سایت کلمه
None
منصوره شجاعی
در پاسخ به این پرسش که چرا همچنان درایران با تمام تغییر وتحولات رخداده و سرنوشت هولناک و سخت ملت از جنبش سبز سخن می گوییم و برای آن اهمیتی ویژه قائل هستیم ، شاید بهتر باشد باردیگر جنبش سبز را تعریف کنیم و شاخص های تداوم حیات این جنبش و تاثیرگذاری آن بر حرکت های اجتماعی دیگر را بررسی کنیم.
جنبش سبز به عنوان یک حرکت اجتماعی فراگیر دراعتراض به نتایج انتخابات بهار سال ۱۳۸۸ شکل گرفت. خیزش عمومی برآمده از این جنبش و أراده تسخیرخیابان از سوی شرکت کنندگان آن علیرغم سرکوب و دستگیری های گسترده، تازمستان ۱۳۸۹ وتا حصررهبران نمادین آن ادامه داشت. پس از آن دوران، هرچند این جنبش ظهورفیزیکی و مرئی در خیابان ها نداشت اما تاثیر رویکرد دموکراتیک ، نوع مطالبات و روش های به کار گرفته شده در این جنبش تاثیرات قابل مشاهده و قابل سنجشی بر سلوک فردی و اجتماعی اعضای جامعه در عرصه مبارزات سیاسی ، اجتماعی و حتی درزندگی روزمره آنان تا به امروز گذاشته است .
دراثبات این نظریه میتوان به چند نمونه ازویژگی های ماندگار جنبش سبز اشاره کرد:
۱. فاصله گیری انتقادی از مفهوم خشونت . رویکرد مدنی و دوری گزینی از خشونت های برنامه ریزی شده فضیلتی چشمگیر در میان جنبش سبز بود که به حرکت های اجتماعی دیگرپس از آن نیز اشاعه یافت. هرچند این فضیلت پیش از شکل گیری جنبش سبزنیز از سوی حنبش های مدنی و به طور مشخص از سوی جنبش زنان ترویج میشد اما گستردگی وعمومیت جنبش سبز، این میراث را درمیان کنشگران حرکت های اجتماعی به نوعی نهادینه ساخت.
۲. فردیت و اهمیت احترام به حقوق شهروندی . این ویژگی با همان شعار اولیه جنبش یعنی « رای من کجاست» به سرعت افکار عمومی را متوجه روح حاکم بر این مفهوم کرد. این شعار ابتدا به مقوله حق و حق رای شهروندی اشاره داشت وسپس اشاره به « من» یعنی اشاره به فردیتی داشت که فرای جریانات و تعلقات سیاسی و ایدئولوژیک درپی کسب حق خویش به عنوان یک شهروند پا به عرصه مبارزات اجتماع گذاشته بود. درواقع این شعار بشارت پدیداری انسان مدرن «خود بنیادی» را می داد که در عرصه مبارزات اجتماعی با عاملیت واراده مندی در پی رقم زدن سرنوشت سیاسی و اجتماعی خویش است. ردپای این شعار در نحوه نگرش و بیان مطالبات حرکت های اجتماعی پس از جنبش سبز تا به امروز نیز دیده می شود.
۳. تکثر گرایی و احترام به دیگری. مشروعیت عمومی جنبش سبز مدیون حضور رنگارنگ و متکثر روشنفکران سکولار و کنشگران مدنی آن از نحله های مختلف فکر و اقشار گوناگون جامعه بود. تولید گفتمان دفاع از «دیگری» به ویژه دفاع از اقلیت بهایی و نیز دفاع از اقلیت های جنسی درجامعه حاصل این ویژگی بود. این نوع نگرش منشا حضور ائتلاف های متکثرو بیانیه های مشترکی شد که با توافق گروه ها و نحله های مختلف فکری منتشر می شد. نتایج نگرش دیگر پذیری به ویژه در میان کنشگران جنبش سبز که به تارگی از ایران خارج شده بودند به وضوح قابل مشاهده بود.
۴. تاثیرگذاری بر جنبش های منطقه. آنچه تحت تاثیر جنبش سبز در اواخر زمستان ۱۳۸۹ تحت عنوان بهار عربی در کشورهایی چون تونس، سوریه ، مصر و .. واقع شد رخدادی به گستردگی جفرافیای خاورمیانه بود. این موج جدید از جنبش های اجتماعی، از یک سو افکار عمومی جهان را متوجه مدنیت ناظر بر برنامه و روش جنبش سبز و جنبش های مشابه در منطقه ساخت و از سوی دیگر واکنش های میلیتاریستی، مداخلات نظامی و سرکوبگری حکومت های منطقه را رسوا ساخت. درواقع گستردگی
جغرافیایی این مبارزه ظرفیتی فراملیتی را در جنبش های اجتماعی منطقه ایجاد کرده بود.
۵. حضور فعال دیازپورای ایرانی. اعتراض های گسترده مردم به نتایج انتخابات سال ۸۸ف ، تنها محدود به ایرانی های داخل کشور نبود ودر آن سوی مرزهای جغرافیای ایران نیز به طور مستقل شکل گرفت.
۶. کنشگری مستقیم دیازپورای ایرانی . دیازپورای ایرانی در کشورهای غربی و نیز کشورهایی مثل مالزی که در انتخابات شرکت کرده بودند مستقیما و به طور فعال به این جنبش پیوستند و حرکت های اعتراضی این گروه ها در کشورهای مختلف حکایت از یک صدایی رای دهندگان معترض در داخل و خارج کشور بود. درواقع جنبشی شکل گرفته بود که کنشگران آن در هر گوشه جهان به دلیل اعتراض به تقلب انتخاباتی همصدا بودند واین همصدایی را با اعتراضات مدنی همسو با داخل کشورنشان میدادند . این هم صدایی تا به امروز زمینه ساز گفتگو و ائتلاف های متکثر و متشنوع در میان مهاجران نسل های پیشین و مهاجران جنبش سبز و پس از آن شد.
۷. همراهی رهبران نمادین جنبش با کنشگران . هرچند رهبریت واقعی جنبش سبز در ابتدا یعنی در صبح روز ۲۳ خرداد ۱۳۸۸ به عهده کنشگران عمدتا جوانی بود که با شعار « رای من کجاست» خیابان را به تسخیر خویش در آوردند، اما پیوستن به هنگام کاندیداهای واقعی و محبوب مردم در قامت رهبران نمادین این جنبش به صفوف تظاهرات وهمپایی با کنشگران آن، ادامه شورمند این حرکت را تضمین کرد. ادامه حصرآنان تا به امروز ثبوت هم پیمانی هنوز و همچنان آنان با آرمان های جنبش سبز است .
جنبش سبز نوستالژی یا راهکار؟
دامنه وسیع سرکوب های حکومتی ، دستگیری چهره های کلیدی این جنبش و دیگر جنبش های اجتماعی ، حصر رهبران نمادین حنبش سبز، مهاجرت گسترده جوانان منتسب به جنبش سبز، مهاجرت چهره های کلیدی این جنبش و دیگر جنبش های اجتماعی به ویژه جنبش زنان،… ازجمله عوامل فروکش کردن این جنبش در شکل فیزیکی و مرئی آن در آن دوران بود. هرچند با برآمدن « بهارعربی» هموندی و هم ذاتی فراملیتی درمیان جنبش های اجتماعی منطقه میتوانست همچون ابزاری در ایجاد پیونده های فراملی عمل کند اما این تاکتیک، همچون نکته ای مغفول از نگاه کنشگران جنبش سبزخواه در داخل کشور و خواه در دیازپورا دور ماند. پیوستن تدریجی چهره های کلیدی جنبش سبز و جنبش های اجتماعی دیگر به دیازپورای نسل پیشین نیز نه تنها موحب هم افزایی نیرو در جهت پیشبرد اهداف جنبش سبز نشد بلکه گاه با اختلاف نظرها و تفاوت در روش و بینش ، مانعی برای رویارویی و حل مسائل کلان جنبش و اهداف اصلی آن شد. از سوی دیگر جرم انگاری های امنیتی به ویژه درموضوع ارتباط مستقیم میان منتقدان حکومتی داخل و خارج از کشور مانعی بر سر ارتباطات و گفتمان سازی های منطبق بر شرایط کشور و منطقه شد. موانعی از این دست ظرفیت های جنبش سبز در ایجاد ائتلاف ، تکثرگرایی، جامعه محوری و پیوندهای فراملیتی را بی استفاده ساخت.
با گذشت ده سال از این جنبش، درس گیری از فرصت های سوخته میتواند رهیافتی روشن درمسیر تلافی مافات شود. بر آمدن نسلی دیگر برای ادامه راه و راه باز کردن نسل پیشین برای نسل جدید، استفاده از ظرفیت های هنوز موجود این جنبش را ممکن می سازد. پایداری رهبران نمادین این جنبش و مقاومت آنان در حصر به نوعی رهبریتی « فرهمند» را برای این جنبش تصویر می کند. خاطرات آموختنی وروش های مدنی این جنبش هنوز از ذهن کنشگران ده سال پیش و نسل جدید آن پاک نشده است. زندانیان جنبش سبز هنوز در حبس هستند و تعدادی نیز در آزادی های مشروط با وثیقه های سنگین به سر میبرند.خون تازه این جنبش هنوز دررگ زندانیان و حصریان و تبعیدیان آن جاری است. جغرافیای گسترده این جنبش با ظرفیت های فراملیتی هنوز در اختیار کنشگران دیازپورای این جنبش است. ایجاد شبکه های ترانسنشنال هنوزراهی است پیش پای کنشگران دیازپورا تا با حضور قدرتمند وقدرت گریز خویش ، سازمان های بین المللی و نهادهای تاثیر گذار حقوق بشری را برای پیشبرد اهداف جنبش دموکراسی خواهی ایران و منطقع متقاعد کنند.
آنچه تحت عنوان ویژگی و ظرفیت های جنبش سبز برشمرده شد، هنوز هم توان دمیدن حیاتی دوباره به این جنبش را دارد. اکنون، پس از گذشت ده سال و پیش ازآنکه بالاپوش دیگری از حسرت و افسوس بر تن نوستالژی های مبارزاتی دوخته شود، شاید بتوان با درس گیری از فرصت های مغفول، قابلیت های جبران پذیری این جنبش را تقویت کرد. ده سال از آخرین خرداد تاریخ سازایران می گذرد اما جرقه های آذرخش «خردادهای» ایران هنوز روشن کننده راه های زمستانی این سرزمین است.