ترجمه : نفیسه آزاد
نوال السعداوی، فمینیست مصری نه فقط در دنیای عرب بلکه در تمام جهان به خاطر نوشتههای انتقادی و مبارزه علیه نهتنها ستم بر زنان بلکه تمامی اشکال ستم، خشونت، تبعیض و بیعدالتی در جوامع مردسالار مشهوراست. مطلبی که می خوانید، ترجمه ای است از مقاله او که در کتاب « زنان و سکسوالیته در جوامع مسلمان»* و در سال ۲۰۰۴ منتشر شد. سعداوی در این مقاله تلاش می کند تا با لحنی روایی و بسیار ساده فرآیندی را توضیح دهد که آمیزه ای از باورهای فرهنگی و نظام اجتماعی است و در نهایت منجر به موقعیت فرودست کودکان دختر در محیط امن خانه شده و آنها را در معرض آزارهای جنسی قرار می دهد. سعداوی به زبانی ساده توضیح می دهد که چگونه نظام ارزشی که قرار است پاسدار «شرف و ناموس» باشد بر ضد خود عمل می کند و توضیح می دهد که این مفاهیم چطور زنان را به قول او تبدیل به «عروسکهای باندپیچی شده» ای می کند که نه اختیاری دارند و نه جرئت اعتراض. اما همیشه باید به این موضوع توجه داشت که هیچ روایت یگانه ای در مورد موضوعاتی که ماهیتا غامض هستند وجود ندارد و روایت سعداوی نیز از این قاعده مستثنی نیست، به این معنی که ممکن است او هم در روایت خود نقش بعضی عناصر را نادیده گرفته باشد یا از آن به سادگی گذشته باشد. روایت او نیز اولین و آخرین در این مورد نیست، ما در سایت پلهایی برای زنان امیدواریم با ترجمه این مطلب راهی برای ورود به این بحث و گشودن آن از زوایای مختلف باز شود.
همه کودکانی که سالم و طبیعی به دنیا می آیند، خود را موجودی انسانی و کامل حس می کنند. اما در مورد کودکان دختر این اتفاق نمی افتد. از لحظه ای که دختری متولد می شود، حتی پیش از آنکه بتواند حرف بزند، نگاه آدمها به او ، چیزی که در چشمانشان هست و حتی اشاراتشان به او می گوید که «او کامل نیست» یا «چیزی کم دارد». از روز تولد تا لحظه مرگ، این سوال هر لحظه دامنگیر اوست که «چرا؟» چرا برتری همیشه به برادرش داده می شود، برغم این واقعیت که آنها مثل هم هستند، یا حتی در بسیاری موارد یا دست کم در برخی جنبه ها برتری با اوست؟
اولین خشونتی که نسبت به کودکان دختر از سوی جامعه روا داشته می شود دادن این حس به اوست که آدمها از به دنیا آمدن او خشنود نیستند. در برخی خانواده ها، به ویژه در مناطق روستایی، این «سردی» از این هم فراتر می رود و تبدیل به جوی از افسردگی و ناراحتی می شود و حتی ممکن است منجر به تنبیه، خوار کردن و یا حتی طلاق مادری شود که دختر به دنیا آورده. در دوران بچگی، شاهد بودم که یکی از اقوام به دلیل به دنیا آوردن سومین فرزند دختر به جای پسر کتک خورد و بعدها شنیدم که همسرش او را در صورت به دنیا آوردن دختر دیگری تهدید به طلاق کرده بود. این پدر به قدری از این بچه متنفر بود که همسرش را در حالیکه می خواست از بچه مراقبت کند یا حتی وقتی به او شیر می داد مورد آزار و اذیت قرار می داد. بچه پیش از آنکه به چهل روزگی برسد، مُرد و من هیچگاه نفهمیدم که آیا مرگ او بر اثر مراقبت نکردن بود یا مادرش به عمد کاری کرد که او بمیرد تا آنطور که ما در کشور خود می گوییم «آرامش دوباره برقرار شود».
نرخ مرگ و میر کودکان در مناطق روستایی مصر و البته در کشورهای عربی به دلیل پایین بودن استانداردها و نبود آموزش صحیح بسیار بالاست. اما سهم مرگ و میر نوزادان دختر به نسبت نوزادان پسر بسیار بیشتر است که در اغلب موارد نتیجه ی رها کردن و مراقبت نکردن از آنهاست.اگرچه، این وضعیت در اثر بهتر شدن موقعیت اقتصادی خانواده ها و بالا رفتن استانداردهای آموزشی در حال بهتر شدن است و شکاف زیاد میان مرگ و میر نوزادان دختر به نسبت نوزادن پسر به سرعت محو می شود. یک نوزاد دختر اگر در یک خانواده عرب تحصیل کرده شهری به دنیا بیاید، با احساسات انسانی بسیار بیشتر و اندوه کمتری مورد استقبال قرار می گیرد. با این وجود، از لحظه ای که چهاردست و پا برود یا روی دو پایش بایستد، به او آموخته می شود که اندام های جنسیش چیزهایی ترسناک هستند و باید توجه زیادی به آنها داشته باشد، به ویژه چیزی که بعدترها در زندگی می آموزد که به آن بکارت می گویند.
در چنین فضایی، کودکان دختر در محیطی بزرگ می شوند که زمانی که نوبت به کشف، شناسایی و لمس اندام های
جنسی می رسد مملو از هشدار و ترس است. به محض اینکه انگشتان کودکانه اش جستجو برای لمس و شناسایی اندام های جنسی را آغاز کند، که امری طبیعی و سالم برای کودکان در آن سنین است، با واکنش سریع و غافلگیرکننده مادر یا حتی پدری روبرو می شود که او را به دقت زیر نظر گرفته است، کودک در این شرایط حتی ممکن است سیلی بخورد، اما حتی در خانواده های آگاه نیز هشدار کلامی یا پشت دستی ملایمی را در واکنش به لمس اندام های جنسی خواهد گرفت.
آموزشی که یک دختر در جامعه عرب می گیرد مجموعه ای است از هشدارهای پیوسته در مورد اموری که ممکن است آسیب زننده، ممنوع، شرم آور یا غیرشرعی باشند. کودک در این شرایط آموزش داده می شود که امیال خود را سرکوب کند، خود را از هرگونه اعتبار، خواست یا آرزوی اصیلی که به خود او مربوط می شود خالی کند و در عوض، تُهی درون خود را با امیال دیگران پر کند. بر همین پایه، آموزش کودکان دختر تبدیل به روند نابودی و خفه کردن تدریجی شخصیت و ذهن می شود، تنها پوسته بیرونی را دست نخورده باقی می گذارد، یعنی بدن او را، کالبدی بدون حیات از ماهیچه و استخوان و خون، مانند عروسکی زخمی و باند پیچی شده. دختری که شخصیت خود را، توان خود برای اندیشیدن مستقل و استفاده از قوای ذهنی خود را از دست داده است و بنابراین آنچه را که دیگران از او می خواهند انجام می دهد و تبدیل به ابزاری در دست آنها خواهد شد، قربانی تصمیماتشان.
اما این «دیگرانی» که در مورد آنها حرف می زنیم چه کسانی هستند؟ آنها مردان خانواده اش هستند، یا گاهی مردان دیگری خارج از خانواده که با او در مقاطع مختلف زندگیش در ارتباط قرار می گیرند. این مردان از سنین مختلف -بچگی تا کهنسالی- و از پیش زمینه های متفاوتی، یک چیز مشترک با یکدیگر دارند. آنها هم قربانی جامعه ای هستند که زن و مرد را از یکدیگر جدا می کند و رابطه جنسی را جز در چارچوب قرارداد ازدواج رسمی مذهبی، گناهی نابخشودنی می داند. جدا از این تنها راه مجاز برای ارتباط جنسی، جامعه نوجوانان و مردان جوان را از تجربه هر نوع لذت جنسی دیگری مانند خودارضایی منع می کند. این تقریبا کلمه به کلمه همان چیزی است که به نوجوانان در دبیرستان های مصری تحت عنوان «سنت ها و لباسهای محلی» تدریس می شود. همچنین به آنها گفته می شود که خودارضایی نه تنها گناه و ممنوع است بلکه آسیب زا هم هست، به عبارت دقیق تر، به اندازه داشتن رابطه جنسی با کارگران جنسی آسیب زاست. پس مردان جوان هیچ راه دیگری ندارند جزاینکه برای برقراری رابطه ی جنسی آنقدر صبر کنند تا پول جمع شده در جیب هایشان به اندازه ای باشد که توان ازدواج کردن را مطابق رهنمودهای الله و آنچه پیامبرانش گفته اند پیدا کند.
اما جمع شدن آن مقدار پول در جیب یک مرد جوان، گذشته از اینکه جیب بزرگ یا کوچکی داشته باشد، معادل گذراندن چندین سال برای آموزش و سپس کار و پس انداز کردن است، این موضوع به ویژه در شهرها بسیار معنادار تر می شود، به طوریکه می بینیم سن ازدواج در شهرها به نسبت روستاها بسیار بالاتر رفته است. دختران و پسران بخش های ثروتمند جامعه می توانند زودتر ازدواج کنند ولی این اتفاق به ندرت می افتد. برای مردمان دیگر، فاکتورهای بازدارنده ای – جدا از تحصیلات و آموزش- چون بالارفتن هزینه زندگی، کمبود مسکن و بالا رفتن بی حد و حصر اجاره بها، این اجازه را به آنها نمی دهد. نتیجه این موارد بالا رفتن تعداد مردان جوانی است که به دلایل اقتصادی قادر نیستند آنطور که جامعه از آنها می خواهد ازدواج کنند و در نتیجه فاصله میان سن بلوغ جنسی و شروع نیازهای جنسی و سن رسیدن به خودکفایی اقتصادی و به دست آوردن شانس ازدواج هر روز بیشتر می شود. فاصله ای که به طور متوسط از ده سال کمتر نیست. اینجاست که چالش اصلی مطرح می شود: این مردان جوان چگونه قرار است نیازهای جنسی خود را برآورده کنند، در جامعه ای که خودارضایی ممنوع و حرام است و موجب آسیب های جسمی و روحی می شود، ارتباط جنسی با کارگران جنسی نیز حرام و ممنوع است و به ویژه هشدارهای جدی در مورد سلامت این روابط وجود دارد، چرا که بسیاری از کشورهای عربی فحشا را ممنوع کرده اند و هیچ گونه خدمات سلامتی به کارگران جنسی نمی دهند. از سوی دیگر، هزینه این روابط نیز برای مجموعه بزرگی از مردان جامعه بسیار زیاد است و آنها قادر به پرداخت آن نیستند. رابطه جنسی خارج از ازدواج و هم جنس گرایی نیز به شدت (حتی شدیدتر از موارد بالا) از سوی جامعه ممنوع اعلام شده است، بنابراین این مردان جوان تقریبا هیچ راه حلی پیش رو ندارند.
بنابر این تنها زن جوانی که احتمالا می تواند به آسانی در دسترس مرد جوان قرار بگیرد، خواهر جوان اوست. در بسیاری از خانه ها، آنها در یک اتاق می خوابند، یا حتی در قسمت کوچکی از یک اتاق. دستهای او ممکن است بدن خواهرش را زمانی که او خواب است یا حتی زمانیکه بیدار است، لمس کند. به هر حال، این موضوع تفاوت زیادی در ماجرا ایجاد نمی کند، چرا که حتی اگر دخترک بیدار باشد به دلیل ترس از قدرت برادرش در خانواده که ساخته سنت ها و قوانین است، یا ترس از خانواده، یا گناهی که در قلب خود از این واقعیت که شاید لذتی از این لمس شدن نصیبش می شود، احساس می کند، یا به این دلیل ساده که او تنها یک دختربچه است و حتی دقیقا متوجه نیست که چه اتفاقی برایش در حال افتادن است، قادر به مقاومت در برابر برادر بزرگتر نخواهد بود.
بسیاری از کودکان دختر در معرض چنین تجربیاتی هستند. آنها ممکن است تجربیاتی کاملا مشابه یا بسیار متفاوت داشته باشند که بستگی به پبامدهای این اتفاق برای آنها دارد. مرد این ماجرا ممکن است برادر، پسرخاله/ پسرعمو، خویشان پدری یا مادری، پدربزرگ یا حتی پدر دختر باشد. این مرد ممکن است همیشه هم از اعضای خانواده نباشد، بلکه از افراد نزدیکی باشد که به راحتی به خانه رفت و آمد دارند، نگهبان، راننده، معلم،همسایه، پسر همسایه یا هر مرد دیگری از این دست باشد.
این شکل از آزار جنسی ممکن است بدون هیچ مقاومتی اتفاق بیفتد، حتی اگر کودک دختر بزرگ شده باشد و بخواهد مقاومت کند، فرد متجاوز هم زمان با تکیه بر آمیخته ای از مهربانی، فریبکاری و یا زور بازو قادر خواهد بود رفتار خود را ادامه دهد. در بیشتر موارد دختر تسلیم می شود، او از شکایت بردن به کسی هم می ترسد، چرا که اگر قرار باشد مجازاتی در انتظار کسی باشد، همیشه این دختر است که در نهایت هدف آن مجازات خواهد بود ، او تنها کسی است که شرف و بکارت خود را در این ماجرا از دست داده است.
بسیاری از مردم گمان می کنند که چنین اتفاقاتی در اطراف آنها نادر و غیر معمول است. حقیقت این است که این اتفاق نه نادر است و نه غیر معمول بلکه بارها این اتفاق رخ می دهد اما در بیشتر موارد پنهان مانده و تنها در ذهن و روح دختر بچه باقی می ماند چرا که نه او جرئت گفتنش را به کسی از اعضاء خانواده خود دارد و نه مرد هرگز فکر پذیرفتن چنین رفتاری را به خود راه می دهد.
از آنجایی که این دست اتفاقات عموما برای کودکان دختر یا زنان جوان رخ می دهند، در فرایندی که « فراموشی کودکانه» نام دارد به دست فراموشی سپرده می شوند. حافظه انسان این توان طبیعی را دارد که مسائلی را که می خواهد فراموش کند، به ویژه اگر آن موضوع تجربه ای دردناک یا موضوعی گره خورده با احساس حسرت یا گناه باشد. این فرایند برای بسیاری از اتفاقات دوران کودکی می افتد، به ویژه آن دسته اتفاقاتی که کس دیگری از آن باخبر نمی شود. اما در مورد آزار جنسی دوران بچگی این فرایند معمولا هیچ وقت کامل نمی شود، در بیشتر موارد قسمت هایی از آن همیشه باقی می ماند درحالیکه در ناخودآگاه فرد دفن می شوند و به دلیلی یا در اثر بحرانهای ذهنی یا اخلاقی دیگر به سطح می آیند.
منبع:پلهایی برای زنان
Women and sexuality in Muslim societies/Edited by Pinar Ilkkarajan/A publication of ’women for women’s human rights/Turkey/