بعد ازموضع گیری اخیر خانم شادی صدر فعال برجسته حقوق بشرایرانی که طی مقاله ای تحت عنوان _” دموکراسی با تمام تبعات آن، در نقد مخالفان حق تعیین سرنوشت،” درباره ضروریت به رسمیت شناختن حق تعیین سرنوشت ملتهای غیر فارس ، از سوی مدعیان دموکراسی ؛ بیان شد وایشان از سوی تمامیت خواهان شووینسیت فارس محور مورد هجوم و انتقاد شدید و حتی تهدید قرار گرفت بر آن شدم که این چند سطر را در جوابیه این راسیستهای تنگ نظر بنویسم .
آنها به خانم شادی صدر توصیه می کنند، از آنجایی که ایشان در مقام یک فعال حقوق بشرهستند نباید وارد اینگونه مسائل می شدند.
در جواب این توصیه باید گفت اولا از آنجایی که از اساسی ترین موازین حقوق بشر، حق مردم در تعیین سرنوشتشان است ، واھمیت این حق تا بدانجا ست که آنرا یکی از پایه های اساسی قوانین بین المللی و حقوق بشری می دانند. و ثانیا مشکل ما ملتهای موجود در این جغرافیا ، که به نام ایران شناخته شده است در وهله اول نقض حقوقمان به عنوان بشر است ، پس ایشان در مقام فعال حقوق بشر؛ توانایی وشایستگی اظهار نظر درمورد حق تعین سرنوشت را خیلی بیشتر از تمامیت خواهان فارس محوری که خواستار حفظ تمامیت اراضی به قیمت تحت یوغ استبداد باقی ماندن بیش از هفتاد درصد مردم این جغرافیاهستند ، را دارد.
در رابطه با تاسفی که برای خانم شادی صدرمی خورید باید به عرض شما و تمام پان فارسیست ها و پان ایرانیستها برسانم که این تاسف لایق شماست که انسانیت را زیر پا گذاشته و فقط بخاطر حفظ مرزهای کشوری که همواره و در طول تاریخ مورد تغییر قرار گرفته اصولی ترین حق هر ملت که همانا حق تعین سرنوشت است را زیر پا می گذارید. ملتی که بر اثرسیاستهای تبعیض آمیز در تمامی صحنههای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی که از دوران پهلوی شروع گردید و تا به این زمان ادامه دارد در رنج و عذاب به سر می برند؛ ملتی که بر اثرسیاستهای تک محوری حتی دیگر تعلق خاطری به نام این کشور ندارند.
شما اگر بتوانید برای ساعتی از همان دریچه ی (انسانیت) خانم صدر، به ما ملتهای تحت ظلم نزدیک به نود سال بنگرید حتی اگر به هر دلیل ، چون خانم صدر قلم نمی زدید حداقل به خود اجازه نمی دادید که به ایشان توهین کنید.
واما نفی حق تعیین سرنوشت از جانب شما که بر پایه نفی هویت ما به عنوان ملت استوار می باشد. وبه ما به چشم یک قوم و نه به عنوان یک ملت می نگرید و در واقع سعی در انکار هویت ما دارید ؛ و حتی بعضی از شماها کارتان به جایی رسیده که وجود ملت فارس را انکار کرده و می گوید ملتی به اسم ملت فارس وجود ندارد!! پس سوال اینجاست چرا باید در این کشور کثیر الملل ( یا با تفسیر شما کثیر الاقوام) همه چیز فارس محور باشد ؟؟؟همه باید فقط و فقط به زبان فارسی تحصیل کنند اگر همان طور که می گویید در ایران چیزی به اسم ملت فارس وجود ندارد؛ و طبیعتا این حرف با این نیت زده می شود که عربها و کردها و ترکها و… هم کوتاه امده و بگویند بله ملت ترک وکرد وعرب نیز وجود ندارد ؛ پس می شود بفرمایید چرا همه چیز در جهت پیشبرد اهداف تک قومی ، تک ملیتی وتک فرهنگی با محوریت فارس گرایانه می باشد ؟؟؟ آیا برگزاری هرچند سال یکبارکنفرانسی تحت عنوان ؛ کنفرانس زبان فارسی با کشورهای افغانستان و تاجیکستان و تخصیص بودجه برای کتابهای درسی فارسی در افغانستان مفهومی غیر از فارس محوری دارد ؟؟؟؟ چرا نباید کنفرانسی برای گرامی داشت زبان کردی یا بلوچی ویا…. برگزار شود. مگر اینکه معتقد به رنگین تر و برتر بودن خون خود نسبت به خون ملتهای دیگرغیرفارس باشید.
در خاتمه باید متذکر شوم که :
رسیدن به حقوق برابر جمعی (اتنیکی) ، سیاسی ، اقتصادی ، فرهنگی و…در این جغرافیا میسر نخواهد بود مگر با پذیرش اصل حق تعیین سرنوشت برای ملل غیر فارس . و چنانچه این اصل اجراء نگردد نمی توان از دولتی غیر منتخب انتظار چندانی داشت تا نسبت به اصول حقوق بشر متعھد باشد.
و با اینکه بیش از ۶٠ سال از پیدایش منشور ملل متحد و به رسمیت شناخته شدن اصل حق تعیین سرنوشت در این منشور می گذرد ، همچنین از سوی تمام جنبشهای دموکراسی خواه جهان مورد تایید است و همه دولتها متعهد به رعایت کردن آن در برابر جامعه بین المللی هستند، این اصل از طرف پان ایرانیست های فارس محور تمامیت طلب چه از نوع حاکمیت و چه از نوع اوپوزیسیون ؛ مورد انکار واقع شده است. غافل از اینکه اصرار بر انکار این واقعیت در واقع فقط شرایط را برای تجزیه واقعی این جغرافیا مهیا می کند.