پاریس همیشه برای من شهری زنده که خیابان هایش بیش از خیابان های تهران در حکم خانه ی من هستند، با کوچه های تنگ بازمانده از سدههای پیش در « ماره»، راه هایی که نماد زندگی قدیم و تازه ی یک کلان شهرند. گویی برای پرسه زدن ساخته شدهاند. شهری سورآلیستی با دگرگونی ها و از کف دادن هایش که هر بیگانه ای، هر پرسه زنی تنها در این گذرراه های شهری خود را در خانه ای امن احساس می کند. شهری که هرکس می تواند تنهایی خود را در آن بازیابد و من سی و پنج سال پیش در آن مفهوم آزادی را حس کردم.
۱۳ سال پیش، سال ۱۹۹۷، من تازه به آلمان آمده بودم هشتمین کنفراس بنیاد پژوهش ها در پاریس در کرتی برگزار می شد. آن بار شوق دیدار کنفراس زنان در شهری که دوست می داشتم مرا به سوی این شهر کشید. خود کنفراس برایم جالب بود. چون نخستین بار بود که کنفراسی را می دیدم که زنان برگزارکننده اش بودند. گر چه کاستی هایی نیز داشت و هنوز زنان درگیر مسایل سیاسی به گونه ی مرد سالارانه اش بودند. از سوی دیگر ما زنان هانوفر تازه همایش زنان را پدید آورده بودیم. قرار بود گروه های زنان خودشان را معرفی کنند به هرکدام از گروه ها تنها سه دقیقه فرصت داده شد که گروه خود را معرفی کنند. از یک سو معرفی به این گونه بی معنا بود اما از سوی دیگر وقتی می دیدی این همه گروه زنان وجود دارد خوشحال می شدی. خودش تجربه ای بود.
اما این بار دلم گرفته بود. دوست داشتم بار دیگر به پاریس سفر کنم اما از درون غمگین بودم. در قلبم پاره جای هایی خالی بود. مریم یکی از آن ها بود. گر چه زیاد نمی شناختمش. اما نخستین بار که دیدمش و توانستیم با هم کمی حرف بزنیم در نشست «جمهوری خواهان دموکرات ، لائیک» در پاریس بود. او از گروه زنانی سخن می گفت که در پاریس با آن ها هم کاری می کرد. پرشور، متکی به نفس و خندان بود. و آخرین بار هم باز در نشست جمهوری خواهان… در بلژیک با هم لحظه ای به گفتوگو نشستیم. در بارهی گروه زنان از او پرسیدم گفت دیگر با آن ها کار نمی کند. تمرکزش روی کارهای حقوق بشری و همچنین کار مشترک با مردان در گروه جمهوری خواهان… می باشد. زمانی که خبر را شنیدم بیش از هر چیز شوکه شدم. یک سال از نبود او می گذشت که من به پاریس سفر کردم.
مریم این جهان را که واقعیتی شکستنی و گذرا است، ترک کرده بود. شاید به این جهان به شیوه ی سخت گیرانه نگاه می کرد. سالگردش بود. شنبه ۱۰ ژوئن ۲۰۱۰، با دسته گلی سپید به سوی پرلاشز روان شدم. پیش تر بسیار به پرلاشز رفته و حتا فیلمبرداری هم کرده بودم. اما هیچ گاه برای کسی که می شناختم به آن جا پا نگذاشته بودم. در گذشته سوگوار نبودم زیبایی فضا و کسانی که که در آن غنوده بودند، برایم جالب بود. اما این بار سوگی بزرگ در قلبم جا گرفته بود.
هنوز باور نداشتم که او از میان ما رفته است. عکس خندانش را می بینم که بر روی سنگ سخت خوابگاه ابدیاش استوار ایستاده است. خندهای که جهان را حتا با قبول هزار تکه بودنش به سخره گرفته است. پس از پایان مراسم به خانه باز می گردم اما هم چنان خنده اش در برابر چشمانم خودنمایی می کند.
پنج شنبه می شود ۱۵ ژوئن صبح زود ساعت ۷ از خانه میزنم بیرون. از صبح پاریس خوشم می آید. شهر و کافه هایش یکی دیگر از شبزندهداری هایش را پشت سر گذاشته، هوا گرم و دم کرده اما خوشایند است. به سوی دانشگاه سانسیه روان می شوم. کافه ای در نزدیکی دانشگاه باز است کوراسان همراه با قهوهی فرانسوی سفارش می دهم و به نظاره ی مردم می نشینم. همه به سرعت در رفت و آمد هستند. به ساعت نگاه می کنم انگار وقت رفتن است. از خیابان کج و سرازیری سانتوی (Santeuil) سرازیر می شوم به سانسیه میرسم برگزار کنندگان در حال رفت و آمدند. هنوز هم زود بود اما چون نگران فیلمبرداری و آماده سازی دوربین بودم احساس آرامش بیش تری داشتم. کمی به زنان برگزار کننده در ترتیب نام افراد کمک کردم کارت ورودم را پس از جستوجوی بسیار از میان کارت ها یافتم. سپس در سالن باز شد. اما می بایستی از گلناز امین اجازهی فیلمبرداری بگیرم و نامه¬ای را امضا کنم که فیلم ها را به نام خودم در جایی نمایش ندهم. پس از امضای نامه و قرار دادن دوربینم در جایی مشخص، نفسی به راحتی کشیدم و به سالن بیرونی آمدم و به دیدار دوستان.
کنفراس بنیاد پژوهش های زنان ایران با عنوان «جنبش زنان ایران، تحولات سیاسی و مبارزات دمکراتیک» در دانش گاه سانسیه پاریس از تاریخ ۱۵ تا ۱۸ ژوئن برگزار می شد، حدود ساعت ۳۰/۱۱ شروع شد.
کل کنفراس تشکیل شده بود، از سه پانل یا میزگرد به نام های، «شکل گیری و سازمان یابی جنبش زنان پس از سرکوب دهه ی ۶۰»، «مذهب، بنیادگرایی و لائیسیته» و پانل سوم «راه کارها و چشماندازها» با ۱۰ سخن ران، ۸ تک سخن ران، فیلمی ۳۰ دقیقهای از اوضاع سیاسی ایران و مهاجرت، معرفی سه کتاب تاز منتشره شده در خارج از ایران، جایزهی حامد شهیدیان، نمایشگاه نقاشی و دوشب برنامهی هنری که شامل رقص، تئاتر و آواز و در پایان جمع بندی و پایان کنفرانس.
همان گونه که عنوان کنفراس نشان می دهد. تمرکز سخن رانی ها بیش تر روی مقوله هایی نظیر آزادی، دموکراسی، جدایی دین از دولت، عدالت اجتماعی، جنبشهای مدنی، ملی و قومی… به طور کلی از دیدگاه «چپ» بود. سبب آن که من «چپ» را در گیومه قرار دادم این است که بسیار از این واژه استفاده شد بی آن که تحلیلی مشخص داده شود. زمانی که ما این واژه یا مفهوم را به کار می بریم چه مشخصههایی از دیدگاه زنان به مسایل اجتماعی و سیاسی داریم؟ در عین حال در بارهی جنبش زنان ایرانی به ویژه در ایران در دوران کنونی پس از انتخابات و جنبش سبز، از دیدگاه های بیش تر گروه های سیاسی نیز سخن به میان آمد. و این که چه گونه جنبش زنان با دیگر جنبش های اجتماعی (جنبش سبز) می تواند هم کاری کند.گر چه در میان سخن رانی ها ، سخن ران هایی هم بود که تمرکز بیش تری روی زنان داشت. به سان میز گرد « شکل گیری و سازمانیابی جنبش زنان پس از سرکوب دههی ۶۰»، و تا حدی سخن رانی نیره توحیدی، هایده درآگاهی، محبوبه عباس قلیزاده و… به این امر توجه داشتند. در عین حال باید این نکته را متذکر شوم بسیاری حرف زنان را به میان آوردند اما نه این که از سویه زنان به این امر نگاه کنند.
برنامه ها با به روی صحنه آمدن گروه برگزار کننده آغاز شد. اقدس جاویدی، انوشه، فریبا ثابت، فریماه ایجادی، لادن جاویدی، منیژه تام و مهناز متین. مهناز پس از خوش آمدگویی جنبش ایران را مد نظر قرار داد و این کنفراس را یکی از جای گاه هایی می دانست که زنان میتوانند با تبادل نظر و راه یابی قدمی در راه پیش برد این جنبش به ویژه زنان بردارند.
فیلم مستند ۳۰ دقیقه ای که گزیده ای از تاریخچه مبارزات زنان و مهاجرت، و جنبش زنان ایران به ویژه جنبش کنونی زنان در ایران بود، به نمایش درآمد. نمی دانم که فیلم را در بخش فیلم مستند می توان قرار داد یا خیر؟! اما متأسفانه فیلم از انسجام بر خودار نبود تکه تکه به گونهای که حتا تکه ها خوب به هم پیوند نخورده بود.
آن گاه گلناز امین امسال لوح تقدیر زن برگزیده را به تمامی زنان آزادی خواه و برابری طلب ایرانی که در بیش سه دهه کنش گر بودند، تقدیم کرد.
پس از اهدای لوح تقدیر، خانم ها، ایران زندیه منتقد ادبی و لیدا پرچمی خبرنگار و گوینده ی رادیو REF سه کتاب را در بخش معرفی کتاب به شیوه ی نمایشی معرفی کردند. کتاب های، «زنان در سایه» نوشتهی فریبا ایرج، «از کجا تا کجا» به قلم کیان کاتوزیان (حاج سید¬جوادی و «یادها» به قلم ویدا حاجبی. هریک از نویسندگان به گونه ای خاطرات خود را به رشته ی تحریر در آوردند. و معرفی کنندگان پارهنوشتاری را که از کتاب ها انتخاب کرده بودند دریچه هایی بود که فرد را به خواندن کتاب تشویق می کرد.
پس از استراحتی یک ساعته برای ناهار، فرانسواز پیک (Francoise Picq) سخن رانی خود را با نام «فمینیسم چالش های سیاسی قرن بیست و یکم» آغاز کرد. او دارای دکترای دولتی در علوم سیاسی، و استاد دانشگاه بوده است. نخست تاریخچه ای از جنبش زنان در اروپا به ویژه فرانسه سخن گفت و مطرح کرد که جنبش زنان به مانند سال های پس از ۱۹۶۸ هم چنان زنده و در کنش است. اما اشکال متنوع تری به خود گرفته است. او از سه رویداد که سبب شوک و تغییر در مدل شناخت شده است، سخن گفت، رویداهایی به مانند انقلاب فمینیستی در ایران، یازده سپتامبر و فرو ریختن دیوار برلین. از نگاه او فمینیسم می تواند روی سه نکته مکث و تامل کند و آن نقد مدرنیته، نقد عرفیگری که جز مدرنیته است و نقد ریشه ای لیرالیسم. سپس اضافه کرد. جنبش فمینیستی باید بر نهادها فشار بیاورد تا آن ها به طور مشخص به نفع خواست های زنان وارد عمل شوند.
پانل یا « میز¬گرد» «شکل گیری و سازمانیابی جنبش زنان پس از سرکوب دهه ی ۶۰» برنامهی بعدی بود که سخن رانی فریده زبرجد و ناهید نصرت را در بر می گرفت.
پیش از آن که به موضوع بحث این پانل بپردازم مایلم در مورد پانل یا میزگرد سخنی بگویم از نگاه من نه در این کنفرانس و نه در نشست های دیگر زنان ما میز گرد به این معنا که هم بحث میان افرادی که در میزگرد هستند وجود داشته باشد و هم میزگردان بحث ها را هدایت کند و هم شرکت کنندگان در بحث ها شرکت کنند نداشتیم و هم اکنون هم نداریم. شاید به تر باشد نام دیگری برای آن انتخاب کنیم. بیش تر افرادی که در به اصطلاح میز گرد شرکت می کنند موضوع سخن رانی هایشان به هم نزدیک است. و شاید مقایسه این موضوعات در کنار هم شنونده را به درکی تازه تر رهنمون کند. اما میز گرد نیست.
به سان همین دو سخن ران که یکی سازمان یابی جنبش زنان را در ایران در بین سال های ۶۰ تا ۷۰ شمسی مورد بررسی قرارداده بود و دیگری از سال ۸۰ میلادی تاکنون.
فریده فارغ التحصیل علوم اداری از دانشگاه غزالی تهران و از کنشگران جنبش زنان در خارج از کشور. او از محفل های زنان غیر مذهبی که از اواسط دههی شصت (هجری) شکل گرفت تا جنبش زنان در سال ۱۳۷۵ سخن گفت. بررسی او از یک سو مبتنی بر گفتوگو با زنانی که در این محفل ها شرکت داشتند و یا کنش گر بودند و از سوی دیگر جمع آوری اطلاعات از طریق پرسشنامه بود. او برگزاری هشت مارس را از سوی محفل های زنان یکی از دست آوردهای این محفل ها می دانست. و بر این باور بود که جنبش کنونی زنان در ایران ادامهی کار این محفل ها می باشد. گر چه کار از از سویهی اطلاع رسانی حلقهی گم شده ی مبارزات زنان ارزش مند بود اما از سویه ی نوشتاری و زبان بیش تر تکنیک ادبی داشت تا پژوهشی. از این رو تمرکز شونده را روی محتوای کار کمی مشکل می کرد و جمعبندی را سخت. و در عین حال نقش زنان شهری غیرمذهبی که از پیشینهی چپ نیامده بودند در آن بسیار کم رنگ بود.
آن گاه ناهید نصرت دانش جوی دانش گاه پلی تکنیک ایران و عضو انجمن زنان کلن در رابطه با جنبش زنان ایرانی از دههی شصت تا امروز در خارج از کشور با عنوان «جنبش زنان ایرانی در خارج از کشور، تشابه ها و تفاوت های آن» سخن گفت. تمرکز کار او بیش تر جنبش زنان آلمان بود چون از یک سو خود او در این جنبش تا حدودی شرکت داشت و از سوی دیگر بر اساس اسناد و مدارک در کشور های دیگر مبارزه ای چنین فعال به سان آلمان وجود نداشت. گر چه در باره ی نشریه ی «نیمه دیگر» و «بنیاد پژوهش های زنان ایرانی» نیز نکاتی را مطرح کرد. ناهید تاریخچهای کوتاه از مبارزات زنان ایرانی در آلمان گفت که از سال ۸۰ میلادی با مبارزه علیه حجاب اجباری آغاز شد، جدا شدن جنبش زنان از «جنبش» و مستقل شدن، تشکیل شدن تشکل مستقل زنان، و بعدها همایش زنان. او اساسنامهی هر یک از این تشکل ها را بررسی و با هم مقایسه کرده بود. او ویژگی های جنبش زنان خارج از کشور را این گونه بیان کرد.
ـ مستقل
ـ لائیک و غیرمذهبی
ـ شبکه¬ای و غیر هیرارشی
ـ طرح مسئلهی آزادی و انتخاب روابط جنسی
ـ طرح هم¬جنس¬گرایی
و تشابه جنبش زنان ایران را با زنان ایرانی در خارج از کشور را در شبکه ای و غیر هیرارشیک بودن می دانست.
این پانل یکی از پانل هایی بود که تمرکزش روی جنبش مستقل زنان جدا از گروه های سیاسی بود.
پس از پرسش و پاسخ مدتی کوتاه استراحت داده شد و نوبت به سخنران بعدی ماری لادیه فولادی رسید. ماری دکترای جامعه شناسی از «مدرسه عالی علوم اجتماعی» فرانسه و مقیم فرانسه است. و در حال حاضر به عنوان پژوهش گر «مرکز ملی پژوهش علمی فرانسه» (CNRS) و استاد جمعیت و جامعه شناسی در «مدرسهی عالی علوم اجتماعی» و دانشگاه پاریس ۵ به کار مشغول است. او سخن خود را زیر عنوان «زن و خانواده در ایران از تحول روابط بین زوجین تا خیزش اخیر» آغاز کرد. با پژوهشی که در این رابطه انجام داده بود، گفت که پایین آمدن نرخ رشد جمعیت و رشد باروری در جمهوری اسلامی به سبب مقاومت و مبارزهی خود زنان مستقلن صورت گرفته است و در عین حال بالا رفتن آگاهی زنان در اثر مقاومت و کار کردن زنان در بیرون از خانه بوده است که سبب تغییر ساختار خانواده شده و روابط در خانواده میان زن و مرد نیز به تر شده است.
در پژوهش ماری شاخص های عمومی جامعه شناسی و مردسالارانه کم تر نقش بازی می کرد او از سویه ی زنانه به کاهش نرخ باروری نگاه کرده بود.
سهیلا قادری آخرین سخن ران روز اول بود. او تحصیلات خود را در زمینهی تاریخ بین الملل تا سطح دکترا از دانشگاه سوربن به پایان رسانده است. در سال ۱۹۹۸ در بنیاد فرانسه، آزادی به ریاست خانم دانیل میتران شروع به کار کرد. او مسئول بخش خاورمیانه در زمینهی حقوق بشر در این بنیاد شد. سخن رانی خود را با عنوان «مسالهی زن در پرتو جنبش ملی کرد» آغاز کرد. او در بارهی ستم ملی در کردستان ایران و عراق صحبت کرد و با این که عنوان سخن رانی ایشان مساله زن در پرتو جنبش ملی کرد بود اما سخنی در این باره مطرح نشد. دیدگاه او بیش تر ملی قومی و عام بود و از شرایط زنان در کردستان عراق و ایران حرفی به میان نیامد. حتا در رابطه با ستم ملی کرد دیدگاه ملی گرایی افراطی بیان می داشت. به گونه ای که در پرسش و پاسخ کنفراس متشنج شد.
پس از استراحتی یک ساعت و نیمه برنامهی هنری با تئاتر به کارگردانی و بازیگری ندا شاهرخی آغاز شد. نمایش تک گویی سه زن بود که همآمیزی شان در نمایش به سبب موضوع جدایی از دوستان مردشان بود که از راه تکگو اعتراض ها و گله های خود را مطرح می کردند. بازیگران دختران جوانی بودند که در سه تجربه به گونه ای متفاوت، در ارتباط با مرد سخن می گفتند. بازی ها خوب بود و دکوراسیون صحنه فضایی زنانه داشت. اما محتوای تئاتر پاره پاره گفتاری بود که نتوانسته بود به ژرف رود در حد حرف گلهآمیز باقی مانده بود.
آن گاه زمان رقص فرا رسید و شاهرخ مشکین قلم به سان مجری و اعلام کننده برنامه به روی صحنه آمد و سحر دهقان و آوا فرهنگ را معرفی کرد و در باره¬ی رقص آن¬ها اطلاعاتی را به شرکت کنندگان داد. رقص سحر و آوا در حقیقت رقص، تئاتر یا رقص نمایشی بود که آنها اعتراض خود را به خشونت و تبعیض و آن چه حکومت اسلامی ایران انجام میدهد با حرکات و موزیک به نمایش در آوردند اعتراضی که فریادش در تمام پیچش¬های پیکر این دو رقصنده به تبلور در آمده بود.
روز دوم کنفراس طبق روال کنفرانس¬های پیشین بنیاد پژوهش¬ها… با سخن گلناز امین مسئول بنیاد آغاز شد. او با نگاهی گذرا به بیستمین کنفرانس در هانوفر آلمان که مصادف بود با آغاز جنبش مردم ایران در رابطه با انتخابات گفت که ما در آن کنفرانس بیانهای به دفاع از جنبش مردم ایران دادیم و با جان¬های شیفته که حضورشان در خیابان¬ها نمود حق خواهی است، به اوج رفتیم و فرود آمدیم. او حضور پر رنگ زنان را در این جنبش به معنای تحول مهم در ذهنیت زن ایرانی و تغییر ژرف در مناسبات جنسیتی دانست. اما پرسشی¬هایی نیز مطرح کرد، چرا زنان در رابطه با پشتیبانی از مادران عزادار و در کل حرکت زنان نقشی پررنگ نداشتند؟
پس از سخن¬رانی گلناز پانل «مذهب، بنیادگرایی و لائیسیته» با شرکت ناهید حسینی، فریبا امیر¬خیزی، ژاله وفا، آذر ماجدی و میزگردانی ملیحه رزازان شروع شد.
