۲۵ نوامبر روز جهانی مبارزه با خشونت بر علیه زنان ، فرصتی دوباره بدست می دهد تا بیلانی ازوضیعت زنان داشته باشیم. متاسفانه هنوز هر روزه زنان زیادی در سراسر دنیا به قتل میرسند ، سوزانده می شوند،مورد شکنجه وتجاوز قرار می گیرند، سنگسار می شوند ودر یک کلام حق حیات و زندگی شان تنها به دلیل زن بودن در معرض تهدید قرار می گیرد. قربانیان خشونت در همه جا ، در میان مردمی از هر رنگ و نژاد ومذهبی هستند.
طبق گزارش سازمان ملل مرگ زنان بر اثر خشونت بیشتر ازمرگ با بیماری سرطان ویا تصادف در جاده ها است.
خشونت بر اساس جنسیت ،انکار حقوق برابر وتائیدی بر برتری مردان است که به عنوان ابزاری برای تداوم و تقویت فرمان برداری زنان از مردان استفاده می شود. زنان در سراسر دنیا حتی در کشورهایی که وضعیت آنان پیشرفت هایی داشته و به برابر حقوقی دست یافته اند راه درازی در محو خشونت در پیش دارند .
در کشور ما،از حدود سی سال پیش هزاران زن ایرانی تنها به دلیل جنسیت شان قربانی خشونت دولتی هستند. در تمامی این سال ها موقعیت زنان علیرغم مبارزات وتلاش بی وقفه کنشگران زن نه تنها بهتر نشده که در تمامی زمینه ها به وخامت گراییده است.
در سه دهه ، حکومت دینی قوانین تبعیض آمیز و محرومیت زیادی را با استفاده از زور و از طریق قانون گذاری به زنان تحمیل کرده است و هر بار که زنان قدمی به پیش رفته اند آنها را دو قدم به عقب رانده است . طرح تفکیک جنسیتی در دانشگاه ها در سال های اخیر از مواردی است که قصد دارم به دلیل وتبعات آن بپردازم .
تفکیک جنسیتی یا به عبارت صریح تر آپارتاید جنسی ،در وهله اول موجودیت زن را به عنوان انسان کامل از بین برده و زن را به ابژه تقلیل می دهد تا پایه های مالکیت بر جسم زن را محکم تر کرده و قدرت هر گونه عمل اجتماعی را از اوبگیرد. زن مصادف با گناه میشود ، جسم او گناه می آفریند پس باید در پرده شودو از انظار دورتا مرد به این سبب گناه نکند. زن تنها در کنج خانه به ترتیب از زمان تولد ،تحت مالکیت پدر ،جد پدری، برادر، و بالاخره شوهر درمی آیدو هویت مستقل خود را از دست می دهد و تنها نقش زایش ،تربیت فرزندان، شوهر داری و خانه داری به او سپرده می شود بی دلیل نبود که خامنه ای چند روزی پس از طرح تفکیک جنسیتی ، طرح افزایش جمعیت را به پیش می کشد.
در این جا این سئوال مطرح است که تفکیک جنسیتی سه دهه پس از سهمیه بندی جنسیتی با چه انگیزه ای مطرح شده وچه پیامد هایی را به دنبال دارد؟.
در پشت دلیل مطرح شده از طرف جمهوری اسلامی مبنی بر معاشرت زن و مرد بر اساس موازین اسلامی و تحکیم خانواده ، هدف اصلی ، مخالفت با آموزش زنان در سطح عالی و در نتیحه تغییر جایگاه زنان در جامعه است. به عبارتی روشن ترانگیزه ، سیاسی اجتماعی است.
الف: تغییر جایگاه زنان : زن آکتور اجتماعی به زن فرمانبردار و خانه نشین
زنان که به طور گسترده در قیام مردمی بهمن ۵۷ شرکت داشته از اولین قربانیان جمهوری اسلامی بودند .جمهوری اسلامی قبل از همه به حقوق زنان حمله کرد . اسلامی شدن جامعه با تغییر جایگاه زنان شروع شد . حجاب اجباری به عنوان اولین علایم استقرار جمهوری اسلامی با زور وعلیرغم مخالفت طیفی از زنان به آنان تحمیل شد. و پس از آن حقوق زنان بر اساس شریعت تدوین گردید.
جنگ ایران و عراق فرصتی طلایی به جمهوری اسلامی برای مقابله با هر نوع اعتراض و مقاومت زنان ، به بهانه دفاع ملی و جنگ میهنی داد. اما پارادوکسالمان حضور زنان را در زندگی اجتماعی به طرز چشم گیری افزایش داد. زنان در نبود مردان وارد بازار کار شده ونقش رئیس خانواده را به عهده گرفتند .به این ترتیب در طی هشت سال جنگ ، زنان ایرانی به توان و قدرت خود آگاه شده و موفق شدند تا جایگاه خود را در خانواده و عرصه اجتماعی عوض کنند .تا جاییکه جمهوری اسلامی هم ، پس از پایان جنگ موفق به باز گرداندن آنها به خانه نشد.
زنان در فضای پس از جنگ در جامعه بسیار فعال ماندند. حوزه هائی که زنان و دختران جوان در آن به پیشرفت های چشم گیری دست یافتند ، آموزش وتحصیلات عالی بود .ونیز وارد عرصه ادبیات و هنر شدند .از این پس زنان متوجه نقش مهم خود در جامعه شده وجنبش زنان د رمقابل قوانین مرد سالار و ضد زن شکل گرفت. هزاران زن ایرانی از طریق نشریات فمنیستی، از طریق جمع آوری امضا، از طریق سایت ،هم زمان به آگاهی زنان و ستیز باقوانین نا برابر پرداختند.
جمهوری اسلامی که در مقابل این فمنیست ها ی نو ظهور که اززنان مسلمان سنتی و مدرن تا زنان لائیک و لائبک با گرایش چپ را در بر میگرفت به نوعی غافل گیر شد و تصمیم گرفت تا قاطعانه در مقابل مطالبات آنها بایستد و قانون شریعت را اجرا کند.
اما دستگیری، شکنجه ، تجاوز،ممنوعیت کار، ممنوعیت مسافرت وایجاد انواع رعب و وحشت ،زنان را از مبارزه به اشکال مختلف برای برابری و آزادی باز نداشت.
درخیزش مردمی۸۸ حضور زنان به طور گسترده و در صف مقدم چشم گیر بود. زنان کارگر ، زنان خانه دار ، زنان کارمند ،لائیک و مسلمان از سد آپارتاید جنسی گذشته و در کنار مردان به تظاهرات پرداختند و مشروعیت دولت دینی را به زیر سئوال بردند. و ندا سمبل و صدای میلیون ها زن ایرانی در جهان شد.
سرکوب شدید تظاهرات مردمی تا مدتها ادامه داشت و زنان و مردان زیادی دستگیر ، شکنجه و به طرز وحشیانه مورد تجاوز جنسی قرار گرفته و اعدام شدند . در این شرایط سرکوب دائم، جنبش اعتراضی و طبیعتا جنبش زنان هم مجبور به عقب نشینی شد .بسیاری از فعالین زنان که دستگیر نشده بودند مجبور به ترک کشور شدند. روز نامه ها و سایت ها بسته شد زنان که در داخل ماندند تحت فشار دایمی قرار داشته وتجمع برای آنها بسیار مشکل آفرین بود.
باز شدن دانشگاه ها پس از سرکوب خونین تابستان ۸۸ فرصت مناسبی بود تا دختران در کنار دانشجویان پسر در صحنه اجتماعی دو باره حاضر شوند و مبارزه در چهار چوب جنبش داتشجویی پیش برده ومشارکت سیاسی و اجتماعی خود را ثابت کنند.
از آنجاییکه آموزش ودانشگاه نقش چشمگیری در آگاهی و پیشرفت زنان داشته ، بعد از انقلاب و به اصطلاح « انقلاب فرهنگی» محدودیت پذیرش در بعضی رشته های مهندسی و کشاورزی برای زنان در دانشگاه های دولتی گذاشته شد . سهمیه ۱۰تا ۲۰درصدی برای دختران .
سیاست سهمیه بندی در دانشگاه ها باعث کاهش نرخ مشارکت زنان دربازار کار و صحنه اجتماعی، سیاسی شد . برای مثال نرخ مشارکت زنان در سال ۱۳۵۵ تا ۱۳۶۵ از۹.۱۲ در صد به ۲. ۸ رسید درطی این سال ها با افزایش جمعیت و در نتیجه با افزایش تعداد زنان رو به رو بوده ایم .
سیاست سهمیه بندی درسال۷۲ براثر فشار و اعتراضات مداوم زنان آگاه به این نا برابری حذف شد . بلافاصله تعداد دختران از پسران در دانشگاه پیشی گرفت. در سال ۸۶ در صد دانشجویان دختر به ۶۰% رسید.
درفضای سرکوب پس ازخیزش مردمی ۸۸ علاوه بر ارعاب و سرکوب زنان به عنوان نیروی اجتماعی فعال ،برای آن که آنها را به عقب رانده و حضور آنها را در سطح جامعه به حداقل برساند بهترین هدف دانشگاه ها بود.
تفکیک جنسیتی ، سهمیه بندی ، عدم پذیرش زنان در همه رشته ها (از ۷۷رشته در ۳۶ رشته پذیرفته نمیشوند) ، همه در راستای خانه نشین کردن زنان و به حداقل رساندن مشارکت سیاسی اجتماعی آنان است. به بهانه تحکیم خانواده زنان را به پستوی خانه رانده و وظیفه سنتی و پدر سالارانه، زن زایش ، خانه داری را به او با هر قیمتی تحمیل کند. تا از یک طرف زن را از عنصری آگاه و اکتیو به عنصری پاسیو و فرمانبردار تبدیل کرده و از طرف دیگربه خیال خود باغیر فعال کردن نیمی از جامعه راحت تر نیم دیگر و در واقع کل جامعه را سرکوب کندتاحکومت دینی به هر قیمت ،اندک زمانی بیشتر پایه های لرزان خود را نجات دهد.
ب: پیامدهای این طرح
سیاست خانه نشین کردن قدم به قدم زنان در پی آپارتاید جنسی ، پیامدهای کوتاه مدت و دراز مدت وخیمی به دنبال دارد . این طرح به تبیعض باز هم بیشتر علیه زنان و در نتیجه به خشونت دامن می زند .هر چند خشونت در جامعه ما قانونی و ساختاری است ،آگاهی و حضور زنان در عرصه سیاسی اجتماعی عامل باز دارنده مهمی است. این سیاست باعث دسترسی نداشتن زنان به بسیاری ازمشاغل ، تبعیض در اشتعال ، نابرابری در دستمزد و در نهایت مانع استقلال مالی آنها می شود .این روند باعث زنانه شدن فقر و تبعات آن میگردد.
مسئله مشارکت زن در امور خانواده:
هر چند طبق قانون ،مرد رئیس خانواده مسحوب می شود ولی زن با استقلال مالی و قدرت عمل اجتماعی نقش بسیار عمده ای در خانواده بازی می کند. در تمامی امور خانواده از تربیت فرزندان تا اعمال حقوق خود در رابطه زنا شوئی با قدرت بیشتری عمل میکند و ترس از آوارگی و بی کسی او رابه راحتی به عقب نشینی وادار نمی کند. زن نا آگاه و بدون استقلال مالی ، طبیعتابه زنی مطیع و فرمانبردار هر چند علیرغم میل خود تبدیل میشود ونقش او به کارگر خانگی بدون مزد و مواجب و تامین میل جنسی همسر در هر شرایطی حتی بدون هیچ رضایتی تقلیل می یابد. در این نقش زن در معرض هر نوع خشونتی قرار میگیرد.
