چه کمکی می توانیم برای شما انجام دهیم؟ دست کمک یا همبستگی؟ / پروین اردلان

تغییر برای برابری – پروین اردلان – چند سال پیش(۲۰۰۹)در جلسه ای که به میزبانی مجله فمینیستی بنگ در استکهلم برگزار شده بود، پس از این که درباره موقعیت و فعالیت های جنبش زنان در ایران و مبارزاتشان برای برابری خواهی سخن گفتم، با این سوال معمول از سوی خبرنگار سوئدی مواجه شدم که ” ما زنان برای شما زنان در ایران چه کمکی می توانیم انجام دهیم؟” به او در پاسخ گفتم ” سوال تان را عوض کنید”. او متعجب سوالش را تکرار کرد و من پاسخم را.

توضیح دادم تا وقتی به رابطه ای به شکل نابرابر نگاه کنید، نوع کمک کردن تان هم خالی از ایراد نیست. شاید بد نباشد بپرسید:” ما چه کمکی می توانیم برای یکدیگرانجام دهیم ؟ ” آن وقت یگدیگر را در موقعیتی برابر می بینیم و در می یابیم که ما سیاره های جدا از هم نیستیم که همچون بنگاه های خیریه به یکدیگر کمک کنیم و دلخوش باشیم که با زنان در جوامع دیگر همبسته هستیم. چنین نگرشی دو قطبی می سازد. یک طرف خواهنده است. مدام کمک طلب می کند و از خود قربانی می سازد و قطب دیگر دهنده هست و در قربانی سازی از دیگری و سلطه گری از خود مشارکت می کند.

دو مفهوم “کمک” و “همبستگی” دو مفهوم متفاوتی هستند که گاه یکسان عمل می کنند. شاید یکی از مفاهیم پرقدرتی که می تواند جهان مردانه و سلطه مدار را به چالش بکشد مفهوم “همبستگی جهانی زنان” است. متاسفانه، مفهومی که می تواند نقش پیوند دهنده، ارتقا دهنده و بسیج گر در جنبش های زنان داشته باشد به تدریج تقلیل می یابد و رنگ می بازد.

تبعیض علیه زنان در سراسر دنیا نه تنها به اشکال گوناگون وجود دارد بلکه مدام تولید و بازتولید می شود. تمامی حرکت ها و تلاش های زنان در نشان دادن قربانیان خشونت و راه های برون رفت از آن گرچه لازم است اما کافی نیست، مدام از قربانیان خشونت می گوییم و تلاش زنان برای رهایی از خشونت؛ اما کمتر سعی می کنیم مفهوم مقاومت را به ادبیات مبارزاتی جنبش های زنان وارد کنیم. رسانه ها نیز تصویرزنان را در نقش قربانی بیشتر منعکس می کنند. در چنین روندی، همواره این خطر وجود دارد تا به تدریج جنبشی متحول و پویا را به فرم های سازمانی و پروژه ای و زنان فعال را به کارمندان، مسئولان پروژه یا اداره کنندگان «خانه های امنی» تبدیل کنیم که در خوش بینانه ترین شکلش تداوم فعالیت شان بر بقای خشونت استوار است. در این میان، مداخله فمنیستی بتدریج رنگ می بازد، مداخله گری فمینیستی ای که قربانی را می بیند اما در برابر قربانی سازی مقاومت می کند و اشکال مقاومت را هم اگر نباشد، خلق می کند.

بیش از سی سال سرکوب علیه زنان در ایران تنها روایت خشونت علیه زنان نیست؛ روایت مقاومت زنان در یک نظام سرکوب گر هم هست. اما این نکته در بسیاری از بازنمایی های تاریخی مغفول مانده. در تحلیل نقش و کنش مندی زنان در موقعیت سرکوب، معمولا زنان یا گناهکارند یا قربانی و یا قربانیان گناهگار؛ مقاومت فردی و جمعی آنها یعنی بخشی از واقعیت نادیده می ماند. به طول مثال، اگر نوشتن درباره زن یا احساسات زن در ایران با سانسور مواجه می شود بدان معنا نیست که زنان نمی نویسند. مثلا در دهه نخست انقلاب ایران، مقابله با مظاهر غرب باب می شود و زنان نماد غربزدگی می شوند، حذف و تسویه زنان از فضای آموزشی، اداری شدت می گیرد و به فضاهای عمومی هم توسعه می یابد اما درعین حال شاهد هستیم که زنان شاعر و نویسنده به رغم سانسور و محدودیت در آزادی بیان از نوشتن باز نمی ایستند. به تدریج ورود اینترنت به دنیای رسانه ای، عرصه‌ی مجازی را برای فعالیت‌های نوشتاری زنان می گشاید. اگر امکان دریافت مجوز در دنیای حقیفی ممکن نیست، عرصه مجازی، این محدودیت را به حداقل می رساند و وب سایت های زنان به حوزه عمومی جامعه راه می یابند.