ناهید حسینی نخستین سخن¬ران بود. او تحصیلاتش را در ایران در ابتدای انقلاب نیمه¬کاره گذاشته و در سال ۱۳۶۲ به ترک کشور مجبور شده است. در انگستان زندگی می¬کند و تحصیلاتش را با درجهی فوقلیسانس در رشته¬های روزنامه نگاری، آموزش و آموزش جنسیتی در دانشگاه لندن ادامه داده است. او در رابطه با تاثیر فرهنگ در آموزش زن ایرانی سخن گفت که خلاصه¬ای بود از کتابی به همین نام که به زبان انگلیسی منتشر کرده است.
او براساس پژوهش¬هایی که در زمینهی آموزش در ایران انجام داده است مطرح کرد که آموزش در ایران براساس تبعیض جنسیتی است که از خانواده شروع و در مدرسه، دانشگاه و جامعه ادامه پیدا می¬کند. حضور شریعت در تمام زمینه¬های آموزشی به چشم می¬خورد. او با تکیه بر نظر فوکو مسالهی قدرت، زندان، تنبیه و تربیت را مورد بررسی قرار داد. گفت فوکو عناصر فعال موجود در جامعه را قدرت، بدن و ذهن می¬دانست اما بعدها عنصر مقاومت را به آن اضافه کرد. و در حقیقت با تمام این آموزش¬ها در ایران عنصر مقاومت نیز شکل گرفته است.
امیرخیزی فوق لیسانس علوم انسانی از ایران و فعال جنبش دانش¬جویی و زنان سخنران بعدی بود. او با نشریهی بذر نیز هم¬کاری می¬کند و در سال ۲۰۰۵ در اوج جنبش دانش¬جویی به ترک ایران مجبور شد. تمرکز فریبا روی دانش¬جویان زن و جنبش دانشجویی در ایران بود و سخنرانی خود را براساس سه محور ارایه داد.
۱- چرا و چه گونه حکومت دینی و ورود گستره¬ی دین به روابط و معارف مردم بزرگترین مانع در برابر آزادی و برابری زنان در ایران است؟
۲- چه گونه نظریه پردازی دینی و سکولار بر ماهیت نظام زنستیز دینی و سکولار پرده افکنده است و دست در دست حکام موجبات تحکیم این نظام را فراهم کرد.
۳- افق¬هایی که باید در پیش رو داشت.
با این سه محور من در انتظار کاری تحلیلی بر اساس این سه محور بودم و دستکم پاسخی مستدل به این پرسش¬ها. اما متاسفانه جز پاره¬ای سخنان ژورنالیستی و تا حدی شعاری دریافت نکردم.
وی در مورد خودکشی دختران دانش¬جو نیز سخن گفت و مطرح کرد که از ۲۸ در صد خودکشی¬ها در میان دانش¬جویان در ایران ۷ درصد پسر و ۲۱ درصد دختر هستند و مشکلات و موانعی که در سر راه دختران در دانشگاه قراردارد، ارقام بالای بومی گزینی، جداسازی جنسیتی در رشتههای تحصیلی، پایین بودن کیفیت آموزشی را نیز نام برد. او حضور مسالمت¬آمیز در خیابان¬ها را مورد نقد قرارداد و این پرسش را مطرح کرد: «آیا وقتی برادر بسیجی، تفنگ خود را بر پیشانی ندا نشانه رفته است، باز هم باید با گل سرخ از او پذیرایی کرد؟ در پایان اضافه کرد که حضور دختران دانش¬جو در مبارزات دانش¬جویی می¬تواند چاشنی و باروت جنبش دانش¬جویی با جنبش زنان باشد.
آن¬گاه ژاله وفا سخن خود با عنوان «جدایی دین و مرام از دولت و قانون اساسی لائیک در حفظ حقوق همه زنان» را با یاد همه¬ی جان باختگان راه آزادی از هر مرام و عقیده آغاز کرد. او تحصیلات خود را در ایران به پایان رسانده و برای ادامهی تحصیل به آلمان آمده و در رشته کشاورزی فارغ¬التحصیل شده است. و عضو هیئت مدیرهی خانه دختران در کیل می¬باشد. تاکید ژاله روی لائیسیته بود و به طور مشخص در بارهی زنان سخن نگفت و در ابتدای سخن خود نیز تاکید کرد که من بیش¬تر در رابطه با دموکراسی و لائیسته سخن می¬گویم نه مسالهی زنان. او سیر تحول نزاع بنیاد¬های دولتی و دینی و مرامی را چه در کشورهایی که منجر به لائیسته شده و چه در کشورهایی که منجر به سکولاریزاسیون شده است، بررسی کرد و گفت این نزاع در کشور ما ایران امری مهم است. و ادامه داد که اگر انقلاب را تغییر بنیادی سلطه و بازیافت استقلال و آزادی بدانیم، در سه انقلابی که در قرن گذشته در ایران روی داده¬ آزادی مد نظر نبوده است. او با نقد قانون اساسی جمهوری اسلامی که ناقض حق حاکمیت مردم ایران و بیانگر تئوکراسی است، مطرح کرد که در آن حقوق ملی و حقوق انسانی نیز مد نظر نبوده است. در پایان اضافه کرد، اگر به¬ترین متن قانون اساسی هم نوشته شود اما حضور مدام خود جامعه و مردم در زمینه¬ی اقتصاد و سیاست نباشد و جنبش¬های زنان نظارت براین قانون اساسی نداشته باشند، هیچ گونه تضمین قانونی برای اجرای آن وجود نخواهد داشت.
آذر ماجدی آخرین سخن¬ران این پانل بود. او نویسنده، مدرس و رییس سازمان آزادی زنان، برنامهساز تلویزیون، عضو حزب اتحاد کمونیستی و کارگری و فارغ¬التحصیل تاریخ و ادبیات فرانسه و روابط بین¬الملل است.
از نگاه او جنبش آزادی زن در ایران فراز و نشیب¬های زیادی داشته است و نطفه¬های جنبش نوین زنان در متن انقلاب ۱۳۵۷ شکل گرفت. «اما امروز جنبش حقوق زن این پتانسیل را دارد تا در تاریخ، همطراز جنبش¬های مطرح جهان عنوان شود و بعد از پیروزی¬اش ما شاهد تاتیرات عمیق آن بر جامعه و منطقه خواهیم بود.» وی نگاهی گذرا و شعارگونه به جنبش زنان بعد از انقلاب انداخت و نقش جمهوری اسلامی را در رابطه با حجاب مطرح کرد و گفت «حجاب بیرق ارتجاع سیاسی¬است.» و جنبش اخیر ایران سبب می¬شود اسلام و اسلام سیاسی به شدت به حاشیه رانده شود زیرا سد ترس از سوی مردم شکسته شده است. او خواهان سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی بود و گفت، نظامی می¬تواند جای جمهوری اسلامی بنشیند، که نظامی آزادیخواه و برابریطلب باشد و زن و مرد بتوانند در آن آزادنه زندگی کنند.
وی با شور و هیجان سخن می¬گفت و من باز هم در انتظار تحلیلی با دیدگاهی که خود او ادعا می¬کرد، چپ، بودم. چون آن چه را که او در مورد حجاب و جمهوری اسلامی می¬گفت در بسیاری از روزنامه¬ها و وب لاگ¬ها نوشته شده است و حتا پاره¬ای از این نوشته¬ها مستدلتر با منبع و آمار و ارقام می¬باشد. او از ارتجاع سیاسی نام برد اما عناصر این ارتجاع و اشکال آن را در رابطه با زنان مطرح نکرد. از آزادی سخن گفت و باز مطرح نکرد چه گونه¬ای از آزادی و این که می¬گوید نظامی آزادیخواه و برابریطلب یعنی چه؟
پس از استراحت دو ساعته ناهار برنامهی بعد از ظهر به سبب تشکیل نشدن میزگرد «شرکت زنان در جنبش اعتراضی پس از انتخابات» به سبب عدم حضور بهاره افقهی و مسافری از ایران در ساعت ۱۴.۳۰ دقیقه با شرکت تک سخن¬ران پرستو الهیاری آغاز شد. عنوان سخن¬رانی او «بررسی تاثیرات متقابل کمپین یک میلیون امضا و جنبش سبز بر یکدیگر» بود.
او وبلاگ نویس، یکی از کنش¬گران سیاسی در دوران خاتمی و عضو انجمن حقوق کودک و خانه کودکان کار بود.
او با بررسی آماری رسانه¬ها پس از انتخابات و بررسی بیانیه¬های جنبش سبز، متفکران و کنش¬گران این جنبش، تاثیرات جنبش زنان برجنبش سبز و تبدیل شدن آن به گفتمان جامعه را نشان داد. در این بررسی موضوع¬ها و گفتارهایی که در بیانیهها بیش¬تر به چشم می¬خورد عبارت بودند از: رفع تبعیض، مقابله با خشونت، لایحهی خانواده و موارد قانونی کمپین یک میلیون امضا.
در نتیجه در سال ۱۳۸۸، شصت در صد رسانه¬های مورد مطالعه در مورد زنان و مسایل آن¬ها سخن گفته و نوشته بودند. و از اردیبهشت ۸۹ این رقم تغییری نکرد.
زمان دادن جایزهی حامد شهیدیان (نویسنده، پژوهش¬گر و جامعهشناس» رسید که امسال به منیژه بدیعی داده شد که در آمریکا متولد شده و تصمیم گرفته بود که ایران را از راه زبانش که فارسی است، بشناسد. منیژه از راه پژوهش در مورد زنان و گفتوگو با زنان ایرانی داستان کوتاه نوشته و به قول خودش هم با زنان توان¬مند آشنا شده و هم خود توانا شده است.
نیره توحیدی دومین سخن¬ران بعد از ظهر بود. او که پروفسور دپارتمان مطالعات زنان و جنسیت در دانشگاه ایالتی کالیفرنیا است بر ضرورت هم¬راهی و همدلی جنبش زنان با جنبش سبز و دانش¬جویی تاکید کرد. و به فمینیست¬هایی که بی¬رهبری را افتخار میدانند، نقد کرد و گفت اصولی را که جنبش فمینستی به آن باید توجه کنند عبارت است از:
– وجود رهبری اما با بازتعریف آن
نمی¬توان بدون رهبری بود اما رهبری را باید باز تعریف کنیم. در واقع همه¬کس همه چیز را نمی¬داند و هیچ کاری بی متخصص پیش نمی¬رود. ما بدون در نظر گرفتن مفهوم رهبری و به سبب آن که ناخودآگاهانه تشابه سازی می¬کنیم، با رهبری مخالفت می¬کنیم. در حالی که پاره¬ای معتقدند، نبود رهبری جباریت بی¬قدرتی است. بنابراین خوب است رهبری باشد از رهبری تشکر شود و در عین حال چارچوب داشته باشد و به طور دایمی چهره¬ها عوض شود چرخشی و انتخابی باشد.
– استقلال و خود مختاری جنبش زنان
یعنی جنبش زنان باید چه گونه با جنبش¬های دیگر کار کند بی آن¬که استقلال خودش را از دست دهد. یعنی هویت خود را حفظ کند. تفاوت جنبش زنان با جنبش¬های اجتماعی در این است که باید ما جنبش زنان خودآگاه و هدفمند زنان داشته باشیم تا بتوانیم خواسته¬های خود را پیش ببریم چون هم¬واره زنان در جنبش¬ها از جنبش تنباکو گرفته تا همین جنبش سبز شرکت داشتند اما به خواسته¬های خود دست نیافتند. این جنبش زنان باید رهبری¬اش دست زنان باشد و می¬تواند اعضا مرد هم داشته باشد. و مهم¬تر آن¬که اهداف و علاقه¬مندی¬هایش جنسیتی و حقوق زنان باشد.
– ضرورت حضور فمینست¬ها را در جنبش دانش¬جویی و سبز، کارگری
پیوند ما امروزه با این جنبش¬ها نه به گونهی سهیم شدن و نه کنار کشیدن باشد. بل¬که دخالت فمینیستی و هم¬راهی شود با نقد و تشویق پشتیبانی از آزادی حقوق بشر و حقوق زنان تشویق و نقض این موارد نقد شود بی آن¬که هویت مستقل فمینیستی از بین برود.
– چند محوری بودن و چند مرکزی بودن جنبش¬ها که از ویژگی¬های آن جنبش امروز ایران است «با توجه به استبداد حاکم در ایران، جنبش زنان یک¬پارچه نیست زیرا ما در ایران با یک مثلث قدرت مواجه هستیم که به هیچ قدرت مدنی اجازه¬ی قدرت یافتن نمی¬دهد.» بر این باور بود که ما با جنبشی نوینی روبهرو هستیم که یعنی دارای کانون¬های مختلف هستند و به شکل شبکه¬ای کار می¬کنند. در ضمن اشاره کردکه در ایران به سبب الیگارشی مذهبی تنها جنبش زنان نیست که محدود شده است بلکه هر جنبش و نهاد مبارزاتی در چنین سیستمی محدود می¬شود.
– تاکید روی حقوق اقلیتها
او اضافه کرد که من می¬خواهم که آذربایجانی،کرد، ترکمن و عرب به حقوق قومی خود دست پیدا کنند اما با ناسیونالیسم قومی موافق نیستم و در هر قومیتی مرتجع و غیر مرتجع وجود دارد و تنها حاکمیت نیست که بر ما ظلم می¬کند ما ملت¬ها هم به هم ستم می¬کنیم. از نگاه او قانون اساسی کنونی ایران نیاز به تغییر دارد و ما با این قانون اساسی به آزادی نخواهیم رسید.
نکته¬ای مرا به فکر واداشت این بود که نیره توحیدی با این که پروفسور دانش¬گاه است و بسیار سخن¬رانی کرده و مصاحبه¬هایی زیادی را انجام داده است در این سخن¬رانی گفتارش زمان¬بندی نشده بود و در نتیجه نتوانست تمام سخن¬رانی¬اش را ارایه دهد و جمع¬بندی کند.
«آزادی و برابری جنسیتی در ایران و چالش¬های هویتی؛ نقش و جای¬گاه مذهب» عنوان سخن¬رانی شهلا شفیق بود. تاکید او بیش¬تر بر تحلیل اسلام و جنبش سبز در ایران بود تا جنبش زنان.
– اسلام¬گرایی به مثابهی ایدئولوژی
بر این باور بود که « اسلام قابل تقلیل به یک ایدئولوژی سیاسی نیست و مانند هر دین دیگری قابل بحث و رفورم است. اما اسلامگرایی یک ایدئولوژی است، و همچنان که فاشیسم یک ایدئولوژی مدرن است و علیه مدرنیسم بر می¬خیزد ایدئولوژی اسلام هم مدرن است که علیه مدرنیت قد برافراشته و همین پارادوکس باعث شده جمهوری اسلامی تا به امروز باقی بماند.»
– تفاوت بنیادی بین مدرنیت و مدرنیزاسیون
زمانی که ما از مدرنیت حرف می¬زنیم یعنی ارزش¬های اجتماعی و سنن مسلط دستخوش تغییر می¬شوند. و یکی از بردارهای این تغییر قبول خود مختاری و خود تعیینی است. اما مدرنیزاسیون به عنوان نوسازی ابزار و نهادهای حتا تولید و اقتصاد مطرح است.
– توجه به جنبش کمپین یک میلیون امضا و جنبش سبز به سان جنبشهای ضد توتالیتر
زمانی که جنبش یک میلیون امضا تغییر برای برابری را پیش¬نهاد می¬کند در جامعه¬ای در آن جرم است و یا «رای من کجاست» این یک جنبش اجتماعی نوین است که از گفتمان توتالیتر فراتر می¬رود.
– نقد کنشگران خارج از کشور در رابطه با برخورد آن¬ها به جنبشهای ایران
او کنش¬گران خارج از کشور خرده گرفت و نقد کرد که به جنبش امروز ایران توجه نمی¬کنند و تنها کاستی¬های آن را می¬بینند. مردم ایران فکر کردند می¬توانند به این حکومت نه بگویند، نشد در نتیجه به خیابان¬ها آمدند اما سرکوب شدند. و اعتراضات مردمی به صورت موج¬های مختلف در ایران شکل گرفتند اما امروز مهم این است که اندیشه¬ای در جنبش حاکم است داشتن شفافیت زبان و گفتار در حاملان این جنبش است که ما باید از آن حمایت کنیم.
روز دوم کنفرانس، با هنرنمایی آناهیتا چراغعلی و گیسو شاکری پایان یافت. گیسو شاکری تعداد زیادی از سیدیهای خود را به عنوان هدیه برای دختران ایران، به حاضران در کنفرانس اهدا کرد.
سخنران روز سوم علی عبدی بود که فارغ¬التحصیل رشتهی مهندسی مکانیک دانش¬گاه صنعتی شریف، عضو شورای عمومی تحکیم وحدت، عضو کمسیون زنان تحکیم وحدت و از نخستین مردان داوطلب در کمپین یک میلیون امضا. او در تابستان ۱۳۸۸ به قصد تحصیل در رشتهی جنسیت به مجارستان رفت و هم اکنون دانشجوی این رشته می¬باشد. او از جمله مردان برابریخواه در ایران بوده است. ابتدا سخن خود را با یاد زندانیان سیاسی که هم اکنون در زندان هستند، آغاز کرد. وی نخست الگوهای مردانه را مطرح کرد و این که چه گونه در جامعه مسلط است و بحث خود را بر اساس تئوری «مردانگی مسلط» جامعه شناسی کانادایی به کان (Cann) ادامه داد. او مصاحبه¬ای با ۸ مرد کمپین انجام داده و دیدگاههای آن¬ها را در رابطه با الگوی زن و مرد بررسی قرار داده بود.
در جمع¬بندی بیان کرد که مردان برابری خواه که الگوهای مسلط مردانگی را رعایت نمی¬کنند از نظر جامعهی مردسالار یا مرد نیستند و یا آن¬ها را با مردان هم¬جنس¬گرا که به زبان آن¬ها همجنس¬باز برابر و یا زن ذلیل و… نامیده می¬شوند.
پس از پرسش و پاسخ ژاله احمدی سخن را به دست¬گرفت. در سال ۱۳۵۰ رشته پزشکی را به پایان رساند. از فعالان جنبش دانشجویی بود و در سال ۱۳۵۴ دستگیر و تا سال ۱۳۵۷ در زندان بود . از سال ۱۳۶۴ در آلمان زندگی می¬کند. یکی از فعالان مبارزه با بنیادگرایی مذهبی است. بحث او در حقیقت نقد نفیگونه جنبش زنان پس از انقلاب اسلامی بود و با نقد جنبش اصلاحطلبانه و برابری خواه جنبش زنان ایران جنبش غیر انقلابی و مدرن می¬دانست.
آخرین سخن¬ران صبح هایده درآگاهی بود او در دهه¬ی ۱۹۷۰ در انگستان تحصیل می¬کرده است و در سال ۱۳۵۸ به عنوان استاد رشتهی ادبیات انگلیسی در دانش¬گاه ایران استخدام شد اما بعدها به سبب اسلامی کردن سیستم آموزش عالی از دانش¬گاه اخراج شد. هم اکنون در سوئد زندگی می¬کند و یکی از کنشگران زن است که در زمینهی ادبیات و فرهنگ و مسایل زنان مقاله می¬نویسد و تدریس می¬کند. او سخن خود را با این شعارآغاز کرد «آزادی زن معیار آزادی در جامعه است.» و مطرح کرد که ۳۱ «سال طول کشید تا بفهمم مفهوم این شعار چه قدر مهم است.» او طرحی را برای زنان پیش¬نهاد کرد و از روی آن خواند برای هم¬کاری مشترک با شعارهای مشخص و گفت بر اساس این طرح ما زنان در خارج از کشور می¬توانیم با هم و با گروه¬های دیگر هم¬کاری کنیم. و از رسانه¬ها برای فعالیت بیش¬تر و تأثیر گذارتر بهره جوییم.
در فاصلهی نهار تا سخن¬رانی بعد از ظهر در گوشه¬ای از خیابانی که منتهی به دانشگاه سانسیه می¬شد گروه مدافعان مادران عزادار اکسیونی را به حمایت از آن¬ها برگزار کردند، سرود خواندند و پشتیبانی خود را فریاد زدند.
میز گرد پایانی با موضوع «راهکارها و چشمانداز¬ها» با شرکت آزاده دواچی (کنش¬گر حقوق زنان، نویسنده و پژوهش¬گر)، پروین ثقعی (فعال سیاسی قبل از انقلاب و عضو گروه «زنان ایرانی در فرانکفورت»)، لیلا دانش ( نویسنده و فعال جنبش چپ) و محبوبه عباسقلی¬زاده (روزنامه نگار، کنش¬گر حقوق زنان) در بعد از ظهر روز سوم آغاز شد.
آزاده دواچی که درون¬مایهی سخنان او «شرکت کنش¬گران زن در خیزش اجتماعی: لزوم طرح و گسترش استراتژی¬های نوین» بود، با یادی از زندانیان سیاسی و عقیدتی مانند شیوا نظرآهاری، بهاره هدایت، اعظم ویسه، هنگامه شهیدی، محبوبه کرمی نگاهی گذرا به جنبش زنان ایران انداخت.
تمرکز سخن او روی جنبش زنان ایران و به ویژه پس از انتخاب بود و خواهان بازتعریف فمینیسم در ایران شد.
با اشاره به افزایش فشار نظام بعد از انتخابات گفت: «فعالیت¬های زنان از قبل از انتخابات در قالب هم¬گرایی شروع شد و بعد از آن به اوج خود رسید، فمینیست¬ها به موج مردمی پیوستند و هم¬گام با آنان شدند، سرکوب آغاز شد، بازداشت، زندان¬ها و احکام سنگین قضایی، به این جا ختم نشد بل¬که به غیر از سرکوب غیر مستقیم، از طریق برنامهریزی سعی کردند به تشکل زنان ضربه وارد کنند. الان زنان پس از گذشت یک¬سال با چالش¬های استراتژیکی روبهرو شدهاند.»
دواچی افزود: «با وجود بنیادگرایی مذهبی و آن چه در یک¬سال اخیر گذشت نیاز به باز تعریف فمینیسم در ایران داریم و به نظر می رسد با در نظر گرفتن فشار و عوامل بیرونی و برآورد از ایدهها و عقاید جنبش، امروز بایستی باز تعریفی داشته باشیم تا به گفتمانی مشترک برسیم».
«بررسی موقعیت جنبش زنان ایرانی از دیدگاه چپ» عنوان سخن¬رانی پروین ثقفی بود. او به گونه¬ای می¬خواست تعریفی جدید از جنبش چپ در رابطه با جنبش زنان بدهد. اما نتوانست مقصود خود را روشن بیان کند. از یک سو می¬گفت، «امروز فمینیست¬ها سعی می¬کنند در مناسبات با دیگران هم¬زیستی داشته باشند اما چپ¬ها سعی در پافشاری بر تعاریف کلاسیک خود دارند.»… « فمینست¬ها بیش¬تر روی اختیار فرد و حوزه عمومی خیلی کار کردند به همین جهت به ما می¬گویند لیبرال، چپها تمام تلاششان تغییر سیستم استثمار فرد از فرد است و می¬خواهند سیستم اجتماعی بشر را به بشر برگردانند.»
و از سوی دیگر « چپ¬ها اگر مسئول اعظم فعالیت¬های سیاسی هم باشند اما نباید بگویند چپ هستند زیرا تا بیان می¬کنند با آن¬ها بد برخورد میشود.»
من اگر بخواهم خوشبینانه به این گفتار نگاه کنم مقصودش این است که ما در عمل چه را فکر می¬کنیم نشان دهیم، لازم نیست از قبل نامگذاری کنیم. اما از دیدگاه من شفافیت در گفتار و عمل یکی از اساسی¬ترین شاخص¬ها برای ارتباط است ما که نمی¬خواهیم دیگران را گول بزنیم. دیگر آن که مفهوم جپ در فمینیسم با مفهوم چپ از دیدگاه پدر- مردسالار متفاوت است. و تنها با تعریف چپ به عنوان اوپوزیسیون آن هم در واژه و معنای واژهای شاید هممعنا باشد اما از آن زمان که شروع می¬شود که این واژه چپ تعریف شود تفاوت¬ها آشکار می¬شود. پروین در ابتدا به معنای نخستین چپ که کسانی که پارلمان فرانسه در سویه چپ می نشستند و اوپوزیسیون در برابر پوزیسیون بودند اشاره کرد اما نتوانست آن را در همان معنا ادامه دهد. چون ما چپ مارکسیست، چپ سوسیالیست هم داریم. کدام معناها مقصود و نظر پروین بوده است من درنیافتم. و گرچه این میز¬گرد درون¬مایه¬اش «راهکارها و چشمانداز¬ها» بود این سخن¬رانی پاسخی به این امر نمی¬داد.
لیلا دانش سخن¬ران بعدی بود. او پیش از این که وارد سخن¬رانی خود شود، گفت «بحث¬هاِیی که این سه روز شد بیش¬تر دفاع از اصلاحطلبان مذهبی و جنبش سبز بود. بحث من برخلاف بحث پروین ثقفی، با اعتماد به نفس کامل، بحث یک آدم ۵۳ ساله است که توی سی و هفت هشت سال از زندگی¬اش سوسیالیسم را به عنوان پرچم آزادی، و مبارزه برای برابری طلبی برعلیه مناسبات سرماید¬داری بلند کرده است. من جنبش زنان را خارج از این ۲۰۰ نفر زنان این نشست و سخن¬رانان و نشریات زنان می¬بینم.» او بحث خود را در دو عرصه ارایه می¬دهد و مطرح کرد هرکسی باید پاسخ خود را اعم از این که چه روی¬کرد سیاسی داشته باشد، بدهد.
نگاه و تحلیل لیلا در شکل و روش چپ سنتی بود و با طرح روبنا و نقد بورژوازی پرو آمریکا و نقد زنان سلطنتطلب پرداخت و گفت انتقاد آن¬ها به مذهب در «انتقاد به عبا و نعلین باقی ماندهاند» تغییر در زیربنا و روبنا را از اساسی¬ترین کارهای امروز دانست. و در عین این که به گونهای به چپ ایران انتقاد کرد اما گفت چپ در عرصهی مطالبات زنان توجه بیش¬تری کرد.
