پیشگامان جنبش نوین در ایران / شعله ایرانی

آنچه جنبش نوینِ زنان ایران را از جنبشهای زنان در سایر کشورها – حتی پیشرفته ترین آنها – متمایز میکند، به کارگیری روشهایی است که نه تنها مبارزه برای احقاق حقوق را در لایه های گوناگون اجتماع بازتولید میکند، بلکه بحثهای نظری باارزشی را نیز دامن میزند. بحثهایی که از دلِ جنبشی اجتماعی، به رهبری زنان، در متن جامعهایی با پیچیدگی های ایرانِ امروز زاده میشوند. دستآورد این گفت و شنودها میان کنشگران زن، در آمیزش با فعالیت میدانی و وقایعنگاری روزمره، بدون تردید شیوهی مبارزهی اجتماعی و دمکراتیک را در ایران و منطقه ارتقا خواهد داد. اگرچه جنبش زنان ایران به دلایل بسیار – از جمله بستر تنگ و سنتی اجتماع و حاکمیت سیاسیایی که برخورداری از سادهترین حقوق شهروندی را با خشونت منع میکند – هنوز نتوانسته به جنبشی گسترده در همه ی لایه های اجتماعی و به ویژه در میان زنان محروم و میلیونی تبدیل شود، اما به لحاظ رشد کیفی و نظری، و به کارگیری ابزارهای مدرن و شیوههای مبتکرانه، راه هموارتر و موثری را برای رشدِ کمی آغاز کرده است.

جنبش”یک ملیون امضا”، تجربهایی نوین در تاریخ مبارزات اجتماعی کشور ماست. این حرکت در به تجربه گذاشتن آرمانهای فمینیستی و تزهای جنبشهای نوین جهانی در عرصهی خودسامانیابی و گسترش افقی، پرهیز از بازتولید روابط سلسله مراتبی و تمرکز قدرت، ترغیبِ علنیت و عدم حذف، و مسائلی چون استقلال با التزام به همبستگی، برگی است ماندنی در تاریخ مبارزات مدنی کشورمان. میتوان دهها کاستی، ناتوانی و حتی رویا را برشمرد که جنبش خودجوش زنان ایران در شکلهای موجودش، به آن بیتوجه مانده یا به دلایل گوناگون توان طرح و تحقق اش را ندارد. رادیکالیسم در انتخاب و اعلان خواستها، ضرورتن و همیشه، به رادیکالیسم در عمل منجر نمیشود. این تجربه ی تاریخی بسیاری از نیروهای سیاسی در تندپیچهای تاریخی بوده است.
بسیارند آنان که با درکی به غایت عامیانه از “رادیکالیسم”، آنرا هم چون پیراهنی عاریه بر میکنند و به آنان که در شعار محتاط و در عمل رادیکال هستند و تاوانش را هم میپردازند، فخر میفروشند. چنین افراد و نیروهایی عمدتا، نقد نمیکنند تا جنبش اجتماعیای که به راه افتاده، ارتقا یابد. تخطئه میکنند تا در نبود و با حذف آن دیگری، خود ستاره شوند و بدرخشند.

دغدغه ی جنبش زنان به مثابهی یک جنبش اجتماعی که بنا به هویت مدنیاش، ذاتن سکولار و در متن شرایط وجودیاش، به ناچار رادیکال است، نباید و نمیتواند راضی نگهداشتن چنین افراد و نیروهایی باشد. جنبش زنان به هیچ قدرت، حزب و گروهی بدهکاری ندارد و نباید سکوی پرتاپ هیچ نیروی داخلی و خارجی شود. مطالباتِ حداقلی و برنامه های عملی هر جنبشی را کنشگران روزانه ی آن رقم میزنند. مسئله ی جنبش زنان در ایرانِ امروز، ارتقا و گسترش آگاهی زنانه و اعتماد بهنفس برای ایجاد تغییراتِ بنیادین در زندگی زنان و به تبع آن، در جامعه است. دغدغه ی جنبش زنان ایرانی در کلیت خود، در شرایط کنونی، ساماندهی حول مطالبات عینی، مشخص، مشترک و حداقلیِ عموم زنان کشور و تقویت شوری است که جان شیفته ی زنانِ جوان را در خانه و خیابان برانگیخته است. جنبش زنان رسالتی خاص دارد و آن مبارزه برای کسب حقوق زنان است. رسالتی که در مرحلهی کنونی مبارزات آزادی خواهانه ی مردم ایران، به درستی با درک درهم تنیده گی مبارزات اجتماعی گوناگون و توجه به ضرورت همگرایی مستقلانه با جنبشهای کارگری، ملی و دانشجویی توام شده است.

اگر جنبشی که حول خواستِ “تغییر برای برابری” به راه افتاده، بتواند در مقابل فشارها و سرکوبها دوام بیاورد، بتواند با پاسداری از آرمانهای اولیه ی شیوهی ساماندهی اش و ارتقای مداوم خواستهایش و به ویژه گسترش بیشتر خود در لایه های متنوع اجتماعی، به بازتولید اندیشه ی برابریخواهی ادامه دهد، میتوان به جرات گفت که جنبش صد سالهی زنان ایرانی سرانجام توانسته راهی برای گسترش و فراتر رفتن از حلقه ی روشنفکران و فعالین سیاسی بیابد. چنین جنبشی خواهد توانست با عمومی کردن خواست تغییرات بنیادین در جامعه ی پدرسالار و استبدادزدهی ایران، منشا پیشرفت و جهشی مهم شود.
و همه ی اینها مدیون نسلی از زنان جوان ایرانی خواهد بود که برابری و رهایی را حق انسانی خود میدانند. نه کم. نه بیش.

سرمقاله ی آوای زن، شماره ی۶٣

www.avayezan.org

avayezan@gmail.com

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *