نابرابری ارتباط در برخورد دو تن / گفتگویی با لیلا اصلانی

ممنون از شما از اینکه دعوت مرا پذیرفتید.
آیا از دید شما حجاب هم نوعی پوشش است؟

بله حجاب نوعی پوشش است. پوشش تن است. پوشش تن زن است.
در کل پوشش تن به صورت لباس، یا معنای نمایشی دارد و یا معنای کاربردی .
معنای نمایشی، مانند لباسهـای نظـامیان که عــلاوه بر نوع آن ، باحمل نشـانه ها ودرجـه ها بر روی آن سلسله مراتب یک سـاختــارنظامی را نشـان می دهـد. یا لبـاس هــای بالمـاسـکه برای کارناوال و یا لباس عروسی برای مراسم ازدواج و عروسی، و لباس های مخصوص شب نشینی که برای جلوه گری بیشتر تن تهیه می شوند. و دیگر موارد…
اما لباس هایی که بنا به کاربرد شان، جزیی از ابزار کار به حساب می آیند، برای ایمنـی و محافظت تن ساخته و پرداخته می شوند. مانند لبـاس کــار در مشاغل مختلف و لباس های ویژه برای رشته های گوناگون ورزشی ویا پوشش هایی مناسب برای مقابله با گرما و سرما بنا به محیط زیست.

با توجه به این تعاریف، حجاب زنان چه نوع پوششی است و چه ویژگی دارد؟

در این صورت حجاب زنان به صورت چادر، مقنعه، برقع نیز پوششی است که هم صورت نمایشی دارد و هم جنبه ی کاربردی.
این نمایشی است که زن با پوشاندن سر و تن خود در هر کجای جهان اعلام می کند: که من دین و آیینی را برگزیده ام که فرمان می دهد، تنم را در مقابل چشمان مرد پوشیده دارم تا مبادا رفتاری غیر کنترل شده از او سر زند. یعنی خود بر یک نابرابری ارتباط در برخورد دو تن صحه می گذارد. تنی آزاد در مقابل تنی پوشیده. تن زن پوشیده می ماند تا بار خاطری نشود و آن گه مسئول نگاه هرزه اوست. وظیفه ی زن است تا مرد چشم پوشیده بدارد. با هر لایه ای که بر تن خود می آویزد، تلاشی است تا ذره ای از این عنصر حیات عیان نشود، و گرنه بارقه ای است برای جوشش هیجان جنسی مرد. هر نگاهی به اندام زن شهوت برانگیز است، نه تنها در موقع کار بلکه حتی در مواقع بحرانی، در مواقع بروز سوانح و بلایای طبیعی.
یعنی نگاه ونظاره هم با نوع جنسیت معنای متفاوت دارد واز آن دو عملکرد متفاوت سر می زند. نظاره زن بر تن و اندام مرد، نگاهی است خنثی ، بی حس وبی واکنش. بدون هیچ واکنش شهوانی. داشتن چنین حسی ننگ و عار است. طبق عادت باید جسم و روحشان در این موارد بی واکنش بماند. او ابژه ای است برای تمتع و لذت جنسی مرد.

تاثیر نظام های حاکم را در این مورد چگونه ارزیابی می کنید؟

اگر چه بر این باوریم که تفاوت های فیزیکی و روحی نه تنها میان دو جنس، بلکه به اندازه ی بیشمارانسان ها قابل تشخیص است، و قابل درک.
اما اگر این تفاوت ها موجب ارزش ها و هنجارهایی شود که برخی را بر برخی دیگر بر تر سازد و با دادن امتیازهایی بر بخشی، منجر به نادیده انگاشتن حیات زیستی و اجتماعی بخشی دیگر شود، با نظامی روبرو هستیم که نابرابری نه تنها در ساختارعینی جامعه شکل گرفته، بلکه در پروسه ی فرهنگی نیز به نا خودآگاهی ذهن ها راه جسته است. در این نظام میزان آگاهی محدود و محصور یک چارچوب از پیش تعیین شده ایست که خود تعینی را نیز محدود می سازد. تبلور همه ی این بود و نبود در نظام پدر سالاری با مایه ی دینی مشهود است. در این نظام پدر سالار دینی همه ی اصول و قواعد زندگی از پیش برای زنان و مردان به دو گونه تنظیم شده ، و با آموزش های رسمی و غیر رسمی نسل به نسل ادامه می یابد و ساختار شخصیت هر فرد بنا به جنسیت آن در این چارچوب شکل می گیرد. با توجه به این ساختار شخصیتی که محصول این روند است، خود آگاهی و خود تعینی در همین چارچوب محصور و محدود می ماند و انتخاب خود انگیخته ای وجود ندارد.