سپس به نخستین اعتراض زنان در اول انقلاب و خفقان و دستگیری زنان در طول این سی¬ و دوسال و مبارزه پیگیر آنان تا جنبش پس از انتخابات اشاره کرد. و گفت جبنش پس از انتخابات بار دیگر نیاز به راه¬کارهای نو را در برابر چشم زنان قرارداد. او اضافه کرد، در رابطه با مجلهی زنان گفت که درحقیقت او با نگاهی مردانه اما به نام فمینیسم اسلامی تفسیرهای جدید را به خورد زنان می¬دهد.
– جنبش زنان جنبش یک¬دستی نیست نه در توضیح و ریشه¬یابی معضلاتش، نه در راه¬کارهایش ونه در تصویر افق چشم¬اندازهایش،
– جنبش زنان بر اساس گونه¬گونی جامعهی ایران جنبشی یک¬دست نیست،
– جنبش زنان نمیتواند به تنهایی و با غرق شدن در مسایل زنان به رهایی زنان منجر شود،
– اما هر جنبش با پیش¬روی با آمال و آرزوهایش و تثبیت و با گستردن افق¬های آرمانی¬اش فی¬الواقع راهی است برای تربیت و آماده کردن فعالان ثابت قدم که می¬توانند خواسته¬های همیشگی خود را تثبیت کنند. او برای مشکلاتی که تاکنون برای زنان به وجود آمده است گفت:
– مسالهی زنان تنها در یک عرصه قابل حل¬ و فصل نیست در نتیجه معضل زنان هم در حوزهی روبنا باید صورت بگیرد و هم در حوزهی زیر بنا. در نتیجه از نگاه لیلا در عرصهی سیاسی و فرهنگی مبارزه علیه مذهب یکی از اساسی¬ترین مبارزات میباشد.
در رابطه با جنبش یک میلیون امضا و جنبش سبز گفت ممکن است که آن¬ها بتوانند امکاناتی به دست¬آورند و نان پراگماتیسمشان را بگیرند اما چیزی جز آرایش و پویش این رژیم نیستند.
آخرین سخن¬ران میزگرد محبوبه عباسقلی¬زاده بود که با درونمایهی «بررسی استراتژی¬های برون رفت از بحران در جنبش زنان» در خصوص بحران سال گذشته گفت: جنبش زنان به رغم هر توفیقی بعد از انتخابات کم¬رنگ¬تر و دچار بحران شد وی عامل بحران را در دو بخش سرکوب و جنبش سبز تحلیل کرد. سرکوب تاثیر مستقیم بر ساختار شبکه¬ای آن زمان جنبش زنان داشت.. و در واقع سرکوب نقشهی سازمانی جنبش زنان را دچار یک انفجار هسته¬ای کرد.
از سوی دیگر جنبش سبز سبب شد که جنبش زنان از صف اول به صف آخر رانده شود. او بر این باور بود که جنبش زنان کاری که میبایستی می¬کرد نکرد. در زمینه¬ی
– تجاوز،
– بحث حجاب در دو سه ماه اخیر،
– سنگسار
– نداشتن مراسم ۸ مارس در سال گذشته
قوانین واپس¬گرا در زمان احمدی نژاد به اوج رسید و ما زنان در سطح به آن برخورد کردیم. بحث اعدام و زندانیان سیاسی را میتوانستیم به خواست عمومی تبدیل کنیم. در بحث¬های شهروندی که به طور مثال سروش مطرح کرده است سکولارلیسم خودمان را درگیر نکردیم.
در ادامه این پرسش را مطرح کرد که در بحران میان سپاه و حکومت نقش زنان چه می¬تواند باشد؟
در پایان گفت که گفتمان¬ها پیشین کار نمی¬کند دچار انسداد گفتمانی شدیم. اگر جنس گفتمان¬ها با مردم هماهنگ نباشد راه به جایی نخواهیم برد. و پیش¬نهاد کردکه برای حل این بحران می¬توان:
– فضای جدید خلق کرد
– پیدا کردن فضاهایی رای گفتار¬های تلفیقی مثل سکولارلیسم
– رشد فضای سایبری و فعال کردن شبکه¬های اینترنتی
– جدی گرفتن مفهوم شهروندی هم برای زنان داخل و هم خارج
و ببینیم برای شکنجه¬های دهه¬ی ۶۰ تاکنون چه¬کار می¬خواهیم بکنیم.
پس از پرسش و پاسخ و استراحتی کوتاه نوبت به جمعبندی انتقادات و پیش¬نهادات رسید. تقرین هم گفتند برگزار کنندگان به خوبی این کنفرانس را اداره کردند برنامه¬ها خوب بود. تنها روز اول صدای صندلی¬های چوبی تمرکز را از بسیاری گرفت. به زیاد بودن سخن¬رانان نیز انتقادشد. اما روی هم رفته کنفراسی موفق بود و از نگاه من رنگ دیگری از زنانی را دیدم که خودشان را فمینیست و کنش¬گر زنان میدانند و گونه¬ای دیگر به جنبش زنان و چب نگاه می¬کنند. در پایان همه یک صدا باهم دست زدند و گفتند بچه¬ها متشکریم.
درکنار این سخن¬رانی¬ها نمایش¬گاه نقاشی و عکس برپا بود. من فرصتی نداشتم که با نقاشان آشنا شوم اما نقاشی¬ها فضای لطیف و رنگارنگ¬تری را پدید آورده بود، زیبا بودند. در آخرین لحظه نقاشان معرفی شدند همه نبودند.
کار عکس منیره برادران خود گونه¬ی دیگری از نمایش¬گاه عکس بود. فرصت نکردم با او مصاحبه¬ای کنم، شکلی نو از شهروند خبرنگاری بود و در زیر عکس توضیحاتی نوشته شده بود، تصویرهایی از مبارزات مردم پس از انتخابات و نوشته¬هایی به روی ماشین¬ها یا دیوارها.کاری نو و زیبا بود. او به مدیریت هنری کنفراس انتقاد داشت که به امر هنر و معرفی هنرمندان و تشویق شرکت کنندگان به دیدن کارهای هنری کم توجهی کرده بودند. به امید تکرار نشدن آن از سوی برگزار کنندگان آینده بنیاد پژوهشهای زنان ایران.
لحظه¬های جدایی فرا رسید و من دوربینم را جمع کردم و از دوستان خداحافظی کردم و به سوی مترو پاریس روان شدم برای دیدن خواهر زاده¬ام نازنین پوینده که با شور و هیجانش جوانی مرا در پاریس زنده می¬کرد.