داستان اوج و حضیض آقای استراس کان، رئیس نهاد صندوق بین المللی پول و کاندیدای مهم حزب سوسیالیست اعجاب و شگفتی آفریده است. عکس دست بند زده او با ریش نتراشیده و قیافه ای زار موضوع بحث مطبوعات و رادیو و تلویزیون است. بعضی ها می پرسند آیا دستگاه قضائی آمریکا خشن نیست ؟ وکیل او در فرانسه پخش این گونه تصاویر را غیرقانونی میداند و تهدید می کند که کسانی که این عکس را پخش کنند مورد تعقیب قرار خواهند گرفت. بعد معلوم میشود که در فرانسه هم دستبند در کار است. اما نکته اینجاست که این بار دوربین ها هم به کار بوده اند و شخص مورد اتهام، مدیر و سیاستمداری شناخته شده و با قدرت و صاحب نفوذ است. همین هم دوربین ها را به راه انداخته و بحث ها را داغ کرده است. روز اول ماجرا، مردان و زنان سیاسی که پشت دوربین ها حاضر می شوند تنها و تنها تکرارمی کنند که اصل بر بیگناهی آقای کان است است تا خلافش ثابت شود. آنها ، از چپ و راست ، همدردی خود را با همسر و فرزندان او ابراز می کنند. همسر او ، خانم آن سنت کلر که خود روزنامه نگاری مشهور بوده می گوید که حتی یک لحظه در بی گناه بودن شوهرش شک ندارد. و نزدیکترین همکاران سیاسی آقای کان اعلام می کنند که در وجود دومینیک ذره ای خشونت ندیده اند. خیلی ها با صدای بلند، یا زیر لبی تکرار می کنند که «طرف “زن باز” بوده البته اما تجاوز کار؟ بعید به نظر می رسد». بعضی ها با لبخندی تسخر میزنند که موضوع بیش از آنکه تجاوز باشد همان ماجرای قدیمی حق مرد صاحبخانه بر کلفت است : مگر نه اینکه از روزگاران قدیم چنین حق و حقوق جنسی برای اشراف و خانها و آقا زادههایشان برقرار بوده است ؟ خیلی ها دنبال عکسی از خدمتکار مربوطه هستند تا ببینند آیا اندازه های بدنش آنقدر هست که از خود بیخود شدن آقای کان را توضیح دهد؟ وکلای آقای کان (که همان خان خودمان است) سر تکان می دهند که باید در اقدام به تجاوز شک کرد چون زن خدمتکار چندان هم تحفه ای نیست. اینطرف و آنطرف نغمههایی ساز میشود که شاید این زن طعمه ای برای بدام انداختن آقای کان بوده است، خاصه که انتخاباتی هم در پیش است.
چنین است که درمیانه هیاهو و بحث های جنجالی پیرامون تراژدی آقای کان و نتایج سیاسی آن، تصویر زن خدمتکار به مثابه بدنی ظاهر می شود که شهوتی مقاومتناپذیر برانگیخته، بدنی بی سر، بی صورت. میخوانیم که همکاران زن در هتل با دیدن گریههای او از ماجرا باخبر شده و پلیس را خبر کرده اند. چشمهای گریان زن اما هیچ همدردی در میان سیاستمدارانی که پیام می دهند و روزنامه نگارانی که بحث می کنند بر نیانگیخته است. چرا ؟ چگونه است که در میان احزاب سیاسی و حتی در میان زنان سرشناس احزاب چپ و راست، در نخستین واکنشها، سخنی در این باره شنیده نمیشود؟
این پرسش زمانی جدی تر میشود که به حرفها و شوخیهایی که حول ماجرا رد و بدل می شود فکر کنیم. آیا واقعیت این نیست که سناریوی پیش پا افتاده آقا و خدمتکار، از شناعت اقدام به تجاوز می کاهد؟ اما این سناریوی تکراری، در واقع، جوهره تجاوز جنسی را بیان می کند: اعمال قدرت بر جسم دیگری، تصاحب آن به منزله یک شیئی ( و از همینرو تجاوز در جنگها برای غلبه بر دشمن و در زندانها به مثابه شکنجه اعمال می شود). حال چرا ماجرای آقای کان، که اتهام تجاوز با نام او درآمیخته (فارغ از اثبات یا عدم اثبات جرم)، بیدرنگ پرسش هایی در باره رابطه قدرت و سیاست و سکس بر نمی انگیزد؟ راستی چرا؟ آن هم وقتی که بر خلاف تمامی حرفهای دوستان آقای کان در باره ایشان، بسیاری از اهل سیاست و مطبوعات در جریانند که چند سال پیش، زن روزنامه نگار و نویسنده ای از تعرض جنسی آقای کان نسبت به خود پرده برداشته بود. در برنامه ای تلویزیونی حرف این خانم جوان در باره نام متجاوز را سانسور کردند و او وادار شد که این قسمت را درکتابش هم سانسور کند . امروز مادر این خانم که خود از اعضای فعال حزب سوسیالیست و از دوستان خانوادگی آقای کان است، با تاسف اعلام میکند که خود او دخترش را قانع کرده که شکایت نکند. وقتی از او میپرسند چرا، می گوید که از یکسو نمی خواسته جنجال بر سر این موضوع، مانعی در راه موفقیت شغلی دخترش ایجاد کند و از سوی دیگر نمی خواسته روابط دوستانه شان با خانواده آقای کان به هم بخورد (و البته باید به هم فامیلی سیاسی هم اشاره کرد).
این پاسخ، از جانب زنی سیاسی و فعال، روشنگر این نکته است که چگونه موضوع خشونت جنسی اساسا جدی گرفته نمی شود و گرایش عمومی به چشم بستن بر آن است و یا فرعی قلمداد کردن آن. جالب است که در حول و حوش این ماجرا بسیار از اشتهای جنسی آقای کان یاد می شود اما در غالب موارد نادیده گرفته می شود که موضوع نه بر سر میزان مناسبات جنسی اوست که به خودش مربوط است و نیز به زنانی که با او رابطه دارند، بلکه مسئله بر سر سوء استفاده از قدرت در این مناسبات است، منطقی که سببساز تجاوز هم هست. در واقع، همه استدلال هایی که موضوع تجاوز را صرفا به فوران شهوت بر می گردانند و مسئله رابطه آن را با بیان قدرت و سلطه نادیده می گیرند در خدمت نادیده گرفتن این مهم اند که خشونت جنسی، که علاوه بر زنان، مردان هم در زمره قربانیان آن هستند، در فرهنگ و مناسبات آلت سالار ریشه دارد.
سرنوشت استراس کان هر چه باشد، موضوع این فرهنگ و مناسبات، از جمله پروند ه هایی است که در احزاب سیاسی فرانسه باز خواهند شد.