سلام خانم نوائی، خوش آمدید به این بحث و گفتگو
– متشکرم از این فرصت، خسته نباشید و پر تلاش. فعالیتهای تا کنونی گروه کاری مقابله با حجاب بسیار جالب و مفید بوده است، من همیشه و همه جا در خدمتتان هستم.
برخی به استناد به آزادی پوشش معتقدند که حجاب فقط نوعی پوشش است و نمی توان زنان و کودکان را در انتخاب پوشش محدود کرد. شما چه فکر می کنید؟
– به نظر من حجاب را درسال ۱۹۸۰ به هیچ عنوان نمی توان فقط با نوعی پوشش و آزادی پوشش مقایسه کرد. این به جای خود که حجاب به طور کلی کنترل کنند ه ی زن، سرکوب جنسیتی او، محدود کننده ی رابطه اش با محیط اطراف، کنترل کننده ی بیان و نگاه آزاد به دیگران، حذف زبان بدن((body language فرد است. حجاب حذف هویت فردی و ایزوله کردن زن از محیط اطراف است. دیوار متحرکی است که او همواره با خود حمل می کند به این معنی که نباید پا را فراتر از این حصار بگذارد. اجازه ندارد احساس خود را بیان کند، و به این ترتیب از کودکی سعی دارند کنترل، خود سانسوری و… را در زنان نهادینه کنند. بطوریکه اگر آزادی هم داشته باشند! ادعا می کنند که خود این رفتار پوشش را انتخاب کرده اند بدون آنکه به خود اجازه دهند این دیوار متحرک را در مقایسه با شرایطی که در آن قرار دارند بررسند.
شما چه زیبا بیان کردید “رفتار پوشش ” . شما مرز بین فردیت و حجاب را چگونه می بینید؟
– من هر وقت زنان چادر سیاه نماز جمعه را در فیلم های ویدئویی می بینم، از خودم می پرسم چگونه می شود آنها را از هم تفکیک کرد. چرا که انتخاب رنگ و لباس خود بخشی از بیان فردیت است چگونه می توان آنها را شناخت؟
نظرتان درباره ی قانون منع استفاده از حجاب و برقع در فرانسه و دیگر کشورهای اروپایی چیست؟
– دیروز در خیابان Karl Marx Str. شهربرلین که یکی از مراکز خرید این شهر است، اتفاق جالبی افتاد، کودکی بود که مادر خود را نمی شناخت. بچه ۲ الی ۳ ساله ای را دیدم که مرتب دور خودش می چرخید و در جستجوبود، تصور کردم گم شده، چند لحظه او را زیر نظر گرفتم، متوجه شدم دو زن که یکی برقع پوش و دیگری نیز حجاب سفت و سختی داشت به بچه نزدیک شدند، بچه بازهم در جستجو بود و با آنها همراه نمی شد. بالاخره زن برقع پوش بچه را بغل گرفت و ادامه ی راه دادند. از خودم پرسیدم این بچه ی کوچک چگونه باید مادر خود را در خیابان بشناسد؟ کسی که سراپا سیاه پوش است و بخشی از چشمانش و نه همه ی چمشها از یک باریکه بیرون است. به نظر من تشخیص هویت این زنان برای شوهر و خانواده شان هم در خیابان آسان نیست! و از خود می پرسم زیر این برقع زن یا مرد پنهان شده؟
برخی حجاب کودک را یک نوع خشونت وارد به او می بینند و معتقدند که در این مورد مانند دیگر قوانینی که در کنوانسیون جهانی حقوق کودک آورده شده است باید در این زمینه هم یک اقدام جهانی صورت گیرد و کودکان تا ۱۸ سالگی وادار به حفظ حجاب نشوند. نظر شما چیست؟
– من هم حجاب کودکان را خشونت آشکار به آنها می دانم. و به چشم می بینم کودکانی را که در روزهای شنبه دربرلین در منطقه ای که من زندگی می کنم، هنگام رفتن به مدرسه ی قرآن چقدر پژمرده و سر به زیر هستند! جوامع پیشرفته فرهنگی جهان مدتهاست که کودکان را از تملک خانواده وهر مرجع و مقام دیگر خارج نموده است. و وظیفه ی پدر و مادر را در نگهداری و پرورش آنها مشروط نموده است.
این قوانین کشوری و بین المللی مدافع حقوق کودکان هستند، هر چندکه به نظر من قوانین بین المللی هنوز کمبود هایی دارد، اما هدفش در مرحله ی اول حفظ کودک در مقابل هر گونه خشونتی است که خانواده و یا جامعه به او اعمال می کند. این خشونت ها می تواند از گرسنگی دادن تا تنبیه بدنی و روانی و یا بکار گیری آنها در کارگاهها و یا فرستادن به جنگ باشد! در اروپا اگر در همسایگی شما صدای گریه ی غیر عادی کودکی بطور مدام شنیده شود و یا آثار کبودی و تنبیه در بدن کودک مشاهده شود می توانید غیر عادی بودن شرایط را بلافاصله به مسئولین مربوطه اطلاع دهید و آنها وظیفه دارند بلادرنگ به این موارد رسیدگی کنند، تا آنجا که اگر مراجع مربوطه تشخیص دهند که والدین صلاحیت پرورش و نگهداری کودک را ندارند، آنها را به مراکزویژه می سپارند. هر چند که این مراکز هم خالی از نقص نیست اما ضایعات وارده به کودک را کاهش می دهند.
به جز وضع قوانین در مورد حجاب کودکان، چه پیشنهادی دیگری در این رابطه دارید؟
– در مورد حجاب کودکان به نظر من می باید کار فرهنگی و آموزش والدین بطور وسیع در جامعه انجام گیرد و از کودکان برای تمکین نکردن در این موارد حمایت شود. این کمبود ی است که در کشورآلمان بشدت به چشم می خورد. نکته ی دیگر اینکه حمایت از این کودکان می باید شرایطی را فراهم کند که محیط اطراف زندگی آنها نتواند فشاربه آنها وارد نماید. دو سال قبل مصاحبه های مفصلی را از یکی از رادیوهای شهر برلین شنیدم، که کودکان دبستانی و جوانان دبیرستانی دلایل حمل روسری و حجاب خود را توضیح می دادند. اکثر آنها بیان می داشتند که زمانی بدون روسری و حجاب به مدرسه می رفتند و مورد حمله ی پسرهای جوان در محله قرار می گرفتند که با ناسزا گفتن به آنها و فاحشه خواندن آنها مزاحم آنها می شدند. از این رو آنها حجاب می گذارند که در امان باشند! و یا اگردوست پسر آلمانی داشته باشند بشدت مورد حمله ی افراد هم وطن پدر و مادر شان قرار می گیرند. می بینیم که این سازمان دهی از طرف گروهای فشار اسلام سیاسی تا آنجا پیش رفته که تا کنون در حدود ۴۷ زن و دخترجوان را به دلیل عدم رعایت شرایط “نوشته نشده اخلاقی” در کشور آلمان به قتل رسانده اند. در جریان دادگاه هاتون دختر آلمانی ترک تبار روشن شد که برنامه ریزی قتل او توسط برادرانش و ملای مسجد مربوطه انجام گرفته بود. هاتون به این دلیل به قتل رسید که بی حجاب و مستقل شده بود و با یک پسر آلمانی دوست بود! من ممنوعیت حجاب کودکان در فرانسه را قدمی در کمک به کودکان می دانم که تا سن ۱۸ سالگی بتوانند کمی آزادتر باشند، هر چند که فشار های درون خانواده به آنها ادامه دارد. اما پس از ۱۸ سالگی بهتر می توانند تشخیص دهند. من به مسئله ی راسیسم و ” اسلام فوبیا” در اروپا و دیگر کشورهای شمال امریکا آگاه هستم و معتقدم که وظیفه داریم همواره مبارزه با تحمیل حجاب را با مبارزه علیه راسیسم به خصوص درکشور آلمان همگام نمائیم! مسئله ی آزادی زن ( و هنوز نه رهائی او) و رشد طبیعی کودکان احتیاج به حمایت فعال شهروندان جامعه ی محل زندگی آنها دارد، و ما نیز در این جوامع زندگی می کنیم و شهروند هستیم!
ممنون از شما خانم نوائی عزیز