اخبار روز: چه فاصله عظیمی میان گرایش هایی که در جنبش زنان وجود دارد، به چشم می خورد. فاصله آن چنان است که حتی اگر جهت و هدف یکی باشد، دره ای عمیق آن ها را از هم جدا می کند.
گرایشی که می خواهد د ر چهارچوب هر حکومتی فعالیت کند و رسیدن به برخی حقوق برابر با مردان در قانون اساسی برایش بس است، حتی اگر مجموعه این قانون سراسر تبعیض آمیز، غیردمکراتیک و در اساس در ضدیت با انسان ها و حقوق آنان پی ریزی شده باشد. گرایشی پراگماتیستی که از آرمانش صرف نظر می کند، چرا که ناامیدی و یأس وجودش را آکنده است. راه دیگری نمی شناسد جز باریکه راه هایی که در هر قدم به دیواره بلند بالای بن بست بر می خورد و همان باریکه راه برایش کافی است. هر از گاهی مقاله ای مجاز نگارش شود، سخنانی مجاز بیان گردد، و با افرادی مجاز مراوده به عمل آورد. نه تنها تیغ سانسور شاخ و برگ هایش را می برد، بلکه با خودسانسوری آگاهانه تبدیل به تنه خشک درختی می شود که بی بار و ثمر است. نه قدرت رشد کردن دارد و نه گرده افشانی. این گرایش نمی خواهد به پیش رود. می خواهد بماند. می خواهد بقای خود را تضمین کند. غافل از این که ماندن آن را به زودی به مردابی تبدیل خواهد کرد که در خود می پوسد. گرایشی که گستره فعالیت خود را در چهارچوب موسوی- رهنورد می بندد و به آن امید بسته است. گرایشی که “آرمان شهری” را به رویا پروری متهم می کند، غافل است از این که بدون آرمان تاریخ ساخته نمی شد، انسان پیش رفت نمی کرد و هیچ گاه به امروز با این مشخصات نمی رسید. این گرایش غافل است که خود نیز آرمان دارد. آرمانی که با چشمان نزدیک بین اش، جز جلوی پای خود را نمی تواند ببیند. می خواهد از بار هزینه ای که جنبش زنان می دهد، بکاهد. اما نمی داند هزینه ای که جنبش زنان با کوته بینی خواهد داد، بسیار عظیم تر و بسیار عمیق تر از هزینه ای ست که “آرمان گرایان” در زندان های رژیم جمهوری اسلامی می دهند. “هزینه ای” که دیگر هزینه نیست، بلکه خود انباشتی ست پر ارزش که از هر کدام هزاران لاله می شکفند و جنبش زنان را شکوفه باران می کنند. آن ها تبدیل به آبشاری می شوند که جنبش زنان را آب یاری کرده و باجهشی غول آسا به جلو می برند.
در مقابل گرایشی وجود دارد که با پاهای استوار بر روی زمین ایستاده است و با هر قدمی که بر می دارد، خود را به آن آرمان و هدف خود نزدیک تر می کند. اگر هدف رفع تبعیض جنسیتی تا به آخر در جامعه است، پس هر گامی در این جهت مفید است. این گرایش آن قدر تنگ نظر نیست که فرق یک قانون اساسی پر از تبعیض و یا قانون اساسی فارغ از تبعیض را نشناسد. این گرایش برای هر مطالبه ای می جنگد. از تغییر لایحه خانواده به نفع زنان تا رفع خشونت خانگی، علیه مبدل شدن زنان به ابزار دست حاکمیت مردسالارانه تا رفع حجاب اجباری، دفاع از رابطه آزاد و برابر دختران و پسران در جامعه، تا رفع کار بی مزد و مواجب زنان در خانه و……… . رفع تبعیض جنسیتی تا به آخر در جامعه و در روابط انسان ها هدف و آرمان این گرایش است. هر قدرتی در مقابل چنین مبارزه ای بایستد، می بایست بر زمین افکنده شده و بلاقدرت شود. هر تابویی بر سر راه رسیدن به این هدف می بایست شکسته شود. این گرایش در صدد نابودی هر مانعی در مقابل رسیدن به آرمانش است. موانع را نمی پذیرد، تسلیمش نمی شود. اگر راهی با بن بست مواجه شود، راه های دیگر را جستجو می کند. به پیش می رود و به انتظار نمی نشیند.
از نظر چنین گرایشی، هر گامی که برای احقاق حقوق برابر و رفع تبعیض جنسیتی برداشته شود، به رسیدن به هدف یاری می رساند و هر مبارزه ای در این راه مورد استقبال قرار می گیرد. در نتیجه کلیه کنش گران رفع تبعیض جنسیتی، چه با آرمان و چه بی آرمان در محدوده این گرایش می گنجند.
