من مریم سنجابی هستم. تا قبل از جدایی از تشکیلات فرقه ای سازمان مجاهدین خلق عضو شورای رهبری این سازمان بوده و همچنین عضو شورای ملی مقاومت هستم که بدینوسیله جدایی خودم را از این شورا نیز اعلام میکنم.
من بنا به تشخیص خودم پس از تجربه تلخ ۲۰ساله و درک و فهم ایدئولوژی فرقه ای خیانت کارانه این سازمان تصمیم به جدایی از آن گرفتم که البته کار آسانی نبود و طبق قوانین فرقه ای این سازمان هیچ کس حق جدا شدن از این سازمان را ندارد. به همین دلیل من مخفیانه خودم را به نیروهای عراقی رسانده و با کمک آنها از اشرف خارج شدم.
تجربه بیش از ۲۰سال بودن در پادگان اشرف و اینکه از نزدیک شاهد بودم چگونه اعضای این سازمان بشکل خیلی پیچیده و بغرنج اسیر افکار خودپرستی و دیکتاتوری شخص مسعود رجوی شده و همواره به نابودی کشیده میشوند و هم چنین بدلیل احساس مسئولیت و وجدان بیدار انسانی میتوانم الان با درک و آگاهی کافی از وضعیت بغرنج این فرقه صحبت کنم.
فردی که بیش از ۳۰سال رهبری این سازمان را بدست گرفته است، به جرئت میتوانم بگویم که نظر و ایده هیچکس غیر از خودش را قبول ندارد و بعد از گذشت ۳۰سال همچنان روز به روز خودکامه تر شده و با فشار و پیچیدگی بیشتری اعضا را مجبور به اطاعت و فرمانبرداری از خودش میکند.
خیلی مختصر می خواهم توضیح بدهم. من از ساده ترین حقوق اولیه انسانی هر فرد میخواهم صحبت کنم که اعضای این سازمان از آن محروم هستند. رهبران سازمان با اینکه مستمرا دم از آزادی و حقوق بشر می زنند و ادعای دمکراسی میکنند اما من در این سازمان شاهد واقعیت های غیر قابل انکاری بودم که میخواهم بخشی از آن را به اطلاعتان برسانم:
نزدیک به ۲۵سال است که اعضای پادگان اشرف از اولیه ترین حقوق انسانی که در تمامی کشورهای جهان و مجامع بین المللی برسمیت شناخته شده محروم هستند. علیرغم تبلیغات شدید سازمان مجاهدین خلق برای آزادی و آزادی خواهی و علیرغم اینکه آنها بشدت از حربه عدالت خواهی و حقوق بشر در مجامع بین المللی سو استفاده میکنند، در تشکیلات این سازمان همواره بصورت بسیار پیچیده و همینطور بصورت علنی کلیه اعضا این سازمان تحت استثمار شدید فکری و محرومیت از حقوق شان هستند.
هیچکدام از اعضای اشرف حق ارتباط آزادانه با خانواده های خودشان را ندارند و به آنها اجازه دیدار با اعضای خانواده داده نمیشود. تنها در یک فرصت کوتاه بین سال های ۸۳ تا ۸۵ که تعدادی از خانواده ها موفق به آمدن به اشرف شدند. اما آنهم برای بهره برداری برای سازمان بود زیرا علاوه بر اینکه با اینکار شروع به جذب یکسری جوانان ناآگاه و بعضا بسیاری از جوانان زیر ۱۸ سال نمودند، سایر سوء استفاده ها از آمدن خانواده ها نیز می شد. از جمله گرفتن پول و قول همکاری و ایجاد شورش و جذب نیروی جدید برای سازمان بدون شناخت و تصمیم خود افراد. هم چنین دیدارهای خانوادگی همگی کنترل شده و تحت نظارت یک مسئول قرار داشت و بعد از رفتن خانواده هرکسی، فرد مورد نظر را قرنطینه کرده و از وی نیز میخواستند که گزارشی از وضعیت اش بدهد که آیا به خانواده اش وابسته شده یا خیر و علاقه ای به خانواده در وی بوجود نیامده باشد و در این رابطه افراد را تحت فشار های مختلف قرار می دادند از جمله تشکیل جلسات جمعی که بعدا اشاره خواهم کرد. حتی به اعضا اجازه داده نمیشد که شب ها نزد خانواده هایشان باقی بمانند و شب ها خانواده ها را از فرزندانشان جدا میکردند.
در قرن ارتباطات هیچکدام از اعضای اشرف حق استفاده از تلفن و موبایل ندارند و نه تنها از داشتن تلفن محروم هستند بلکه استفاده از آن نیز جرم محسوب میشود. هیچکدام از اعضای این سازمان حق استفاده از اینترنت ندارند. البته تعدادی نفرات در سازمان هستند که بصورت کنترل شده و به شکل جمعی از اینترنت برای اهداف و مطامع سازمان استفاده میکنند که توضیح خواهم داد. افراد بطور آزادانه نمیتوانند با خانواده هایشان در تماس باشند و با آنها ملاقات کنند. افرادی در اشرف وجود دارند که گاه تا ۲۰ سال است که تماسی با خانواده خود نداشته و اطلاعی از سرنوشت همدیگر ندارند.
حتی امکان تماس تلفنی برای بیماران رو به موت نیز ایجاد نمیشود که حداقل قبل از مرگشان بتوانند با خانواده هایشان تماس بگیرند. فقط بعد از مرگ هر نفر در اشرف بصورت تلفنی به خانواده فرد اطلاع میدهند که فرزندت فوت کرد و اینطوری خانواده ها را دق مرگ میکنند.
افراد حق داشتن خانواده، زن، شوهر و فرزند ندارند و داشتن خانواده در این فرقه ممنوع میباشد و این مسیری است که در این سازمان انتخاب شده که بدلیل مبارزه بیشتر داشتن زندگی ممنوع است و بایستی تمام وقت به مبارزه پرداخت که در همین جا بایستی توضیح بدهم در طی ۲۰ سال پس از اعلام انقلاب ایدئولوژیکی درونی در سازمان مجاهدین خلق و ممنوعیت داشتن خانواده، ۹۰ درصد وقت مسولین این سازمان از جمله مریم و مسعود رجوی واعضا در طی این ۲۰ سال صرف نشست هایی شده که در آن بحث میشد و بطور مستمر افراد را تحت فشار و شستشوی مغزی قرار میدادند که آنها را قانع کنند که این ایدئولوژی درست است و آن را تثبیت کنند ولی همچنان موفق نمیشوند و پس از اعلام این طرح فرقه ای در درون سازمان نیروهای آن رو به تحلیل رفته و هر روز محدود و محدودتر شده و در عمل روز به روز محدودیت های بیشتر فکری و فیزیکی و دیکتاتوری بر اعضا روا میدارند. لازم است همینجا به نکته دردناک دیگری اشاره کنم که در تحلیل های درونی و در لایه مسئولین نیز همواره تاکید میشد که مردان اساسا بطور واقعی این موضوع را قبول نکرده و یکی از مشکلات عمده درون تشکیلاتی این فرقه همواره این بحث است که در آن گیر کرده و راه پس و پیش ندارد.
اگر به آمار و ارقام نیز نگاه کنید، از ۸۰ میلیون ایرانی تنها ۳۴۰۰ نفر به این سازمان پیوسته و با آگاهی که من دارم تقریبا یک سوم این اعضا نیز بطور ناخواسته و در مسیری اشتباه به این سازمان پیوسته اند که شرح جداگانه ای دارد.
پس از گذشت ۳۰ سال، همچنان یک فرد این سازمان را بدون شور و مشورت با هیچکدام از اعضا و بدون هیچ تغییر و رفرمی رهبری میکند وهمواره بر این ادعا است که در تمام جهان تنها تشخیص اوست که درست است و هیچ گونه اشتباهی نمیکند.
اعضای این سازمان حق دسترسی به هیچ گونه منبع خبری آزاد از رسانه های ایران و دنیا گرفته تا کانال های خبری و رادیویی و روزنامه و تلویزیون ندارند و اصولا به جز کانال ماهواره ای مختص این سازمان سایر منابع خبری برای تمامی اعضای سازمان ممنوع و جرم است و حتی در صورت گوش دادن یک کانال رادیویی افراد خاطی شناخته شده و مورد مواخذه قرار میگیرند. داشتن رادیو، ضبط صوت و گوش دادن به موزیک های غیر از سرودهای سازمان جرم است و با نفرات برخورد شده و تحت بازداشت موقت قرار میگرفتند.
عوامفریبی در این سازمان به حدی بود که بعضی زمان ها که هیئت هایی از سازمان های بین المللی برای دیدار به اشرف می آمدند در آن روز بطور استثنایی در سالن های تجمع نفرات کانال های تلویزیونی سی ان ان و الجزیره رابطور موقت پخش میکردند تا نشان بدهند که افراد به این کانال ها دسترسی دارند که بلافاصله پس ار رفتن هیئت ها نیز همان کانال های خبری را قطع میکردند.
افراد این سازمان حتی اجازه دسترسی به تلفن داخلی در اشرف و ارتباط با همدیگر را نیز ندارند و همه نفرات در درون کمپ هایشان بصورت کنترل شده نگهداری میشوند و بدون اجازه فرمانده مقر حتی اجازه رفتن به درمانگاه را نیز ندارند و برای خروج از هر قسمت در اشرف نفرات تنها با برگه های امضا شده مسئول مقر می توانند تردد کنند. این وضعیت در مورد زنان اشرف بسیار اسفناک تر و دردناک تر است چرا که در اشرف همواره در هر کجا و در هر ترددی برای زنان این قانون حکمفرماست که می بایست دو نفره و با هم تردد کنند و اجازه تردد و هیچگونه کار تک نفره داده نمیشود. بیش از ۷۰ الی ۸۰ درصد اعضای این سازمان حتی از حق استفاده ماشین محروم هستند و مسائل ترددشان را بایستی با تأیید فرمانده و ماشین های عمومی حل و فصل کنند.
در امکانات صنفی و غذایی و حتی دارویی و حتی امکانات کاری تبعیض وحشتناک بین زنان و مردان در اشرف میباشد. مخصوصا زنان فرمانده آنهم در سازمانی که مستمرا دم از آزادی و عدالت خواهی و جامعه بی طبقه توحیدی میزنند. زنان فرمانده که در شورای رهبری هستند از بهترین امکانات رفاهی برخوردار بوده در حالیکه مردان را از اولیه ترین امکانات زندگی محروم میکنند.
حق آزادی فکر و اندیشه، حق انتخاب دوست، داشتن ارتباط با همکاران و صحبت کردن، دیدن دوستان و حتی دیدار خواهر و برادر و فامیل، حق انتخاب شرکت و یا عدم شرکت در یک مراسم و یا استفاده از اوقات فراغت، همه این موارد در اشرف جرم است. این ها از اولیه ترین حقوق انسانها در دنیاست که البته بطرز وحشتناکی در این سازمان ممنوع بوده و بصورت قرون وسطایی و خیلی پیچیده ای افرادی که این قوانین را نقض کنند را زیر علامت سوال میبرند و این موضوعات را در این فرقه تبدیل به یک گناه و جرم کرده اند.
تشکیل جلسات ۱۰۰ نفره و بعضا تا ۱۰۰۰ نفره در این سازمان به یک روال و قانون تبدیل شده که در این جلسات نفرات را وادار میکنند خصوصی ترین نکاتی که حتی از ذهن شان عبور کرده را در جمع مطرح نموده و سپس آن جمع را برعلیه آن فرد بشورانند و مورد توهین و تحقیر و آزار قرار دهند و در موادی حتی شکنجه های روحی و جسمی بر روی افراد اعمال میشود. موارد بسیار زیادی وجود دارد که جلسات طولانی گاه تا ۱۰الی ۱۵ ساعت و یا حتی روزهای متمادی برای یک فرد برگزار میشد که شخصیت فرد را خرد کرده و او را وادار به حرف زدن و اعتراف در جمع برای کوچکترین مسائل کرده تا فرد نکات شخصی خودش را مطرح نموده و سپس وی را مورد مواخذه قرار بدهند. اینکار به امری مرسوم در سازمان تبدیل شده و نشست های کوچکتری در این راستا نیز بصورت روزانه برگزار میشود.
در تشکیلات و ایدئولوژی فرقه ای این سازمان بطور رسمی اعلام شده که هیچ فردی از خودش هیچ هویتی ندارد و همه نفرات جان و مال و زن و شوهر و فرزند و خانواده و همه چیزشان متعلق به رهبری این سازمان است. منجمله بطور خاص جان و نفس خود را بایستی تقدیم رهبران کنند. جان افراد در حیطه اختیارات مسعود رجوی و نفس یعنی روح و افکار افراد نیز متعلق به مریم رجوی شده است و این زیربنای ایدئولوژی این سازمان است. یعنی افراد نمی بایست خودشان هیچ گونه تصمیم گیری و یا فکر و اندیشه و حتی اختیاری بر امورات خصوصی خود داشته باشند.
وضعیت آنقدر دردناک است که باز هم میخواهم اشاره ای کوتاه به تحلیل های درونی که در جریان آن بودم بکنم که گفته میشد کادرها بایستی آنقدر کارداشته و مشغول باشند که هیچگاه فرصت فکر کردن نداشته باشند و شبها از فشار خستگی حتی لحظه ای نتوانند فکر کنند و به خواب بروند به همین دلیل ساعات کاری دراشرف نیز از ۵/۵ صبح الی ۱۱شب برنامه ریزی شده بود که فشار جسمی و روحی فراوانی روی افراد بود مخصوصا در سال های اخیر که سن حدود دو سوم اعضا از مرز ۴۰ الی ۵۰ سال گذشته است.
نکات بسیار زیاد غیر قابل انکاری در تشکیلات فرقه ای رجوی وجود دارد که هیچگاه قادر به پاسخ قانع کننده ای به آن نخواهند بود و این مطالب تنها بخشی از روابط فرقه ای و پیچیده این سازمان را بیان میکرد.
من از زمانی که عضو شورای رهبری این سازمان شدم به من ابلاغ شد که دیگر هرگز نمیتوانم این سازمان را ترک کنم و اگر زمانی خواستم از این سازمان جدا شوم حکم من مرگ است و بایستی با قرص سیانور خودکشی کنم. شما لطفا به من بگویید آیا در این جهان حتی یک وزیر و یا یک مقام امنیتی و یا حتی یک رئیس جمهور هنگامی که نخواهد به کارش ادامه بدهد آیا اجازه استعفا دارد یا نه؟ اگر دارد لطفا به من بگویید پس این چه سازمان آزادیخواهی است که اینگونه حکم میدهد. این قانون سازمان است که علیه مخالفین خود حکم مرگ بدهد. حکم فرار و هرگونه جدایی از سازمان و حتی خانواده هایی که برای دیدار فرزندانشان به پشت درب های اشرف بیایند مرگ است و این موضوع بارها توسط رجوی مورد تاکید قرار گرفته شده است. بنا بر این اگر از این پس حادثه یا اتفاقی برای من و دوستانم بیافتد سازمان مسؤل آن است.
همین الان در اشرف تعدادی از اعضای شورای رهبری جدا شده اند که اجازه ترک اشرف به آنها داده نمیشود و در آنجا زندانی شده اند. تعداد بسیار زیاد دیگری نیز هستند که مخالف عقیده و افکار سازمان هستند ولی از ترس شان امکان مخالفت علنی ندارند و من شخصا ازتعداد زیادی اطلاع دارم که بدلیل نگرانی از جان و موقعیت شان جرئت مخالفت علنی با ایده ها و افکار سازمان را ندارند.
هم چنین می خواهم اضافه کنم این موضوع فقط خاص زنان و کادر شورای رهبری نیست. در اشرف هیچ کس حق انتخاب آزادانه و اعلام عقایدش را ندارد و نمی تواند به راحتی از اشرف خارج بشود. اینکه افراد میتوانند خودشان انتخاب نموده که در اشرف بمانند و یا بروند دروغی بیش نیست و این واقعیتی غیرقابل انکار است که هر کس موفق به فرار و خروج از اشرف میشود میتواند بر آن شهادت بدهد. متاسفانه مسعود رجوی فکر میکند که با خون انسان ها و جان آن ها میتواند افکار توهم آمیزش را به پیش ببرد و در قرن ۲۱ مثل سایر رهبران خودکامه در جهان خطش را دنبال کند.
آنچه که امروز مرا وادار کرد که بیایم و با شما صحبت کنم و مواضع و نقطه نظراتم را در رابطه با این سازمان فرقه ای بیان کنم احساس عمیق درد و رنجم نسبت به قربانیان اخیر و همینطور اعضای محصور شده و دربند در اشرف است چه به لحاظ فیزیکی و چه ایدئولوژیک که تحت کنترل و اجبارات رهبری این سازمان هستند.
زندگی انسان ها بیش از هر چیز دیگری در این دنیا ارزش دارد و کسی حق ندارد برای زندگی کس دیگری تصمیم بگیرد چه برسد به اینکه آنها را مجبور به کشته شدن و از دست دادن جانشان بکند. در این فرقه بصراحت و در جلسات عمومی این سازمان اعلام میکردند که تنها کسی که در سازمان با ارزش است فقط رهبری این سازمان است و بقیه بایستی همه جانشان را برای وی فدا کنند.
سازمان مجاهدین خلق در راستای سیاست های فرقه ای خود همواره دخالتی آشکار در امور عراق داشته از جمله اینکه ستادهای خاصی به منظور پیش بردن اهدافش بطور ثابت و با کادرهای مسئول سالهاست دایر کرده است. ستاد هایی به نام روابط عراق و ستاد اجتماعی که اختصاص به اینکار دارند و مستمرا دخالت در امور عراق در دستور کار آنهاست. از جمله ایجاد حمایت از سازمان، ایجاد شورش و انقلاب در کشور عراق با حمایت های مادی و تبلیغاتی کلان و همینطور حمایت های رسمی از کانال ماهواره ای با صرف میلیون ها دلار هزینه که این موضوع نیز بحث مفصلی است که دوستان به آن خواهند پرداخت.
من از همه مجامع بین المللی درخواست کمک و یاری برای آزاد کردن سایر اعضای باقیمانده دربند و زندان این سازمان دارم. شما بعنوان سازمان های بین المللی و مجامع حقوق بشری باید و این حق را دارید که با یکایک اعضای اشرف بطور آزادانه و خصوصی دیدار داشته باشید و آنها را نسبت به حقوق شان آگاه کنید.
شما بعنوان سازمان های بین المللی بایستی راه ارتباط آزادانه افراد این سازمان را با دنیای بیرون مهیا کنید و این حق و وظیفه شماست که بایستی از این سازمان مطالبه کنید که درهای جهان آزاد را به روی اعضایش بگشاید. باآنها مصاحبه آزادانه و خصوصی انجام دهید و آنها را به کشورهای خود پناه دهید.
شما بعنوان سازمان های بین المللی که حامی اولیه ترین و شناخته شده ترین حقوق شهروندی افراد در جهان هستید چرا اجازه میدهید یک سازمان فرقه ای برای بیش از ۳۰ سال اعضای خود را بشکل پیچیده ای در حصار های عقیدتی و فیزیکی خودش نگه دارد. و تاکنون اجازه دیدار آزادانه و خصوص شما با این افراد داده نشده که با آنها در تماس باشید و بطور نمونه حتی بتوانید یک ایمیل و یا موبایل به کسی بدهید که با وی در تماس باشید