همانطور که در بخش نخست این گزارش شرح داده شد نخستین فرمان صریح برای اجباری شدن حجاب در ادارات با واکنش گسترده زنان روبرو شد و به شکست انجامید. از آغاز سال ۱۳۵۸حکومت نوپای اسلامی آنچنان گرفتار تعارضات درونی انقلابیون شد که ترجیح داد با اصرار بر اجباری شدن حجاب، موجب ریزش نیرو و ایجاد جبهه جدیدی در مقابل حکومت نشود.
پیش از ارائه ادامه بحث لازم است به نکته مهمی اشاره شود. در ابتدای انقلاب رسانهها نقش مهمی در شکلگیری جریان حوادث داشتند. رسانه ها با تاثیر بر افکار عمومی و ایجاد فشار بر حکومت میتوانستند در تعیین اولویتهای انقلابیون بسیار اثرگذار باشند. مردم عادی بر اساس آنچه در روزنامهها منتشر میشد از روند حوادث مطلع شده و واکنش نشان میدادند. اما در اوائل سال ۵۸ حکومت فضای رسانهای را به کنترل خود درآورد. البته رادیو و تلویزیون تحت مدیریت صادق قطب زاده عملا از مدتها پیش هماهنگ با انقلابیون مسلمان شده بود. در ۱۷ مرداد روزنامه آیندگان به اتهام توطئه علیه انقلاب توقیف و برخی نویسندگان آن بازداشت شدند. آیندگان تنها روزنامه پرخواننده آن دوران بود که صدای نیروهای سکولار را بازتاب میداد. در مسائل مربوط به زنان هم آیندگان تنها روزنامه ای بود که موضعی انتقادی داشت. در ۲۹ مرداد ۱۳۵۸ به دستور دادستان انقلاب ۴۱ روزنامه و نشریه ملی یا محلی ممنوع الانتشار شدند. دادستانی انقلاب روزنامه اطلاعات را هم در ۱۸ شهریور به نفع مستضعفین مصادره کرد. روزنامه کیهان نیز پیش از این، پاکسازی درونی شده بود. یعنی تعدادی از کارگران و کارکنان بخش فنی همراه با افرادی از تحریریه با هماهنگی نهادهائی خارج از روزنامه، شورای سردبیری و برخی نویسندگان را از روزنامه بیرون کردند. به همین دلیل تیتر نخست این روزنامه در ۲۵ اردیبهشت به «پاکسازی در کیهان» اختصاص یافته بود:
روزنامه کیهان ضمن پوزش عمیق از امام و ملت انقلابی ایران و اینکه روش غیرمعقول برخی از افراد روزنامه بیش از حد و زمان معقول اعمال میگردید کارکنان و هیات تحریریه تصفیه شده را متعهد مینماید که از این پس خود را در تداوم مسیر انقلابی قرار داده و به صورت یک ارگان آزاد و مسئول انقلابی به خدمت مطبوعات خود ادامه دهد.(۲۵ اردیبهشت ۵۸ شماره ۱۰۷۰۷ صفحه ۱)
بدین ترتیب صفحات روزنامه ها رنگ و بوئی غیر انتقادی گرفتند و بازتاب کاملی از آنچه در جامعه جریان داشت را نمی شد در آنها مشاهده کرد. تصاویر زنان بی حجاب در صفحات مطبوعات به مرور نایاب شد. در مقابل تصاویر زنان با حجاب به بهانه های مختلف در مطبوعات انعکاس پیدا میکرد. تقریبا روزی نبود که چند آگهی تشرف زنان غیرمسلمان به اسلام در روزنامه ها چاپ نشود. در بالای همه این آگهیها عکس زن اسلام آورده با چادر مشکی در حالیکه تنها فاصله بین ابروها تا لبهایش پیدا بود منتشر میشد:
اینجانبه فروکی بوس از شهر آمستردام هلند لیسانسیه در رشته آکادمی فیلم و تلویزیون با مطالعه در زمینه اسلام و با ارشاد علمی حضرت آیت الله علامه نوری به اسلام که کاملترین و آخرین دین الهی است ایمان آوردم و نام رحیمه را انتخاب نمودم.(۳ شهریور ۵۸ شماره ۱۰۷۹۰ صفحه ۱۱)
اختلاط خواسته ضد انقلاب است
بررسی روند اجباری شدن حجاب بدون توجه به سیاست تفکیک جنسیتی غیرممکن است. زیرا یکی از استدلالهای مخالفین حجاب اجباری این بود که چادر دست و پا گیر است و موجب حذف زنان از عرصه عمومی خواهد شد. اما مدافعین حجاب اجباری معتقد بودند در صورت زنانه مردانه شدن اماکن عمومی زنان میتوانند حجاب خود را در بسیاری از جاها بردارند و عملا حجاب مانع فعالیت اجتماعی آنها نخواهد شد. به همین دلیل تفکیک جنسیتی نسبت به حجاب اجباری اولویت پیدا کرده بود.
یکی از دلایل شکست فرمان اجباری شدن حجاب در ادارات شیوه اعمال آن بود. اعمال از بالا و ضربتی آن موجب ایجاد واکنش سریع در جامعه شده و مخالفتهای گستردهای را دامن زده بود. این بار انقلابیون هوشمندانهتر عمل کردند. اولین جلوه تفکیک جنسیتی در رفراندوم جمهوری اسلامی اعمال شد. در این انتخابات صفهای رای دهندگان زن و مرد از هم جدا شده و در بسیاری از حوزه ها صندوقهای رای نیز مجزا از یکدیگر بود. اما اولین تفکیک جنجالی هنگامی بود که فرماندار انزلی خبر داد ساحل انزلی را زنانه مردانه کردهاست. بازتاب این سخنان در مطبوعات و بالا گرفتن بحث میان مدافعین و مخالفین آن منجر به صدور بخشنامهای از طرف وزارت کشور شد:
سخنگوی وزارت کشور خبر بخشنامه هاشم صباغیان وزیر کشور دولت موقت به استانداران ساحلی را داده است که در این بخشنامه آمده است : آغاز فصل دریا و لزوم استفاده صحیح و مشروع عموم مردم از این موهبت و نعمت خدادادی که در حکومت جمهوری اسلامی این ضرورت را تائید می کند که برای بهره گیری از دریا و سواحل آن تصمیماتی منطبق با احکام اسلامی و عفت عمومی اتخاذ گردد و رضایت ملت مسلمان ایران فراهم شود. (۶ تیر۵۸ شماره ۱۰۷۴۳صفحه ۲)
اما کار به این بخشنامه محدود نماند:
امام خمینی در سمینار مبلغین اعزامی به روستاها فرمودند: … مردم مسلمانند و نمی گذارند زن و مردها با هم به دریا بریزند. تمدن اینها این بود و آنها از تمدن این را میخواهند تمدن غربی میخواهند آن این است که زن و مرد لخت بشوند و به دریا بروند. این تمدنی است که در رژیم سابق به مملکت تحمیل میشد با آن وضع میآمدند در میان شهر و مردم هم جرات نمیکردند حرف بزنند اما اکنون اگر یک چیزی بشود ما تکلیفشان را روشن میکنیم دولت هم وظیفه تعیین کرده اگر دولت آنطوری که وزیر کشور گفته جلواش را گرفتیم که خوب، اما اگر نگیرند مردم میگیرند. مگر مازندرانیها یا رشتیها میگذارند که کنار دریاهاشان مثل آنوقتها باشد مگر بندر پهلویها میگذارند زن و مرد در یک دریا بروند.(۱۱ تیر شماره ۱۰۷۴۸صفحه ۳)
امام خمینی در چند سخنرانی دیگر خود نیز به همین مساله اشاره کرده و به شدت از اختلاط زن و مرد در سواحل شمالی انتقاد کردند. اما کار به دریا محدود نماند:
استخر شنای ارامنه – باشگاه آرارات در ونک – به سبب استفاده مشترک زنان و مردان از سوی کمیته شماره ۳ تعطیل شد. همچنین به دستور این کمیته استخرهای هیلتون و شرایتون برای ادامه کار زنانه و مردانه شدند. یکی از مسئولان باشگاه ارامنه (آرارات) در این زمینه روز دوشنبه یازده تیرماه گفت : ساعت ۲،۵ بعدازظهر در حالی که کودکان مسیحی عضو باشگاه آرارات در حال شنا بودند عده ای مسلح با داشتن نامه ای به مسئولان باشگاه مراجعه کردند و استخر را تعطیل کردند.( ۱۶ تیر ۵۸ شماره ۱۰۷۴۹صفحه ۳)
کیهان یکشنبه ۲۴ تیر در صفحه ۷ خود گزارش مفصلی از زنان تن فروش در محله بدنام قلعه و سوابق زنانی که به اتهام اشاعه فحشا تیرباران شده بودند منتشر و در پائین این گزارش عکسی از ساحل بندر انزلی چاپ کرده که در آن تعداد زیادی زنان چادری نظاره گر شنای مردان لخت در دریا بودند. جالب آنکه در تیتر مطلب آمده بود: زنها، دور از دید مردها به دریا زدند!
واکنشهای عمومی به زنانه مردانه کردن دریا انتقادی نبود زیرا اغلب مردم با این کار مخالف نبودند اما در موارد دیگر داستان به این سادگی قابل اجرا نبود. در ستون کیهان و شمای شنبه ۲۹ اردیبهشت آقای رسول قدسی از اصفهان می گوید:
مدیرکل آموزش و پرورش اصفهان دستور داده کلاسهای زبان انگلیسی آموزشگاههای آزاد به صورت مختلط نباشد. پس دختران باید کجا درس بخوانند؟(۲۹اردیبهشت ۵۸ شماره ۱۰۷۱۰صفحه ۶)
جدا کردن مدارس و آموزشگاههای کودکان دختر و پسر اگرچه با جنجال همراه شد اما آن هم به اجرا در آمد. در آن زمان اکثر مدارس کشور یا دخترانه بودند یا پسرانه و تعداد مدارس مختلط در تهران از تعداد انگشتان دست فراتر نمی رفت. اما همین مدارس از سوی خانوادههائی که زن و شوهر هر دو شاغل بودند به شدت استقبال می شد زیرا به این خانواده ها امکان میداد همه فرزندان خود را در یک مدرسه گذاشته و از زحمت بردن و آوردن آنها به چند مدرسه مختلف معاف شوند. نخستین اعتراضها هم از سوی همین والدین انجام شد:
۳۵۰ تن از فرهنگیان، پزشکان و مهندسین با ارسال طوماری خطاب به مهندس بازرگان در مورد نارسائیها و تصمیمات عجولانه ای که در آموزش و پرورش گرفته می شود هشدار دادند… مثلا تحصیل مختلط دختر و پسر در دبستانها با توجه به سن آنها که از ۱۲ سال تجاوز نمی کند مشکلی ایجاد نخواهد کرد در صورتیکه جلوگیری از آن مشکلاتی زیادی برای خانواده هائی که فرزند دختر و پسر دارند ایجاد خواهد کرد. (۱ مرداد ۵۸ شماره ۱۰۷۶۴صفحه ۹)
اما این طرح موافقانی هم داشت:
گروههائی از دانش آموزان دختر جنوب شهر تهران صبح امروز در اجتماعی در دفتر وزیر آموزش و پرورش خواستار انحلال مدارس مختلط شدند. این گروه که تا ساعت ۹،۵ صبح تعدادشان به ۲۰۰ نفر می رسید اکثرشان دانش آموزان دختر نواحی جنوب تهران بودند که با حجاب اسلامی جلوی دفتر وزیر آموزش و پرورش علیه مختلط بودن مدارس شعار میدادند و منتظر ملاقات با وزیر آموزش و پرورش بودند. معترضین پلاکاردهائی با مضامین مختلف در دست داشتند: «خون شهیدان ما منتظر جواب است – مدرسه مختلط بر ضد انقلاب است» … (۷ مرداد ۵۸ شماره ۱۰۷۶۹ صفحه ۲)
جالب اینجاست که این دانشآموزان معترض خود در مدارس دخترانه درس می خواندند. واکنشهای وزیر آموزش و پرورش مشابه واکنش همیشگی دولت مهندس بازرگان بود. یعنی تاکید بر مهم نبودن مساله همراه با اتخاذ موضعی محافظه کارانه که عملا به نفع انقلابیون تمام میشد. این بار هم دکتر علی شکوهی وزیر آموزش و پرورش چنینمی گوید:
به طور کلی من اشکالی نمیبینم که بچه های زیر ۱۲ سال با هم درس بخوانند. معذالک جدا کردن آنها در شهری که جمعیت انبوهی دارد اشکال نخواهد داشت. چرا این مساله را بزرگ می کنند؟ هم ما نباید اصرار بیجا کنیم هم اولیا دانش آموزان. مثلا یک مدرسه ای هست که ۴۰۰ محصل دارد یا دو مدرسه هر کدام با ۳۰۰ شاگرد چه اشکالی دارد دخترها به یک مدرسه بروند و پسرها به مدرسه دیگر؟ (۳ مرداد ۵۸ شماره ۱۰۷۶۶صفحه ۲)
آموزش و پرورش اصلی ترین عرصه حضور زنان در محیط کار بود و به همین دلیل اهمیتی مضاعف در روند اجباری شدن حجاب داشت. کسانی که در آن مقطع در مدارس شاغل بودند به خوبی به یاد دارند که معلمها چقدر نگران اخراج توسط کمیته های پاکسازی بودند. بسیاری از آنها در تعطیلات تابستان ۵۸ اخبار پاکسازی و تصفیه ادارات دولتی را در روزنامه ها خوانده بودند و می دانستند که نگاه انقلابیون به کار زنان نگاه مثبتی نیست. همچنین فشارهای غیر رسمی و محلی (در قالب تمسخر، توهین، تهدید تلفنی، اعتراض دانش آموزان مذهبی و …) آنها را به شدت ترسانده بود. کیهان نمونه هائی از این فشارهای غیر متمرکز اما فراگیر را در شماره های مختلف خود انعکاس داده است:
حجت الاسلام خدائی نماینده امام خمینی در مرودشت از دختران دانش آموز و زنان آموزگار این شهر خواست که از اول مهرماه با حجاب به مدارس بروند. وی که در مسجد جامع و در میان هزاران نفر از مردم این شهر سخنرانی می کرد با تاکید برحفظ حجاب زنان را دعوت به رعایت این اصل اسلامی کرد. حجتالاسلام خدائی اخطار کرد:« اگر دختران دانش آموز از روز اول مهرماه بدون حجاب به مدارس بروند از ورود آنان جلوگیری خواهدشد » وی شیوه جلوگیری از ورود زنان و دختران بیحجاب را روشن نکرد.(۳۱ شهریور ۵۸ شماره ۱۰۸۱۲ صفحه ۴)
به دلیل همین ترس و از سر احتیاط، اغلب معلمان زن روز اول مهر ۵۸ باحجاب سرکار خود حاضر شده بودند. آنها ترجیح میدادند روسری بر سر کنند اما از کار اخراج نشوند.
در سال ۵۸ صفحات روزنامه ها سرشار از اخبار تیرباران و شلاق در ملاعام بود. اما بر خلاف ماههای اول انقلاب که همه تیرباران شدگان سران و افراد عالیرتبه نظام سابق بودند اکنون زنان تن فروش، دایر کنندگان مراکز فحشا و زنان و مردانی که زنا کرده بودند در مقابل جوخه تیرباران قرار میگرفتند. بر اساس اخبار انتشار یافته در کیهان منتشر شده در سال ۱۳۵۸ حدود ۶۰۰ زن و مرد به اتهام مسائل مربوط به روابط جنسی تیرباران شدهاند. همچنین روزی نبود که در روزنامه ها خبر شلاق زدن افرادی که مشروبات الکی نوشیدهاند یا دختر و پسری که با هم رابطه داشتهاند منتشر نشود. در چنین شرایطی زنان شاغل در ادرات دولتی از جمله معلمان و پرستاران به مرور ترجیح میدادند با پوشاندن موی سر خود را از مظان اتهام خارج کننند. آنها قاطعیت و اسلامگرائی انقلابیون را جدی گرفتهبودند. اعمال تفکیک جنسیتی هم حوزه های مختلف را در می نوردید:
شیراز خبرگزاری پارس – ستاد فرماندهی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی فارس طی نامه ای به سندیکای آرایشگران هشدار داد: چون بر خلاف مبانی اسلام و برخلاف تعهد قبلی در تعدادی از آرایشگاهها مردها آرایش زنان را به عهده گرفتهاند برای آخرین بار به این گونه آرایشگاهها اخطار میشود که فورا دست از اعمال خلاف اسلام برداشته و در غیر این صورت اقدامات مقتضی در مورد آنان اتخاذ خواهد شد. (۲۳ تیر ۵۸ شماره ۱۰۷۵۶صفحه ۲)
حجاب، راه نجات از اتهام همراهی با حکومت سابق
در بررسی روند اجباری شدن حجاب نباید غلبه گفتمان اسلام انقلابی بر دیگر گفتمانهای موجود در جامعه را فراموش کرد. واقعیت آن است که بسیاری از زنان (به ویژه زنان جوان و تحصیل کرده) به حجاب گرایش پیدا کرده و حجاب را بر اساس انتخاب بر سر کرده بودند. گروه قابل توجهی از این زنان را میتوان در زنانی که به عضویت سازمان مجاهدین خلق درآمده بودند مشاهده کرد. زنان این سازمان نوع جدیدی از پوشش اسلامی که شامل روپوش تیره رنگ تا سر زانو، شلوار ساده و روسری کلفت و بزرگ را رواج دادند. شاید بتوان گفت کپی رایت پوششی که امروزه به مانتو معروف است در اختیار گروههای مبارز مسلمان قبل از انقلاب و به ویژه سازمان مجاهدین خلق است. این نوع پوشش به سرعت از سوی دیگر گروههای انقلابی مسلمان مورد استقبال قرار گرفت زیرا ضمن پوشیده و شرعی بودن مانع تحرک زنان نمیشد. چادر نشانه اسلام سنتی بود و این پوشش جدید نشانه اسلام انقلابی و در سالهای ابتدائی انقلاب غلبه با اسلام انقلابی بود. مهرانگیز کار در کتاب خود اشاره کرده که نخستین یونیفورم سپاه پاسداران انقلاب اسلامی هم چنین شکلی داشته است:
عکسی در روزنامه ها انتشار یافت که یک دختر و پسر جوان طرح یونیفورم جدید سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را با علامتی از یک تفنگ آماده شلیک به نمایش میگذاشتند. تفنگ آماده بود تا به هر دشمن فرضی شلیک کند. یونیفورم زن پاسدار روپوش و شلواری بود با روسری ضخیم که تا روی قوس ابرو را می پوشاند.(شورش، روایتی زنانه از انقلاب ایران؛ مهرانگیز کار؛ نشر باران؛ سوئد؛ چاپ اول ۲۰۰۶؛ ص۱۹۵)
تمایل به حجاب گذاشتن در میان دختران جوان واقعیتی غیر قابل انکار بود. کاریزمای رهبری انقلابی امام خمینی، تاثیرات اندیشمندان مذهبی به ویژه دکتر علی شریعتی، تاثیر اتمسفر شورآفرین انقلاب بر الگوهای ذهنی زنان جوان و بالاخره نشانه های سیاسی آرمانگرایانه و ایده آلیستی بار شده بر حجاب، همگی در شکل گیری این گرایش به حجاب موثر بودند. به عبارت بهتر حجاب به نشانهای بدل شده بود که بیانگر تعلق یک زن به گروه زنان انقلابی و آرمانگرا بود.
حزب جمهوری اسلامی به عنوان حزب اصلی نزدیک به امام خمینی و رهبری انقلاب شناخته می شد. این حزب در سال ۱۳۵۸روز ولادت حضرت فاطمه زهرا را به عنوان روز اسلامی زن اعلام کرد که با حمایت سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، جامعه زنان انقلاب اسلامی و نهضت آزادی روبرو شد. کیهان چهارشنبه ۲۶ اردیبهشت ۵۸ در صفحه نخست خود آگهی فراخوان راهپیمائی گسترده زنان در این روز را منتشر کرده است. آگهی شامل چهره زنی ملبس به چادر است که فرزندش را در آغوش گرفته و با مشت گره کرده شعار می دهد: «… و این تنها لباس رزمهامانرا عزیز و محترم داریم». در بندهای ۹ و ۱۰ قطعنامه همین راهپیمائی چنین گفته می شود:
۹- ما زنان مسلمان پوشش اسلامی را که لبیک به الله و پاسداری از خون شهدای به خون خفته می دانیم و خواستار آنگونه برنامه های ارشادی و انقلابی هستیم تا دیگر خواهران رزمنده و فداکار میهن با آگاهی و انتخاب خویشتن به این پوشش رهائی بخش نائل گردند.
۱۰- ما زنان مسلمان خواستار جلوگیری از وارد شدن و ساخته شدن کالاهای مصرفی – زینتی و آرایشی هستیم زیرا اینگونه مصارف مظاهر نظام طاغوتی است و جامعه را از معنویات اسلامی خارج می کند.(۲۹ اردیبهشت ۵۸ شماره ۱۰۷۱۰صفحه ۳)
به وضوح می توان دریافت که رهبران انقلاب اگرچه حجاب را اختیاری میخواندند اما آن را نشانه همراهی با حکومت جدید و بیزاری از حکومت سابق میدانستند. این نشانهها برای زنان جوانی که شیفته کاریزمای رهبر انقلاب و شعارهای آرمانگرایانه انقلاب اسلامی شده بودند واجد معنائی ویژه بود. زهرا رهنورد، تنها سخنگوی زن منتسب به حزب جمهوری اسلامی و جریان مورد تائید امام خمینی، نمونه اعلای چنین زنانی بود. او در سالهای دانشجوئی بیحجاب بوده و با همان شرایط و در محیط دانشکده هنرهای زیبا با مهندس میرحسین موسوی ازدواج کرده بود. رهنورد در سال اول انقلاب به تئوریسین حضور زن مسلمان در جامعه بدل شد. او در حالیکه عکس با روسری اما بدون چادرش در کنار مقالاتش در کیهان منتشر میشد چنین گفته بود:
… ای همه رنجبران و محرومان جهان، مستضعفین تاریخ از آغازش تا امروز، و از امروز تا لحظه خجسته قیام مهدی(عج)، حجاب مرا تو ساده و کوچک مپندار، که خود بشارتی و رهنمودی به رهائی و رستگاری توست. اشاره به ایدئولوژی اسلام است که به حق تئوری انقلاب و رهائی مستضعفین خلقهای محروم است. آری هموطن، خواهرم برادرم همه مستضعفین سرزمینم، حجاب مرا ببین و در کنارش عصیان بر ضد نظامهای باطل، بر ضد تمام ارزشهای کثیف، قدرت، ثروت، زیبائی بر ضد تلقیهای غیر انسانی و سودپرستانه و شیء وار از زن … از انسان، بر ضد ذلت استثمار، قرض، تبلیغات منحط و خواب آور، عصیان بر ضد طبقات ستمگر، برضد قدرتهای حاکمه خونخوار، برضد فرعونها، بر ضد استبداد دینی، بر ضد معیارها، آرمانها و جهان بینیهای صرفا مادی و ماده پرستی … ( ۲۷ اردیبهشت ۵۸ شماره ۱۰۷۰۹صفحه ۵)
طنز روزگار آنکهدر سال ۷۵ هنگامی که نامزدی مهندس موسوی در انتخابات ریاست جمهوری شایعه شده بود مخالفان او عکسهای بیحجاب زهرا رهنورد را با تیراژی وسیع در کشور منتشر کردند تا به او همان حرفی را یادآوری کنند که خود سالها پیش گفته بود: بی حجابی یک انتخاب شرعی و شخصی نیست بلکه نشانه ناهمراهی با آرمانهای انقلاب است.
در سال ۵۸ فرایند تبدیل حجاب از یک نشانه مذهبی به نشانهای سیاسی اجتماعی در جامعه انقلابی ایران را به وضوح می توان مشاهده کرد:
بازار انواع مختلف چادر و پوششی که امروزه مورد توجه خانمها قرار گرفته است خیلی داغ و تبدار است و آدم هر کناری یک فرم از این پوششها را به چشم میبیند. که در حین خوشحالی یک نگرانی هم در انسان به وجود میآورد و آن اینکه مبادا این حجابی که یک اسلحه در دستان زنان ما برای مبارزه است تبدیل به یک مد و مد بازی بشود و طراحان غربی زنان را خلع سلاح کنند! (۲۰ آبان ۱۳۵۸، شماره ۱۰۸۵۳ صفحه ۲)
همین داستان را می توان از زبان شخصیت راوی کتاب «شورش»، اما از زاویهای دیگر مشاهده کرد:
عصر روزی که شاه ایران را ترک کرده بود یک طواف گاری به دست، سر کوچه راه را بر من بست و آنچه از عقل رایج بلعیده بود در چهره من بالا آورد. به صورتم تف انداخت و گفت:« شاه جاکشتون رو بیرون کردیم همین روزا شما جندهها رو هم بیرون میندازیم» مرد طواف به آنچه می گفت باور داشت و باور کرده بود که هر زن بی چادر فاحشه است. هنوز جای تف او بر گونه ام می سوزد و این سوزش مدام را نه از آن طواف ساده دل که از خویشتن خویش دارم! (شورش، روایتی زنانه از انقلاب ایران؛ مهرانگیز کار؛ نشر باران؛ سوئد؛ چاپ اول ۲۰۰۶؛ ص ۱۵۸)
و باز روایتی دیگر از همین داستان، یعنی نشانه های سیاسی و اجتماعی بار شده بر حجاب اسلامی، اما این بار به نقل از ارگان یک گروه چپگرا:
مگر نه از بدیهیات است که هر وقت تن ها با هم رابطه می گیرند، مغزها از کار می مانند؟ و درست به خاطر همین اثر رابطه تن با تن در متوقف کردن کار مغز و زایل کردن نیروی اراده است که اسلام کم و کیف پوشش را معین می کند.(روزنامه کار ۱۷خرداد ۵۸ شماره ۲۸)
چه حکایتی بود که مارکسیستها نیز چنین به اثبات فلسفه حجاب اسلامی پرداخته بودند؟ جز غلبه گفتمان اسلام انقلابی بر دیگر گفتمانهای حاشیه ای و بدل شدن حجاب به نشانه فراگیر این گفتمان!
حجاب اختیاری اجباری!
مجموعه آنچه گفته شد نشان می دهد که در سال ۵۸ اگرچه حجاب اختیاری بود اما در عمل بیحجابی به نشانه ای از همراهی با حکومت سابق یا دست کم ناهمراهی با حکومت فعلی بدل شده بود. عنوانی که در آن ایام حتی صرف اتهامش می توانست فرد را از هستی ساقط کند. حکومت نیز اصراری نداشت که این نشانه را خنثی کند. حتی احساس می شد که انقلابیون بیمیل نیستند که برخوردهای غیررسمی با زنان بیحجاب در جامعه ادامه پیدا کند. به عنوان مثال رادیو و تلویزیون زنان گوینده و مجری را به دلیل آنکه حاضر به روسری بر سر گذاشتن نشدند از کار اخراج و در اقدامی ضربتی تعدادی از دختران محجبه دبیرستانهای تهران را به عنوان گوینده استخدام کرد:
– خبرنگار کیهان: شما که تحصیل کرده خارج هستید و به نقش زنان در جامعه امروزی آگاه هستید چرا حتی برای اعلام برنامه هم زنان را کنار گذاشته اید؟
– صادق قطب زاده: زنان را کنار نگذاشته ایم اما ترجیح دادیم که گوینده های جدید تربیت کنیم. هم اکنون مسئولان مشغول تعلیم این عده هستند و به زودی این خانمها روی صفحه تلویزیون ظاهر خواهند شد.(۳۰ تیر ۵۸ شماره ۱۰۷۶۲صفحه ۲)
اوضاع برای زنان شاغل بی حجاب بدتر بود. آنها نگران پاکسازی بودند و فراموش نکرده بودند که امام خمینی با چه جدیتی خواهان اجباری شدن حجاب در ادارات شده بود و می دانستند برای رهبران انقلاب رعایت حجاب اسلامی به پرستیژ ناشی از حفظ زنان در مشاغل دولتی ارجحیت دارد:
امام خمینی در دیدار با بانوان اهوازی: دشمنان می خواستند بانوان از بچه هایشان جدا باشند. بانوان را به ادارات بکشند نه برای اینکه ادارات درست بشود بلکه برای اینکه ادارات را فاسد کنند و بچه ها را از دامن مادر جدا کنند. بچه ها که از اول دامن مادر نباشند عقده پیدا می کنند و اکثر مفاسد از این عقده هائی است که بچه ها پیدا می کنند. (۱۲ تیر ۵۸ شماره ۱۰۷۴۹صفحه ۳)
در این میانه رفتار دولت موقت نیز در نوع خود جالب بود. مهندس بازرگان و لیبرالهای مسلمان حاضر در دولت موقت با اخراج زنان و اجباری کردن حجاب مخالفت جدی نداشتند اگرچه تمایل نداشتند که آنها مجری این سیاستها باشند. البته حساب اسدالله مبشری (وزیر دادگستری ) و احمد صدر حاج سیدجوادی ( وزیر کشور و دادگستری) در این میان جداست. بی هیچ تردید نقش این دو در لغو کلیه حقوق قانونی زنان غیر قابل انکار بود. از نظر نگرش به حقوق زنان این دو شخصیت ملی و مذهبی را تقریبا می توان هم ردیف سنتی ترین گروههای سیاسی در ابتدای انقلاب قرار داد.
به هر حال دولت موقت در کلام با اجبار حجاب مخالف بود اما در عمل با آن مخالفتی نمی کرد و برخی وزرای این دولت بنا بر سلیقه و اعتقادات خود با زنان برخورد میکردند. کار به جائی رسید که سخنگوی دولت ناچار شد در این مورد توضیح دهد:
صادق طباطبائی سخنگوی دولت در گفت و گوئی با خبرنگار خبرگذاری پارس پیرامون شایعات مربوط به حضور و غیاب خانمها در اجتماعات و اجبار آنان به سر کردن چادر و همچنین حضور در ادارات با چادر گفت: از چند روز گذشته تعدادی اتومبیل و وانتبار با بلندگو در شهر گردش می کنند و این شایعات را پخش میکنند از جمله اینکه می گویند در ماه مبارک رمضان خانمها یا نباید سر کار خود حاضر شوند یا با چادر و حجاب سر کار خود بروند. همچنین گفته می شود که برخی از وزارتخانه ها به کار خانمها خاتمه داده یا به زودی خاتمه خواهند داد و یا در برخی محافل به وسیله اطلاعیه هائی شایع کرده اند که خانمها و نیز آقایان در صورت عدم رعایت مقررات مذهبی مسئول حظ جان خود خواهند بود. … هیچ بعید نیست که افراد را هم مامور اجیر کرده و مامور سازند که در ایام ماه رمضان به خانمها تعرض روا دارند و یا اعمال خشونت کنند، این وظیفه تک تک ملت افراد است که با این گونه افراد با قاطعیت برخورد کرده و آنها را تحویل نیروی انتظامی دهند. … سخنگوی دولت در قسمت دیگری از سخنان خود گفت: شایعات مربوط به حذف خانمها از خدمات اداری و یا شرایط و دستورالعمل جدید و یا شرایط جدید برای کار خانمها به هیچ وجه صحت ندارد.(۴ مرداد ۵۸، شماره ۱۰۷۶۷ صفحه ۳)
اما واقعیت را باید در یادداشت کنایه آمیز کیهان جست و جو کرد:
یک وقت نوشتیم که چادر اسلحهای است در دست زنان مسلمان برای مبارزه با استعمار. دیروز هم دم دانشگاه متوجه شدیم که چادر و روسری یک خاصیت دیگر هم برای غیرمسلمانها دارد و آن هم حفظ آنان از خشم مردم در تظاهرات است. (۵ آذر ۵۸، شماره ۱۰۸۶۶ صفحه ۲)
موضع گیریهای محافظهکارانه و سنتی دولت موقت دیری نپائید زیرا عمر این دولت کوتاه بود. فردای تسخیر سفارت آمریکا، مهندس بازرگان و دولت او استعفا داده و امام خمینی شورای انقلاب را مسئول اداره کشور کرد. اگر در حوزه سیاسی، استعفای دولت موقت منجر به یکدست شدن حکومت و تغییر فراوان در سیاستها شد اما برای زنان چیزی تغییر نکرده بود. زیرا نهضت آزادی و نیروهای موسوم به ملی مذهبی در نگاه به زنان تفاوتی با نیروهای حامی امام خمینی نداشتند. دیگر حجاب به انتخاب گریز ناپذیر زنان بدل شده بود.
***********
بخشهای دیگر:
[داستان اجباری شدن حجاب در ایران: گام آخر، مرگ بر بدحجاب!->https://www.iran-women-solidarity.net/?p=442]
[داستان اجباری شدن حجاب در ایران: گام سوم، یا حجاب یا اخراج!!->https://www.iran-women-solidarity.net/?p=441]
[داستان اجباری شدن حجاب در ایران: گام اول، چادر برای عروسک فرنگی!->https://www.iran-women-solidarity.net/?p=439]