مقدمه
در مراسم ٨ مارس، خواسته ها و مطالبات زنان در سراسر جهان بازتابی از یک واقعیت است “نابرابری و تبعیض جنسی”. علیرغم اینکه مناسبات و روابط سرمایه داری بعنوان یک سیستم جهانی در تمام دنیا با یک مکانیزم اصلی عمل میکند ولی هرگز “نابرابری و تبعیض جنسی” شکل و فرمول مشخصی نداشته و بطور پیچیده و متفاوتی در زمینه های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در نقاط مختلف دنیا وجود دارد. بطوریکه تفاوت خواسته ها و مطالبات زنان در سراسر جهان بازتاب و انعکاس مادی و مشخص همین واقعیت است.
بطور نمونه اگر در کشورهای اروپائی و امپریالیستی زنان برای حق سقط جنین و برابری حقوق هم جنسگرایان به خیابان میایند، در افغانستان رفتن به مدرسه و سواد آموزی برای زنان یک آرزو است، بعلاوه انان حق آمدن به خیابان را هم ندارند. در آفریقا مبارزه با سنتهای وحشیانه قومی، قبیله ای و مرد سالارانه و در ایران مبارزه با سرکوب سیاسی و مذهبی و نقش مذهب در دستگاه دولت بر جسته تر میشوند.
٨ مارس ۵٧ و تجربه ٣٠ سال گذشته در کشور ما، شرایط زندگی زنان و مبارزات میلیونها زن این واقعیت را ثابت کرده است که مبارزه برای برابری و رهائی از ستم جنسی مبارزه ای است ضد سرمایه داری و ضد رژیم مذهبی.
عدم درک این واقعیت که مبارزات زنان بر علیه قوانین اسارت بار و تبعیض امیز مذهبی بخشی از مبارزه سوسیالیستی است نشان دهنده نگرشی مجرد و انتزاعی از مبارزه بطور کلی و جایگاه زنان در انقلاب اینده است. کم بها دادن و نا دیده گرفتن هویت مذهبی رژیم جمهوری اسلامی، سرکوب و تبعیضهای آن در ایران ادامه همان اشتباهی است که چپ ایران در سال ۵٧ در مورد “حجاب اجباری اسلامی” مرتکب شد.
متاسفانه نگرش یک بعدی از مبارزه هنوز در جنبش چپ ما وجود دارد. کشیدن دیوار چین بین مبارزه ضد سرمایه داری و مبارزه علیه ستم و تبعیض های جنسی رژیم جمهوری اسلامی، درکی انتزاعی و مجرد از مبارزه است. جدا کردن مبارزه طبقاتی و مبارزه علیه تبعیضهای جنسی و درجه دوم دانستن ستم بر زنان ادامه همان دیدگاه گذشته به گونه ای دیگر است. با این تفاوت که این بار جنبش زنان بلوغ سیاسی و مبارزاتی دیگری را نمانیدگی میکند که تبعض و نابرابری را تنها در بعد اقتصادی، استثمار و بهره کشی سرمایه خلاص نمیکند بلکه بر این باور است که ستم جنسی و طبقاتی در هم تنیده هستند و نباید مبارزه برای محو و نابرابریهای جنسی را به فردائی دیگر محول کرد.
مطلبی که در زیر میخوانید بر اساس خبرها و تصاویر رسیده از ایران در مورد ناقص سازی جسمی و جنسی دختران خرد سال در کردستان، خوزستان و لرستان نوشته شده است. بی سوادی، باورهای مذهبی، اداب و سنن پوسیده قومی و قبیله ای، مردسالاری و در راس همه رژیم جمهوری اسلامی مجموعه است که دراشاعه و گسترش ناقص سازی جنسی دختران عمل میکند.