برعکس، گرایشی که آرمان گرایی را “رادیکال” و “ایدئولوژیک” ارزیابی می کند، تنها خود را ایزوله کرده و ناچار به حذف دیگران می شود. ترس و واهمه از ابعاد مبارزه ای که طرفداران رفع تبعیض جنسیتی تا به آخر، به پیش می برند، این گرایش را از آن ها دور کرده و تنها نزدیکی به چند شخصیت کاریزما را کافی دانسته و مبارزه محدود و تنگ خود را در حفاظ این شخصیت ها به پیش می برد. نظری که گرایش های مختلف را در درون خود برنمی تابد و درها را به روی خود می بندد، نمی تواند پویا بوده و رشد کند و با انگ زدن به گرایش های متفاوت میان جنبش زنان و اجتناب از آن ها، به مهم ترین پرنسیپ مشترک جنبش زنان که مقابله قاطع با تمرکزگرایی و تأیید کثرت گرایی بود، پشت می کند.
گرایش رفع تبعیض جنسیتی تا به آخر، از یک سو مرزبندی قاطعی دارد با آنانی که مبارزه برای مطالبات بی واسطه را حقیر می شمرند و تصور می کنند، ابتدا باید برای حاکمیت دمکراسی جنگید و بعد فرصت برای احقاق مطالبات جنبش زنان به دست خواهد آمد. آنانی که حاکمیت دمکراسی را در اولویت قرار می دهند و آن را لازمه وجود و حضور هر جنبشی می دانند، جنبش ها را بی وظیفه کرده و به این ترتیب سرنوشت انسان ها را در دستان حاکمیت دیکتاتوری قرار داده و سرکوب را نهادی می کنند.
و از سوی دیگر با آنانی که آرمان گرایی و داشتن استراتژی بلندمدت را غیرواقعی ارزیابی کرده و مبارزه برای آن را با نابودی جنبش زنان یکی می دانند نیز مرزبندی دارد. با آنانی که مبارزه ای ریشه ای و رادیکال با تبعیض را اوهام می شمرند و آن را موجب شکست جنبش زنان می دانند. آنانی که تاریخ را تکرار مکرر حوادث مشابه ارزیابی می کنند و از یک تحلیل جانانه از جریان خلاق تاریخ عاجزند. اگر قرار بود تاریخ مجددا تکرار شود، شاید می شد تاکتیک های درست را انتخاب کرده و طور دیگری عمل کرد و مسیر آن را تغییر داد. اما افسوس که زمان برنمی گردد و هیچ عملی از صحنه تاریخ پاک نمی شود. حتی اگر حوادث مشابه باشند ، اعمال تاکتیک هایی که برای آن زمان درست می بود، در زمان حاضر جز آن که تراژدی را تبدیل به کمدی کند، نتیجه دیگری از آن حاصل نمی شد. بنابراین باید از مشابه سازی و این همانی در تاریخ صرف نظر کرده و نقشه ای نو بکشیم و گامی خلاق، متناسب با شرایطی که امروز داریم، برداریم. هیچ تاکتیکی از پیش نسخه نویسی نمی شود. باید آرمان داشت، هدف داشت و با یک استراتژی بزرگ، گام های کوچک برداشت و با هر گام به آن نزدیک تر شد. با انگ “ایدئولوژی” نمی توان گرایشی در جنبش زنان را که تلاش در عمیق کردن مبارزه فمینیستی دارد و آزادی زن را تنها و تنها در گرو از بین رفتن کلیه تبعیض ها در جامعه می بیند، تخطئه کرد.
چه باید کرد؟
حال جنبش واقعا موجود زنان در ایران با وجود چنین گرایش هایی در میان خود چگونه عمل می کند، یا بهتر است سئوال کنیم، چگونه باید عمل کند.
وجود گرایشات مختلف در جنبش زنان یک امر واقعی و خارج از میل و اراده ماست. باید آن ها را پذیرفت و حضور و کارکرد هیچ یک را انکار و نفی نکرد. حتی آرزوی حاکمیت یک گرایش در جنبش زنان نیز آرزویی ست غیرواقعی. بنابراین می بایست بدون نادیده گرفتن آنان، به سهم خود گوشه ای از پهنای وسیع این جنبش را گرفته و آن را هر چه گسترده تر و عمیق تر کرد. هر گرایشی می تواند بنا به توان و نیروی خود عمل کرده و عمق بیشتری به جنبش زنان بدهد. زنان در سراسر جامعه پخش هستند. در تمام اقشار و طبقات حضور دارند و درخواست های شان بسیار متنوع و همه جانبه است. درخواست های سیاسی، مدنی، فرهنگی، شغلی، رفتاری و غیره. از رویه و سطح تا ریشه و عمق آن ها. زنان نیمی از جامعه ما را تشکیل می دهند. آن ها تنها چند درخواست مشخص ندارند.
آن ها همه چیز می خواهند. همه چیز!