فروغ تمیمی- آخرین کتاب کاتلین موران روزنامهنگار، نویسنده و فمینیست بریتانیایی درهفتههای اخیر در فهرست کتابهای پرفروش بود؛ کتابی با عنوان: “چگونه میتوان یک زن بود” که برنده جایزه هم شد.
کاتلین موران متولد سال ۱۹۷۵، اولین کتابش را درشانزده سالگی منتشر کرد و بعد از آن به عنوان روزنامهنگار کارش را ادامه داد. کاتلین نوشتن را درنوجوانی با کار برای روزنامه “گاردین” شروع کرد و از ۱۹ سالگی به طور مرتب برای هفتهنامه “تایم” مینویسد. او تا کنون چند جایزه به خاطر مصاحبهها و مقالاتش دریافت کرده و مصاحبه او با ستاره معروف پاپ، لیدی گاگا، به عنوان بهترین گفتوگوی سال ۲۰۱۱ انتخاب شده است.
آخرین کتاب موران درواقع داستان زندگی خودش و مانیفستی فمینیستی است؛ داستانی صمیمانه و طنزآلود، مملو از شوخیهای با نمک درباره زندگی زنانی از هر تیپ و دسته. با تشریح خصوصیترین لحظات زندگی خودش، مثل کشف اورگاسم در۱۳ سالگی، دو باربارداری، یک سقط جنین و انتقادات بسیار از فرهنگ رایج در میان زنان اطرافش. کتاب او دربریتانیا پرفروش شد و پس از آن به سرعت به چند زبان دیگر ترجمه شد و به زودی هم فیلمی از روی آن ساخته خواهد شد. کاتلین درتوییتر، بیش از ۱۸۰ هزارنفر خواننده دارد. او همچنین اجرای یک برنامه تلویزیونی انتقادی را هم برعهده دارد.
کاتلین موران درخانواده فقیری با سبک زندگی هیپیوار و با هفت خواهر و برادربزرگ شد. پدرش که نوازنده پاپ و سبک “راک واندرول” بود، به سختی میتوانست زندگی هشت بچه را تأمین کند. کاتلین در کودکی با گرسنگی، تنهایی و افسردگی روبهرو بود. او در مورد سالهایی مینویسد که والدینش تنها قادر به تامین نان و روغن نباتی برای هشت بچه شان بودند و سوء تغذیه دائمیاش باعث چاقی مفرط او در نوجوانی شد.
کاتلین موران در مصاحبه اخیرش با روزنامه “فولکس کرانت” چاپ هلند گفته است: “وقتی با همسرم آشنا شدم ۱۷ ساله و خیلی چاق بودم و مواد مخدر و الکل مصرف میکردم، اما او که تاثیرگذارترین فرد زندگی من و یکی ازمهربانترین آدمهای دنیاست، برای من شمایلی ازفمینیسم شد، مرا با همه ضعفهایم دوست داشت و با ادب و احترامی واقعی برای زنها با من رفتارکرد. به همین دلیل فکرمیکنم که سکسیسم رایج یعنی پیشداوری برمبنای جنسیت با بیحرمتی و بیادبی نسبت به زنان همراه است.”
کاتلین موران در ۲۴ سالگی با همسرش ازدواج کرد و حالا با او و دو دخترش در لندن زندگی میکند و هر هفته سه مقاله برای مجله “تایم” مینویسد.
این نویسنده درکتابش با تمام کلیشههایی که در مورد زنان وجود دارد تسویه حساب میکند. کلیشههای رایج در انگلستان ازاین قبیل که زنان هیچ استعدادی به جز شکلات خوردن و خرید کردن ندارند و یا زندگیشان در آراستن سرو وضع و مواظبت از پوست و اندامشان خلاصه میشود. او درمورد خشونت خانگی و یا ختنه دختران نمینویسد، اما نوعی دیگری ازخشونت روانی، یعنی رواج فرهنگ مصرفی، حرص زدن برای خرید اشیای گران قیمت و یا اجباربه پوشیدن کفش پاشنه بلند را مطرح میکند. او در مورد رواج خرید اجناس مارکدار، فشار روانی برای خرج کردن پول، خوشبختی دروغینی که درمجلات زنانه لوکس تبلیغ میشود و اینکه زنها باید بیشتر کارکنند تا بتوانند بیشتر بخرند، مینویسد.
کاتلین موران در کتابش برای جلب زنان جوان به مسائل مربوط به جنسیت از طنز و شوخی، سبکی سرگرمکننده، در عین حال انتقادی و تند و تیز استفاده کرده است و از مسائل به ظاهر بیاهمیت شروع میکند. چیزهایی که ظاهراً عادی به نظر میرسند، مثل جنون خرید زنان طبقات متوسط و مرفه، بخش دیگری از نوشتههای او درباره فشار جسمی و روانی در پیروی از مد، اضطراب دائمی برای حفظ زیبایی و وحشت ازپیری و توجه اغراقآمیز به پورنوگرافی و سکس است.
فمینیسم با نمک و فمینیسم تند و تیز
موران درمصاحبه اخیرش با روزنامه “فولکس کرانت” گفته است: “هرزن باید خودش را فمینیست بداند، ولی این هم به تنهایی کافی نیست. باید نوعی از فمینیسم چالشی را به کار گرفت. از آنجا که فمینیسم دیگربرای زنان اروپایی جذاب نیست و به ظاهر دورانش بهسر رسیده، برای همین من خیلی ناراحت و دلخورم. چراکه مسئله فمینیسم آزادی زنان در سه عرصه آزادی فردی، فرصتهای شغلی و درآمد برابر است. من می خواستم کتابی بنویسم که زنان از خواندنش سرگیجه نگیرند. درضمن سرگرمکننده و بانمک هم باشد. تا آنها به یاد بیاورند که فمینیسم به قول معروف cool است. فمینیسم باید برای نسل دختران نوجوان فعلی جذاب باشد و آنها را جلب کند، تا بتوانند چیزهای تازه کشف کنند و مسئله برابری را جدی بگیرند. مثلاً چرا زنان نباید به این موضوع فکر کنند که دهها هزارسال مردان رهبری دنیا را در دست داشتند و حالا نوبت زنهاست که بخواهند در این رهبری سهیم باشند. خوب فکرش را بکنید که زور بازو تا همین چندی پیش حرف اول را میزد و یکی از دلایل برتری مردها بود، اما حالا ما در دوره آیفون و آیپد، زندگی می کنیم. زنها به قدرت بازو احتیاجی ندارند، وقتی می توانند از تکنولوژی مدرن استفاده کنند. خوب حتماً حالا سئوال این است که اگر زنها رهبری دنیا را به دست بگیرند آیا اوضاع بهتر میشود؟ چه تضمینی هست که زنها بهتر از مردها باشند؟
باید بدانید که من ضد مرد نیستم و دنیای بدون مردان را دنیایی سرد و بیروح میبینم. بنابراین از نظر من تو فمینیستی وقتی که میخواهی در مورد زن بودن خودت فکر کنی و چیزی بگویی. وقتی بدن زنانه و زنانگیات را کشف میکنی و میخواهی حرفی در موردش بزنی. فکرش را بکنید که من در ۱۶ سالگی صد کیلو بودم مثل یک توپ گنده، یک دایره. من میدانم که زنهای چاق چه میکشند. البته نه زنهای تپل، منظورم آنهایی هستند که برای جبران کمبودها به خوردن روی آوردهاند. ازنظر اجتماعی یک زن خیلی چاق جایگاهی با ارزش ندارد. گاهی اوقات بیرحمی بعضی از زنها نسبت به هم را درمورد چاقی میبینیم. اگر چند کیلو به وزنت اضافه شده است، فوری به رخت میکشند. درحالی که در شرایط سخت بیشتر زنها دوستان خوبی برای هم هستند و اگر گرفتاری داشته باشی به دادت میرسند.
موضوع دیگراین که آیا احمقانه نیست که یک روز تمام در فروشگاههای شیک بچرخی و ازدیدن لباسهای زیبایی که فقط برای سایز ۳۶ دوخته شدهاند، حسرت بخوری و احساس گناه بکنی که چرا دو سایز بزرگتری؟ شرکتهای بزرگ و چندملیتی که تمام مراکز خرید دنیا را تصرف کردهاند، برای من که باسن بزرگی دارم لباس نمیدوزنند. یا مثلاً نگاه کنید به زنان بین ۴۰ تا ۵۰ سال که مشتریان پروپاقرص جراحی پلاستیک هستند و آنها را با مردان همسن و سالشان مقایسه کنید که پولشان را صرف خرید چیزهای بهتر میکنند، مثل آثارهنری، شراب خوب و یا به مسافرت میروند، اما زنان طبقه متوسط و بالاتر درآمدشان را باید برای ترمیم پوست خرج کنند. بازنده اصلی درواقع همین زنها هستند که بازهم بعد ازچندسال باید دوباره زیر تیغ جراحی بروند. آیا احمقانه نیست که در دومین پنجاه سال زندگیات با وحشت از پیری زندگی کنی و بخواهی چهرهای ۳۵ ساله داشته باشی. آیا زنها میتوانند ازاین ایده که باید تا ابد زیبا و سکسی باشند دست بردارند و به جای صرف انرژی دراین مورد، روی قدرت، ثروت و خوشبختیشان فکر کنند؟ درواقع تو بیشترخوشبخت خواهی شد اگر وقت داشته باشی که کمتر کار کنی، بیشتر ورزش کنی و یا با دوستانت خوش باشی.
هنوز از نظر اقتصادی و قدرت سیاسی در جامعه ما زنها از مردها خیلی عقباند. اگر تو نتوانی رهبر یک شرکت چندملیتی بشوی، پس حداقل باید زیبا و خوشاندام باشی تا درمیان اطرافیان مطرح باشی. این زبان حال کسی است که قدرت اجتماعی ندارد. افزون بر آن شرم هنوز بر ذهنهای ما مسلط است. زنها باید بتوانند راجع به همه جزئیات زندگی شان بنویسند. خوب مثلاً چرا کسی نمینویسد که از هرسه زن حتما یک نفرسقط جنین کرده است؟ حالا دیگر دوره ملاحظات اجتماعی و سیاسی و در نتیجه سکوت درمورد بعضی موضوعات تمام شده است و من ازاین طرز فکر دفاع می کنم.”
موران میخواهد بحثهای پیچیده آکادمیک در مورد جنسیت را با زبانی شوخ و سبکی سرگرمکننده برای دختران جوان و زنانی که نه وقت و نه حوصله دنبال کردن حرفهای زنان روشنفکر را دارند مطرح کند. برای زنانی که هرگز شاید نیازی هم به شنیدن این حرفها احساس نمیکنند و با شنیدن کلمه فمینیست روترش میکنند و همان پیشداوری رایج در مورد ضد مرد بودن فمینیستها را بدون آنکه واقعاً به آن فکر کنند پذیرفتهاند. موران میگوید که ۷۱ درصد زنان آمریکا و ۵۸ درصد زنان انگلیس اصلاً خود را فمینیست نمیدانند.
کاتلین موران در کتابش فضایی برای گفتوگو در مورد همه مسائل ایجاد میکند. برای تمام ناگفتههایی که شرم و ترس از قضاوت دیگران زنان را وادار به سکوت میکند. بحث او درباره پورنوگرافی و تاتیرات مثبت و منفیاش روی زندگی زنان و دختران جوان یکی از آنهاست. او با انتقاد از صنعت پورنوگرافی که تجارتی پرسود، بیرحمانه، فاقد احساس و تحقیرکننده زنان است، آنها را تشویق به ساختن نوعی از پورنوگرافی میکند که مبتنی بر برابری، توانمندی و احترام به انسان باشد.
هشدارهای پوشیده در طنز و شوخی کاتلین موران به دختران جوان درباره حرمت زنانگی و احترام به بدن، تلاش برای برابری واقعی و داشتن اعتماد به نفس با شرح ناکامیها و شادیهای زندگی شخصی او خواننده را با نویسندهای صمیمی و رکگو مواجه میکند. نویسندهای که به زنان اکیداً توصیه میکند از بازی کردن نقش قربانی پرهیز کنند و به جای غرق شدن در افسردگی و اشک ریختن بر ناکامیها استعداهایشان را به کار گیرند.