این زنان معتقدند که حجاب انتخاب آزاد آنها می باشد

زنانی که ادعا می کنند ، این پوشش انتخاب خود آن هاست، برای خود چنین هویتی نابرابر و ابژه گونه قایل شده اند. همین زنان اگر به دانشگاه هم راه یابند، تحصیلات عالی داشته باشند، به مجلس و دولت راه یابند، کماکان بر این باورند که این تفاوت فیزیکی دو جنس، حدود وظایف و مسئولیت های هر جنس را در امر خانه و درکارها و فعالیت های اجتماعی تعیین می کند. و آن ها نمی توانند بر هم زننده ی اصول و قوانینی باشند که از پیش به شکل متفاوتی برای دو جنس تعیین و تنظیم شده است، چه عقلانی و چه بنا بر اصول علمی

برخی از فمینیستها معتقدند که حجابی که دختران جوان دارند به دلیل اعتراض به تبعیض های اعمال شده به مسلمانان در کشورهای اروپائی می باشد؟

از نظر کاربردی این پوشش (حجاب)؛ عنوان می شود که در فرانسه و دیگر کشورهای اروپایی به عنوان اعتراض در برابر تبعیض های اعمال شده برای مسلمان ها نمود دارد، یعنی عملی است معترضانه. اگر چنین کاربردی هم دارد، پس چرا فقط تن زن باید وجه این معامله قرار می گیرد؟ چرا مردان هم به عنوان اعتراض با عمامه و چپیه در انظار عمومی ظاهر نمی شوند .
به همین جهت در شناخت حجاب هم چون هر پدیده ی اجتماعی می بایستی هویت آن با توجه به علل بروز و نمود آن و بنا بر شرایط زمانی و مکانی مورد بررسی قرار گیرد.

از دید شما پوششی که زنان دربرخی از مناطق جهان دارند به معنی حجاب نیست؟

پوششی چون برقع زنان در مناطق کویری معنا ی دیگری دارد، یعنی جنبه ی کاربرد ی آن مطرح است. پوششی است برای محافظت تن در مقابل گرمای طاقت فرسا و ریگ بیابان. به همین جهت مردان نیز با پیچه صورت خود را می پوشانند.

برخی حجاب کودک را یک نوع خشونت وارد به او می بینند و معتقدند که در این مورد مانند دیگر قوانینی که در کنوانسیون جهانی حقوق کودک آورده شده است باید یک اقدام جهانی صورت گیرد و کودکان تا ۱۸ سالگی وادار به حفظ حجاب نشوند، نظر شما چیست؟

در مورد دختر بچه ها، حالا همه ی این جنبه ی نمایشی و کاربردی را برای دختر بچه ها در نظر گیرید. با توجه به اصل سرپرستی و قیمومیت پدر و همه ی این ها، پس مسئله ی انتحاب دختر بچه ها در پوشاندن سر و تن خود منتفی است. آن چه می ماند نمایشی است از این که “من دختر” در یک خانواده ی مسلمان متعصب به دنیا آمده ام و( تمام مواردی را که در بالا عنوان شده)شامل حال من نیز می شود.. جنبه کاربردی آن این است که ” من دختر”نه تنها باید از بعضی فعالیتهای ورزشی و اجتماعی چشم بپوشم، بلکه نمی دانم در دنیای پرتحرک آینده با این لباس دست و پا گیر چگونه کنار خواهم آمد، تازه اگر شانس بیاورم، در جامعه ای باشم که وظیفه ام تنها سرویس دادن به شوهر و بچه ها نباشد.
و بلاخره باید بپذیرم که طی استفاده ی طولانی از این پوشش، ممکن است به علت عدم برخورداری کامل از نور آفتاب دچار عوارض و بیماری های پوستی و … شوم. در نهایت حتما تقدیر چنین رقم زده شده است!!!!!!!!

با تشکر از شما

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *