سمینار سراسری زنان آلمان
None
زنان در دادخواهی و افشای جنایتهایی که صاحبان قدرت همواره سعی در پنهان کردن آنها داشتهاند، نقش تعیینکنندهای بازی کردهاند. ‘سمینار سراسری زنان’ در گردهمآیی امسال خود، به گوشهای از این مبارزهها میپردازد.
شهر فرانکفورت در آلمان امسال میزبان سی و هشتمین دورهی سمینار سراسری سالانهی تشکلهای زنان و زنان دگرجنسگرا و همجنسگرای ایرانی است. این سمینار که عنوان ‘دادخواهی، مسئولیت شهروندی و تجربهی زنان’ را یدک میکشد، در ۶ بخش از ۲۴ تا ۲۶ ژانویه ۲۰۱۴ (۴ تا ۶ بهمن ۱۳۹۲) برگزار میشود.
آغاز راه
تشکلهای زنان در آلمان عمری بیش از سه دهه دارند. بنیانگذاران این نهادهای غیرانتفاعی کنشگران حقوق زنان بودند که اغلب پس از انقلاب فوریهی ۱۹۷۹ به دلایلی متفاوت در این کشور ساکن شدند.
این نهادها، در سالهای نخستین دههی ۱۹۶۰ در پاسخگویی به نیاز بحث و گفتوگو دربارهی مسایل و حقوق زنان و انتقال تجربه، نشستهایی برپا میکردند که در آغاز هر ۴ ماه یک بار صورت میگرفت. بعدها فاصلهی برگزاری این گردهمآییها به یک سال رسید. این روال، در حال حاضر هم دنبال میشود.
در نشستهای سالانهی این تشکلها هر بار یک موضوع اصلی مربوط به حقوق زنان از دیدگاهی فمینیستی مورد پژوهش و بحث و گفتوگو قرار میگیرد. اغلب کمیتههای محلی تشکلها داوطلبانه مسئولیت برگزاری سمینار را به عهده میگیرند.
چند سالی است که عنوان این سمینارها به دلیل شرکت زنان همجنسگرا دربرگزاری آنها تغییر کرده است. این گردهمآییها امروزه به نام ‘سمینار سراسری سالانهی تشکلهای زنان و زنان دگرجنسگرا و همجنسگرای ایرانی’ در آلمان برگزار میشود.
در واپسین روز هر سمینار که معمولا سهروزه است، شرکتکنندگان پیشنهادهای خود را برای تعیین موضوع سمینار بعدی مطرح میکنند. کمیتهای که داوطلب برگزاری این سمینار شده، سپس تصمیم نهایی را در بارهی تعیین موضوع، از میان پیشنهادهای طرح شده میگیرد.
دادخواهی و تجربههای زنان
در گردهمآیی امسال با عنوان ‘دادخواهی، مسئولیت شهروندی و تجربهی زنان’، بخشهای ‘فرازهایی از تاریخ دادخواهی زنان’، ‘حقوق شهروندی و زنان’، ‘تجربهی فاشیسم و دادخواهی’، ‘بازخوانی تلاش برای دادخواهی قتلهای سیاسی آذر ۷۷ از منظر تبعیضها و تجربههای زنانه’ ‘دادخواهی و مقاومت’ و ‘نقش ایرانیان تبعیدی در آیندهی جنبش دادخواهی’ گنجانده شدهاند.
دویچه وله برای آشنایی بیشتر با برنامههای این سمینار، با منیره برادران، نویسنده، پژوهشگر و فعال حقوق زنان، گفتوگو کرده است:
دویچه وله: در بخش ‘فرازهایی از تاریخ دادخواهی زنان’ گوشههایی از این تاریخ با تصویر و متن نشان داده میشود. چه بخشهایی از تاریخ مبارزات جهانی زنان برجسته شدهاند؟
منیره برادران: مبارزات زنان تاریخی حداقل به درازای ‘منشور حقوق زنان’ دارد که اولمپ دوگوژ بعد از انقلاب فرانسه در مقابل بیانیه حقوق شهروندی منتج از آن انقلاب نوشت و از حقوق زنان که در آن بیانیه جایی نداشت، سخن به میان آورد. میدانیم که اولمپ دوگوژ به خاطر آن به گیوتین سپرده شد.
ما نمیتوانستیم تاریخ مبارزات دویست و سی ساله زنان را در یک سمینار نشان دهیم. ما در این بخش، خود را به مبارزات زنان و مادران در دادخواهی محدود میکنیم؛ از مادران میدان مایو در آرژانتین تا مادران شنبه استانبول، تا مادران الجزایر و غیره تا مادران خاوران. این گروهها هر کدام نقش مهمی در دادخواهی و روشن شدن جنایتهایی داشته و دارند که قدرتمردان همیشه سعی در مسکوت گذاشتن آن میکنند. برای سمیناری که موضوع آن دادخواهی است، شاید این شروع خوبی باشد برای بحثهایی که در طول سمینار خواهیم داشت.
‘از تجربهی فاشیسم’ تا ‘پیوند دادن حقیقت با آشتی’؛ طیفهای موضوع دادخواهی است که در این سمینار مطرح میشوند. ایستگاههای میانی این دادخواهی چگونه تعیین شدند؟
فاشیسم و برخورد جامعه آلمان نسبت به گذشته خود، به ویژه برای ما که در این کشور زندگی میکنیم، تجربه مهمی است. پژاره، زن جوانی که در آلمان بزرگ شده، با بحثهای که در برخورد با گذشته و سکوتی که بیست سال بعد از فاجعه فاشیسم در این کشور سایه انداخته بود، آشنا است و در سخنرانیاش از این تجربه خواهد گفت و آموزههای خود را در این باره با دادخواهی در کشورمان پیوند خواهد زد. دادخواهی برای پژاره که پدرش اعدام شده، اهمیت ویژهای دارد.
شما خود در مورد ‘کمیسیون حقیقتیاب آفریقای جنوبی’ تحقیق کردهاید. انتقادهایی که به این روش دادخواهی میشود (از جمله این که بازگویی حقیقت، فدای آشتی شد)، اصولا عملیبودن آن را زیر سؤال نمیبرد؟
نه. کمیسیون حقیقتیابی لزوما با آشتی گره نخورده است. از آنجا که تجربه آفریقای جنوبی، شناختهشدهترین کمیسیون حقیقتیابی است، چنین برداشتی میشود. درست است که این پیوند دادن محدود به آفریقای جنوبی نبود و مثلا در مراکش هم کمیسیون حقیقتیاب تحت عنوان ‘کمیته عدالت و آشتی’ تشکیل شد، ولی همه جا چنین نبود. در آرژانتین که اولین تجربه کمیسیون حقیقتیاب (اواخر دهه ۱۹۸۰) در آنجا شکل گرفت، کمیسیون حقیقتیاب برای روشن کردن سرنوشت ناپدیدشدگان تشکیل شد.
[
منیره برادران، نویسنده، پژوهشگر و فعال حقوق زنان
پیوند دادن حقیقت و آشتی منطق خاصی ندارد، جز توافقی که بسته به شرایط سیاسی معینی در مرحله گذار به دموکراسی بین نیروهای حاکم با نیروهای مخالف صورت میگیرد. در آفریقای جنوبی پیوند دادن حقیقت با آشتی، نتیجه مصالحهای بود که در مذاکرات بر سر نحوه گذار آفریقای جنوبی به جامعهای آزاد از تبعیضهای نژادی صورت گرفت. طرح مورد توافق تامین آشتی از طریق بخشودگی مرتکبان اعمال ننگین گذشته، در ازای مسئولیتپذیری آنها در مقابل اعمالشان بود.
راه حل کمیسیون جنبههای خیلی مهمی داشت: محکمه (فروم) صلحآمیزی ایجاد کرد برای چالش اجتماعی با جنایتهای ضد بشری گذشته. در این راستا سهم کمیسیون این بود که هم قربانیان و هم مجریان آپارتاید، هر دو در روند چالش با گذشته و روشن شدن حقیقت سهیم باشند. ولی روش آن با انتقاداتی هم روبرو بود و کسانی را به ویژه از بین خانوادههای قربانیان مأیوس کرد. منتقدان هم به ضرورت آشتی ملی آگاه بودند. اما به نظر آنها به بهای آشتی ملی نباید راه و امکان محاکمه کسانی بسته میشد که به وحشیانهترین شکل حقوق انسانها را ضایع کرده بودند. اگر هم شرایط محاکمه جنایتکاران نژادپرست در کوتاهمدت میسر نبود، کمیسیون باید آن را به عنوان تاکتیک میپذیرفت و نه یک روش و ارزش. چنین انتقادی حتی از جانب موافقان کمیسیون هم مطرح شد. آنها هم میگفتند که در کمیسیون کوچکترین مجازاتی برای مرتکبان به جنایت که شامل عفو میشدند، در نظر گرفته نمیشد و هیچگونه محرومیت اجتماعی آنها را تهدید نمیکرد.
به نظر من پیوند دادن حقیقت با آشتی اجتماعی میتواند به کم بها دادن به عنصر حقیقت بیانجامد. موضوع آشتی یک مسئله سیاسی است و حاصل توازن نیروها، بنا براین میتوان بر سر آن مصالحه سیاسی کرد، اما مصالحه سیاسی نباید به مصالحه اخلاقی تبدیل شود. حقیقت فراتر از مصالح سیاسی قرار دارد.
آیا این روال میتواند در ایران پیاده شود؟ اجرای این الگوها چه شرایطی را ایجاب میکند؟
تشکیل کمیسیون حقیقتیاب در جامعه ما یک ضرورت است. هیچ تغییر جدی سیاسی در ایران صورت نخواهد گرفت، اگر جنایتهای حکومت اسلامی برملا نشود، اگر مسئولین وادار به پاسخگویی نشوند، اگر صدا و شهادت داغدیدگان شنیده نشود. کمیسیون حقیقتیاب بستر دادخواهی است و دادخواهی مفهوم گستردهای است که شامل راهها و گامهای مختلفی است که در کنار یکدیگر معنا پیدا میکنند.
یکی از پایههای دادخواهی تشکیل کمیسیون حقیقتیاب است که بتواند تمام جنایتهایی را که در جمهوری اسلامی بر آن سرپوش گذاشته شده، نمایان کند و زمینهای فراهم آورد که آمران و عاملان در دادگاه پاسخگو باشند و وادار به اعتراف و پذیرش فجایعی بشوند که در کشور ما بهوجود آوردهاند. اصل مسئولیتپذیری رکن مهم حقوق بشر است که چه در حکومت شاهی و بدتر از آن در جمهوری اسلامی هیچ وقت جایگاهی نداشته است. همچنین کمیسیون حقیقتیاب باید صدای داغ دیدگان را به صورت گسترده در داخل کشور منعکس و با این کار جامعه را دچار چالش کند.
[
برخی از نازیها در سال ۱۹۶۴ در دادگاه نورنبرگ، محاکمه شدند
در این میان چه نقشی برای گروههای سیاسی به عنوان یکی از عناصر ‘جنبش دادخواهی’ که اغلب همین خواستها را مطرح میکنند، در نظر گرفته میشود؟
حضور خانوادهها، اصلیترین عنصر یک جنبش دادخواهی است. گرچه این موضوع خیلی بدیهی به نظر برسد ولی این خطر همه جا و همیشه هست که گروههایی خود به نیابت از خانوادهها به دادخواهی بپردازند و حقیقت و عدالت را برای مصلحتها و منافع سیاسی خود فدا یا در بهترین حالت مثله کنند. فعالان حقوق بشر حتما در این جنبش نقش بزرگی دارند و نیز همه کسانی که برای کشورشان دموکراسی و عدالت میخواهند. جنبش دادخواهی باید بتواند از حمایت سازمانهای سیاسی مخالف، اهل قلم و هنر، سندیکاها و نظیر اینها برخوردار باشد. در کشورهایی که تجربه نسبتا موفقی در دادخواهی داشتهاند، نیروهای وسیعی از این جنبش حمایت کردهاند.
سمینار سراسری سالانهی تشکلهای زنان تا کنون بیشتر به بحث و تبادل دیدگاهها میپرداخت. به نظر میرسد که حالا با عنوانهایی نظیر ‘نقش ایرانیان تبعیدی در آیندهی جنبش دادخواهی’ تغییر روش داده و میخواهد احتمالا دستور کاری برای آینده طرحریزی کند…
نه، سمینار تغییر روش نداده است. موضوع سمینار از ترکیب دو عنوان از پیشنهادات سمینار سال گذشته بود. علاوه بر این من این تصور را ندارم که این سمینار دستور کاری برای آینده در نظر بگیرد. قصد از این انتخاب، که با عنوان شهروندی هم ترکیب شده، بیشتر این بود که به نقش و مسئولیت خودمان در دادخواهی به عنوان جمع و گروه و مهمتر از آن به عنوان فرد تامل کنیم.
دادخواهی روندی نیست که تنها وظیفه خانوادههای داغدیده، زندانیان سیاسی، حقوقدان و نیروهای دفاع از حقوق بشر باشد. دادخواهی رکن دموکراسی و عدالت است و هر یک از ما در آن سهمی باید داشته باشیم. البته میتوانیم افتخار کنیم که زنان و مادران در دادخواهی نقش بسیار موثری داشتهاند. ما بحث دادخواهی را در جامعهمان مدیون مادران خاوران هستیم. پایه را آنها گذاشتند.