دعوا سر بدن زن است

رادیو زمانه – در سال‌های اخیر اغلب موضوعات انتخاب شده برای کنفرانس‌های سالانه بنیاد پژوهش‌های زنان موضوعاتی سیاسی- اجتماعی و با محوریت جنبش زنان بوده است٬ اما امسال این بنیاد با انتخاب موضوع “زن، تن و اختیار” در مسیری متفاوت گام برداشته است. دلیل این انتخاب چه بود و چه نیازهایی در جامعه زنان ایرانی شما را به سوی پرداختن به موضوع تن و اختیار زن سوق داد؟

ناهید نصرت- به‌نظر ما سیاستی که بیش از سی سال است بر ایران حکومت می‌کند، پیکر زن را به مسئله‌ای کاملاً سیاسی تبدیل کرده است. چون علاوه بر اختناق که از شاخص‌های سلطنت پهلوی هم بود، در جمهوری اسلامی آزادی اختیار بیش از نیمی از شهروندان بر خویشتن هم به صورت قانونی زیر سئوال رفته است. حجاب اجباری یکی از شاخص‌های هویتی جمهوری اسلامی است. اجباری که در یک روند سی ساله به امری طبیعی بدل شده و دیگر کسی تحقیری که به میلیون‌ها زن روا می‌شود را هم نمی‌بیند. جنبش زنان از تفکری در رنج است که ساختارهای سیاسی و اجتماعی بر آنها بنا شده‌اند. جابه‌جایی این ساختارها هم تا زمانی که بنیادهای فکری آن پابرجا هستند، تغییری اساسی در وضعیت زنان ایجاد نخواهد کرد. نمونه‌اش روندی است که انقلاب‌های اخیر عربی در منطقه طی می‌کنند.

به‌نظر من کنفرانس امسال بنیاد، پایه نظری یک سیستم را به چالش می‌گیرد و از این زاویه حرکتی عمیقاً اجتماعی و سیاسی است. موضوع زن ، تن و اختیار ممکن است در نگاه نخست امری غیر سیاسی به‌نظر آید، اما زمانی‌ که در مجموعه یک ساختار اجتماعی در نظر گرفته شود، که از اختیار زن بر خویشتن در وحشت است و با تمامی توان مانع از تحقق آن است، روشن می‌شود که پایه‌ای‌ترین مسئله اجتماعی و سیاسی را هدف قرار داده است.

بر اساس فراخوانی که از سوی برگزارکنندگان کنفرانس امسال داده شده٬ حجاب٬ بکارت٬ رابطه جنسی و گرایش‌های جنسی بخشی از موضوعاتی هستند که قرار است در کنفرانس سال ۲۰۱۳ بنیاد پژوهش‌ها به آنها پرداخته شود. با توجه به شرایط فعلی ایران و موقعیتی که جنبش زنان در بخش داخل ایران دارد٬ چنین موضوعاتی تا چه حد می‌تواند کاربرد داخلی داشته باشد و اصولا چه کسانی به عنوان مخاطبان این کنفرانس تعریف شده‌اند؟

اساس مسئله زنان به تفاوت جنسی زن با مرد برمی‌گردد. در یک پروسه تاریخی، جنسی به خود حق تعیین تکلیف جنس دیگر را داده و با استفاده از قدرتی که در سیستم اجتماعی دارد، به این قیمومیت قدرت قانونی بخشیده است.

بدن زن در واقع موضوع دعوا است و تمامی کارکرد این بدن در کنترل جنس دیگر است. ما بدن زن یعنی محوری‌ترین موضوع را که اساس سیستم مردسالار بر کنترل آن استوار است، انتخاب کرده‌ایم. برای چه در یک جامعه باید حجاب اجباری باشد؟ چرا زنان یک جامعه می‌پذیرند که دیگران نوع پوشش آنها را برای‌شان تعیین کنند؟ مسئله حجاب یک وجب پارچه که بالاتر یا پایین‌تر کشیده شود، نیست. مسئله حقی است که یک جنس و در نمونه ما دولت به خود می‌دهد و حریم فردی زن را می‌شکند. چه کسی چنین حقی را دارد؟ و چرا؟ زنان در ایران در برابر این زور‌گویی قانونی با “بدحجابی” مقابله می‌کنند. اگر این مسئله برای زنان وجود نداشت، دولت این همه هزینه صرف گشت‌های خیابانی و آزار و دستگیری زنان نمی‌کرد. جنبش زنان داخل ایران نمی‌تواند از این مسئله در رنج نباشد. ممکن است که زنان در ایران- که با انبوه مسائل اقتصادی و اجتماعی درگیرند- راه‌هایی غیر مستقیم را برای مقابله با این مسئله پیدا کنند، ولی این موضوع باید در افکار عمومی نیز مستقیماً طرح شود.

