهن ایرانی هنوز خیلی خیلی مبارزه‌ی طولانی است.

می‌بینیم که حتا امکان تفکر و پذیرش سهمی که زنان در توسعه دانش در ایران دارند در مجامع دانشگاهی به رسمیت شناخته نمی‌شود که واقعاً غم‌انگیز است. اما چرا به زنان ایران امیدوار هستم؟ به چند دلیل بسیار مشخص که ربطی هم به زن بودنشان ندارد.

به نظر من زنان ایران دارند معادله‌ی سیاسی و فرهنگ سیاسی را آن هم در چند عرصه در ایران تغییر می‌دهند. اولاً زنان ایران امر «مقدس» را زیر سوال برده‌اند. این بسیار نکته مهمی است. ثانیاً مسأله‌ی زیر سوال بردن هژمونی مردانه بر دانش و تفکر است.

اگر آدم چشمش را باز کند و عینک بدبینی را بردارد، می‌بیند که واقعاً مطالب بسیار مفیدی در ایران و خارج از کشور وجود دارد. و این دو روی هم تأثیر دارند. من به هیچ عنوان این تفکیک خارج از کشوری‌ها و داخل کشوری‌ها را انجام نمی‌دهم.

همه‌ی ما بر هم تأثیر می‌گذاریم. مسأله‌ی بعدی این است که باید امکان ائتلاف و کار سیاسی با هم‌دیگر را بررسی کنیم. البته بدون این‌که لزوماً تفاوت گرایش‌ها و تفاوت ایدئولوژیک به اختلافات شخصی و خصومت شخصی بیانجامد. باید ببینیم چرا در دوران انقلاب شکست خوردیم.

یکی از علت‌ها این بود که مهره‌های ذهنی ما درست کار نمی‌کرد. نتوانستیم بفهمیم که احتیاج نیست که همه عیناً مثل هم فکر کنند تا بتوانند راجع به بعضی مسایل مشخص با هم کار کنند. زنان دارند این را تغییر می‌دهند. ثانیاً ارزش گذاشتن به کار زنان و تولید فکری و غیر فکری آن‌ها هم مد نظر است.

این هم یک مسأله بوده. زنان روشنفکر و زنان فعال سیاسی تحت تأثیر تفکر مردانه بوده و هنوز هم هستند. کم کم این هم در حال تغییر است و تحولات فرهنگی بسیار مهمی است. خلاصه این‌که زنان ایرانی دارند جامعه‌ی ایران را از لحاظ فرهنگی تغییر می‌دهند و این قدم بسیار مهمی است و تحولی است که باید خیلی به آن امیدوار بود.

[گزارش روز اول->http://zamaaneh.com/canada/2009/05/post_165.html]

[گزارش روز دوم->http://zamaaneh.com/canada/2009/05/post_166.html]

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *