خانم کامیلا باتمانقلیچ دایرکتور و بانی “خانه کودکان” است که در سال ۱۹۹۶ در لندن به همت وی گشوده شد. کودکانی که به علل مختلف اجتماعی و فرهنگی دچار خطا میشوند و یا مورد سوء استفاده بزرگسالان قرار میگیرند در این محل تحت پوشش مالی، عاطفی و روانی قرار دارند و پس از یک دوره رسیدگی و آموزش کامل، وارد زندگی عادی میشوند. مدتها بود که او را از طریق رسانه های انگلیسی میشناختم، زنی با لباسهایی منحصر بفرد که همه رنگها را در خود داشت.از او به عنوان “شخصیت رنگها” در رسانه ها یاد میشود. کامیلا به صراحت و شجاعت در گفتار مشهور است. دلم میخواست او را میدیدم و سؤالاتم را می پرسیدم.
ناهید حسینی ژورنالیست و تحلیل گر سیاسی
قرار گذاشته شد و من به دیدنش رفتم، اتاق کارش نیز کاملا رنگی مثل چهار فصل سال، در واقع خانه ای است برای زندگی کردن و اصلأ حالت دفتر کار پر از کاغذ و مداد را ندارد. آثار شرقی بودن را میتوان در گوشه و کنار اتاقش دید. خودش به زبان فارسی شروع به صحبت کرد، علیرغم اینکه مادرش فرانسوی بوده است ولی زبان فارسی را خوب حرف میزند. برایش گفتم که من او را از طریق رسانه های انگلیسی میشناسم ولی دلم میخواهد او را به عنوان یک زن موفق به رسانه های ایرانی نیز ببرم چون او میتواند رل مدل خوبی برای زنان ایرانی باشد. وقتی شروع به مصاحبه کردم در قیافه و صحبت و حرکاتش زن فارس، زن کرد، زن آذری و زن ترکمن میدیدم، لهجه تهرانی، لباس رنگانگ کردی و بختیاری، خوش سلیقگی آذری و اعتماد بنفس ترکمنی.
چه عواملی باعث شده که بخواهید به کودکان و نوجوانان مسئله دار کمک کنید؟ تعداد کودکان تحت سرپرست شما و تعداد کارمندان تان در کل چند نفر هستند؟ چند ساعت در روز کار میکنید و تعطیلات خود را چگونه میگذرانید؟
– زمانی که فقط ۹ سال داشتم و در ایران زندگی میکردم، میدانستم که میخواهم با بچه ها کار کنم، فکر میکردم روزی یک پرورشگاه برای کودکان یتیم در ایران درست کنم و این را به پدر و مادرم میگفتم، مادرم را مجبور میکردم که مجله “کودک و زندگی” را برایم بخرد و تمام روز چهارشنبه من با آن میگذشت. برای من شغل آینده ام بود، با آن دنیا آمده بودم، قدرت عجیبی داشتم، پر انرژی، بطوریکه از انرژی و عشق آن سرخ میشدم. میدانستم با بچه های یتیم کار خواهم کرد.
در سال، ۱۴۰۰۰ بچه در مرکزهای مختلفی که داریم می پذیریم، ۳۳۶ کارمند تمام وقت، ۲۰۰ کارمند نیمه وقت، و ۷۶۲۱ داوطلب داریم. در سال حدود ۱۲ ملیون پوند برای مخارج این بچه ها احتیاج دارم که از ۳۰۰ منبع مختلف دولتی و غیر دولتی تهیه میکنم. مثلأ یک خانم ۸۰ ساله خرج تولد و کادوهایش را بما داد، یا کسی ثروتش را بعد از مرگش بما هدیه دادویا خواننده ای پول فروش CD خود را بما میدهد. بیشتر کمکهای این چنینی از طرف انگلیسی هاست. من از ۷ صبح تا ۱۱ شب کار میکنم و تعطیلاتم را با ذهنم انجام میدهم، لزومی ندارد که به جای دیگر سفر کنم. عاشق شنا هستم و تعطیلا تم را در شنا کردن انجام میدهم.
آیا هیچ رابطه ای بین شیوه لباس پوشیدن شما با کارتان وجود دارد؟ و چرا موهایتان پوشیده است؟ شما به عنوان شخصیت رنگها” شناخته شده اید، آیا رنگها از نظر روانی برای شاداب کردن کودکان شما مؤثر است؟
– من از بچگی اینطوری می پوشیدم، ایده را از زنان ایرانی گرفتم که در دشتها و کوهها لباسهای رنگی به تن داشتند. مادر من فرانسوی بود و بسیار شیک می پوشید، ولی من لباس پوشیدن زنان ایرانی را دوست داشتم. تمام لباسهایم را خودم طراحی میکنم، خیلی راحت و طبیعی است. در واقع سمبولیک است. رابطه تنگاتنگ با کارم دارد، من زندگی خصوصی ندارم، زندگیم کارم است و این لباس سمبول کارم است. من ۲۴ ساعت سرویس میدهم و میدانم عشق، انرژی میدهد.
شما یکی از چهره های روزنامه ها در لندن هستید، آیا آنها سراغ شما می آیند یا شما سراغ آنها میروید؟
– نه من به دنبال آنها نمیروم، فقط مواقعی که بچه ها نمایشگاه داشته باشند به آنها اطلاع میدهم. آنها سراغم می آیند چون من حرفم را صریح و روشن میزنم، از حق زندگی بچه ها در مقابل هر قدرتی دفاع میکنم، نترسیدن و روشن صحبت کردن مورد پسند رسانه هاست.
کامیلا با دیوید کمرون نخست وزیر بریتانیا
شما در سال ۲۰۰۶ به عنوان زن سال در بریتانیا انتخاب شدید، فکر میکنید چرا شما انتخاب شدید؟ چقدر خود را برای کارهایی که تابحال برای کودکان و نوجوانان بزه کار انجام داده اید موفق میدانید؟ چرا شما را” فرشته پکام” می نامند؟
-من کاری میکنم که همه زنها دلشان میخواهد آنرا انجام دهند. ولی آنها به علت داشتن خانواده، وقت این کار را ندارند، اما همه حمایت میکنند، درست مثل اینکه من این وظیفه را از طرف آنها هم انجام میدهم. فقط من شناخته شده بودم، مردم متوجه کار من شده بودند و به این علت جایزه را بمن دادند. پکام ناحیه ای از لندن است، و این عنوان از طرف روزنامه ها به من داده شده، فکر میکنند من چیزی بیشتر از بقیه دارم ولی من معتقدم همه می توانند کار مهمی بکنند ، هر کسی میتواند کاری بزرگتر از خودش در زندگیش انجام دهد، ولی خوب بعضی ها بیشتر مورد توجه مردم قرار میگیرند. در همه جا آدمهای سختکوش پیدا میشود ولی کسانی که مورد توجه بیشتر واقع میشوند باید دیگران را از یاد نبرند.
شما معمولأ در صحبت هایتان فرهنگ بریتانیایی را زیر سؤال می برید که به دوران کودکی بها نمیدهد و این دوره مثل اتاق انتظاری است برای رفتن به بزرگسالی ، منظور از این فرهنگ بریتانیایی چیست و چه توصیه ای برای تغییر دارید؟
-من فکر میکنم ایرانی ها خیلی با بچه ها بهتر رفتار میکنند، علیرغم اینکه دولت ایران برنامه ای مناسب و کامل برای بچه های مشکل دار ندارد، ولی از لحاظ احساس و عاطفه، ایرانی ها بطور کلی بهتر از انگلیسی ها هستند. کمبود عشق به بچه ها در انگلیسی ها یک فرهنگ است.حدود یک میلیون و نیم کودک مورد سوء استفاده قرار گرفته اند ولی هیچ توجه جدی به این قضیه نمیشود. انگلیس یکی از ثروتمندترین کشورهای دنیاست چرا بر نامه کاملی برای حل این معضل فرهنگی و اجتماعی خود ندارد؟
ژنهایی که در مغز بچه وجود دارند، بر حسب شرایط زیست محیطی، مهربان و یا خطرناک میشود، مثلا در گذشته ها حیوانات به انسانها حمله میکرده و امروزه جوانان با چاقو همدیگر را تیکه پاره میکنند، و این یکی از مشکلاتی است که جامع انگلیس با آن روبروست. من صحبتم با خانواده هایی که از فرزنداشان خوب مواظبت می کنند نیست. صحبتم با آن کسانی است که نمیتوانند با نیازهای جوامع و گروههای مختف مردم رو در رو بشوند. نمونه ای که میتوانم مثال بزنم اینست که ۵۵۰۰۰۰ کودک در سرویس های اجتماعی، لیست برداری شده اند، بین ۳۵-۳۸ هزار کودک در سیستم دفاع از کودکان نامنویسی شده اند ولی مددکار اجتماعی کافی برای رسیدگی به امورات این بچه ها ندارند، فقط ۲۰۰۰۰ هزار کودک در لیست انتظار ناراحتی های روانی وجود دارد، و این مربوط به جاهایی است که متوجه شده اند ولی هستند هزاران کودکی که از نظر احساسی مریض هستند ولی کسی نمیداند. دولت میگوید پول نداریم، اگر پول ندارند چگونه میخواهند المپیک بر گزار کنند؟ در سال ۲۰۰۰ میلیونها پوند خرج ساختمان کردند ولی هدر رفت. چگونه اخیرأ بوریس جانسون شهردار لندن ۱۴۰ میلیون پوند برای دوچرخه سواری در لندن جمع کرد که در زمستان استفاده آنچنانی هم ندارد ولی برای کمک به جوانان هنوز نتوانستند این پول را جمع کنند؟ اینها به بچه ها فکر نمی کنند. برای مسائل دیگر سیاستهای خاص خود را دارند ولی هنوز در دولتشان یک فرد بطور مشخص مسئول بچه ها ندارند. این کشور احتیاج به تأسیس جایی دارد برای اینکه بتواند یک سیاست کامل را در مورد بچه ها پیاده کند، یک فکر اساسی برای مشکلات روحی بکند. بچه جانی بدنیا نمی آید، جانی پرورش داده میشود. مثلا چاقو زدن. اگر کودک در محیط خطرناک پرورش پیدا کند، خطرناک میشود و آنرا با خود به نسل بعد می برد. باید برای این مشکلات فکر کرد و برنامه داشت، البته این را بگویم من در دفاع از حقوق کودکان از هیچکس و هیچ چیز نمی ترسم حتی نخست وزیر هم باشد.
شما به دلیل عشق به کارتان تصمیم گرفته اید بچه دار نشوید؟
من در ۱۸ سالگی تصمیم گرفتم که خودم خانواده تشکیل ندهم، و وقتم را به کودکان دیگر که به شکلهای مختلف مورد توجه والدین و جامعه نبوده اند اختصاص دهم و از این تصمیم هم پشیمان نیستم.
شما نویسنده هم هستید آیا نمیخواهید بیوگرافی خود را بنویسید؟
نه، دوست ندارم در مورد خودم بنویسم.
آیا دوست دارید مرکزی این چنینی برای کودکان در ایران باز بکنید؟
-بله، دوست دارم در ایران، مرکزی برای کودکان نیازمند باز کنم. به چندین دلیل: اولأ ایران میتواند برای تأمین نیازهای کودکان نمونه باشد. میتواند تأثیر مثبت روی کشورهای دیگر منطقه نیز داشته باشد. ثانیأ کارمندان ایرانی برای این کار درجه یک هستند، و زنان بخصوص در این زمینه توانایی های زیادی دارند. البته بستگی به دولت دارد که بپذیرد. در صورت پذیرش و راه افتادن این مرکز در ایران میتواند واقعأ نمونه باشد.
فکر میکنید چه تفاوتهایی ممکن است بین جوانان اینجا با ایران وجود داشته باشد؟
-بچه ها در همه جا مثل هم هستند، اگر دوستش داشته باشند، خوب در میاد، ولی اگر کمبود عشق و توجه داشته باشند مغزشان فرق خواهد کرد و نمی توانند خود را آرام کنند. دادن عشق و توجه به بچه مغز او را در جهت درست هدایت میکند، مغز دختر تا ۲۵ و پسر تا ۲۷ سالگی رشد میکند و فرصت کافی برای درست کردن آن وجود دارد.
آیا خود را ایرانی میدانید؟
-من عاشق ایران هستم، ولی مادرم خارجی بود، فکر نمیکنم من مال یک کشورم، من مال دنیای بچه ها هستم.
برنامه آینده شما چیست؟
-در حال تحقیق و مطالعه برای یک مدل و برنامه هسثم . دوست دارم همراه تیمم به هر بچه ای که مشکل دارد کمک کنیم، تا بحال استرالیا، فرانسه، افریقا، امارات متحده عربی و روسیه از ما تقاضای همفکری و یاری کرده اند.
آیا پیامی برای ایرانیان مقیم خارج از کشور و یا داخل دارید؟
-از ایرانیانی که در اینجا هستند میخواهم به بچه های ایرانی کمک کنند و پیام من برای ایرانیان داخل اینست که بچه هایتان را دوست داشته باشید چون عشق تمام مغز انسان را بکار می اندازد. عشق باطری مغز است.
***
وقتی او را ترک کردم، با خودم اندیشیدم که او زنی جهان ملیتی است، و در لابلای رنگهای لباسش بدنبال نشانه هایی از ملیت های دیگرغیر ایرانی میگشتم. او دنیایی غیر از خدمت به کودکان را نمیشناسد، هیچ خط و مرزی دنیای او را نمی بندد. او حاضر است در هر جایی از این دنیا مکانی مناسب برای کودکانی که محبت و عشق کافی در زندگی ندارند بسازد و به والدین بیاموزد که برای غرور و ندانم کاری خود بچه دار نشوند اگر شدند او را در محیطی مناسب و عاشقانه پرورش دهند. شاید کاری که کامیلا میکند یک نوع عذرخواهی از کودکانی است که به علت بی مسئولیتی والدین، دچار بی محبتی میشوند و جامعه خطاکار بزرگسالان نیزهر لحظه آماده بلعیدن آنان هستند.
لندن – اوت ۲۰۱۰