قبل از پرداختن به موضوع اصلی توجه شما و همه فعالین را به این موضوع جلب میکنم که اصطلاح “ختنه” یا (
circoncision) در زبان فرانسه تنها در مورد جنس مذکر بکار برده شده است، بعنوان سنتی مذهبی که سابقه تاریخی ان به زمان ابراهیم در بین قبایل عرب مسلمان و کلیمیان میرسد. در اسلام ختنه پسران امری اجباری است که مسائل بهداشتی را بیشتردر مورد آن مطرح کرده اند. ولی در مورد زنان کلمه یا واژه (excision) به معنی برداشتن یا بریدن بخشی از اندام تناسلی زنان تعریف شده است. در زبان فرانسه و در بین مردم اروپا این دوکلمه معنی و مفهوم جداگانه ای دارند بطوریکه هرگز برای زنان از کلمه (circoncision) یا ختنه استفاده نمی کنند. با توجه به اینکه دلائل، انگیزه ها و اهداف این دوعمل کاملا متفاوت هستند در طول این مطلب به جای کلمه مصطلح شده “ختنه” من از “ناقص سازی جنسی” استفاده میکنم.
مختصری در مورد آمار
ناقص سازی جنسی کودکان و زنان در ٢٨ نقطه جهان که بیشتر کشورهای افریقائی و عربی را تشکیل میدهند رایج است، سودان، اتیوپی، سومالی، مالی، مالزی و مصر جزء ان دسته از کشورهائی هستند که در صد بالائی از زنان قربانی این عمل وحشیانه و غیر انسانی قرار می گیرند. در بین انها مصر با بالاترین در صد ٪٩٧ در راس همه قرار دارد. بعلت درصد بالای مرگ و میر کودکان ( ۵ تا ١۵٪ ) در اثر خون ریزی و عفونت وهمچنین فشار سازمانهای مدافع حقوق زنان و سازمان بهداشت جهانی، در سال ١٩٩٧ ناقص سازی جنسی زنان از طرف دولت مصر ممنوع اعلام شد، ولی بسیاری از پزشکان بطور رسمی این عمل را در بیمارستانها انجام میدهند.
آمار سال ٢٠٠١ نشان میدهد که ٩۶٪ زنان در سومالی، ٩۴٪ در مالی،٧٢٪ در بورکینافاسو و ٩٩٪ زنان در گینه ناقص سازی جنسی را متحمل شده اند ۱. این عمل در کشورهای دیگر جهان مانند عراق، ترکیه بخصوص در مناطق کردنشین رایج است. بطور کلی تا کنون ١۵٠ میلیون زن در سراسر جهان قربانی ناقص سازی جنسی قرار گرفته اند و هر ساله ٣ میلیون دیگر در سطح جهانی با این خطر روبرو هستند. ۲
نگاهی به سابقه تاریخی ناقص سازی جنسی زنان
بعضی از مورخین و صاحب نظران مانند Réné Nelli حدس میزند که بریدن اندام جنسی دختران به ۵٠٠ سال قبل از میلاد مسیح به مصر باستان بر میگردد۳. در حالی که تا اکنون باستان شناسان هیچ جسد زن مومیائی شده ای را پیدا نکردند که نشانه هایی از بریدن اندام جنسی داشته باشد. بعلاوه مجسمه ها و نقاشیهای زنان عریان یا نیمه عریان روی دیوارها و دیگر اشیاءائی که از ان زمان به جا مانده چنین نظری را تائید نمیکند.۳
از سوی دیگر، هردوت تاریخ نویس یونانی (۴٨۴- ۴٢۵پیش از میلاد مسیح) که تفاوت ها و ویژه گیهائی فیزیکی را در مردم مصر باستان مشاهده کرده بود به ختنه اشاره میکند. او مینویسد مصریها و اتیوپیها تنها مردمی هستند که در تمام دوران ختنه را انجام داده اند ۴ و بعدها مردم سایر نقاط دنیا فنقیها، سوریها و فلسطینها در ارتباطات خود با مصریها، ختنه پسران را یاد گرفتند. باز نشانهائی در دست است که ختنه پسران سمبل و نشانه اتحاد بین Yahvé (خدا) و ابراهیم بود و به همین منظور ابراهیم پسر خود اسماعیل را در سن ١٣ سالگی ختنه کرد۵.
بنا بر شواهد تاریخی به نظر میاید که بیشتر در قرون وسطی و از ان به بعد ناقص سازی جنسی دختران و زنان از طرف افراد مذهبی با نفوذ مطرح و سپس به مرحله عمل در امده است. بطور نمونه برای اولین بار کلیسا، در رابطه با افزایش تمایلات جنسی، زنان را مجرم میشمارد و Albert le Grand (١٢٨٠-١٢٠٠) یکی از کشیشان مسیحی بریدن اندام جنسی زنان را یکی از روشهای جلوگیری و پیشگیری افزایش تمایلات جنسی اعلام کرد و این عمل رابعنوان تقوا، پاکدامنی و عفت معرفی نمود۶. در ادامه پزشکان عرب و بیزانس arabo-byzantins چنین استدلال کردند که زنانی که اندام تناسلی انها بریده نشده کمترین کنترلی در مورد روابط جنسی انها نیست و همسران باید از غیر وفاداری این زنان بترسند۷. بدین ترتیب بریدن و قطع عضو بخشی از اندام جنسی ضمانتی برای وفاداری زنان نسبت به همسران مطرح شد. عده ای دیگر از مورخین ناقص سازی اندام جنسی زنان را به دورانی که شکار تنها منبع تغذیه خانواده ها بود نسبت دادند. شکارچیانی که مجبور بودند چند روز دور از خانواده باشند فکر میکردند که در غیبت انها تمایل و لذت جنسی زنان باعث رابطه انها با مردان دیگر خواهد شد۸
انچه که مسلم است و تقریبا در تمام موارد به ان اشاره شده است هراس از آزادی رابطه جنسی زنان منشاء و دلیل اصلی ناقص سازی جنسی است و همانطور که گفته شد باورهای مذهبی، سنتهای بسیار قدیمی و عقب مانده در بین قبایل کشورهای افریقائی و عربی بر بریدن و قطع و یا ناقص سازی جسمی و جنسی دختران در سنین کودکی تاکید دارند. در افریقای غربی در بین قبیله های Peul, Diola, Hausa, Malinke بریدن و قطع بخشی از اندام تناسلی زنان کاملا رایج است. در نیجریه و در افریقای مرکزی در بین قبایل Sara و Banda و در آفریقای شرقی در قسمت دلتای رود نیل در بین قبایل Kikuyu و Massaï این رسم وجود داشته و بعدها به یمن، عربستان سعودی و در بین مسلمانان اندونزی در جوا Java رواج پیدا کرده است. در دیگر مناطق مانند اتیوپی، سومالی و همچنین در مالی این رسم و ائین پیشینه ای بسیار قدیمی دارد.۹
اگر چه دلائل کافی و مشخص بر جنبه مذهبی این عمل وجود ندارد و بیشتر بعنوان یک رسم و ائین در بین اقوام مختلف از ان یاد میشود ولی تمام مدارک و دلائل نشان میدهد که این عمل وحشیانه و غیر انسانی بیشتر در کشورهائی رایج شده و هم اکنون اجراء میشود که اسلام دین اکثریت مردم است و بعنوان کشورهای اسلامی معروف هستند. کمتر گزارشی مبتنی بر وجود چنین ائین و رسمی در کشورهای آمریکای لاتین و اروپائی اشاره دارد. گر چه در آمریکا، استرلیا و کانادا به وجود ناقص سازی کودکان دختر اشاره شده است ولی “مهاجرین” را دلیل اصلی ان میدانند. در حال حاضر در تمام کشورهای اروپائی، امریکا، کانادا و استرلیا انجام چنین عملی پیگرد قانونی دارد.
دلائل و انگیزه های ناقص سازی جنسی زنان
با توجه به وسعت جغرافیائی و تعداد کشورهائی که این عمل در ان انجام میشود و با در نظر گرفتن تفاوتهای فرهنگی، اداب، سنن ملی، قومی، فرهنگی و نقش مذهب اسلام بسیار مشکل به نظر میرسد که با صراحت به این نتیجه رسید که کدام یک از این عوامل در مورد ناقص سازی جنسی زنان برجسته تر است. ولی به جرات و بدون هیچگونه ابهامی سلطه، کنترل و تملک مرد بر بدن زن در اجراء این عمل ان چنان مشخص و برجسته است که بقیه مسائل در حاشیه قرار میگیرند.
علت و هدف اصلی که در تمام کشورهای آفریقائی، آسیائی و خاورمیانه ای در مورد ناقص سازی اندام جنسی زنان مطرح است از بین بردن تمایل و لذت جنسی زنان از دوران کودکی و اطمینان به باکره بودن دختران در هنگام ازدواج است. تمام مطالعات و تحقیقات انجام شده در این زمینه به این نتیجه میرسند که باکره بودن زنان موتور و انگیزه اصلی این رسم و ائین غیر انسانی است. این ایده تا انجا پیش میرود که مردان حاضر به ازدواج با دختری که “اندام جنسی” او تخریب نشده باشد نیستند. بریدن بخشی از اندام جنسی دختران و حتی دوختن ان به مردان و همه افراد خانواده از جمله مادران این اسایش و اطمینان خاطر را میدهد که دختران در هنگام ازدواج باکره هستند.
ولی موضوع تنها به باکره بودن زنان در هنگام ازدواج خلاصه نمیشود بلکه نگرانی و ترس مردان از عدم وفاداری همسران و ارتباط انها با مرد دیگر در هنگام غیبت یکی دیگر از انگیزه های ناقص سازی جنسی زنان است. در واقع با بریدن و تخریب اندام جنسی، زنان از هرگونه تمایل و لذت جنسی محروم میشوند و علاوه بر اطمینان و اسایش خاطر، کنترل، تسلط و حق تملک مردان بر بدن زنان تثبیت میشود.
در واقع با انجام این عمل، “زن بودن” و احساسات زنانه و هر انچه که در این محدوده بطور بالینی عمل میکند را از بین میبرند و زن را به موجودی بدون تمایلات زنانه تبدیل میسازند. او از این لحطه به بعد تنها یک انسان و یا یک موجود است و نه یک “زن”. شاید بهتر باشد گفته شود او را از “جنسیت” خود تهی و بقول فرید به”شیئی” که لذت میدهد و تولید مثل کیند تقلیل میدهند.
روانشناسان هم در بررسیهای خود بیشتر به این نتیجه رسیده اند که محور همه این وحشیگری انسانی تسلط مرد یا پدر و اطاعت دختران از دستورات پدری است. البته در مورد ختنه پسران هم موضوع اطاعت پسران از پدران مطرح شده است ولی از انجائی که احساسات و تمایلات جنسی پسران دست نخورده باقی میماند، اطاعت پدری بسیار کم رنگ تر و موضوع اصلی ختنه نیست. بخصوص که همین پسران، پدران اینده هستند. پس تخریب اندام جنسی زنان و محروم کردن انان از تمایلات جنسی تنها ایده تسلط و قدرت مردانه را در این مورد ثابت میکند.
گر چه در تمام کشورهای افریقائی و عربی همیشه ناقص سازی جنسی توسط گروهی از زنان که مادر بزرگ و مادر در ان نقش اولیه را دارند انجام میشود و تنها زنان هستند که در این مراسم حضور دارند ولی این موضوع دستور، خواست و تمایلی مردانه است. در ظاهر پدر و برادر از این ماجرای وحشیانه خود را دور نگهداشته و این وظیفه را به زنان واگذار کرده اند ولی هیچ کس بر نقش مردها و رئیس قبیله و علت و انگیزه مرد سالارانه این عمل شکی ندارد.
عوارض جسمی و روحی ناقص سازی جنسی زنان
درد و رنجی که کودکان دختر در هنگام این عمل تحمل کرده اند و پس از سالها انرا بازگو میکنند تنها گوشه ای از ترس، هراس و وحشت انها را نشان میدهد. طبق سنت، رئیس قبیله و یا طایفه تنها کسانی هستند که تعین میکنند با چه وسیله ای و به چه شکلی این عمل و ائین غیر انسانی باید انجام شود. معمولا با تیغ صورت تراشی، چاقوی اشپزخانه و یا در بدترین حالت با نوعی خار این عمل انجام میشود. همه این زنان پس از سالها، درد و رنجی را که متحمل شده اند نتوانسته اند فراموش کنند. بعضی از انها هنوز فریاد، شیون، گریه های ناشی از درد و صحنه زنی که پاهای انها را گرفته بود، خونی که همه جا و روی بدن خودشان ریخته بود را فراموش نکرده اند، اکثر این زنان از بیماریهای روانی ناشی از ترس و هراس شدید رنج میبرند.
در ١٩١١ آکادمی علوم فرانسه در نشریه Encéphal گزارش داد که پزشکی که مسئول معالجه دو دختر ۶ و ١٠ ساله بود متوجه بیماری روانی شدید انها شد. او پس از مدتی بریدن اندام تناسلی ترس و هراس و بطور کلی تمام شرایطی را که انها گذرانده بودند علت این روان پریشی اعلام کرد. او اعلام کرد که رفتار این دو کودک بی شباهت به نوعی سادیسم ( ازار رسانی) نبود۱۰
بسیاری از پزشکان ترس و هراس شدید را یکی از دلائل بیماریهای روانی بویژه افسردگی دربین زنان کشورهای افریقائی مطرح کرده اند. برای بسیاری از زنان یادآوری درد و رنجی که در هنگام بریدن اندام جنسی متحمل شدند با کلمات قابل ابراز و بیان نیست. بعضی از انها پس از سالها هنوز ان صحنه، درد و رنج را از یاد نبرده اند.
اکثر این زنان در اثر فشار جامعه و تلقین اطرافیان نگاهی بسیار منفی در مورد خود و بدن خود دارند. در گفتگویهای کلینیکی با زنان آفریقائی که صدمه دیده اند اکثر انها یک نگرش بسیار نامساعد نسبت به بدن و اندام تناسلی خود دارند تا انجا که گاها انرا “نفرت انگیز” میدانند. این ایده منفی تقریبا همیشه با کلماتی مانند ” کثیف” یا “شرم آور” همراه است. حتی انها بر این باور هستند که این قسمت از بدنشان “زشت” بوده و به همین دلیل بر داشته شده است.۱۱
یکی ازاین زنان احساسات خود را در مورد بدنش اینطور بیان میکند: برای من “شرم اور” بود که هنوز اندام جنسی من دست نخورده بود و از ان بدتر نگاه خود من به بدنم بود.
تمام روابط و مناسبات اجتماعی و فرهنگی در این کشورها به گونه ای پیچیده بر علیه احساسات و تمایلات جنسی زنانه عمل میکنند، بطوریکه این سنت و ائین ارتجاعی بعنوان یک ارزش در جامعه پذیرفته و در صورت عدم پذیزش ان و یا زیر پا گذاشتن ان دختران جوان و خانواده انها از جامعه کاملا ترد شده و کنار گذاشته میشوند. یکی از این زنان چنین تعریف میکند که : بیاد دارم که ١٠ یا ١١ساله بودم برای من هم شرم اور بود که هنوز این “عمل” در مورد من انجام نشده بود. دخترانی که هنوز اندام جنسی انها دست نخورده بود مورد “فحاشی” و “توهین” قرار میگرفتند و انها را “کثیف” میدانستند. برای اینکه مورد سرزنش و توهین سایر دختران قرار نگیریم لباس خود را درمیاوردیم و به دیگران نشان میدادیم که ما هم “مثل” انها هستیم.۱۲
بجز ناراحتی های روانی این زنان از عوارض جسمی زیادی رنج میبرند،عفونت مجاری ادرار و بیماریهای کلیوی بویژه در مورد زنانی که اندام جنسی انها دوخته شده است از رایج ترین بیماریها هستند. از عوارض دیگر، خطر مرگ مادر و نوزاد در هنگام زایمان است ولی در کشورهای افریقائی بعلت فرهنگی هرگز مرگ و میر زنان و کودکان را به این موضوع ارتباط نداده اند.
————————————————————————
توضیحات
-۱- Pierre Foldes, Victoire sur l’excision, (Edition Albin Michel 2006) page 34
-2- http://www.doctissimo.fr/html/sexualite/mag_2001/mag0119/se_3403_excision.htm
-3- http://www.maliweb.net/category.php?NID=40676
-4- Françoise Couchard, l’Excision (Presse Université de France 2003) page 14
-5- Idem page 15
-6- http://assr.revues.org/index11083.html
Françoise Couchard, l’Excision pages 17 et 75
-7- Françoise Couchard, l’Excision (Presse Université de France 2003) page 74
http://assr.revues.org/index11083.html
-8- . http://www.borisrd.net/article-5067753.htm
-9- Françoise Couchard, l’Excision de page 46
-10- Idem page 77
-11- Idem page 35
-12- Idem pages 65 et 66
کتابهای زیر نیز مورد مطالعه قرار گرفتند
-Cicatrice, Benoît Lange, Edition Favre 2004
-Le jour où Kadi a perdu une partie de sa vie, Edition Art Blume, 1998