خشونت خانگی و اجتماعی:
فقر مالی و فرهنگی وعدم استقلال مالی باعث زنانه شدن فقر و تبعات آن یعنی خشونت ، فحشا ،قتل و تجاوز وروی آوری به مواد مخدر می شود . زن در نهاد خانواده و اجتماع جایگاهی ندارد . شکاف جنسیتی هر چه بیشتر شود،به نوبه خود دسترسی به آموزش ، بهداشت ،رفاه اجتماعی راکمتر و زن را آسیب پذیر تر میکند. از این مرحله به بعد زن هیچ کنترلی بر جسم وجان و سرنوشت خود ندارد .نگرش ابزاری به زن، زن ابژه مصونیت او را در خانه و جامعه از بین میبرد. زن شهروند برابری نیست تا از حقوق او دفاع شود . بنا براین در صورت کوچکترین تخطی از جایگاه تعیین شده برای او، مورد تجاوز قرار میگیرد ،سنگسا ر می شود ، به قتل میرسد ، سوازنده میشود و……. و تازه مسئله به این جا هم ختم نمی شود و با توجه به ساختاری و قانونی بودن خشونت ، زنان مورد خشونت واقع شده نه تنها مورد حمایت جامعه قرار نگرفته بلکه از جامعه طرد هم می شوند .
بیشترین آمار قتلهای ناموسی وهمسر کشی در خانواده های فقیر و زنان بیکار است . فحشا و روی آوری به مواد مخدر در این کاتاگوری بیداد می کندو سیکل معیبوب خشونت فقر ، فقر خشونت مرتبا تکرار می شود .
کاهش توسعه اقتصادی:
زنان بیش از نیمی از جمعیت ،نقشی اساسی در توسعه اقتصادی کشور دارند. در ایران سهم زنان از در آمد ملی بسیار پایین است. بر اساس اطلاعات آماری در سال ۸۲ سهم زنان در در آمد ملی تنها ۱۱%بوده است . با توجه به نقش اساسی آموزش به طور عام و تخصص به طور خاص در امر توسعه ، می توان به اثرات مخرب محدویت دسترسی زنان به آموزش عالی پی برد. دست یابی به اموزش عالی برای زن ومرد به تساوی و فرصت و امکان برابر کاری، پتانسیل اجتماعی ، اقتصادی را بالا برده و جامعه را هر چه بیشتر رشد میدهد به عبارتی رشد جامعه با رشد زنان پیوند تنگاتنگی دارد.
و اما در جامعه ما ، جمهوری اسلامی برای تثبت دوباره قدرت آسیب دیده خود از سیاست سرکوب و ترور به هر شکلی استفاده می کند . راندن زنان از صحنه سیاسی اجتماعی، به خصوص پس از نمایش قدرت زنان در سال۸۸ از اهداف اصلی جمهوری اسلامی از هر طریق ممکن بود .آپارتاید جنسی هم هدفی جز سرکوب زنان و در نتیجه کل جامعه را ندارد. بنا براین هر قانون ضد زن واز جمله قانون تفکیک جنسیتی، باید همگانی و مسئله کل جامعه شود و زنان و مردان در کنار هم علیه تمامی قوانین ضد زن بر خیزند وبرای برابری واقعی زن ومرد با تمام قوا در کنار زنان به مبارزه ادامه دهند .مسئله زنان تنها مسئله زنان نیست .مسئله کل یک جامعه است . برای از بین بردن آن تلاش تمامی جامعه اعم از زن ومرد نه تنها لازم که ضروری است .بنابراین با قوای هرچه بیشترمبارزه خود را در این راستاادامه داده و از روند طالبانیزه کردن ایران جلو گیری کنیم .
*تمامی آمارهای داده شده در بالا برگرفته از مرکز آمار ایران است.