مسئله بکارت هم به‌نظر من مسئله نهان بسیاری از خانواده‌ها است. من فکر نمی‌کنم برای دختران دانشجو، که اکنون حتی بیش از پسران هستند و تا حوالی سی سالگی به ادامه تحصیل مشغولند، بکارت مسئله‌ای نباشد. اصولاً برای چه باید یک جنس در برابر جنس دیگر در این زمینه پاسخگو باشد؟ چه کسی این حق ویژه را به جنس مذکر می‌دهد؟ متاسفانه در جامعه ایرانی به جای رو در رویی با مسائل اجتماعی، از آنها فرار می‌کنند و بحران‌ها را نادیده می‌گیرند. این مسئله در جامعه وجود دارد٬ در غیر این‌صورت جراحی برای ترمیم بکارت اینقدر رایج نبود یا کلاه‌های شرعی مانند صیغه برایش دوخته نمی‌شد. در واقع طرح نکردن چنین مسئله‌ای در ایران، دلیل وجود نداشتن آن نیست، بلکه طرح چنین مسائلی از سوی بسیاری از مردم پاگذاشتن به روی آبرو و حیثیت اجتماعی است. وقتی به زنانی که در ایران برای دموکراسی و حقوق برابر مبارزه می‌کنند، انگ “تن‌فروش” زده می‌شود، آیا زنی می‌تواند جرئت به خرج دهد و چنین مسئله‌ای را طرح کند؟ هر چقدر بیشتر تابوهای اجتماعی در محیطی علمی و پژوهشی بررسی شوند و افکار عمومی نسبت به این مسائل آگاه‌تر شود، انعطاف اجتماعی که از این آگاهی به وجود می‌آید، به بهتر شدن زندگی زنان کمک خواهد کرد. زنان در یک جامعه آگاه‌تربه مراتب از حق بهره‌مندی بیشتری از زندگی برخوردار می‌شوند. در واقع ما در خارج از ایران٬ آن مسائلی را مطرح می‌‌کنیم که آنها برای طرحش باید بهای بیشتری بپردازند.

این کنفرانس روز اول به صورت بین‌المللی است و تلاش دارد زنانی از خاورمیانه، مصر، تونس، ترکیه و … همینطور کشورهای غربی را که مسائلی مشابه زنان ایرانی دارند دعوت کند. ولی مخاطب آن در روزهای دوم و سوم، جامعه ایرانی در خارج از کشور و علاقه مندان به مسائل زنان در ایران هست. ما تلاش داریم نظرات گوناگون را در این زمینه‌ها طرح کنیم و فضایی سالم برای گفت‌وگو فراهم سازیم. تلاش ما این است که جامعه ایرانی مسائلی را که در نهان با آن درگیر است، در یک کنفرانس علمی و پژوهشی آشکارا بررسی و راهیابی کند.

در پیوند با موضوعاتی همچون حجاب یا پذیرش گرایش‌های جنسی متفاوت که جزو خطوط‌ قرمز حکومت ایران قرار دارد و کمترین مدارایی در این حوزه‌ها به چشم نمی‌خورد٬ فعالیت‌های پژوهشی و ترویجی در خارج از ایران تا چه حد می‌تواند برای زنان داخل ایران راهگشا باشد و به تغییر وضع موجود کمک کند؟

به‌نظر من حکومت ایران تاکنون برای بقای خود نشان داده است که خط قرمزها را هم می‌تواند زیر پا بگذارد و ٰ”جام زهر” را حتی در زمان آیت‌الله خمینی هم سر بکشد. اگر ایده‌ای بتواند به نیرویی بدل شود، می‌تواند راه‌های برون رفت از خط قرمزها را هم پیدا کند. مهم این است که زنان ایرانی به این امر پی‌ ببرند که حجاب اجباری آنها برآمده از زور و سوءاستفاده حکومت از قدرت است و هیچ دولتی این حق را ندارد که پوشش شهروندان خود را تعیین کند.

در مورد گرایش‌های جنسی، من فکر می‌کنم اگر جامعه ما این امکان را داشت که خود را بدون واهمه بیان کند و در این ٰ”صندوق بسته” گشوده شده بود، بهتر می‌شد نظر داد که همجنس‌گرایی تا چه میزان مسئله جامعه ایران است. من متاسفانه در این زمینه پژوهشی نداشته‌ام، ولی در بین جوانانی که از ایران می‌آیند، میزان همجنسگرایی یا ترانس‌ها را بیش از نسل خودم می‌بینم.

به‌نظر من دیدن یک پدیده و شناختن آن کمک بزرگی به آگاهی ما در شناخت و پذیرش گوناگونی انسان، اشکال بینابینی آن، نیازهایش و به رسمیت شناختن حق انسانی یک فرد با ویژگی‌های آن است. این افراد حتی اگر در اقلیت کوچکی وجود داشته باشند نیز جامعه موظف است با آنها به صورت برابر برخورد کند و اولین قدم در این راه دیدن و شناختن پدیده‌هایی است که تحت عنوان “غیر معمول” سرکوب می‌شوند.

فارغ از شرایط سیاسی و اجتماعی داخل ایران و محدودیت‌هایی که از سوی حکومت تحمیل می‌شوند٬ فکر می‌کنید فضای جنبش زنان و فراتر از آن جامعه مدنی ایران تا چه حد پذیرا و آماده پرداختن به موضوعاتی همچون بکارت٬ رابطه جنسی و گرایش‌های جنسی و حتی حجاب است؟ این موضوعات همواره جزو محورهایی بودند که کمتر در اولویت جنبش زنان قرار داشته‌اند و در مواردی هم که از سوی فردی یا افرادی مطرح شده‌اند کمتر مورد استقبال قرار گرفته‌اند.

این موضوعات جزو همان حقوقی است که فعالان جامعه مدنی نمی‌توانند، مدعی مبارزه باشند ولی از کنار آن بگذرند. به هر حال هیچ دولتی بی‌ارتباط با میزان رشد اجتماعی، سیاسی و فرهنگی ملت خود نیست. اکثریت جامعه ایران و حتی روشنفکرانش مسلمان هستند. علاوه بر آن سنت بر تفکر حتی خانواده‌های غیر مسلمان سنگینی می‌کند. به‌نظر من حتی حکومتی که در قدرت است تصویری از تفکر و سنت‌های جامعه در آینه‌ای محدب است، ولی با همه سنگینی مذهب و سنت بر تفکر جامعه، قشر متوسط و مرفه جامعه گسترش یافته و با حقوق شهروندی خود بیش از پیش آشنا شده است.

در دوره‌ای زندگی می‌کنیم که اینترنت به روستاها هم رفته و انسان‌ها روزانه با انبوه نظرها و شیوه‌های زندگی روبه‌رو می‌شوند. ندیدن یا نپرداختن به پدیده‌های نوین اجتماعی، کمکی به روند رشد یک جامعه نمی‌کند. اگر سابقا افراد با رفتن به کشورهای دیگر دنیای‌شان گسترش می‌یافت و روشنفکران معمولاً تنها معدود افرادی بودند که امکان چنین سفرهایی را داشتند، امروزه هر جوانی در همان کافی‌نت محل زندگی خود، می‌تواند به چنین تجربه‌ای برسد.

اگر جامعه نخواهد این پدیده‌ها را ببیند، با همان تناقض‌هایی که جامعه امروز ایران با آن درگیر است، روبرو خواهد شد. این شبیه رفتار مادر و پدری است که به‌جای صحبت با فرزند‌ان‌شان و نزدیک شدن و کمک به مسائل آنان، قوانین خشکی در خانواده می‌گذارند و هرگز متوجه عدم رعایت آنها از سوی فرزندان‌شان نمی‌شوند. جامعه مذهبی و سنتی به بدن زن به عنوان یک تابو نگاه می‌کند. این نگرش تنها به حکومت محدود نیست. جامعه مدنی هم به آن آغشته است. مثلا حجاب یکی از پیامدهای این نگرش و یک دستبرد علنی به حقوق فردی است. جامعه مدنی که نخواهد حق پایمال شده شهروندی زنان را ببیند، برای کدام مدنیتی مبارزه می کند؟ نمی‌شود منتقد حکومتی بود ولی ارزش‌هایش را با خود حمل کرد.

از دیدگاه من مطرح نکردن مخالفت با حجاب اجباری به عنوان در خواست‌های زنان داخل، از کمبودهای جنبش زنان در ایران است. ریشه‌های آن را می‌شود در علل متفاوتی، از درونی شدن ارزش‌های اجتماعی مردمحور در بین زنان تا وجود نداشتن حداقل تامین اجتماعی در جامعه جست‌وجو کرد. یکی از دلایل رشد فمینیسم در کشورهای اروپایی وجود حداقل رفاه اجتماعی در این کشورها بود. در کشورهایی مانند ایران که مردم با فقر و نبود آزادی عمومی دست‌به‌گریبان هستند، مسئله زنان امری لوکس به نظر می‌آید و تحت‌الشعاع قرار می‌گیرد، ولی این دلیل آن نمی‌شود که ما زنان ایرانی، خودمان هم مسائل‌مان را فراموش کنیم و نخواهیم پا به پای مسائل دیگر آنها را مطرح کنیم.

شیوه انتخاب مقالات به چه شکلی است و هیئت علمی که این انتخاب را انجام می‌دهد چگونه تعیین شده است؟

کمیته برگزارکننده «کمیته انتخاب سخنران» را برای این منظور تعیین کرده است که به بررسی چکیده مقالات رسیده می‌پردازد. کمیته انتخاب سخنران را زنانی فمینیست با تحصیلات و گرایش‌های متفاوت تشکیل می‌دهند که در دهه‌های اخیر در فعالیت‌های زنان ایرانی در خارج از کشور تجربه داشته‌اند.

مقالات بر اساس تازگی ایده، گستردگی تحقیق (به ویژه از جامعه ایران)، شیوه استدلال و پرداخت نظر و… انتخاب می‌شوند. طبیعی است نوشته‌ای که حق اختیار زن را به زیر سئوال می‌برد، تریبونی در کنفرانس نخواهد یافت، اما از آنجایی که در میزگردها تلاش بر این است که نظرات متضاد در تقابل باهم قرار گیرند، ممکن است کمیته برگزارکننده، سخنرانی را که با نوشته او مخالف است ولی آن را مستدل و قوی می‌بیند، برای شرکت در میزگرد دعوت کند. نظر سخنرانان در میزگردها لزوماً مورد تائید کمیته نیستند. چون کمیته برگزارکننده تلاش دارد که کنفرانس ظرفی برای طرح و چالش دیدگاه‌های مطرح و مخالف هم باشد.

از آنجا‌یی که کنفرانس‌های سالانه بنیاد پژوهش‌ها هر سال از سوی گروه‌های محلی و در کشورهای مختلف برگزار می‌شود٬ می‌توانید کمی در مورد نحوه سازماندهی گروهی که قرار است کنفرانس سال ۲۰۱۳ را در کلن برگزار کند توضیح دهید؟

کنفرانس‌های بنیاد بیش از ۲۳ سال است که در کشورهای مختلف برگزار شده و نقش پلی برای تبادل تجربیات و دیدگاه‌های زنان ایرانی درخارج و داخل ایران بازی کرده است.

ما زنان ایرانی در کلن امسال تصمیم گرفتیم که در این تلاش جمعی سهیم شویم و کنفرانس بنیاد سال ٢٠١٣ را در این شهر برگزار کنیم. زنان کمیته برگزارکننده انتخابی نیستند. بلکه خودشان داوطلب برگزاری کنفرانس بنیاد شدند. برخی از زنان کمیته برگزاری اعضای انجمن زنان ایرانی هستند که ۲۵ سال است در کلن فعالیت می‌کند و برخی از آنها در انجمن آگیسرا که یک انجمن زنان برای کمک به زنان مهاجر است عضویت دارند. برخی دیگر نیز فعالانی هستند که عضو گروهی نیستند و به صورت فردی در این حوزه فعالیت می‌کنند. کمیته برگزارکننده کنفرانس براساس اساسنامه بنیاد پیش می‌رود و اعضای کمیته صرف نظر از تعلق گروهی، به‌صورت فردی در کمیته برگزارکننده شرکت دارند. چندین زن فمینیست آلمانی هم چه به‌صورت فردی یا گروهی با کمیته برگزاری همکاری می‌کنند.

باید این را هم اضافه کنم که جلساتی که تاکنون برای تدارک کنفرانس برگزار شده، یکی از بهترین تجارب ما و بسیار آموزنده و انرژی‌بخش بوده است. احساس من این است که نسل من (هرچند که نسل جوان هم در کمیته فعال هستند) تلاش دارد در یک کنفرانس سه روزه تجربه زندگی به‌عنوان زن ایرانی را با موجزترین زبان و هنرمندانه‌ترین شکل به میان جامعه ایرانی ببرد.

http://www.iwsf2013.org

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *