[میدان زنان:->http://meydaan.net/Showarticle.aspx?arid=576] حتی با وجود عادت ما ایرانیان به شنیدن و دیدن روزانه عجایب و غرایب غیرقابل باور، هنوز هم موضوعاتی وجود دارد که بهت همگان را برانگیزد. باور اینکه بعد از چندین روز تحصن دانشجویان زنجان در اعتراض به به پیشنهاد غیراخلاقی معاون دانشجویی این دانشگاه و افشای موضوع تحت فشار قراردادن و تهدید این دانشجو برای برقراری رابطه جنسی، دختر دانشجو را با این عنوان که “ارتباط ناصحیح عاملان حادثه دانشگاه زنجان، محرز شده” بازداشت کرده باشند بسیار دشوار است. شنیدن این استدلال از قول دادستان زنجان که “هیچ جامعهای نمیتواند عاری از بزه و خطا باشد و باید التهاب و تشویش روانی را در جامعه کنترل و نباید اجازه این گونه تشنجها را به جامعه داد. اگر بنا باشد این شیوه و روش در جامعه گسترش یابد و هرکس با مطلع شدن از خطای کسی بخواهد آن را به این شیوه افشا و برملا کند در جامعه هیچ امنیتی وجود نخواهد داشت” نیز نشان می دهد که جرم واقعی دختر دانشجو جسارتش در بیان مساله ای بوده که بیشتر وقتها “لاپوشانی” می شود یا بدتر از آن، بیان می شود و بی هیچ عقابی، در سکوت معلق می ماند. سئوال اصلی که در این یادداشت کوتاه در پی مطرح کردن آن هستم این است که دختر دانشجو به عنوان قربانی آزار جنسی و تهدید، از سوی یک صاحب قدرت مسلط، چه کار دیگری می توانست بکند جز کمک خواستن از گروهی از دانشجویان برای ضبط و فیلمبرداری از روند آزار جنسی و پخش گسترده آن؟
مطمئنا اولین پاسخ مسئولانی چون دادستان زنجان این است: به مقامات قضایی مراجعه می کرد. به عنوان یک وکیل دادگستری و مدیر موسسه راه توانمندزیستن (راهی) که کار اصلی اش ارائه خدمات حقوقی به زنان آسیب دیده یا در معرض آسیب بود، بارها و بارها با پرونده هایی مواجه شده ام که زنان در آن از سوی مرد مورد تهدید، آزار جنسی و حتی تجاوز قرار گرفته اند و پس از شکایت و طی مراحل طولانی و سخت قضایی (که برای قربانی آزار جنسی، عذابی مضاعف است ) نه تنها نتوانسته اند آزار جنسی و زنای به عنف (تجاوز) را به اثبات برسانند بلکه در نهایت، در بعضی مواقع حتی خود به دلیل اقرار این موضوع که یک رابطه جنسی خارج از ازدواج (نامشروع) بین آنها و مردی که از او شکایت کرده اند اتفاق افتاده، به حکم قاعده “اقرار العقلا علی انفسهم جائز” مجازات شده اند! سرنوشتی که شوربختانه، ممکن است در انتظار دختر دانشجوی زنجانی نیز باشد!
از ذکر مثالهای گوناگون می گذرم و تنها پرونده “حمیده” را که خود وکیل او بودم، مرور می کنم. حمیده، ۱۵ ساله، در راه مدرسه توسط چند مرد ربوده می شود، در خانه ای در حاشیه شهر تهران مورد تجاوز قرار می گیرد، چندین هفته در آن خانه بارها و بارها و از سوی مردان گوناگون آزار می بیند، بعد از فرار از آن خانه، مدتها طول می کشد تا به خانواده خود ثابت کند که تقصیری در بلایی که بر سرش آمده نداشته است، به کمک مادر خود که مستخدم مدرسه ای در جنوب شهر و عضو بسیج محل بوده از بسیجیان محل کمک می گیرد و سه نفر از مردان رباینده را پیدا می کند، آنها در پایگاه بسیج تمامی اظهارات حمیده را تایید می کنند اما در دادسرا و دادگاه ادعا می کنند که زیر کتک اقرار کرده اند، در نهایت پس از دو سال، هر سه نفر از جرم “زنای به عنف” و “آدم ربایی” به خاطر نبودن دلایل کافی تبرئه می شوند! و حمیده می ماند و خانواده فقیرش و ذهن و روحی که نابود شده است.
و تازه در پرونده هایی مانند پرونده حمیده، متجاوز یا متجاوزان انسانهایی معمولی و فاقد قدرت سیاسی، اقتصادی و اجتماعی بوده اند. وقتی عامل قدرت را نیز بر چرخه آزار جنسی بیفزاییم، خواهیم دید که متجاوز ابزارهایی غیرقابل جایگزین برای رسیدن به خواسته های خود دارد درحالی که قربانی ازار حتی از زنی که در نیمه های شب در انتهای کوچه بن بست با یک دیوانه جنسی روبه رو شده بی دفاع تر است.
واقعه دانشگاه زنجان، اولین مورد آزار جنسی و تجاوز نیست که در محیط دانشگاههای ایران اتفاق می افتد و قربانی آن یک دختر دانشجو است. حتی اولین موردی هم نیست که اعتراضهایی به این موضوع از سوی دانشجویان ابراز می شود. حداقل در مورد دانشگاه صنعتی سهند تبریز و رازی کرمانشاه، هم مساله آزار جنسی یک صاحب قدرت در دانشگاه به دختری دانشجو مطرح بوده و هم حول این مساله اعتراضهای دانشجویی شکل گرفته است اما هر دو پرونده نتایجی نامعلوم داشته اند. تفاوت پرونده زنجان با باقی وقایعی از این دست این است که برای نخستین بار، مدرکی غیرقابل انکار وجود دارد. مدرکی که اتفاقا چون از طریق اینترنت، رسانه ای جدید، غیرقابل سانسور و همگانی، پخش شده، نه قابل لاپوشانی است و نه قابل نادیده گرفتن. همه گناه دختر دانشجوی زنجانی که بعد از اینکه ماهها مورد تهدید و ارعاب معاون دانشگاه قرار داشته و ماهها با این فکر که آیا راه سومی بین ترک تحصیل یا تن دادن به خواسته های غیراخلاقی استاد وجود دارد شب روز خود را سپری کرده، حالا باید یک گوشه بازداشتگاهی در زنجان بپوسد، این بوده که جسارت و شجاعت “افشاگری” داشته است. زمانی که او و دوستانش به جمع کردن مدرک فکر می کرده اند، همه تجربه های دختران دانشجو را که صدایشان در مورد آزارهای جنسی به هیچ کجا نرسیده بود در ذهن داشتند. آنها حتی تجربه زنان عادی را که نتوانسته بودند خشونت جنسی علیه خود در خانواده، خیابان و محل کار را اثبات کنند و سرخورده از بی عدالتی ناشی از آیین دادرسی و قوانین جاری، همواره با زخم تجاوز بر روح، زندگی می کنند را در حافظه تاریخی خود مرور کرده بودند. در واقعه زنجان، زنی که در چرخه خشونت و قدرت گرفتار است، برای رهایی از “قربانی بودن” راهی را انتخاب کرده که طی آن ساختار ناتوان کننده و مردسالار را به چالش بکشد و در مقابل، بازداشت او عکس العمل ساختارهای ناتوان کننده است که زن را همواره قربانی می خواهند.
سخن آخر اینکه آقای دادستان محترم زنجان! آنچه در جامعه تشنج و التهاب و نامنی ایجاد می کند، سخن گفتن علنی از واقعیات موجود نیست بلکه بی عقوبت ماندن متجاوزان است که با لاپوشانی ساختار تودرتوی قدرت، تنها حس بی عدالتی و افزایش انگیزه برای انتقام شخصی برجای می گذارد.
زنان به فکر جمع کردن مدرک و افشای افتاده اند زیرا از دستیابی به عدالت در نام حقوقی موجود ناامید شده اند. شما می توانید به این اقدام هر نامی بدهید، می توانید بگویید “کرم از خود درخت بوده”، می توانید همانطور که تلویحا گفته اید تکرار کنید “این رابطه دو سر داشته است” یا حتی آن طور که از ما بهتران نوشته اند، مساله اساسا یک توطئه سیاسی بوده است! اما آقای دادستان محترم زنجان! واقعیت این است که دختر دانشجویی که هم اکنون در حبس شماست، بین قضاوت جامعه و قضاوت دستگاه قضایی، اولی را انتخاب کرده است! این شمایید که باید از خود بپرسید چرا؟