جدا از فضای نوشتاری، فضای عمومی مردسالارنه و ایدئولوژیک، بدن و حرکت زنان را هم سانسور می‌کند. مقاومت در برابر این سانسور را نیز زنان به طور فردی و جمعی به صحنه‌ی عمومی کشانده اند. وقتی موضوعی به نام «بی حجابی» و «بدحجابی» از سوی حاکمیت طرح می شود بدین معناست که عملکرد فردی زنان، مفهومی جمعی را بازنمایانده است.

وقتی فعالان زن و زنان به خیابان‌ها می‌آیند، امضا جمع می‌کنند، بروشور پخش می‌کنند و تجمع می‌کنند و هزینه هم می‌پردازند و زندانی می‌شوند فعالیت آگاهانه و کنش‌مند و مدنی زنان در برابر خشونت مردسالارانه باز می‌نمایند و ادبیات این مقاومت را نیز در حوزه‌ی جمعی به تصویر می‌کشند.روایات همه‌ی این مقاومت‌ها در دنیای مجازی منتشر می‌شود و گسترش می‌یابد و بدین‌طریق ادبیات مقاومت زنان چه در ادبیات نوشتاری و چه ادبیات تصویری به گوش و چشم جهان می‌رسد.

این تاثیرپذیری و تاثیرگذاری زبانی و مفهومی در عرصه‌ی فردی و اجتماعی، و در دنیای واقعی و مجازی همواره در جریان بوده است. بنابراین با قربانی سازی یا قربانی نگری, آنچه دراین میان مغفول می ماند روایت مقاومت زنان است. هم از سوی نظام سرکوب و هم از سوی حمایت گران. اگر سرکوب شدت می گیرد، مقاومتی هم در جریان است و نیز زنانی که به صورت گروهی، این مقاومت را به مبارزه‌ای مدنی تبدیل می کنند و نظام حاکم را با مداخله خود به چالش می کشند.

مداخله گری فمینیستی با مستعمره سازی و لشکرشی نظامی از یک کشور به کشور دیگر نیز متفاوت است. این دو نوع اخیر، سلطه طلبانه است، باقدرت سروکار دارد، در صدد نابرابر سازی و طبقاتی کردن سطوح است. مداخله گری فمینیستی با فرهنگ کار دارد، نمی گوید :”خشونت علیه زنان امری فرهنگی است” خشونت را در بستر فرهنگی جامعه بررسی می کند اما نه آن که آن را به مثابه امری فرهنگی بپذیرد! و آدم ها را در همان چارچوب تعریف کند. نمی گوید “خشونت با خشونت متفاوت هست چون فرهنگ ها با هم فرق دارند”. نمی گوید “شاید آن زن خودش دوست دارد کتک بخورد”…بزور برسر کسی حجاب نمی کند و به زور بر نمی دارد و در نقش دولت ها نمی رود اما زمینه حق انتخاب به بحث و بررسی از جوانب گوناگون می گذارد. مداخله گری فمینیستی به نژاد پرستی واکنش نشان می دهد، در برابر بنیادگرایی سکوت نمی کند و نسبت به خارجی ستیزی نقد دارد. در برابر زن ستیزی خاموش نمی ماند، نسبت به نظامی گری ساکت نمی ماند، و برای ابراز همبستگی نمی پرسد که “چه کمکی می تواند بکند” .

* از مجموعه نوشته های پروین اردلان در کتاب «آیا تا بحال زنی را دیده ای؟» به زبان سوئدی، که روز ۸ مارس در روزنامه سیدسونسکای سوئد به چاپ رسید.

http://www.sydsvenskan.se/kultur-och-nojen/article1613589/I-handen-pa-hjalpande-handen.html

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *