[کانون زنان ایرانی->http://irwomen.org/] : عبدالقادر تنها یک پشیمانی دارد :ایکاش دخترش را در زمان تولد کشته بود.”اگر می دانستم که او در نوجوانی تبدیل به چه موجودی می شود، در همان لحظه تولد او را می کشتم”.
راند عبدالقادر ۱۷ ساله، در ماه مارس به دلیل علاقه اش به یک سرباز انگلیسی مستقر در بصره توسط پدرش به قتل رسید.عبدالقادر ۴۶ ساله و کارمند دولت، پس از قتل دخترش به مدت ۲ ساعت دستگیر و سپس آزاد شد.او که دختر خود را ابتدامورد ضرب و شتم قرار داده وو سپس خفه کرده است میگوید که پلیس های بازداشتگاه نیز به او برای قتل دخترش تبریک گفته اند” آنها مرد هستند و معنای ناموس را می فهمند”.
راند که در دانشگاه بصره زبان انگلیسی می خواند، زمانی که به عنوان داوطلب به آوارگان کمک می کرد با پل سرباز انگلیسی ۲۲ ساله آشنا می شود.به گفته زینب دوست نزدیک راند، ارتباط آن دو تنها به مکالمات پراکنده محدود بوده است اما راند جوان و تاثیر پذیر واله پل می شود و عشق خود به پل را با زینب در میان می گذارد.این اولین و آخرین عشق جوانی راند بود و زمانی که پدرش متوجه میشود که فردی راند را در خیابان در حال حرف زدن با پل، دشمن متخاصم و مسیحی، دیده است راند را به قتل می رساند.مادر وحشت زده راند زمانی که متوجه می شود عبدالقادر با پای خود در حال خفه کردن راند است دو پسر ش حسن ۲۲ ساله و حیدر ۲۱ ساله را برای نجات راند می طلبد ولی حسن و حیدر به جای نجات راند با پدر خود در خفه کردن خواهرشان همراه می شوندو پس از به قتل رساندن او، جسد تکه تکه شده اش را در یک گودال پرتاب می کنند.
عبدالقادر می گوید”مرگ کمترین مجازات او بود.من به هیچ عنوان پشیمان نیستم.تمامی دوستانم که آنها هم مثل من پدر هستند از من حمایت می کنند.آنها می دانند کاری که راند انجام داد برای هیچ مسلمان شرافتمندی قابل پذیرش نیست. من دختر ندارم و ترجیح می دهم که بگویم هیچوقت هم دختر نداشته ام.آن دختر باعث تحقیر من در برابر خانواده و دوستانم شد.او با صحبت کردن با یک سرباز اجنبی مهمترین ارزش یک زن را از بین برد. مردم کشورهای غربی شاید از این واقعه تعجب کنند اما دختران ما مثل دختران آنها نیستند که بتوانند با هرکس که می خواهند رابطه داشته باشند.دختران ما باید به مذهبشان، خانواده اشان و بدنشان احترام بگذارند”.
عبدالقادر معتقداست که پلیس او را آزاد کرد چون همه می دانند که عدم ارتکاب قتل ناموسی در برخی موارد امکان ناپذیر است. او می گوید:” افسران پلیس در تمام لحظات در کنار من بودند و به خاطر کاری که کرده بودم به من تبریک می گفتند”. او همچنین اضافه می کند که ” آن دختر، ژن های خرابش را از مادرش به ارث برده بود”. مادر راند ۴۱ ساله، به محض قتل دخترش توسط همسرش از او جدا می شود ولی هنوز به دلیل ترس از کشته شدن توسط خانواده همسر سابقش در مخفیگاه به سر می برد.عبدالقادر به محض اینکه متوجه میشود لیلا تصمیم به جدایی دارد او را مورد ضرب و شتم قرار می دهد و دستش را می شکند.” پس از جدایی به منزل یکی از بستگانم رفتم ولی آنها هر روز یک یادداشت پشت در خانه می گذاشتند و من را روسپی خطاب می کردند.من هر شب به یاد چهره راند می افتم که چگونه زیر ضربات پدر و برادرانش کمک می طلبید.هنوز موفق به پذیرش قتل دخترم توسط همسر سابقم نشده ام. او آدم بدی نبود و در طول ۲۴ سال زندگی مشترکمان هیچوقت فرد متهاجمی نبود.دخترم اکنون زیر خاک است ولی خداوند چه در این دنیا و چه در دنیای باقی، عبدالقادر را مجبور به پرداخت بهای عملش می کند”.